معرفی کتاب: فراز و فرود شیخ خزعل
نویسنده : عبدالنبی قیم
مقدمه
پس از انتشار کتاب پانصد سال تاریخ خوزستان، علاقهمندان و دوستداران تاریخ به عناوین مختلف و در مناسبتهای متفاوت خواستار تدوین و نگارش دورهٔ بعدی تاریخ خوزستان بودند. از آنجا که دورهٔ بین سالهای ۱۸۹۷ ـ ۱۹۲۵ به دلیل معاصر بودن و همچنین به دلیل وقوع رویدادها و اتفاقات سرنوشتساز، بحثانگیزترین و حساسترین دورهٔ تاریخ این خطه است، لذا علاقهمندی و تمایل خوانندگان برای آشنایی بیشتر و فهم صحیح حوادث آن دوره و تبیین رویدادها و زوایای پیچیده و نهان آن دوچندان است.
از طرف دیگر، هرچندکه کتابها، مقالهها و پایاننامههای دانشگاهی چندی در این خصوص به زبانهای عربی، فارسی و انگلیسی منتشر شده است، و برخی از این تألیفات از درجهٔ علمی بالایی برخوردارند، با وجود این بهدلیل جامع نبودن بسیاری از این کتابها (۱)، افراط و تفریطهای صورت گرفته، و حب و بغضهای برخی مؤلفان، کماکان زمینهٔ پژوهشی همهجانبه و به دور از هرگونه پیشداوری و غرضورزی جهت شناخت بهتر حوادث آن دوره وجود دارد؛ خاصه آنکه انتشار اسناد وزارت امور خارجهٔ انگلیس سبب شد تا در اظهارنظرها و تحلیلها دقت و تأمل بیشتری شود و در بررسی حوادث و تجزیه و تحلیل رویدادها به استناد سند و مدرک سخن گفته شود و از کلیگویی و حدسیات و عامینگری برحذر باشیم (۲).
از این رو تدوین و تألیف تاریخ دورهٔ ۱۸۹۷ – ۱۹۲۵ در پاسخ به درخواستهای مذکور و همچنین به عنوان مکمّل کتاب پانصد سال تاریخ خوزستان در دستور کار قرار گرفت. در این کتاب سعی شده تا به جای اظهارنظر شخصی، سیر حوادث و وقایع مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد و تا آنجا که ممکن است از گرایشها و تمایلات سیاسی حذر شود. همچنین سعی شده است تا از بیان موضوعی رویدادها احتراز شود و تا آنجایی که ممکن است حوادث و وقایع در بستر تسلسل زمانی و بر مبنای تاریخ وقوع ذکر شوند.
یادداشتها
۱. فصل اول کتاب به بررسی کتب و تألیفات مزبور اختصاص یافته است.
۲. در دورهٔ رضاخان و پس از آن در دورهٔ پسرش دستگاه حاکمه و تشکیلات امنیتی آنها چنان وضعیتی را پیش آورده بودند که ذکر نام «شیخ خزعل» جرم محسوب میشد. از این رو خودسانسوری در میان مردم حاکم شد و احدی جرئت نمیکرد در بارهٔ شیخ و تاریخ او سخن گوید. به همین منوال در آن برهه هیچگونه پژوهشی در این خصوص انجام نشد و حقایق و واقعیتهای آن دوره نه تنها برای مردم عادی بلکه حتی برای علم و اهل مطالعه پوشیده ماند.
فصل یکم: کتابهای تألیف شده
همانطور که پیش از این ذکر شد دورهٔ بین سالهای ۱۸۹۷ ـ ۱۹۲۵ بحثانگیزترین و حساسترین دورهٔ تاریخ این خطه است. علاوه بر نزدیکی و معاصر بودن این دوره، وقوع حوادث مهم و سرنوشتساز در عرصهٔ جهانی و منطقهای نیز اهمیت دورهٔ مزبور را بیش از پیش کرده است؛ حوادث و رویدادهایی که برخی از آنها نقطه عطف تاریخ هستند و مسیر حرکت تاریخ بشری را تحت تأثیر قرار دادهاند.
