معرفی سریال دختران درخشان Shining Girls – الیزابت ماس در یک سریال با پوسته علمی تخیلی و متافیزیک، اما مفاهیم متفاوت
سریال جدید اپل تی وی پلاس، سریال دختران درخشان یا Shining Girls نام دارد.
قاتلهای سریالی، در عالم واقعیت آدمهای منزوی با شخصیتهای ضد اجتماعی و تروماهای روحی عمیق مراحل اولیه زندگی با طیف هوشی بسیار متفاوت هستند. اما در فیلمها و سریالها روی زیرکی و جنبه اسرارآمیز و هوش فوق العادهشان در انجام نقشههای پلدیشان تاکید و غلو میشود. آرزوی هر نویسنده و کارگردانی این است که قاتلهای زنجیرهای به صورت نابغههای دمدمی مزاج و سادیستی مانند هانیبال لکتر خلق کند و کارآگاهانی را رویاروی آنها قرار دهد.
رمان دختران درخشان اثر لورن بیوکز در سال 2013 نوشته شده بود و حالا اپل تی پلاس آن را تبدیل به مینی سریال 8 قسمتی خوب کرده است.
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
نقش اول سریال کربی است. الیزابت ماس نقش او را بازی میکند. او زنی است که در سال 1989 قربانی یک حمله شده، اما از آن جان سالم به در برده، اما حالا باید با پیامدهای آن سر کند.
چیز عجیبی در زندگی کربی وجود دارد. به صورت پیوسته و مکرر زندگی او تغییرات عجیب کوچک با بزرگ پیدا میکنند. این تغییرات تا حدی هستند که او مجبور است مدام در دفترچههایی جزئیات بزرگ یا کوچک زندگیاش را بنویسد. تغییرات ایجاد شده، گاهی کوچک هستند مانند عوض شدن میز کارش یا اینکه او میبیند به جای یک گربه یک شگ خانگی دارد.
اما این تغییرات گاهی بزرگتر میشوند، مثلا او در ابتدا تنهاست، بعد میبیند که با مادر پیرش در حال زندگی است و زمانی هم میبینید که همسری دارد و با او زندگی میکند.
ثابتترین چیز در زندگی او علاقهاش به روزنامهنگاری است. این علاقه گاهی به این صورت نمودار میشود که او یک مسئول بایگانی روزنامه سان تایمز تصور میشود و گاهی هم یک خبرنگار است با مدل موی شیک، آرایش، و بلوزی است که اسکار زخمی که در جریان حمله برداشته نشان میدهد.
موضوع وقتی عوض میشود که جسد زنی در فاضلاب شهر پیدا میشود و چون جزئیاتی از حمله، شبیه حمله به خود او بوده، پلیس او را فرامیخواند.
از آن سو ما یک قاتل سریالی به نام هارپر کورتیس داریم که با اینکه با استعداد نیست، شیوهای عجیب برای قتل پیش پای او گذاشته میشود. (این قسمت را بیشتر توضیح نمیدهم تا لطف دیدن سریال از بین نرود.)
سریال پوستهای علمی تخیلی دارد. البته تعریف من از علمی تخیلی دقیقتر از این حرفهاست و در تقسیمبندی شخصی من سریال پوستهای متافیزیکی دارد.
اما در پشت این پوسته چیزی تقریبا مد روز وجود دارد:
زنانی که پیوسته در طول تاریخ قربانی مردان بودهاند. در سریال زنانی با مغزهای درخشان و ایدههای نبوغآمیز در بازه زمانی چند دهه، به شکل قربانیان تصور شدهاند. زن قربانی در سریال را گاهی در این سریال به صورت زنی میبینیم که در کارخانه فولاد کار میکند و گاهی زنی عضو جنبش فمینیستی زیرزمینی که برای احقاق حقوق زنان فعالیت میکند، قربانی را گاهی به صورت یک فرد تراجنسیتی میبینیم و گاهی هم به صورت همین کربی، مظهر ژورنالیسم زنانه.
به عبارتی قاتل درخشانترین زنها را گلچین میکرده و به آنها صدمه میزده است.