سریال دختران Girls – معرفی و بررسی و تحلیل

فصل اول دختران برای خیلیها غیرقابل تحمل بود. چون همانطور که از اسمش پیداست به دختران و روابط آنها با هم میپرداخت. اکثر آنهایی که از فصل اول خوششان نیامده بود ادعا میکردند که دختران بیش از حد دخترانه است. و منظورشان این بود که لوس و دم دستی است. داستان در مورد هانا (لینا دانم) است که پدر و مادرش به یکباره تصمیم میگیرند حمایت مالیشان را از او را قطع کنند. هانا دختری مردد، منفعل و وابسته به خانواده است که حالا فهمیده باید کار پیدا کند و مخارج زندگیاش را خودش پرداخت کند. چیزی شبیه به ریچل در دوستان. منتهی در اینجا هانا مجبور به این کار میشود در حالی که ریچل اجباری نداشت. مشکل اینجاست که هانا نه تنها کاری بلد نیست بلکه نمیداند میخواهد چکار کند. پس در اولین اقدام پیش دوستانش میرود تا دنبال کار بگردد. از اینجا به بعد با دوستان او آشنا میشویم که هیچ کدام دست کمی از او ندارند. ولی هر یک به شیوهٔ خود سعی میکنند مشکلاتشان را حل کنند. پس از فصل اول که به شکل ضمنی به مشکلات کلیِ دختران جوان در نیویورک معاصر میپردازد، دختران آرام آرام شکلی معقول به خود میگیرد تا ما به واسطهٔ این چهار دختر با چهار سبک زندگی آشنا کند. در هر سبک زندگی مشکلات مخصوص به خود وجود دارد. چه در برقراری روابط عاطفی، چه تأمین هزینههای زندگی و چه ارتباط با والدین.
هانا پس از جدا شدن از پدر و مادرش تصمیم میگیرد نویسنده شود. اما کاری برای او وجود ندارد. پس شروع به نوشتن در مجلههای مختلف میکند. به موازات این کوششِ بیثمر، هانا وارد رابطهای عجیب با آدام (آدام درایور) میشود. رابطهای مخرب که با وجود عشقی که میان آنها وجود دارد، برای هیچ کدام سازنده نیست. نکتهٔ مهمی که لای این سطور پنهان مانده اما در هنگام دیدن سریال در همان نمایِ اول به چشمتان میآید این است که هانا شکل و شمایلی معمولی و اندامی چاق دارد. بخش مهمی از جا نیفتادن او در اجتماعی به همین موضوع مربوط میشود. اینکه او خودش را به عنوان یک دختر که ظاهری نه چندان مطلوب دارد قبول ندارد. اما عدم اعتماد به نفس او در زندگی به مرور سلاح او برای پیشرفتش میشود. هانا میآموزد که مهم نیست دیگران در مورد او چطور فکر میکنند. مهم این است که او خودش را دوست داشته باشد.
ماری (الیسون ویلیامز)، که یک دستیار هنری است، وضعیت مالی مناسبی دارد و در ابتدا به هانا پناه میدهد. اما رابطهٔ عاطفیاش به بنبست رسیده. او تصمیم میگیرد زندگی کردن برای پول درآوردن به قصد تشکیل خانوداه را کنار بگذارد و مثل هانا به دنبال رویاهایش برود. پس شروع به خوانندگی میکند و بسیار موفق میشود اما باز هم در رابطهٔ عاطفی جدیدش به بنبست میرسد. ماری دختری زیبا و با استعداد است اما عدم تمرکز او برای تحلیل مسائلی که در زندگی عاطفیاش پیش میآید باعث میشود نتواند در مسیر پیشرفت قرار بگیرد.
جسا (جمیما کرکی) دختری آزاده است. یک معتاد تفریحی که هیچ وقت کار نمیکند و خرج زندگیش همیشه به شکلی اتفاقی جور میشود. دختر جذاب بریتانیایی که همیشه در حال نوک زدن به زندگی است. جسا از هر چیزی اندکی بر میدارد. در نتیجه هیچ وقت نمیتواند یک زندگی کامل را تجربه کند و همواره از پس مانده زندگی دیگران تغذیه میکند. روشی که باعث میشود هیچگاه در زندگی پیشرفت نکند.
شوشانا (زوسیا مامیت)، که از همه کوچکتر است، هنوز در حال تحصیل است و از برقراری هرگونه رابطهٔ عاطفی گریزان است. به همین دلیل هم همواره مورد تمسخر یا قضاوت دیگران قرار میگیرد. شوشانا باهوش اما به شکلی ذاتی سرخورده است. او به زندگی دوستانش نگاه میکند و آیندهای را تصور میکند که در انتظار اوست. آیندهای نامطمئن اما سرشار از شگفتی.
در فصل اول با این چهار دختر و ویژگیهایشان آشنا میشویم، از فصل دوم به بعد سریال از آن حالت آشفته اولیه خارج شد و شکل و شمایلی معقول به خود گرفت. از اینجا به بعد شاهد پیچیدگیهای زیستن در دنیایی هستیم که حتی برای نفس کشیدن در آن باید مبارزه کرد. دختران داستان دخترانی منفعل و ترسوست که توانایی مواجهه با بیرحمی دنیا را ندارد اما با پیشروی سریال میآموزند با اتکای به خود میتوانند از پس هر مشکلی بر بیایند.
لینا دانام همه کارهٔ دختران است. هم نقش اصلی را بازی میکند، هم نویسنده و کارگردان و تهیه کننده است. اما نباید از نقش پررنگ جاد اَپِتو در سریال غافل شد. اَپِتو کمدی ویژهٔ خودش را به دختران تزریق کرده است. شکلی که از کمدی که گاه بسیار رکیک و گاه بسیار تاریک است اما لحنی جهان شمول دارد و با تمامی مردم دنیا ارتباط برقرار میکند. برای همین دختران به همان اندازه که درباره بلوغ دخترانی نیویورکیست میتواند سریالی دربارهٔ بلوغ فکری همهٔ دختران در سراسر دنیا باشد.
منبع: نشریه دنیای تصویر