رخدادهای مزبور را میتوان بهطور خلاصه این چنین طبقهبندی کرد:
۱ ـ وقوع انقلاب مشروطه در سال ۱۹۰۶ (۱۲۸۵ ه. ش)
۲ ـ کشف اولین چاه نفتی خاورمیانه در سال ۱۹۰۸
۳ ـ شعلهور شدن آتش جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴
۴ ـ اضمحلال و فروپاشی امپراطور عثمانی
۵ ـ روی کار آمدن بلشویکها و تشکیل اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۱۷
۶ ـ سقوط خاندان قاجار و برآمدن رضاخان میرپنج
با توجه به وجود حوادث مهم و سرنوشتساز در مقطع فوق، کتابها و نوشتههای دوره مزبور بسیار بیش از دورههای ماقبل آن است. شاید برخی علت وفور منابع این دوره را گسترش علم و به موازات آن گسترش کتابت و تحریر حوادث و وقایع یومیه بدانند. شاید هم برخی دیگر علت این امر را حضور فرنگیان و به ویژه انگلیسیها و به جا ماندن سفرنامهها و خاطرات از آنها قلمداد کنند. اما علیرغم تأثیر دو عامل فوق در افزایش و وفور منابع و مآخذ پژوهشهای مربوط به این دوره، قدر مسلم علت عنایت و توجه پژوهشگران و تاریخنویسان و همچنین علاقه و میل خوانندگان به حوادث دورهٔ مزبور همانا حدوث رخدادهای سرنوشتساز فوق در آن مقطع و معاصر بودن آنها است. حوادث و رویدادهایی که دوره مزبور را از دورههای ماقبل و ما بعد آن متمایز و برجسته کرده، آن دوره را تا سرحد یک دوره سرنوشتساز ارتقا بخشیده است.
۱ ـ کتاب مصطفی عبدالقادر النجار
از جمله پژوهشهای ارزشمند در خصوص تاریخ خوزستان کتاب دکتر مصطفی عبدالقادر النجار (۳) است. کتاب مزبور، عنوان پایاننامه کارشناسی ارشد نویسنده در دانشگاه عینالشمس قاهره بوده که بعدها به صورت کتاب درآمد و به زیور طبع آراسته شد. این کتاب از جمله منابع معتبر پژوهش دکتر مصطفی انصاری در تألیف کتاب تاریخ خوزستان است، خانم انعام مهدی علیالسلمان نیز در پژوهش خود استفاده شایانی از این کتاب کرده است.
روحیهٔ علمیالنجار، دقت و باریکبینی ایشان در تمامی مراحل پژوهش، دسترسی او به منابع و مآخذ معتبر عربی و انگلیسی از قبیل کتب، پایاننامهها، مجلات، روزنامهها و نسخ خطی سبب شده تا پژوهش وی از اعتبار و درجهٔ علمی بالایی برخوردار باشد. از این رو به جرأت میتوان گفت هر آن که درصدد بررسی و تحقیق تاریخ دوره بین سالهای ۱۸۹۷- ۱۹۲۵ میلادی است، لاجرم میباید کتاب مصطفی عبدالقادر النجار را مطالعه کند و از نتیجهٔ پژوهشهای او بهره گیرد. بنا به نوشتهٔ یکی از پژوهشگران، این کتاب از جهت اسلوب تحقیق و شیوهٔ نگارش و استناد به منابع معتبر علمی بر کتابهای دیگر عربی دربارهٔ خوزستان برتری دارد. (۴) مطالعه و بررسی کتب منتشر شده بیانگر این حقیقت است که کتاب مزبور نهتنها نسبت به کتابهای عربی، بلکه نسبت به کلیهٔ کتابهای نوشته شده به زبانهای عربی، فارسی و انگلیسی از درجه و اعتبار علمی بالایی برخوردار است.
