فیلم باشگاه مبارزه – خلاصه داستان، نقد و بررسی – Fight Club (1999)

سال تولید : ۱۹۹۹
کشور تولیدکننده : آلمان و آمریکا
محصول : آرت لینسن و سئان چافین
کارگردان : دیوید فینچر
فیلمنامهنویس : جیم یولز، بر مبنای رمانی نوشتهٔ چاک پالانیوک
فیلمبردار : جف کراننوت
آهنگساز(موسیقی متن) : جان کینگ و مایکل سیمپسن
هنرپیشگان : ادوارد نورتن، براد پیت، هلنا بونهام کارتر، میت لوف، زاک گرینر، ریچموند آرکت، دیوید اندروز و جرج مگوایر
نوع فیلم : رنگی، ۱۳۹ دقیقه
̎راوی̎ (نورتن)، جوانی پریشانحال است که کارش را دوست ندارد و فکر میکند بهرهای از آن نمیبرد و در عوض سعی میکند غم خود را با تهیه و تدارک یک آپارتمان ̎ایدهآل̎ فراموش کند. او خوابش نمیبردو با دنیای پیرامون احساس غریبگی میکند؛ او چنان خود را در ارتباط با دیگران مستأصل میبیند که به محفل ̎خوددرمانی̎ آدمهائی با بیماریهائی مرگبار میرود تا شاید همصحبتهائی پیدا کند. یکروز در یکی از سفرهای تجاریاش، با ̎تایلر دردن̎ (پیت)، فروشندهٔ صابون آشنا میشود. ̎تایلر̎ برای دنیای مادی اهمیت زیادی قائل نیست و معتقد است هرکس میتواند بهواسطهٔ درد، بدبختی و بحران، خیلی چیزها یاد بگیرد.
̎راوی̎ پی میبرد که به کمک مشتبازی با دستهای برهنه، بیش از هر زمان دیگری احساس زنده بودن میکند و دیری نمیگذرد که آن دو به دوستانی صمیمی تبدیل میشوند و هفتهای یکبار با هم ملاقات میکنند تا با هم مشتبازی کنند. در حالیکه افراد دیگری به باشگاهشان میپیوندند، محفلشان بهرغم آنکه رازی است بین شرکتکنندههایش، شهرت و محبوبیت یک باشگاه زیرزمینی را پیدا میکند. هر چند برخوردهای خشونتبار باعث محکم شدن دوستی آندو میشود اما رابطه برقرار کردن ̎تایلر̎ با ̎مارلا̎ (بونهام کارتر) دختری که ̎راوی̎ در جلسات خوددرمانی او را دیده و دلباختهاش شده بود، موقعیت را پیچیدهتر میکند…
ادامهٔ روند منطقی حرکت فینچر با داستانهائی که بنایش بر بازی در بازی است. در اینجا کارگردان البته بازی جاری در بطن داستان را از بیرون بهدرون اثر منتقل میکند و حاصل میشود ساختاری پیچیده و منحصر بهفرد که تماشاگر را در شیوهٔ روائی هم با سئوالهای متعدد روبهرو میکند و موفقیت در این شکل اجراست که فینچر را به ساختار روان و داستان سرراستی مثل اتاق وحشت (۲۰۰۲) میرساند. فینچر به مدد سه بازیگر فوقالعادهاش ـ پیت، نورتن و بونهام کارتر ـ باشگاه مبارزه را به جولانگاهی برای نقشآفرینیهای خیرهکننده هم تبدیل میکند.
از سوی دیگر فیلم پر است از فخرفروشی جلوههای ویژهای که گهگاه حتی ساختاری کاریکاتوروار و هجوگونهٔ همخوان با موقعیت روائی کل اثر، بهکار میبخشد. فیلم در گذر زمان به نوعی مانیفست برای نسل جوان بیهویت پایان قرن بیستم تبدیل میشود و منظرهٔ پسزمینهٔ پایان داستان که ریزش و انفجار برجهای بلند و آسمانخراشهای شهر را به تصویر میکشد، بهنوعی پیشگوئی فاجعهٔ یازده سپتامبر به شمار میآید!