اعترافات هیرون یا زیان‌های استبداد – اثر گزنفن – ترجمهٔ: دکتر جواد شیخ الاسلامی

0

سیمونیدس شاعر روزی از هیرون فرمانروای مالک الرقاب سیراکوس دیدن کرد. هنگامی که این دو فراغتی به چنگ آوردند سیمونیدس از میزبانش پرسید:

«ای هیرون، آیا ممکن است منتی بر من‌ گذاری و موضوعی را که احتمال می‌دهم تو بهتر از من بدانی برایم تشریح کنی؟ »

هیرون به مهمان سرشناس خود نگریست و با تعجب جواب داد:

«بپرس، هرچه می‌خواهی بپرس، زیرا من از خودت مشتاق‌ترم که ببینم این سؤالی که دانای فرزانه‌ای مثل تو جواب آن را از من می‌طلبد چیست. »

سیمونیدس مطلب خود را بدین‌سان آغاز کرد:

«ای هیرون، من بر این نکته واقفم که مادری که تو را زاد و پدری که ترا پرورد هر دو از اتباع عادی کشور بودند و تو بعنوان یک «بشر عادی» پا از شکم مادر بدین‌جهان گذاشتی در حالی که اکنون فرمانروای مالک- الرقاب شده‌ای. از این قرار، پیش از اینکه به پایگاه کنونی‌ات برسی عوالم «فرد عادی بودن» را درک کرده‌ای در حالی که من تجربه کنونی تو را که جابر مطلق العنان کشوری هرگز نداشته‌ام. بنابراین چون تو از هردوی این مرحله‌ها گذشته‌ای به اقرب احتمال جواب سؤالی را که می‌خواهم طرح کنم بهتر از من می‌دانی:

بگو ببینم فرق میان اثری که غم‌ها و شادی‌های زندگی در عالم احساسات یک «فرمانروای مطلق العنان» و یک «بشر عادی» می‌گذراند چیست و این دو موجود ناهمانند چگونه این دو کیفیت مشترک را احساس می‌کنند؟ »

هیرون جواب داد: «ای سیمونیدس، همچنان‌که خودت اشاره کردی، تو هنوز از اتباع عادی کشور هستی و از عوالم این پایگاه بخوبی باخبر. پس در این صورت شرط انصاف این است که تو قبلا مرا از اثراتی که غم‌ها و شادی‌ها در حیات «مردمان عادی» می‌بخشند آگاه‌سازی تا من با استفاده از بیان تو وضع کنونی‌ام را با آن دیگران مقایسه کنم و از عهده جواب دادن به سؤالی که از من کرده‌ای-یعنی فرق بین احساسات «جابران» و «جبرکشان»-برآیم.

سیمونیدس از این پیشنهاد حسن استقبال کرد و گفت: «بسیار خوب، تصور می‌کنم در جائی به این مطلب اشاره کرده باشم که مناظر دنیای خارج از رهگذر چشم داخل جان می‌شوند و روح انسان عادی را قرین غم یا شادی می‌سازند. بانگ‌ها و نغمه‌هائی که حزن‌آور یا طرب‌زا هستند از مجرای گوش به روح او منتقل می‌شوند. بو‌های خوش و ناخوش از مجرای دماغش می‌گذرند و به جانش اصابت می‌کنند. بالاخره دهان او طعم خوردنی‌ها و نوشیدنی‌های گوناگون را می‌آزماید و آن‌ها را نوش یا نیش جان وی می‌سازد.

نسبت به درک گرما و سرما، احساس چیز‌های نرم و خشن، یا تشخیص سبکی و سنگینی اشیاء، هرگونه رنج و خوشی را که ناشی از لمس این‌گونه چیزهاست. افراد عادی با تمام اجزای پیکر خود احساس می‌کنند. در قبال چیز‌های خوب و بد، آن حسن لذت، شادی، یا رنج، که نصیب احساس‌کنندگان می‌شود گاهی به کمک یک دراکه روحی و گاهی به کمک دو دراکه آغشته به هم-روحی و جسمی-قابل درک هستند. برای نمونه خواب را در نظر بگیریم: در این نکته تردیدی نیست که ما همگی از خواب احساس لذت می‌کنیم ولی این لذت کی، چگونه، و به کمک کدام وسیله، به جان خفته ما منتقل می‌گردد، این‌ها یک رشته مجهولات معمائی هستند که از حلشان عاجزیم.