شایان ذکر است اخیراً کتاب مزبور با اضافات و اصلاحات در ۴۹۶ صفحه و مشتمل بر هشت فصل و در بر گیرندهٔ چهل پیوست توسط ناشر دیگری با نامی دگر در بیروت چاپ و منتشر شده است. (۵)
نکتهٔ قابل ذکر در خصوص کتاب مزبور غفلت مؤلف در استفادهٔ لازم از منابع و کتب فارسی است. از میان خیل عظیم منابع و مآخذ فارسی، آقای النجار فقط از ترجمهٔ عربی کتاب تاریخ پانصد ساله خوزستان تألیف احمد کسروی سود برده، که آقای علی البصری بخشهایی از آن را از فارسی به عربی برگردانده است. شاید این نقیصه به دلیل ناآشنایی مؤلف به زبان فارسی قابل تبیین باشد، لیکن همین امر سبب شده تا مؤلف محترم قادر به تبیین صحیح و اصولی حوادث و رویدادهای مرتبط با روی کار آمدن رضاشاه نباشد و تحلیل صحیحی از آن ارائه ندهد. همچنین بسیاری از رویدادها و برخوردهای داخلی بین شیخ خزعل و حکومت قاجار، و شیخ خزعل با ایلات و عشایر همجوار در کتاب مصطفی عبدالقادر النجار نیامده است. آنچه ایشان دربارهٔ جنگ جهانی اول و حوادث مرتبط به آن به ویژه همدستی عشایر عرب با حکومت عثمانی گفته، ناچیز است و تصویر گویا و روشنی از آن رویدادها ارائه نمیدهد.
۲ ـ کتاب تاریخ خوزستان (۱۸۷۸-۱۹۲۵)
کتاب تاریخ خوزستان ۱۸۷۸-۱۹۲۵ (دوره خاندان کعب و شیخ خزعل)، تألیف دکتر مصطفی انصاری، از جمله کتابهای ارزشمند و قابل اعتنا در خصوص تاریخ خوزستان است. (۶) کتاب مزبور از اواخر دوره حاج جابرخان تا پایان دوره شیخ خزعل را به عنوان محدودهٔ پژوهش خود انتخاب کرده است. به نظر میرسد کتاب مزبور پایاننامه دکتری مصطفی انصاری بوده که بعدها به صورت کتاب درآمده و آقای محمد جواهرکلام آن را از انگلیسی به فارسی برگردانده است. علیرغم تلاش مترجم محترم جهت دسترسی به مؤلف کتاب، تلاشهایش بیفرجام بوده و به ثمر نرسیده است.
کتاب تاریخ خوزستان از چند منظر قابل اعتنا و درخور اهتمام است. اول این که مؤلف کتاب، علاوه بر کتابها و مقالات منتشره، مدارک و اسناد وزارت امور خارجه ایران، آرشیوهای اداره اسناد عمومی وزارت امور خارجه انگلیس و همچنین آرشیو اداره جنگ آن وزارتخانه و همچنین سایر اسناد معتبر را مبنای پژوهش خویش قرار داده و از آنها استفاده شایانی کرده است. دوم این که نویسنده سعی کرده حوادث و وقایع را آنطور که بوده روایت کند و هیچگاه حوادث را به میل و سلیقه خود تفسیر و تحلیل نکرده است. سوم این که کتاب علاوه بر ارائه اطلاعات و آگاهیهای بسیار ارزشمند دربارهٔ دورهٔ بنیکعب و شیخ خزعل، تصویر روشنی از روابط فی مابین قدرتهای بینالمللی به خواننده ارائه میدهد. ویژگی چهارم این اثر پرداختن به مسائل اقتصادی خوزستان و تشریح سازمان مالی آن است.
