هیولاهایی به نام دانشمند – آیا مخترعان محبوبی مثل ادیسون انسانهایی باهوش ولی شیطان صفت بوده اند؟
اینها فقط بخشی از افتخارات چند نفر از محبوبترین دانشمندان دنیاست؛ شکنجه حیوانات، دزدیدن اعتبار دیگری، شیادی، خودبزرگ بینی و چند شاهکار دیگر.نیوتن، ادیسون ولایبنیتز؛ اسامی بزرگی که میتوانید آنها را نابغه، باهوش یا دانشمندی برای تمام اعصار بنامید و بسیاری صفات دیگر هم به آنها نسبت بدهید؛ اما بدبختانه نوابغ علمی از نظر مهارتهای اجتماعی چندان بالاتر از عامه جامعه نبودند. مغزهای بزرگی که نام آنها در ادامه میآید، احتمالا تاثیر چشمگیری بر حوزه کاری خود گذاشتهاند. اما حتی اگر صدها سال هم بگذرد، باز هم برای رفتار بیملاحظه ظالمانه، تقلب آمیزو وحشیانه آنها تاسف خواهیم خورد.
ریچارد اوون، خودبزرگ پندار
ریچارد اوون، طبیعی دان و دیرینهشناس قرن نوزدهم است که شاید مهمترین میراث اوون ابداع واژه «دایناسور» بود؛ ولی او در میان همکارانش شهرت خوبی نداشت. در بین عبارات ناخوشایندی که برای توصیف او استفاده میشوند، اینها بیشتر از بقیه به چشم میخورند: «مغرور، گستاخ، حسودوانتقام جو».اگر بخواهیم شخصیت اورادریک کلمه خلاصه کنیم، باید بگوییم که اوون «یک بیاخلاق تمام عیار» بود. مثالی از تقید مثال زدنی اوون به زیر پا گذاشتن هرگونه اصول اخلاقی،
رقابت او با دیرینهشناس دیگری به نام گیدئون مانتل است. آن دو به رقابت بیپایانی در چاپ مقاله دست زدند و هر یک تلاش میکرد تا ثابت کند دیگری یک کاشف بزرگ دایناسور نیست. در حالی که اوون در تمام دوران حرفهای خود به شدت متکی به کار مانتل بود؛ ولی هیچگاه به این امر اذعان نکرد. در سال ۱۸۴۴ اوون مدال سلطنتی انجمن سلطنتی لندن را به خاطر مقالهای که مانتل احساس میکرد سرشار از غلط است به خود اختصاص داد(که البته بعدها مشخص شد حق در این مورد کاملابامانتل بود). در سال ۱۸۴۸، مانتل مقالهای منتشر کرد تا آن غلطها را مشخص کند، و اوون هم با یک حمله لفظی شدید تلافی کرد. سال بعدهم که مانتل نامزد مدال سلطنتی شد، اوون تلاش کرد مانع از اهدای مدال توسط شورا به او شود.مانتل تنها هدف رفتار اهانت آمیز اوون نبود. قربانی اصلی دیگر هم کسی نبود جز چارلز داروین. اوون به جنگ کتاب «منشأ انواع داروین رفت و از راه بدی هم وارد شد. پس از آنکه داروین کتاب خود را منتشر کرد، اوون تکذیبیه طولانی و زنندهای را به صورت ناشناس برای آن منتشر کرد. در اواخرعمراوون، سرانجام کار به جایی رسید که غرور بیش از حد او توانست براعتبارش سایه افکند؛ مسالهای که تا به امروز هم ادامه دارد.
