دیدگاه: زندگی و مرگ در فضای مجازی، محیط سایبر و فیزیکی به مانند جهانهای موازی
نویسنده مهمان: آرمان خانگی:
در دوران تحصیل در محوطه اطراف خوابگاهمان گربهای بود که از بس پذیراییاش میکردیم، حسابی رابطهمان گرم شده بود. پس از مدتی رابطهمان را رسمی کردم و تصمیم گرفتم برایش نامی رسمی هم انتخاب کنم. اما اگر قرار بود من به یک موجود نامی بدهم چه نامی برایش انتخاب میکردم. با توجه به ویژگیهای شخصیتی خودم که همیشه فردی کنجکاو، عاشق کتابهای علمی و رمانهای علمی-تخیلی آرتور سی کلارک (خدا رحمتش کند)، دانش فضا و اخیراً (آن زمان) تکنولوژی ارتباطات و اینترنت بودم، نامی که انتخاب کردم اصلاً برای دوستانم جای تعجب نداشت: پنتیوم.
یکی از دوستان صمیمیام که ید طولایی در حوزه آی تی داشت، می گفت که من بیمار هستم و نام بیماریای که به من نسبت میداد این بود: سایبرمانیا. نمیدانم همچین لغتی وجود دارد یا حتی میتواند معنی داشته باشد، اما مفهومش برای من این بود که احتمالاً زیادی-حداقل بیش از حد انتظار محیط- خود را به دنیای سایبری سپردهام. از آن زمان بود که من در دنیای سایبری متولد شدم، الیته به نحوی حتی دوران درون رحمی و پیش از تولد خود را هم به یاد دارم، زمانی که هنوز کامپیوتر نداشتم و بر روی یک وایت برد برنامهنویسی میکردم و سپس خود را جای کامپیوتر میگذاشتم و آن را اجرا میکردم و فقط کتاب میخواندم. مدتها گذشت تا به زحمت کامپیوتری خریدم و همچون کودکی که تازه پا گرفته است شروع به گشت و گذار در دنیای جدید کردم.
همانند زندگی هر آدم دیگری در جهان واقعی، حوادث زیادی را سپری کردم و امروزه که پس از سالها به آن اتفاقات و حوادث مینگرم، میبینم که بخش زیادی از زندگی من در آن دنیای مجازی سپری شده است. سرنوشتی که خیلی از همسن و سالهای من و افراد بیشمار دیگری هم آن را در سابقه ذهنی خود دارند. بر کسی پوشیده نیست که میزان وابستگی زندگیهایمان به این دنیای مجازی آنقدر زیاد است که بعید است بتوانیم زندگی بدون آن را تصور کنیم.
اما فکر میکنم که اوضاع نباید به این سادگیها پیش برود. ما معمولاً در زندگی خودمان دغدغههایی داریم که فکرمان را مشغول میکنند، برایشان برنامهریزی میکنیم و اگر برآورده نشوند ناراحت میشویم. دغدغههایی همچون ازدواج، خانهدارشدن، پس انداز برای آینده و غیره… اما با وجود اینکه دغدغههای کاملاً مشابهی هم در دنیای مجازی داریم، اما با آن جدیت پیگیرشان نمیشویم و برایشان برنامه نداریم. ما آنطور که نگران قفل در خانههایمان هستیم نگران کلمات عبورمان نمیشویم؛ آن اندازه که به فکر پیشرفت در کارمان هستیم به فکر توسعه وبسایت یا وبلاگمان نمیافتیم؛ آن اندازه که در پی خرید تکه زمینی هستیم دغدغه نام دامینهای به اسم خودمان را نداریم و خیلی موارد دیگر.
اما چرا؟ آیا ما هنوز این دنیای جدید را جدی نگرفتهایم؟ یا هنوز آن را خوب نشناختهایم؟
من فکر میکنم سرعت تکامل دنیای مجازی بر اثر جهشهای تکنولوژیکی آنقدر زیاد بوده که بر جهشهای ژنتیکی ما فائق آمده، طوری که ما هنوز نتوانستهایم فیزیولوژی خود را با آن تطابق دهیم. وگرنه فرصتها و تهدیدهایی که این دنیای سریع در بطن خود دارد به وضوح و به مراتب قویتر از دنیای واقع است.