اشکال وارده به پژوهش ارزشمند دکتر مصطفی انصاری، استفاده نکردن از کتب و منابع عربی و همچنین استفاده ناچیز ایشان از کتب و منابع فارسی است. به همین دلیل کتاب مزبور روابط شیخ خزعل با حکام و شیوخ منطقه را به محاق فراموشی سپرده یا اینکه بسیاری از حوادث مهم داخلی را در برنمیگیرد. نقص دیگر کتاب، عدم تبیین صحیح رابطهٔ رضاخان با انگلیسیها است. همچنین ایراد بعدی به عنوان کتاب است، معلوم نیست عنوان مزبور را آقای مصطفی انصاری برگزیده یا مترجم بر کتاب گذاشته است. کتاب مزبور دورهٔ خاندان کعب را در بر نمیگیرد، چون دورهٔ خاندان کعب که با نام کعب آل ناصر در قبان و فلاحیه گره خورده، تاریخی بس درازتر از دورهٔ مذکور دارد و کتاب مصطفی انصاری به حوادث آن دوره نپرداخته است. فراتر از این، آنچه در این کتاب دربارهٔ حاج جابر و شیخ مزعل گفته شده، بسیار کمتر از حوادث و رویدادهای دورهٔ مزبور است.
۳ ـ کتاب ویلیام تئودر استرنک
آقای ویلیام تئودر استرنک نیز پایاننامه دکتری خویش را به بررسی نقش توسعهطلبانهٔ استعمار بریتانیا در خوزستان اختصاص داده و پس از ارائهٔ آن به دانشگاه اندیانای امریکا در سال ۱۹۷۷، پژوهش مزبور را در قالب کتابی به علاقهمندان عرضه کرده است. (۷)
دکتر عبدالجبار ناجی استاد دانشگاه بصره کتاب فوق را از انگلیسی به عربی ترجمه کرده و بخش مطالعات جامعهشناسی همان دانشگاه در سال ۱۹۸۳ م. آن را در ۴۴۷ صفحه چاپ و منتشر کرد. پس از آن چاپ دوم این کتاب نیز در سال ۲۰۰۶ میلادی توسط «دارالعربیه للموسوعات» در بیروت، چاپ و منتشر شد.
به رغم تلاش وافر آقای استرنک به منظور ارائهٔ تصویری شفاف و گویا از نقش استعماری انگلیس در راهبری حوادث آن دوره، و به رغم ارزش علمی پژوهش ایشان، ملاحظاتی چند در خصوص کتاب مزبور قابل طرح هستند. اولین و بارزترین ایراد وارده به کار آقای استرنک، عدم ارائه تصویری واقعی و درست از رضاشاه و ماهیت اوست. او به گونهای از رضاخان سخن میگوید که گویی رهبری ملی است یا در نتیجه خیزشی مردمی بر سر کار آمده است. استرنک از این نکتهٔ اصلی و اساسی غافل بود که بدون برنامهریزی و دخالت انگلیسیها و بدون حمایت آنها، امکان به قدرت رسیدن رضاخان به هیچوجه متصور نبود و او هیچگاه نمیتوانست شیخ خزعل را سرکوب کند. خطای استرنک آنچنان فاحش و آشکار است که مترجم فارسی کتاب نیز به آن پی برده و ناگزیر در پینوشتهای کتاب زبان به اعتراض میگشاید. (۸)
نکتهٔ دیگر که از چشم مترجم عربی کتاب یعنی دکتر عبدالجبار ناجی نیز پنهان نمانده، نقلقولهای طولانی و پرتعداد آقای استرنک از اسناد و مدارک است. ارائهٔ گزارش طولانی و لحظه به لحظه از سیر حوادث و رویدادها و بیان گزارش یومیهٔ رخدادها از جمله اشکالات این کتاب است. در یک کتاب تاریخ، گزارشها نباید لحظه به لحظه باشد، جای اینگونه نوشتهها در یادداشتهای روزانه یا گزارشهای یومیه یا کتاب خاطرات است. به همین دلیل روش مزبور سبب شده تا آقای استرنک، تحلیل و تفسیر اندکی از حوادث و وقایع ارائه دهد و به جای آن به نقلقول و روایت اسناد و مذاکرات بپردازد. جا داشت به جای این روش، مؤلف محترم اسناد و مدارک مهم را در کتاب خود میآورد. همچنین شایسته بود به جای ثبت کامل اسناد و مذاکرات مرتبط به آن، فقط به بخشهای حائز اهمیت این اسناد اشاره میکرد. روش آقای استرنک، علاوه بر افزایش حجم کتاب، خستگی و اتلاف وقت خواننده را نیز در پی دارد.