توماس ادیسون، شکنجهگر حیوانات
درسال ۱۸۸۴ نیکلا تسلای جوان به نیویورک رفت تا با ادیسون که به تازگی برای برق ولتاژ پایین مدار مستقیم (DC) خودشهرتی به همزده بود. ملاقات کند. تسلا باور داشت برق ولتاژ بالای جریان متناوب (AC) بهتراز برق موردنظرادیسون است و پیشنهاد تولید یک موتور جریان متناوب را ارائه کرد؛ اما ادیسون ادعا کرد این سیستم خیلی خطرناک است. به جای آن، ادیسون قول داد در صورتی که بتواند کارکرد ژنراتورهای DC او را بهبود بخشد، ۵۰ هزار دلار (معادل یک میلیون دلار امروزی) به او پاداش میدهد. پس از ماهها کار و پیشرفتهایی چشمگیر در کار، تسلا از ادیسون درخواست کرد تا پاداش وعده داده شده را به او پرداخت کند؛ اما ادیسون گفت: «هروقت تبدیل به یک آمریکایی کامل شدی، از جوکهای آمریکایی لذت خواهی برد» جرج وستینگهاوس، حقوق اختراعات تسلا را خرید و به عنوان پیشگام این صنعت، کاربرد فناوری برق متناوب را در سراسر جهان گسترش داد. اما ادیسون که سرمایه گذاری سنگینی روی برق مستقیم کرده بود، کمپینی سیاسی علیه برق متناوب به راه انداخت. ادیسون میخواست ثابت کند برق متناوب بیش از حد خطرناک است؛ او شروع به وصل برق به بدن حیوانات در ملاعام کرد. سگها و گربهها، گاوها، اسبها وحتی یک فیل قربانی آنها شدند. ماجرا زمانی بدترشد که از ادیسون سوال شد آیا برق گرفتگی روشی انسانی برای اعدام است؟ در پاسخ، او ادعا کرد با نیروی AC وستینگهاوس، برق گرفتگی روش قابل اعتمادی برای اعدام است. وستینگهاوس تلاش کرد مانع چنین ارتباطی شود؛ ولی هارولد براون، یکی از کارمندان ادیسون استخدام شد تا اولین صندلی الکتریکی جهان را بسازد. طبیعی بود براون برای این کار از جریان متناوب استفاده کند. نخستین آزمایش این صندلی در روز ۶ آگوست ۱۸۹۰ انجام شد. اولین بار برق به مدت ۱۷ ثانیه وصل بودونتوانست جان شخصی را که به دلیل کشتن فردی با تبر به اعدام محکوم شده بود، بگیرد. پس از شارژ مجدد ژنراتور و بالا رفتن ولتاژ، وصل دوباره جریان برق توانست کار را تمام کند؛ البته پس از شکنجهای طولانی که حدود۸ دقیقه طول کشید. وستینگهاوس بعدها گفت: «واقعاگر از تبر استفاده میکردند انسانیتر بود». با وجود کارهای شیطانی ادیسون، برق متناوب برنده جنگ جریانهاشد. ولتاژ بالاتر برق متناوب باعث میشد آن را به مسافتهای خیلی دورتری بفرستند. استفاده خانگی از جریان متناوب درخانههاهم ایمن تربود تلاشهای وحشیانه ادیسون برای شکست رقبایش بیهوده بود؛ موضوعی خود ادیسون نیز سرانجام در اواخر عمرش به آن اذعان کرد.
ویلیام شاکلی کلاهبردار
شاکلی همان کسی است که سیلیکون را به سیلیکون ولی(منطقهای در کالیفرنیاکه میزبان بزرگترین شرکتهای الکترونیکی و کامپیوتری دنیاست) آورد. شاکلی فیزیکدان، مخترع، برنده جایزه نوبل والبته شنونده ناسزاهای بیشمار بود. پس از آنکه شاکلی در سال ۱۹۳۶ موسسه فناوری ماساچوست (ام آی تی) را با مدرک دکترا ترک کرد به آزمایشگاههای بل پیوست (که امروزه AT& T نام دارد. وی مسؤول گروهی بود که روی نیمه هادیها تحقیق میکردند، موادی که گمان میرفت میتوانند در مدارهای کنترل برق جایگزین لولههای خلأناکارآمدشوند. پس از ماهها آزمون و خطاوکارسخت دو نفر از همکاران اوبه نامهای جان باردین ووالتربراتین موفق شدند اولین ترانزیستور عملیاتی را در سال ۱۹۴۷ بسازند. وقتی شاکلی باخبر شد نامش در مجوز اختراع ثبت نشده است، منفجرشد.