ما در برخی موارد همچون تجارتهای آنلاین به خوبی از ظرفیتهای آن استفاده کردهایم، اما در همان حال چالشهای امنیتی که بوجود آمده، بخش زیادی از سرمایه ذهنی و علمی ما را هنوز که هنوز است به خود معطوف کرده است. فکر میکنم هنوز نمیدانیم چگونه با این دنیای جدید با آن همه پتانسیل قوی کنار بیاییم؟ ابتدا با سالها تحقیق و مطالعه در مورد وسایل ذخیرهسازی و ارتباطی امکانات پیشرفت علمی خود را هموار میکنیم اما در نهایت دوست داریم آن ابزارهای را طوری تغییر دهیم که شبیه همان ابزارهای کلاسیکمان باشد، نرم افزارها را با پوستهای به شکل چرم طراحی میکنیم. حالت خواندن متون در نرم افزارها را میخواهیم شبیه کتابهای کاغذی کنیم. بعد از آن همه تحقیقات که منجر به تولید صفحات نمایش تخت شد، اکنون میخواهیم صفحات نمایش خمیده درست کنیم. شبکههای اجتماعی را برای اتصال و به اشتراکگذاری خلق میکنیم اما دغدغه اصلیمان قوانین حریم خصوصی در آنهاست. موارد زیاد دیگری را میتوان برشمرد که این دنیای موازی، شدید به دنیای واقعیمان تنه میزند.
با مقایسه دنیای مجازی و دنیای واقعی و سهمی که در هر کدام از آنها داریم و نقشی که در هر کدام از آنها بر عهده گرفتهایم سخت است که نپذیریم که امروزه در واقع در دو دنیای موازی در حال زندگی هستیم. پس از هزاران سال زندگی در دنیای مادی و پس از تاریخ طولانی و پر فراز و نشیب رشد بشریت ما امروز میتوانیم از مدنیت سخن بگوییم. صدها فیلسوف با هزاران نظریه و تز داریم که امتحان خود را در عمل و در تاریخ زنده پس دادهاند و امروز ما در دنیای واقعی تمدن داریم، تمدنی در نتیجه تاریخی چند هزار ساله از بربریت تا به امروز، دارای ساختارهای قانونی و حتی اصول نانوشته، چیزی که در دنیای مجازی هنوز نداریم، و این شاید بزرگترین تفاوت این دنیای جدید با دنیای واقعیمان باشد، تاریخ تمدن.
ما روزی در دنیای مجازی متولد میشویم، در آن رشد میکنیم، بسته به فعالیتمان در آن، بشری عامی یا نخبه میشویم. ممکن است با ابتکار یا اختراعی در آن جاودانه شویم یا وبلاگمان اثری باستانی برای نسلهای آینده باشد، شاید برای مرگ نتوانیم اینجا معادلی بیابیم، اما من فکر میکنم باید فیلسوفانی در دنیای سایبری ظهور کنند، پیامبرانی که راه و روش زندگی در آن را به ما بیاموزند تا در نهایت تمدن جدیدی را در آن شکل دهیم، با قوانینی جدید و ساختارهایی جدید.
این دنیای جدید هیچگاه شبیه دنیای واقعیمان نمیشود، چون اتمسفر خاص خود را دارد و ما مدتهاست که برای تنفس در آن یک «سایبرشش» تکامل دادهایم، اما از طرفی دنیای دوم ماست و ما به طور همزمان در آن هم زندگی میکنیم، فقط باید قواعدش را بپذیریم و بدانیم که هیچگاه به طور کامل به آن مهاجرت نمیکنیم، هر چند که هر روز ارتباطمان با آن بیشتر میشود دقیقاً مانند دو دنیای کاملاً موازی که هیچگاه همدیگر را قطع نمیکنند.
این نوشتهها را هم بخوانید
به نظرم بهتره این خیال پردازی ها رو کنار بذاریم.
دنیای مجازی فقط یه اصطلاح هست و نه بیشتر.کمی واقع بین باشیم و زود جو زده نشیم!
دنیای مجازی جزئی از زندگی ماست و یه ابزار و نه بیشتر!
ظاهرا شما خیلی سریع موضع گیری میکنید! همیشه اعتقاد سفت و سخت به یک عقیده بیانگر خروج منطقه و یک جای کار قاعدتا میلنگه
تا حدود زیادی با شما موافقم. ولی به نظرم همیشه این جور نگاه به مسائل هم مفیده. حتی شده واسه یه لحظه. به آدم کمک میکنه تکلیفش با خیلی چیزا معلومتر باشه.
خیال پردازی نیست! اتفاقا من هم ارتباط خوبی با این پست برقرار کردم، انگار شرح حال خودم بود!
جالب بود.