اشکال دیگر کتاب آقای استرنک، دخول و ورود مستقیم او به اصل و کنه مطلب بدون پرداختن به زمینه و بستر بحث است. در بخش اول کتاب ایشان مستیماً سراغ روابط شیخ خزعل و بریتانیا رفته و پس از آن موضوع گمرک محمره را مطرح کرده است. حال آنکه جا داشت، ابتدا بهطور مختصر و اجمالی چگونگی به قدرت رسیدن و افزایش قدرت شیخ را ذکر میکرد، پس از آن به روابط او با بریتانیا میپرداخت.
چهارمین اشکال کار آقای استرنک استفادهٔ ناچیز او از منابع عربی و مآخذ فارسی است. او کتاب خود را بر مبنای اسناد و مدارک انگلیسی به رشتهٔ تحریر درآورده و از سایر منابع به خوبی استفاده نکرده است. مؤلف محترم از میان منابع فارسی فقط از دو کتاب، و از میان خیل عظیم منابع عربی، فقط از کتاب علی نعمهالحلو بهره جسته است. علاوه بر این آنچنان که از ترجمه عربی برمیآید در ذکر نامها و اسامی جغرافیایی اشتباهات چندی به چشم میخورد.
شایان ذکر است آقای صفاءالدین تبرائیان کتاب مزبور را به فارسی ترجمه کرده و مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران با نام حکومت شیخ خزعل بن جابر و سرکوب شیخنشین خوزستان، بررسی عملکرد امپریالیسم بریتانیا در جنوب غربی ایران ۱۲۷۶-۱۳۰۴، ۱۸۹۷-۱۹۲۵ م در ۴۶۷ صفحه در تهران چاپ و منتشر کرده است. در خصوص کتاب مزبور و ترجمهٔ آقای تبرائیان ذکر این نکته الزامی است که در مطابقت ترجمهٔ برخی متون فارسی با ترجمهٔ عربی کتاب، اشتباهات و لغزشهایی دیده میشود. همچنین در ترجمهٔ اماکن و نامهای جغرافیایی، شرط امانت رعایت نشده است و برخی نامهای کتاب در ترجمه تغییر یافتهاند.
۴ ـ کتاب انعام مهدی علیالسلمان
خانم انعام مهدی علیالسلمان نیز با بررسی دوره بین سالهای ۱۸۹۷- ۱۹۲۵، کتابی دربارهٔ دورهٔ شیخ خزعل تألیف کرده که به نظر میرسد پایاننامهٔ دانشگاهی ایشان است. این کتاب هم از نظر منابع و مآخذ عربی و هم از نظر روش تحقیق، قابل اعتنا و باارزش است. تلاش مؤلف به منظور دسترسی به اسناد و مدارک رسمی عربی و همچنین بازخوانی نشریات منتشره در آن دوره، مراجعه به منابع انگلیسی و استفاده از آنها ارزش کار او را ارتقا بخشیده است. کتاب مزبور در ۱۲۲ صفحه و مشتمل بر چهار فصل توسط مکتبه دار الکندی ـ بغداد در سال ۱۹۸۰ چاپ و منتشر شده است. (۹)
استفاده نکردن از منابع فارسی، ایراد و اشکال اصلی پژوهش خانم انعام است. او از منابع فارسی فقط از کتاب احمد کسروی بهره برده و از آنجا که نوشتههای احمد کسروی در خصوص دوره شیخ خزعل بسیار کلی و اجمالی است، لذا میتوان درک کرد که آنچه ایشان از کتاب کسروی نقل کرده تا چه اندازه ناقص است. به همین دلیل خانم انعام نتوانسته است روابط درونی شیخ خزعل با قبایل و طوایف عرب، روابط او با حکومت قاجار و همچنین روابط او با همجواران بختیاری و قشقایی را درک و تبیین کند. بر همین قیاس وی نتوانسته ماهیت رضاخان را به خوبی شناسایی کند و از رابطه او با انگلیسیها و نقش آنها در به قدرت رساندن وی تصویر درست و گویایی ارائه کند.