و شاید به همین دلیل است که کیفیات غم‌انگیز یا لذت‌بخش حیات موقعی که بیدار هستیم قوی‌تر و آشکارتر احساس می‌شوند تا موقعی که به خواب رفته‌ایم زیرا آن پنج گذرگاه جسمانی را که وسیله انتقال این محسوسات به عالم درون هستند خوب می‌شناسیم ولی از ماهیت مجرائی که ناقلف لذت خواب به جان ماست بدبختانه اطلاع درستی نداریم. »

هیرون که سراپا گوش شده بود جواب داد: «تا آنجا که مربوط به این چیزهاست که شمردی تصور نمی‌کنم فرقی میان «جابر» و «مجبور» وجود داشته باشد. جابران خودکام نیز برای درک رنج‌ها و خوشی‌ها از همین وسایلی که نام بردی استفاده می‌کنند. بنابراین، تا مرحله‌ای که دامنه گفتار تو کشیده شده است من فرقی میان زندگی یک فرمانروای خودکام و یک بشر عادی نمی‌بینم.»

سیمونیدس جواب داد: «چرا، فرقی هست و آن این است که انواع لذایذ زندگی که از این مجاری می‌گذرند و جان فرمانروای خودکام را نشاط می‌بخشند خیلی بیشتر و شماره غم‌هائی که از همین گذرگاه‌ها به جانش اصابت می‌کنند خیلی کمتر از آن میزانی است که نصیب مردمان عادی می‌گردد. »

هیرون اعتراض‌کنان جواب داد: «چنین نیست ای سیمونیدس که تو فکر می‌کنی. این قول مرا بپذیر و مطمئن باش که حصه جابران خودکام از لذایذ زندگی به مراتب کمتر از سهم افراد عادی است در حالی که رنج‌ها و غم‌های همین جابران بی‌ن‌هایت از آن جبرکشان بیشتر است. »

سیمونیدس که معلوم بود حرف طرف را باور ندارد تعجب‌کنان اظهار داشت: «باور نکردنی است! اگر صدق مطلب همین است که تو میگوئی، چگونه ممکن است که تاج و تخت جابران اینهمه طالب و خواستار داشته باشد و پایگاهی که این همه کم‌لذت و پرغم است آماج این‌همه مدعیان قرار گیرد؟ چطور می‌شود که مردم، حتی آن کسانی که وسیله هرنوع لذت و خوشگذرانی برایشان فراهم است، باز غبطه مقام فرمانروایان خودکام را بخورند و مشتاق باشند که روزی بر سریر قدرت آن‌ها تکیه زنند؟ »

هیرون جواب داد: «دلیل اینکه همگان می‌خواهند بر سریر اربابان قدرت تکیه زنند البته چیزی جز این نیست که رنج‌ها و مشقت‌های زمامداری را احساس نکرده‌اند.

اینان برای درک عوالم یک لذت موهوم که از مصائب آن بی‌خبرند دست و پا می‌شکنند. اما اکنون گوش فرادار تا برایت نشان دهم که آنچه می‌گویم عین حقیقت است. بگذار برای اثبات مطلب خود همان روش کلام ترا پیش گیرم. اگر اشتباه نکرده باشم تو اول از قوه «دید» شروع کردی و لذاتی را که از این رهگذر نصیب جان بشر می‌شود پیش کشیدی.

من هم استدلال خود را از همین نقطه شروع می‌کنم: لذاتی که از مردمک چشم می‌گذرند و نصیب جان بشر می‌گردند به ظاهر در دسترس همگان قرار دارند ولی تا آنجا که تجربه‌های زندگی به من یاد داده سهم جابران خودکامه از این‌گونه لذایذ بصری به مراتب کمتر از قسمت مردمان عادی است.

دنیا پر از شهر‌ها و کشور‌های گوناگون است که در هرکدام از آن‌ها مناظری که به رنج هرگونه سفری می‌ارزد به دست طبیعت یا به نیروی ابتکار بشر خلق شده است. اما فرق عمده میان «فرمانروایان خودکام» و «مردمان عادی» در همین است که این مردمان عادی می‌توانند از هرشهری که دلشان خواست دیدن کنند، در هرکدام از جشن‌ها و تفریحات ملی که در آن شهر‌ها برپاست شرکت جویند، و خلاصه هرآنچه را که ارزش دیدن دارد به چشم ببینند. اما فرمانروایان خودکام از این سعادت بزرگ محرومند زیرا نمی‌توانند به هرشهر یا دیاری که دلخواهشان بود قدم بگذارند.

آن زمامدار مستبد که در فراخنای کشور خود فعال ما یشاء است و اراده خود را بر همگان تحمیل کرده است همین قدر که پا از چهار دیوار کشورش بیرون گذاشت تبدیل به فردی عادی می‌شود که هیچ گونه فرقی با آزادگان کشور‌های دیگر ندارد. و چون چنین است فرمانروایی که به تحکم و گردنفرازی عادت کرده‌اند هرگز تن به این خطر نمی‌دهند که به خاک‌ها و سرزمین‌هائی که در آن قدرتشان با قدرت افراد عادی یکسان شمرده می‌شود قدم گذارند.