فک کنم من هنوز تو دوران جنینیم :)
تا حالا اینوطری بهش فکر نکرده بودم قبلا فکر میکردم هر کدوم از ما حالا دوتا زندگی داریم و زندگی آنلاینمون بیشتر وابسته به ماس تولدمون مسائلی که تو زندگلی آنلاین پیش میاد همه وابسته به اینه ه ما چه مسیریو پیش گرفته باشیم به چی علاقه داشته باشیم خوانواده سایبری ما با علاقمون درست شدن برعکس دنیای خاکی
اما با خوندن متن شما معتقدم این دوتا هم کاملا موازی نیستن وسایلی مثل اسمارت فون به وجود اومدن تا برش هایی میان بعدی به سبک کتابای علمی تخیلی به وجود بیارن و باعث شدن این دوتا دنیا بیشتر با هم تنیده بشن ممکنه دوستی سایبری کتابی یا مکانی معرفی کنه و دنیای خاکی به اون علاقه مند بشیم
ممکنه اتفاقی بیفته تا تو دنیای خاکی از کسی یا چیزی دچار تنفر بشیم هر دو دنیا روی ما در نوع زندگی و رفتار دنیای دیگه تاثیر میذاره
در مورد پیامبران سایبری هم من معتقدم هست نمونش اسنودن
کسی که با ما و همه یاد داد باید مراقب خودمان باشیم باید از خودمان در برابر دزدان سایبری و ظالمانی که میخوان با داشتن اطلاعات ما در هنگام نیاز مارو تهدید کننن محافظت کنیم کسی با به خطر انداختن زندگی خودش اینارو به ما یاد داد
سلام آقای مجیدی، الان که مطلبو میخونم میبینم که چون با عجله نوشتم زیاد خوب از آب در نیومده و بعضی قسمتهاش میتونست خیلی بهتر باشه. فکر میکنم در حد و اندازه وبلاگ نبود، ولی ممنون از اینکه منتشر کردین. دفعه بعد ان شاءالله تر و تمیزتر و با رفرنس براتون مطلب میفرستم. ممنون
ای کاش دنیای مجازی پیامبرانی به نام وجدان و انسانیت و ادب داشت.
اول که تاپیک رو خوندم فکر کردم جهان های موازی که تو سریال fringe بحثش شده هس چون اون جهان های موازی بحثش جالب و فوق العاده هس بعد دیدم نه
متن خوبی بود،امیدوارم برای مخاطبان یک پزشک بیشتر بنویسید.
خارج از بحث در مورد فلسفه و راست و درستی اعتقادات، قیاسها و اشارات مطرح شده در این نوشته، من آن را به شدت دوست دارم. به نظرم در این دنیای مدرن دیجیتال (چه موازی باشد، چه نباشد) این خبرهای تازه و گجتها و ابزارها و سرویسها نیستند که میتوانند هیجانانگیزترین احساسات را در ما بوجود بیاورند.
احساس میکنم جای چنین بحثهای شخصیای درباب ذات دنیای مجازی و سخن گفتن از برداشتهای شخصیمان در سایتهای فناوری به شدت خالی است.
البته پیش از ایراد گرفتن دوستان از نوشتههای خودم باید اعتراف کنم که این نوع نوشتن به نوعی، شجاعت زیادی میخواهد که من فعلا ندارم!
خیلی این متن رو دوست داشتم. خیلی از ما کاربران این دنیا آن قدر درگیرش هستیم که متوجه این چیزها نیستیم. مطمئنا ما محتاج این هستیم که قوانین، راه ها و روش هایی که توی زندگی واقعی بهشون معتقدیم توی دنیای مجازی هم برامون تعریف بشن. ممنون
اول میخوام تشکر کنم
منم کاملن با این حرفا موافقم ولی همیشه یک گوشه ذهنم با این موضوع درگیره که اگه امکان پیشرفتهای مثبت توی این مثلن دنیای مجازی وجود داشته باشه!چجوری باید به اون سمت حرکت کرد؟!
اگرچه فک میکنم ادامه پیشرفتهای تمدن رو به طور کامل نمیشه در قالب دنیای مجازی گنجاند در حالی که سهم دنیای مجازی از زندگی خیلی ها داره بیشتر از نصف میشه…
ابتدا از آرمان عزیز ، از همکار و سرور گرامیم کمال تشکر رو برای ارسال این نوشته دارم
______________________________________
من کاملاً با این بحث موافقم و خودم در یک دورانی از زندگی مکث کرده و جا موندم که خیلی با این مسئله همخوانی داره.
انتخاب اینکه بخوای چه جوری پیش بری خیلی سخته ، من حدود 2 سال هست که تو انتخاب نحوه نگاه به زندگی گیج موندم و نمی تونم یه انتخاب درست انجام بدم
فناوری بخشی از زندگیه منه و زندگیه منم وابسته شده به همسر و زندگی عادی و کار و …
یک انتخاب درست برای ادامه خیلی سخته
امیدوارم درک کنید …