نگاه بسیار مثبت خانم انعام به شیخ خزعل، اشکال و ایراد دیگر کار وی است. این نگاه و دید مثبت سبب شده است تا او برخی از نقاط ضعف و اشکالات کار شیخ را نبیند و بهطور کلی بر همه اقدامات او مُهر تأیید بزند. علاوه بر این لغزشها و اشتباهاتی چند در پژوهش خانم انعام به چشم میخورد که از چنین اثری این لغزشها بعید به نظر میرسد.
۵ ـ کتاب تاریخ اهواز
آقای علی نعمهالحلو نیز مجموعهای چهار جلدی را به خوزستان اختصاص داده است. (۱۰) او این مجموعه را در دو کتاب دوجلدی گرد هم آورده و تاریخ خوزستان از دورهٔ بنیکعب آل ناصر تا پایان دورهٔ شیخ خزعل را مورد بررسی و پژوهش قرار داده است. بخش قابل توجهی از این کتاب به معرفی قبایل و عشایر عرب خوزستان و تبارشناسی آنها اختصاص یافته و فقط بخشی از کتاب به تاریخ این خطه پرداخته است. هرچند روشهای پژوهشی به کار گرفته شده در این کتاب خالی از اشکال نیست، اما کتاب مزبور حاوی اطلاعات ارزشمندی دربارهٔ دورهٔ بنی کعب است، و در حد یک کتاب وقایعنگاری قابل استفاده است. به رغم تلاش آقای الحلو در دستیابی به اطلاعات و منابع معتبر و باارزش، با وجود این ایشان منابع عربی و انگلیسی و حتی منابع عربی فراوانی را از قلم انداخته است.
تا قبل از انتشار کتاب مصطفی عبدالقادر النجار و در اوضاع و احوال دهههای گذشته و کمبود منابع، همهٔ نگاهها معطوف به اثر آقای علی نعمهالحلو بود. اما انتشار کتاب دکتر النجار، سبب شد تا علاقهمندان و خوانندگان، توجه و استفاده کمتری از کتاب آقای الحلو به عمل آورند.
۶ ـ شیخ خزعل و پادشاهی رضاخان
شیخ خزعل و پادشاهی رضاخان عنوان کتابی است از گوردون واترفیلد که در آن خاطرات سر پرسی لورین وزیر مختار دولت انگلیس در ایران را جمعآوری و بازنویسی کرده است. (۱۱)
کتاب خاطرات سرپرسی لورین یا کتاب شیخ خزعل و پادشاهی رضاخان، چگونگی چرخش سیاست انگلیس دربارهٔ ایران را به تفصیل تشریح کرده است. در این کتاب نقش اصلی و محوری سرپرسی لورین در چرخش این سیاست و دگرگونیهای آن به وضوح قابل رؤیت است. سرپرسی لورین به ما نشان میدهد چرا و چگونه انگلیسیها رضاخان را نسبت به دیگران ترجیح داده و از او حمایت کردند. از این رو کتاب مزبور از نظر سندیت و اعتبار تاریخی، آگاهیهای ارزشمندی به خواننده عرضه میکند. در حقیقت، نگارش تاریخ دوره بین سالهای ۱۸۹۷-۱۹۲۵ خوزستان بدون مطالعهٔ این کتاب و استفاده از اطلاعات ذیقیمت آن، عملی ناقص است.
