کتاب تحول در سخنرانی به روش تد – راهنمای رسمی تد برای سخنرانی عمومی

حضور بر روی صحنه و اینکه صدها جفت چشم به شما خیره شوند، اضطراب آور است.  اگر مضطرب شوید و تپق بزنید، چه؟! اگر به کل فراموش کنید که چه می‌خواستید بگویید، چه؟ شاید تحقیرتان کنند. شاید این حرفه را ترک کنید. شاید ایده‌ای که به آن باور داشتید برای همیشه مدفون شود.

این فکر و خیال‌ها می‌توانند خواب را از چشمان شما بربایند.

شاید باورتان نشود که تقریبا همه افراد ترس از سخنرانی عمومی را تجربه کرده‌اند. در واقع پژوهش‌هایی که از افراد خواسته‌اند تا ۵ ترس اصلی‌شان را بیان کنند، اغلب گزارش می‌کنند که سخنرانی عمومی پرتکرارترین گزینه است و جلوتر از مار، ارتفاع و حتی مرگ قرار دارد.

اما چرا؟ پشت میکروفون هیچ هیولایی پنهان نشده است؛ احتمالش تقریبا صفر است که از روی صحنه به دیار باقی بروید؛ حاضران هم با چهارشاخ به شما حمله نخواهند کرد. پس چرا این همه اضطراب؟

دلیلش این است که چیزهایی زیادی در معرض خطر قرار می‌گیرد: نه فقط تجربه آن لحظه، بلکه اعتباری که طی سالیان اندوخته‌ایم. اینکه دیگران چه فکری درباره ما می‌کنند، به شدت مهم است. ما موجوداتی به شدت اجتماعی هستیم و علایق، احترام و پشتیبانی یکدیگر را خواهانیم. شادی آینده ما به میزان باورناپذیری به این واقعیت‌ها گره خورده است و حس می‌کنیم که آنچه بر صحنه روی می‌دهد، خوب یا بد، تأثیری مستقیم بر اعتبار اجتماعی می‌گذارد.

اما اگر نگرش درستی داشته باشید، می‌توانید از این ترس به مثابه ابزاری جادویی بهره بگیرید و این ترس می‌تواند محرکی باشد که شما را وامی دارد تا به خوبی برای سخنرانی آماده شوید.

این دقیقا همان اتفاقی است که برای مونیکا لوینسکی در تد افتاد. این مخاطرات برای او در بالاترین حد ممکن بودند. هفده سال قبل، او در معرض بدترین نوع تحقیر عمومی قابل تصور قرار گرفته بود، تجربه‌ای چنان مهیب که تقریبا او را از پای درآورد. حالا او می‌خواست به زندگی عمومی علنی‌تری بازگردد و داستانش را روایت کند.

اما او سخنران عمومی متبحری نبود و می‌دانست که اگر خراب کند، اوضاع فاجعه بار می‌شود. به من گفت: «اضطراب» کلمه‌ای نیست که گویای حالم در آن لحظات باشد. بیشتر شبیه این بود که… رعشه به جانم افتاده باشد. آماج ترس و حمله‌های عصبی بودم. اگر آن روز صبح می‌شد انرژی اعصابم را مهار کرد، به نظرم بحران انرژی برطرف می‌شد. نه تنها قرار بود در برابر جمعیتی محترم و باهوش روی صحنه بروم، بلکه این حرف‌ها تصویربرداری می‌شد و احتمالش خیلی زیاد بود که در سایت‌های پربازدید در معرض دید همگان گذاشته شود. من به دلیل سال‌ها تحقیر عمومی، با پیامدهای طولانی آسیب‌های روحی دست و پنجه نرم می‌کردم. ناامنی عمیقی در نهادم ریشه دوانده بود که من درخورتد نیستم. من با تجربه درونی خودم در جدال بودم.

با این حال مونیکا راهی یافت تا این ترس را از خود دور کند. او از تکنیک‌هایی شگفت استفاده کرد و نتیجه گرفت. سخنرانی‌اش در آن رویداد با تحسین فراوان روبرو شد، طی چند روز به یک میلیون بازدید رسید و نقدهایی پرشور را در فضای آنلاین به دنبال داشت.