از آن گذشته، نقدینه و دارائی آن‌ها در تمام مدتی که از کشور خود دور هستند در خطر فناست زیرا شاهان مطلق العنان همیشه از این حادثه می‌ترسند که در عرض مدتی که مشغول سیر و سیاحت در کشور‌های اجنبی هستند تاج و تخت خود را از دست بدهند و در همان حال به علت دوری از کشور نتوانند از غاصبان مسند خود انتقام بگیرند. در اینجا، ای سیمونیدس، تو ممکن است به گفته من ایراد بگیری و بگوئی که زمامدار خودکام، با این فر و شوکت بیهمتا، هیچ احتیاج ندارد که برای دیدن چیز‌ها و مناظر مطبوع به کشور‌های دیگر سفر کند زیرا تمام آن چیزهائی که خالق لذت بصری است از گوشه و کنار دنیا به رسم ارمغان برای وی فرستاده می‌شود.

اما، ای سیمونیدس، چنین تصوری خطاست زیرا از میان این همه اشیاء و مناظر بدیع که دیدنشان چشم و جان را لذت می‌بخشد فقط شماره‌ای معدود قابل انتقال هستند و قیمتی که برای نقل این‌گونه وسایل تفریح بصری مطالبه می‌شود چنان هنگفت و کمرشکن است که سوداگرانی که این‌گونه اشیاء و کالا‌ها را وارد می‌کنند یا نمایشگرانی که صحفه‌های مفرح خارجی را در حضور جابری خودکام مجسم می‌سازند، هنگام ترک دربارش همگی انتظار دارند که ما حصل و نتیجه کسب و کار یک عمر را در عرض همان چند ساعتی که در محضرش هنرنمائی کرده‌اند بدست آورند!

سیمونیدس گفت: «باشد. این را پذیرفتم که فرمانروایان خودکام از حیث دسترسی به «لذات بینائی» در وضعی نامساعد قرار دارند و از درک خوشیهائی که برای مردمان عادی میسر است محرومند. ولی از آن طرف حسن شنوائی به نفع آن‌ها کار می‌کند و امتیازی را که از دیگران دریغ شده است در اختیارشان می‌گذارد زیرا مدح و ستایش که شیرین‌ترین نغمه‌ها در گوش بشر است مخصوص بارگاه آنهاست و درباریانی که بر پیرامون این‌گونه جابران حلقه‌زده‌اند هرآن عملی را که ارباب مستبدشان انجام می‌دهد یا هرحرفی را که بر زبان وی می‌گذرد تعریف می‌کنند در حالی که انتقاد و عیب‌جوئی که ناخوش‌ترین آهنگهاست هرگز به گوش چنین حکمرانان نمی‌رسد زیرا هیچ کس مایل نیست که معایب فرمانروایان خودکام را در حضور خود آنان بشمارد. »

هیرون سئوال کرد: «ای سیمونیدس، آیا به راستی فکی می‌کنی که این‌گونه زمامداران از اینکه حرف‌های ناخوشایند در محضرشان گفته نمی‌شود خوشحال و خرمند؟ تأمل کن و انصاف بده: نشنیدن حرفهائی که ناخوشآیند است به دلیل اینکه بوی صراحت و انتقاد می‌دهد چه لذتی برای جابر خودکام می‌تواند داشته باشد موقعی که او خود بهتر از همه می‌داند که تمام آن کسانی که برای جلب نظرش می‌کوشند، چه آنهائی که مقامش را با تعریف و ستایش به آسمان می‌برند و چه کسانی که متفکر و خاموش در محضرش نشسته‌اند، جملگی بدترین فکر‌ها را که در زیر همان نقاب مدح یا سکوت پنهان شده است نسبت به وی دارند. یا چه لذتی، به عقیده تو، از این‌گونه تعریف‌ها نصیب زمامدار خودکام می‌شود در حالی که خود وی می‌داند که همه آن‌ها بوی تزویر و خدعه و ریا می‌دهد؟ »

سیمونیدس جواب داد: «خوب، تصور می‌کنم در این‌باره حق با تو باشد و من بی‌چون‌وچرا با این نظر موافقم که شیرین‌ترین تعریف‌ها، تعریفی است که از دهن آزادگان برون آید نه از دهن بندگان چاپلوس. اما اکنون نکته دیگری هست که فکر نمی‌کنم هیچ فرمانروای مالک الرقابی منکرش باشد و آن این است که از بین موادی که مصرفشان برای حفظ و تقویت نیروی بدن لازم است همیشه بهترین و خوشگوارترین آن‌ها نصیب فرمانروایان مالک الرقاب می‌گردد. »

