.

معرفی کتاب دوپامین، مولکولی با خواص شگفت‌انگیز، نوشته دانیل زد لیبرمن و مایکل ای. لانگ

نوروترنسمیترها یا  مواد شیمیایی میانجی، به ما انگیزه می‌دهند در پی رسیدن به چیز‌های بسیار دور برآییم؛ چه امور مادی و چه اموری مانند عشق و دانش و قدرت. یکی از مهم‌ترین میانجی‌های شیمایی در مغز، دوپامین نام دارد. این ماده چه بخواهیم نمکدان روی میز را برداریم چه بخواهیم در سفینه‌ای فضایی به طرف ماه پرواز کنیم و یا خدایی را که برتر از زمان و مکان است عبادت کنیم، به ما این امکان را می‌دهد که بتوانیم فاصله‌ها را اعم از مکاتی یا عقلی پشت سر بگذاریم.

دوپامین به ما این اجازه را می‌دهد چیز‌هایی را که در برابر ما وجود دارند درک کنیم و آن‌ها را بچشیم و از آن‌ها لذت ببریم یا به جنگ و‌گریز بپردازیم یا هوس چیز‌هایی به سرمان بزند که آن‌ها را نداریم و ما را به جستجوی چیز‌های جدید وادار می‌کند. وقتی از دستور آن پیروی کنیم به ما پاداش می‌دهد و در غیر این صورت مایه رنج و ناراحتی ما می‌شود. این دوپامین سرچشمه خلاقیت و در ادامه همین مسیر، جنون است؛ در بروز اعتیاد نقش اساسی دارد و به همین دلیل می‌تواند برای درمان اعتیاد هم ما را راهنمایی کند.

دوپامین بخشی از عالم زیستی است که ما را برای رسیدن به توفیق به انجام اعمال بلندپروازانه و ایثارگرایانه وادار می‌کند. بازیگران، کارآفرینان و هنرمندان موفقی به وجود می‌آورد که حتی مدت‌ها پس از رسیدن به پول و شهرتی که برای برطرف کردن نیاز‌های آنان کافی است، آن‌ها را به ادامه مسیر تشویق می‌کند؛ ماده‌ای که یک شوهر یا همسر راضی و خرسند از زندگی را وادار می‌کند برای نجات دیگران از مهلکه زندگی خود را به خطر بیندازند. این ماده سرچشمه اصلی انگیزه دانشمندان برای‌گره گشایی از مسایل دشوار و محرک فلاسفه برای یافتن نظم، دلیل و معناست.

به دلیل تأثیر همین ماده است که در پی رسیدن به رستگاری و لطف خداداد به آسمان خیره می‌شویم و ملکوت را در اوج و زمین را در افول می‌بینیم. این ماده مانند سوخت موتور رؤیا‌های ما عمل می‌کند و در هنگام شکست، به سرچشمه ناامیدی ما تبدیل می‌شود. این ماده است که سبب می‌شود جستجو کنیم تا به موفقیت برسیم و در پی کشف و ظفر باشیم.

نیز به دلیل خواص همین ماده است که هیچ گاه نمی‌توانیم به مدت طولانی شاد و خوشحال بمانیم.

مولکول دوپامین برای مغز آدمی وسیله چندمنظوره مهمی است که از راه‌های بسیار ما را وادار می‌کند از قلمرو لذت صرف بگذریم و به جستجوی انبوه فرصت‌ها و امکان‌هایی برویم که به مدد تخیل در ذهن ما جان می‌گیرند. این ماده در مغز همه پستانداران، خزندگان، پرندگان و ماهی‌ها وجود دارد. اما میزان آن در انسان از همه موجودات بیشتر است. این ماده هم برکت است و هم نفرین. هم محرک است و هم پاداش.

دوپامین  ماده‌ای است متشکل از کربن، هیدروژن و اکسیژن به علاوه یک اتم نیتروژن – ساختاری ساده دارد ولی نتایجی بس پیچیده به بار می‌آورد.

دوپامین در سال ۱۹۵۷ توسط کاتلین مونتاگو یکی از محققان بیمارستان رانول در نزدیکی لندن در مغز کشف شد. در ابتدا آن را صرفا پیش نیاز تولید اپی نفرین یا آدرنالین در مغز می‌پنداشتند. اما خواص شگفت‌انگیز آن به زودی آشکار شد. فقط  یک سلول از هر دو میلیون سلول مغز دوپامین تولید می‌کنند . ولی این سلول‌ها تأثیر مهمی بر رفتار انسان دارند. (مطابق نظر کتاب، البته ویکی پدیای می‌نویسد که در سال 1958 دو محقق به نام‌های Arvid Carlsson و Nils-Åke Hillarp متوجه عملکرد مهم دوپامین شدند.)