۷ ـ تاریخ پانصدساله خوزستان
احمد کسروی در کتاب تاریخ پانصد ساله خوزستان، چند صفحه آخر کتاب را به حوادث سالهای ۱۸۹۷-۱۹۲۵ اختصاص داده است. اما از آنجا که آنچه ایشان در خصوص این دوره نوشته، بسیار اندک و ناچیز است و از آنجا که کسروی نه به عنوان تاریخنویس و پژوهشگر، بلکه به عنوان یکی از عناصر فعال یک طرف منازعه، این مطالب را نوشته، لذا آنچه ایشان در این خصوص نوشته فقط از جنبه وقایعنگاری قابل اعتناست. علیالخصوص اینکه به دلیل اوضاع و احوال زمانی آن دوره، نامبرده به اسناد و مدارک دسترسی نداشته و آنچه در این خصوص نوشته مشاهدات شخصی اوست. مشاهداتی که از جانبداری و طرفداری مبرا نبوده و نمیتوان به عنوان مشاهدات یک شخص بیطرف به آنها نگریست.
۸ ـ دلیل الخلیج
دلیل الخلیج (۱۲) نام کتابی است از ج. جی. لوریمر در هفت جلد که توسط بخش ترجمهٔ دیوان امیر قطر ترجمه شده و در بیروت چاپ و انتشار یافته است. جلد پنجم کتاب مزبور دربارهٔ خوزستان است که لوریمر آن را با نام متداول آن دوره یعنی «تاریخ عربستان» آغاز کرده و از صفحه ۲۳۹۵ تا صفحه ۲۵۹۴ یعنی بالغ بر ۲۱۱ صفحه را شامل میشود. گسترهٔ کتاب از دورهٔ سید مبارک مشعشعی تا اوایل قرن بیستم (۱۹۰۵) است. لوریمر دورهٔ مشعشعیان را به سید مبارک و سید منصور محدود کرده و دورهٔ کعب را کمی بیش از مشعشعیان نوشته است. علیرغم اطلاعات ارزشمند این کتاب، برای شناخت تاریخ خوزستان نمیتوان فقط به نوشتههای آن استناد کرد، زیرا حتی محدودهٔ مورد رسیدگی را بهطور کامل مورد پژوهش قرار نداده است.
منابع مورد استفادهٔ لوریمر عمدتاً سفرنامههای فرنگیان مانند سفرنامه لایارد، سفرنامه باردن دوبُد و دیگران و همچنین کتب و یادداشتهای مقامات عالیرتبهٔ سیاسی انگلیس است. بنا به نوشتهٔ مصطفی عبدالقادر النجار او از اسناد محرمانهٔ حکومت هند نیز در تدوین این کتاب بهره جسته است. (۱۳) صرفنظر از اشتباهات جزئی در ذکر نام افراد و نامهای جغرافیایی (۱۴) و همچنین برخی خطاهای سهوی، کتاب مزبور حاوی اطلاعات ارزشمندی است و هر پژوهشگر تاریخ خوزستان، نیازمند مطالعهٔ آن است.
شایان ذکر است که اخیراً آقای محمد جواهر کلام بخشهایی از کتاب مزبور را ترجمه کرده و با نام تاریخ خوزستان به خوانندگان عرضه کرده است.
۹ ـ تاریخ الکویت السیاسی
کتاب دیگری که بهطور گذرا به ذکر حوادث دوره شیخ خزعل پرداخته، کتاب تاریخ الکویت السیاسی تألیف حسین خلف الشیخ خزعل است که در پنج جلد چاپ و منتشر شده است. این کتاب به ذکر حوادث کویت اختصاص یافته و در خلال آن به روابط شیوخ کویت با شیخ خزعل و همچنین حوادث دورهٔ خزعلی پرداخته است. از آنجا که مؤلف کتاب خود از خاندان شیخ خزعل است (۱۵)، لذا مکاتبات و اسناد باارزشی را در کتاب آورده است که این نامهنگاریها و اسناد در کتابهای دیگر وجود ندارد. علاوه بر این میتوان این سخن را پذیرفت که قرائتها و تحلیلهای حسین خلف الشیخ خزعل برمبنای اطلاعات شفاهی خاندان شیخ خزعل بوده است. دکتر مصطفی عبدالقادر النجار در پژوهش خود استفاده شایانی از کتاب مزبور و اسناد آن کرده است و از آن به عنوان یک منبع معتبر یاد کرده است.