درنهایت آزمایشگاههای بل عقب نشینی کرد و نام شاکلی را به فهرست اضافه کرد. به گفته براتین، عکسی که در آن تصویر این سه نفر در کنار ترانزیستور دیده میشود؛ «اولین و آخرین باری بود که دست شاکلی به ترانزیستور خورد». تا سالها بعد، این اختراع به نام او نوشته میشد و حتیگاه به اسم دو نفر دیگر اشارهای هم نمیشد. شاکلی در سال ۱۹۵۶ شرکت نیمه هادی خود را در پالوآلتوی کالیفرنیا تاسیس کرد. او با چرب زبانی توانست گروهی درخشان از دانشمندان را فریب دهد و در آنجا گرد هم آورد؛ ولی به سرعت لحن صحبتش عوض شد. افراد را بیدلیل اخراج میکرد، یاکسی با مدرک دکترا را به کارهای معمولی خط تولید میگماشت. تنها ظرف یک سال بعد، تمام هشت عضو گروه پژوهشی شرکت او استعفا دادند. آن هشت نفر در نهایت «اینتل» را بنا نهادند. در سالهای بعد، اوضاع برای شاکلی از این هم بدتر شد. در سال ۱۹۶۳ دانشگاه استنفورد او را به عنوان استاد مهندسی استخدام کرد. مدت کوتاهی پس از آن، شاکلی سخنرانیهای تندش را درباره پست بودن ژنتیک بعضی از نژادها آغاز کرد که بیش از دو دهه طول کشید. در نهایت، هنگامی که در سال ۱۹۸۹ مرگ به سراغ شاکلی آمد، اودیگرنه دوستی داشت ونه حسن شهرتی
لایبنیتز و نیوتن: دوست یا دشمن
امروزه اکثریت مردم هم نیوتن وهم لایبنیتز رامبدعان حساب دیفرانسیل و انتگرال میدانند؛ اما داستان به همین سادگی نبوده است. نیوتن چهار سال بزرگتر از لایبنیتزبود و مدت طولانیتری روی حساب دیفرانسیل خود کار میکرد. اومحض احتیاط تعداد محدودی از کاغذهای خود را نزد جان کالینز (دفترداری دولتی در لندن امانت گذاشته بود. ا در سال ۱۶۷۰ لایبنیتز ونیوتن هردومشغول کار روی حساب دیفرانسیل بودند. کالینز و هنری اولدنبرگ (منشی انجمن سلطنتی) نیوتن را ترغیب کردند به لایبنیتز نامه بنویسد. جواب لایبنیتز «تاحدی محتاطانه و شکاکانه» بود. همزمان که نیوتن مشغول نوشتن پاسخ نامه لایبنیتز بود، لایبنیتز هم در لندن به سر میبرد. او متوجه شد گنجینه نیوتن در اختیار کالینز قرار دارد. به همین دلیل به سراغ کالینزرفت وبه مطالعه کاغذهای نیوتن پرداخت. ا زمانی که لایبنیتز مقاله خود را در سال ۱۶۸۴ منتشر کرد، به هیچ وجه به همکاری و مساعدت نیوتن اشارهای نکرد. نیوتن که سرگرم کارهای دیگری بود، ابتدا واکنشی نشان نداد. ولی در سال ۱۶۹۹ دعوا آغاز شد: ریاضیدانی که رابطه نزدیکی بانیوتن داشت به طور عمومی اعلام کرد از نظر او «نیوتن با سالها فاصله اولین کسی بود که حساب دیفرانسیل را اختراع کرد».
پنج سال بعد و در سال ۱۷۰۴، نیوتن همراه با رساله Opticks، مقاله Dequadratuira را نیز منتشر کرد. سال بعد، لایبنیتز به صورت ناشناس مقالههای نیوتن را مرور ونقد کرد و خدعه آمیزانه نوشت نیوتن را به خاطر یافتن راه جایگزینی برای کار لایبنیتز، ستایش میکند. براساس مکاتبات لایبنیتز با نیوتن، لایبنیتز میدانست که نیوتن ۱۰ سال پیش از او، اولین کسی بود که این علم را اختراع کرد. ا پنج سال دیگر در سال ۱۷۱۰ در مقالهای از یک اخترشناس به نام جان کیل ادعا شدلایبنیتز صرفانامها و نمادهای نیوتن را تغییر داده است. لایبنیتز دست به دامن انجمن سلطنتی شد که رئیس آن نیوتن بود. اینجا بود که دیگ خشم نیوتن سرریز کرد. او گزارشی از این جدال به انجمن سلطنتی نوشت و آن را در سطح بین المللی منتشر کرد. او حتی تاسالها پس از مرگ لایبنیتز در سال ۱۷۱۶ هم از این کار دست نکشید.
منبع: دانستنیها – بهمن 92