در واقع، هر کجا را که بنگرید، افرادی را می‌بینید که از سخنرانی عمومی هراسان بودند، اما راهی یافتند تا در این زمینه بهبود یابند: از اینر روزولت  و وارن بافت گرفته تا شاهدخت داینا که همه او را«دای خجالتی» صدا می‌زدند و از سخنرانی بیزار بود، اما بالاخره راهی یافت تا به شکلی غیررسمی و با روش خودش صحبت کند و جهان هم شیفته‌اش شد.

اگر بتوانید خوب سخنرانی کنید، آن سوی قضیه شگفت آور خواهد بود. سخنرانی ایلان ماسک در دوم آگوست ۲۰۰۸ برای کارکنان اسپیس ایکس را در نظر بگیرید.

ماسک سخنران عمومی متبحری محسوب نمی‌شد؛ اما آن روز واژه‌هایش نقطه عطفی را برای شرکتش رقم زدند. تا آن زمان اسپیس ایکس دو بار در پرتاب موشک‌هایش شکست خورده بود. حالا روز سومین پرتاب بود و همه می‌دانستند که شکست شاید به تعطیلی شرکت بینجامد. موشک فالکون از روی سکوی پرتاب اوج گرفت، اما درست بعد از اولین مرحله سقوط کرد و فاجعه رخ داد: فضاپیما منفجر شد و تصاویر ویدیویی قطع شدند. حدود 350 کارمند جمع شدند ، غبار ناامیدی در فضا آکنده بود. ماسک در جمعشان حاضر شد تا برایشان صحبت کند. گفت که همیشه می‌دانستند که این کار دشواری است، اما به رغم آنچه روی داده، آن‌ها امروز به موفقیتی دست یافته‌اند که معدودی از ملت‌ها، چه برسد به سازمان‌ها، توانسته‌اند بدان دست یابند: مرحله اول پرتاب را با موفقیت انجام دادند و فضاپیمایی را به لایه بیرونی جو فرستادند. حالا باید خودشان را جمع کنند و به سر کارشان برگردند.

ایلان، با تمام شدت و حدتی که بعد از بیش از ۲۰ ساعت بیخوابی قادر بود در خودش جمع کند، گفت که «من شخصا هرگز تسلیم نمی‌شوم، هرگز به معنای واقعی کلمه». به نظرم بعد از این سخنرانی خیلی از ما حاضر بودیم با او وارد جهنم شویم، آن هم درحالی که تنها کرم ضد آفتاب در دست داشتیم. این تأثیرگذارترین نمایشی از رهبری بود که تا آن زمان شاهدش بودم. در عرض چند لحظه انرژی کل ساختمان از ناامیدی و تسلیم به شورمندی مهیب قاطعیت تبدیل شد و افراد به جای تمرکز بر گذشته، به آینده چشم دوختند.

سخنرانی چنین قدرتی دارد. شاید شما رهبر سازمان نباشید، اما یک سخنرانی کماکان قادر است درهای جدید را بگشاید یا حرفه‌ای را دگرگون کند.

انگاره اصلی کتاب حاضر این است که هر کسی که‌ ایده‌ای دارد که به گفتنش می‌ارزد، قدرت ایراد سخنرانی تأثیرگذار را دارد. آنچه حقیقت در سخنرانی عمومی مهم است، اعتماد به نفس با مهارت جلب توجه یا شیرین زبانی نیست؛ این است که چیزی ارزشمند برای گفتن داشته باشید.

ایده هر آن چیزی است که شاید نگرش افراد را به دنیا تغییر دهد. اگر بتوانید ایده‌ای جذاب را در ذهن افراد برانگیزید، کاری شگفت کرده‌اید، هدیه‌ای بی‌بها به آنان بخشیده‌اید و به معنای واقعی کلمه، بخشی کوچک از شما، جزئی از آنان شده است.


کتاب تحول در سخنرانی به روش تد
راهنمای رسمی تد برای سخنرانی عمومی
نویسنده : کریس اندرسن
مترجم : اعظم غلامی ، ایمان آقابابایی ، زهرا مظاهری
نشر هومیس
۳۱۹ صفحه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]