داوطلبان تحقیق، به هنگام‌ترشح دوپامین دچار احساس لذت می‌شوند و سعی می‌کنند از هر راهی شده دوباره سلول‌های‌ترشح‌کننده دوپامین را فعال کنند. در واقع در شرایط مطلوب هر کسی با وسوس‌های غیرقابل مقاومت در پی یافتن راهی برای تحریک‌ترشح دوپامین است تا سرحال شود. برخی از دانشمندان دوپامین را مولکول لذت و مسیری را که سلول‌های تولیدکننده دوپامین در آن فعالند، مدار پاداش نامیده‌اند.

شهرت دوپامین به عنوان مولکول لذت، پس از انجام مطالعاتی در میان معتادان تثبیت شد. محققان مخلوطی از کوکائین و شکر رادیواکتیو را به داوطلبان معتاد تزریق کردند تا بخش‌هایی از مغز را که بیش از همه کالری مصرف می‌کرد شناسایی کنند. وقتی تأثیر کوکائین تزریقی شروع شد، از داوطلبان خواستند شدت احساس خود را مشخص کنند. معلوم شد هر اندازه فعالیت مسیر پاداش بیشتر باشد، شدت احساس داوطلبان نیز بیشتر است.

وقتی کوکائین مغز تخلیه می‌شد فعالیت دوپامین کاهش می‌یافت و نشئه ایجاد شده فروکش می‌کرد. در مطالعات دیگر نیز نتایج مشابهی به دست آمد و بدینگونه نقش دوپامین به عنوان مولکول لذت تأیید شد.

وقتی محققان دیگری سعی داشتند نتایج حاصل را با انجام مطالعات مشابه تأیید کنند نتایج غیرمنتظره‌ای نیز به دست آمد. به نظر آن‌ها دوپامین محرک افراد برای کسب نشئگی با مصرف مواد نبود. بلکه مواد اعتیادآور به طور مصنوعی مسیر دوپامین را فعال می‌کردند. دوپامین در مسیر تکامل محرک و انگیزه‌ای برای تداوم بقا و تولید مثل بود. وقتی دانشمندان از غذا به جای کوکائین استفاده کردند انتظار داشتند باز هم به همان نتایج برسند. اما یافته‌های مطالعه مایه شگفتی آن‌ها شد و این آغازی برای پایان دوپامین به عنوان «مولکول لذت» بود.

لذا دانشمندان پی بردند کار اصلی دوپامین ایجاد لذت نیست. بلکه وظیفه دوپامین ایجاد احساسی به مراتب عمیق‌تر است و درک دوپامین می‌تواند کلید فهم و حتی پیش بینی طیف گسترده‌ای از رفتار و اعمال انسان: از هنر‌های خلاق گرفته تا ادبیات و موسیقی؛ دستیابی به موفقیت؛ و کشف دنیا‌های جدید و قوانین طبیعت؛ تفکر درباره خدا – و دل سپردن به عشق باشد.


از دید دوپامین، داشتن مهم نیست، به دست آوردن مهم است. اگر مثل یک آواره زیر یک پل زندگی می‌کنید دوپامین کاری می‌کند که هوس داشتن یک خیمه به سرتان بزند. اما اگر در گران‌ترین عمارت جهان زندگی می‌کنید، دوپامین کاری می‌کند آرزو کنید که قصری روی ماه داشته باشید. دوپامین استانداردی برای خوب ندارد و دنبال رسیدن به هیچ خط پایانی نیست. مدارهای دوپامینی مغز را فقط با احتمال بروز پیشامدهای جدید و دلپذیر می‌توان تحریک کرد. حتی اگر اوضاع فعلی خوب و بر وفق مراد باشد دوپامین شعار «بیشتر» را سر می‌دهد.


کتاب دوپامین، مولکولی با خواص شگفت‌انگیز
نویسنده: دانیل زد لیبرمنمایکل ای. لانگ
مترجم: محمداسماعیل فلزی
انتشارات مازیار


  این نوشته‌ها را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]