فیلم ژاسمین غمگین Blue Jasmine با بازی عالی کیت بلاتشت در نقش ژاسمین – داستان، نقد و بررسی

ژاسمین نامیست که ژانت همچون پوششی به روی خود واقعیاش کشیده. نام گلی که تنها مدت کوتاهی زیبا میماند. به سرعت پژمرده میشود و برای شاداب ماندن نیاز به مراقبت دائمی دارد. هال، همسر او به خوبی به این امر آگاه است. تنها کاری که هال به خوبی انجام میدهد لوس کردن ژاسمین است با غرق کردن او در دنیایی ساختگی؛ مملو از تجمل و زیبایی. هال به مرور درون و بیرون ژاسمین را به یک شکل در میآورد: شخصیتی تو خالی که بر ظاهری فریبنده استوار است: یک گل گلخانهای. ژاسمین آموخته که تنها کافیست ادای هر چیزی را در بیاورد به جای اینکه در واقعیت خودش را با سختی زندگی تطبیق دهد. دنیای پیرامون او مجموعهای ساختگی از دروغهاست که با بیقیدی سبکسرانهاش رنگآمیزی شده.
او آنچنان در این دنیا غرق است که طی سالها نه متوجهی کارهای خلاف همسرش شده و نه خیانتهایش. هر روز بیشتر از روز قبل سرش را در برف فرو برده تا کمتر ببیند، کمتر بشنود، کمتر درگیر شود و در عوض دنیای ساختگیاش را از دست ندهد. اوضاع زمانی از دستان او خارج میشود که میفهمد تمام اطرافیاناش از این موضوع باخبرند. مسئله تنها این نیست که همه میدانند هال به او خیانت میکند، مسئله اینجاست که حالا ژاسمین میداند آنها تمام این سالها متوجهی تقلبی بودن او بودهاند و به رویش نیاوردهاند. این ضربهی مهلک با اعتراف هال به خیانتاش و میل به جدایی همراه میشود و به یک باره دنیای ساختگی ژاسمین فرو میریزد.
ژاسمین که همواره در لوای چیزی، کسی یا موضوعی مخفی بوده، خودش را میان جمعی متظاهر، عریان حس میکند. بیپناهی نفساش رابند میآورد و تنها راه نجات را در لو دادن هال میبیند. پردههای ریا فرو میافتد و ژاسمین همهی آنچه اندوخته را یک شبه از دست میدهد.
ژاسمین پس از خودکشی هال، از درون متلاشی شده. فرو ریخته چون این خود او بوده که دیگر نخواسته ژاسمین باشد. دلاش نخواسته دوام بیاورد تا سرش را دوباره زیر برف کند، تا بیش از این توسط شوهرش لوس شود. ژاسمین نمیتواند در دنیایی که تظاهر ارزش محسوب نمیشود به زندگیاش ادامه دهد. آدمهای پیراموناش به سرعت پی به ریاکاری و دورویی او میبرند و بیهیچ ابایی این نقص را به رویش میآورند. تنها راه او برای ادامه دادن، توجیه کردن خود با دروغهاییست که پشت سرهم میگوید و خیالاتی که در سر میپروراند.
پس از این، ژاسمین عفونتیست که همه جا منتشر میشود. و وجودش مایهی بروز سوءتفاهمها و رنجشهاست. ناتوانی از کنترل اوضاع باعث شده حضور او در هر جایی مترادف با از بین رفتن چیزی باشد. از شکراب شدن رابطهی خواهرش با چیلی بگیرد تا از بینبردن اعتماد دوویت که برای ازدواج با او پا پیش گذاشته. زندگی ژاسمین پس از فروپاشیاش به تسلسل افتاده که نه خود ژاسمین و نه معدود آدمهای دور و برش توانایی بازسازی آن را ندارند. ژاسمین در دنیای واقعی و بدون هال، همواره عریان باقی خواهد ماند و به لحظهای که هال را از دست داده باز خواهد گشت. ژاسمین غمگین داستان زندگی دو خواهر است با انتخابهای متفاوت. کیت بلانشت نیمی از درخششاش را مدیون سالی هاوکینز است که باعث میشود تفاوت این دو خواهر بیشتر به چشم بیاید.
با این حال بلانشت از همان ابتدا ژاسمین را با تفاوتی فاحش نسبت به سایر شخصیتهایی که آنها را درگیر فروپاشی عصبی دیدهایم (به عنوان مثال جینا رولندز در زنی تحت تاثیر) بازی میکند. در رفت و برگشتهای زمانی، بلانشت در آرامش خاطر با تداومی همچون تزریق سم به بدن یک اعدامی، پوسیده شدن درون و برون ژاسمین را ذره ذره نمایان میکند: در صحنهی مرکزی فیلم، ژاسمین شرح زندگیاش را با بچههای جینجر در میان میگذارد. او را پیش و پس از بیماریاش دیدهایم و به خوبی با دو سیمایی او آشنا شدهایم. ت
نها به چشمهای بلانشت و گودی زیر آنها خیره شوید تا چهرهی بلانشت همهی آنچه را در طول فیلم میبینیم، به شکل خلاصه شده ارائه دهد.
نوشته حسین جوانی