هیرون جواب داد: «بلی، خیلی‌ها چنین فکر می‌کنند اما در اشتباند و تشخیص علت اشتباهشان هم زیاد دشوار نیست. اغلب مردم بر این عقیده‌اند که ما بیش از آن‌ها از خوردن نوشابه‌ها و اغذیهٔ مأکول لذت می‌بریم و دلیل این گمان غلط بیگمان همین است که وقتی خودشان بر سر سفره ما می‌نشینند و از غذاهائی که پیش ما چیده شده است می‌خورند، طعم آن‌ها را لذیذتر و مطبوعتر احساس می‌کنند. اما این رجحانی که آن‌ها برای اغذیه ما قایلند فقط ناشی از این وضع است که غذای سفرهٔ شاهان در مقایسه با غذائی که خود این‌گونه اشخاص می‌خورند البته اشتهاانگیزتر و مأکول‌تر است. و باز به همین دلیل است که در کشوری که فرمانروائی مالک الرقاب بر آن حکومت می‌کند همه مردم در انتظار رسیدن جشن‌ها و اعیاد بزرگ هستند جز همان فرمانروای بدبخت. دیگران چشم براه رسیدن اعیاد هستند تا غذاهائی بهتر و نوشابه‌هائی گواراتر بخورند ولی سفره‌های جابران خودکام از اول تا آخر سال از این‌گونه نعمت‌ها لبریز است و هرگز جای طعامی یا شرابی در سر خوان الوان آن‌ها خالی نیست تا دل خود را به این خوش کنند که در موسم عید آن جای خالی با آن غذای دلچسب پر خواهد شد.

پس می‌بینی، ای یار عزیز، که در مسئله خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها، بزرگترین لذتی که به افراد عادی ارزانی شده است، یعنی انتظار برای خوردن یا نوشیدن چیزی بهتر، چنین لذتی از ما فرمانروایان مالک الرقاب دریغ شده است. ولی از همه این‌ها گذشته، ای سیمونیدس، همچنانکه خودت به تجربه می‌دانی هرقدر شمارهٔ ظرف‌ها، کاسه‌ها، و تنگ‌ها که پیش انسان چیده شده است بیشتر باشد اشتهایش به همان نسبت زودتر‌ زده می‌شود. اکنون می‌رسیم به مسئله لذتی که از خوردن غذا‌ها و نوشابه‌های گوناگون نصیب انان می‌شود. در اینجا نیز فرمانروایان خودکام با وضعی نامساعد روبرو هستند زیرا لذت اکل غذا موقعی بهتر احساس می‌شود که شماره غذاهائی که در دسترس آکل است کمتر و محدودتر باشد.

 
آگهی متنی در «همه» صفحات
درمان سریع سیاتیک و دیسک کمر / اندولیفت صورت دکتر رفیعی / متخصص زنان / خرید انواع نهال بادام از برتر نهال / نهال بادام / کلاه کاسکت / لمینت متحرک دندان / کاشت مو / شیشه اتومبیل / دانلود سوالات استخدامی آموزش و پرورش / ثبت برند / سرور مجازی / قیمت سئو / آموزش ارز دیجیتال / فروشگاه اینترنتی زنبیل / مشاوره حقوقی تلفنی / وکیل / سپتیک تانک/ تبلیغ در گوگل/ buy neuralink / خرید ساعت دیواری / لیزر درمانی بواسیر / خرید نهال گردو خوشه ای پربار / خرید نهال گردوی چندلر پیوندی / درمان دیسک کمر / نهال گردو / بیمه عمر پاسارگاد / ساعت تبلیغاتی / تجهیزات پزشکی / اورولوژیست / خرید سرور مجازی / تعمیر ماشین ظرفشویی / خدمات پرداخت ارزی نوین پرداخت / خرید لایسنس نود 32 / مجتمع فنی ونک / دانلود سریال / خرید تتر / متخصص ارتودنسی / دکتر زنان / دانلود فیلم دوبله فارسی / دانلود فیلم هندی / چاپ لیوان / حمل بار دریایی از چین / رژیم آنلاین آردایت / بهترین سریال های ایرانی / داروخانه همتا / سانتریفیوژ / داروخانه اینترنتی آرتان / فروشگاه آنلاین زوجیم / چاپ کلاه / کاشت مو / درمانکده / کاشت مو / پزشکا / قیمت ساک پارچه ای / تحلیل تکنیکال فارکس / سایت نوبت دهی دکتریاب / بهترین دکتر لیپوماتیک در تهران / بهترین سریال های کره ای / دکتر فارمو / کتاب صوتی رایگان / تولید محتوا / بلیط هواپیما تهران / دانلود نرم افزار / مجتمع فنی ونک / سریال جدید / داروخانه آنلاین تینا / سایت ترجمه تخصصی رایت می /

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.