در حالی که کتاب حاضر مراحل نهایی خود را طی میکرد و آمادهٔ چاپ بود، نگارنده با خبر شد که کتابی داستانی به نام دشتهای سوزان از صادق کرمیا، به بازار آمده است. موضوع این کتاب گوشهای از زندگی شیخ مزعل و بخشهایی از زندگی و حکمرانی شیخ خزعل است. به جز فصل پایانی کتاب که ادعانامهٔ رئیس دادگاه دیوان کیفر کارکنان دولت علیه قاتلان شیخ خزعل و همچنین اعترافات قاتلان در خصوص نحوهٔ قتل است، سایر فصول دهگانهٔ کتاب خیالپردازیهای نویسنده از حقایق و وقایع تاریخی است. که با حقیقت فاصله بسیاری دارد.
یادداشتها
۳. مصطفی عبدالقادر النجار، «التاریخ السیاسی لإماره عربستان العربیه»، ۱۸۹۷-۱۹۲۵.
۴. محمد جواهر کلام، «فرجام شیخ خزعل»، ص ۵۷.
۵. مصطفی عبدالقادر النجار؛ «عربستان خلال حکمالشیخ خزعلالکعبی، ۱۸۹۷-۱۹۲۵ م».
۶. مصطفی انصاری؛ «تاریخ خوزستان ۱۸۷۸-۱۹۲۵ (دوره خاندان کعب و شیخ خزعل).
۷. William Theodore Strunk. The Reigm of Shaykh Khaz’l Ibn Jabir and The Suprression of the Principally of Arabistan.
۸. ویلیام تئودر استرنک؛ «حکومت شیخ خزعل بن جابر و…»، ترجمه صفاءالدین تبرائیان، ص ۳۸۰.
۹. انعام مهدی علیالسلمان، «حکمالشیخ خزعل فیالاهواز» (۱۸۹۷-۱۹۲۵).
۱۰. علی نعمهالحلو، «تاریخالاهواز»، کتاب اول و دوم و سوم و چهارم.
۱۱. سرپرسی لورین، «شیخ خزعل و پادشاهی رضاخان» (خاطرات سیاسی سرپرسی لورین وزیر مختار انگلیس در ایران).
۱۲. نام اصلی کتاب و مؤلف آن به شرح زیر است:
J.G. Lorimer: Gazette of the Persian Gulf, Oman and Central Arabia, (Calcutta. ۱۹۰۸)
آنچه در دسترس نگارنده است ترجمهٔ عربی کتاب مزبور است.
۱۳. مصطفی عبدالقادر النجار؛ «التاریخ السیاسی لإماره…»، ص ۴۷۵.
۱۴. در ترجمهٔ عربی کتاب فوق نام شوشتر یک بار شوشتان و دگربار شوشتار نوشته شده است، یا اینکه نام شیخ غضبان کعبی، شیخ غدلان و نام شیخ مبادر شیخ مباشر و نام مرداو آلبوکاسب، میرضو آلبوکاسب آمده است.
همچنین در صفحهٔ ۲۴۳۴ نام شیخ بنی کعب در سال ۱۸۳۴ را شیخ ناصر بن غضبان از قبیلهٔ آلبوناصر از طایفهٔ دریس نوشته، حال آنکه نام شیخ بنی کعب در آن دوره شیخ ثامر بن غضبان بوده، ضمن اینکه آلبوناصر جزء طایفهٔ دریس نیستند یا طایفهٔ دریس جزء آلبوناصر نیستند، بلکه دریس تیرهای از بنی کعب هستند.
۱۵. آنچنان که در عربی متداول است، حسین خلف الشیخ خزعل یعنی حسین فرزند خلف و خلف فرزند شیخ خزعل، اما بر اساس منابع موجود شیخ خزعل فرزندی بهنام خلف نداشته است. از اینرو حسین خلف را نمیتوان نوادهٔ شیخ دانست.