زندگینامه اکتاویو پاز، شاعر، نویسنده، دیپلمات و منتقد مکزیکی
اکتاویو پاز در سی و یکم مارس 1914 در مکزیکوسیتی به دنیا آمد. خانوادهٔ پدری او دو رگه و اهل ایالت خالیسکو بودند. پدربزرگش روزنامهنگار و نویسندهای سرشناس بود که علیه فرانسویان مبارزه کرده بود و پدرش حقوقدانی بود که در انقلاب مکزیک شرکت داشت و در ایالات متحده، زاپاتا را شناسانده بود و یکی از بنیانگذاران اصلاحات ارضی بود. خانوادهٔ مادریاش اسپانیایی خالص بودند که از اندلس مهاجرت کرده بودند.
پاز انتشار شعرهایش را در 1931، در هفده سالگی آغاز کرد؛ در مجلهٔ باراندال (نرده)، که به همراه گروهی شاعر جوان بدان راه یافته بود. دو سال بعد نخستین کتاب خود، ماهِ شوریده، را منتشر کرد و با مجلهٔ کم دوام دیگری به نام جریدههای درهٔ مکزیک همکاری کرد.
در اواخر دههٔ 1940 پاز با تمام توان به کار پرداخت. در سال 1949 برگزیدهٔ اشعارش تحت عنوان آزادی شفاهی منتشر شد. در 1951 یکی از مهمترین کتابهای زبان اسپانیولی در تحلیل شعر با عنوان عقاب یا خورشید؟ انتشار یافت. در اوایل دهه 1950 شعرهایی که «بذرهایی برای ستایش» و «فصل خودسر» نام گرفت، و گلچینی از شعر مکزیک به سفارش یونسکو، ترجمهٔ انگلیسی ساموئل بکت؛ کارهای تئاتری و مقالات بیشمار و سخنرانیها و مصاحبههایی در زمینهٔ ادبیات و سیاست از وی منتشر شد. در سال 1956 “کمان و چنگ”، مهمترین کتاب او در زمینهٔ شعر، چاپ شد.
سه نکته اساسی در کار اکتاویو پاز وجود دارد، سه محور اصلی که ساختار اصلی آثارش را میسازند: آزادی، عشق و شاعرانگی. پاز از این سه عنصر در تمام آثار و نوشتههایش سودجسته چه در متون مختلف و بیانیههای عمومی و چه در موقعیت ضد استالینیستی و دفاع از آزادیهای اجتماعی. او به رهایی روح اعتقاد داشت. پاز بر این باور بود که ذهن رهاست و میتواند تا هرجا که بخواهد به سان عقابی اوج بگیرد و به پرواز درآید. در کتاب مانند قوس و چنگ، پاز جایگاه خود را در رابطه با شعر سورئال کاملاً مشخص کرده است و از آنچه که برتون تعریف میکند دور نیست اگر چه متفاوت است. نوعی هدایت جادویی که از ناخودآگاه او نشات گرفته و اشعار، مقالات و سایر نوشتههای او را شکل میدهد. هراس و اضطراب در نظر سوررئالیستها ارزنده است، زیرا هیجان و حس زندگی را برمیانگیزد.
فضای شعر سوررئالیستی مانند فضای خواب و رؤیا فاقد تداوم و شکل است. در واقع فضایی است فاقد زمان و مکان. سوررئالیستها تصویر خوابها و رؤیاها و آرزوهای رازناک خود را در متنهایی در ظاهر گسسته و سر در گم به نگارش در آوردند. بنابراین شاید بتوان گفت که آثار پاز و برخی از شعرهایش به نظر منسجم نباشند اما؛ این نوع شعر با شگرد نوشتن خودبهخود و با تداعیهای نامحدود و بیارتباط خلق میشود. جزئیات به دقت توصیف میشوند ولی یافتن ارتباط میان این اجزاء دشوار و ناممکن است. در این نوع شعر ذهن به سرعت از تصویری به تصویری منتقل میشود و فضای متن رؤیاگونه است، چنانکه گویی گوینده، خواب خود را مینویسد پیوندها بیمرز و نامحدود و گاه بیدلیل هستند و همین تصاویری غریب و شگفت در ذهن خواننده میسازد چون زبان فشرده، و در عین حال عریان است. تصاویر منقطع، ترکیبها نامتعارف و شاید بیتناسب و غالباً سرشار از خشم و جنون فزایندهای هستند.
سبک ادبی
پاز سبکاش را در دو مرحله تعریف میکند: آزمایش و انطباق. هرچند برای یک نویسنده و شاعر چنین تعریفی دشوار به نظر میرسد. وی سبک خود را پیچیده، غیرقابل طبقهبندی و همواره در حال تغییر میداند که هیچ وقت آشکارا به دنبال دستورالعملی نرفته است. در ابتدا، آثار او به نئومدرنیسم نزدیک بود اما پس از آن هم آثار پازِ شکلی از سورئالیسم میشود. یکی از وسواسهای او میل به فرار از زمان است. در واقع، پاز میکوشد به هر جنبش ادبی بیتوجه نباشد. این حس جستجوگری و میل به آزمودن است که باعث شده آثاری بسیار اصیل و شخصی از او برجای بماند. از این گذشته، در اشعار این شاعر بزرگ تغزل جایگاه ویژهای دارد. پاز پس از رهایی از نگرانیهای سیاسی و اجتماعی کتاب دیگرش را با موضوع صمیمیت و خود، تنهایی و عدم ارتباط مینویسد. فضای اشعارش در این دوره به دور از گفتمان، زمان، تغزلی است. این سبک اقلیت فکری و شاعرانه، تقریبا متافیزیکی است که، علاوه بر نشانههای پیچیده زبانی، شامل بسیاری از سرنخهای بصری بیشتر یا کمتر قابل درک است. پاز در این دوره به قدرت مهیج و رسای نمادهای بصری آن اهمیت میدهد. او آخرین اشعار خود را به این موضوع اختصاص داده موضوعاتی مثل صلح و حتی از نشان دادن و عریان کردن باطن خودش دریغ نمیورزد.
سورئالیسم بالاتر از همه یک جنبش است و چیزی متفاوت است. این یک سنت، نگرش ذهن، یک رازآلودگی است. ریشههای تاریخی سورئالیسم، را باید در رمانتیسیسم آلمانی یافت. به عنوان یک سنت، که در اشکال مختلف دوباره متولد میشود…
در اشعار پاز، شعر و شاعر یکی هستند. اگر بگویند این شاعر است که پشت میز مینشیند تا خلق کند، تا بندهایی را در قامت موجود زندهٔ شعر طرح ریزد، در حقیقت این شعر است که باعث میشود شاعر، آن جملاتی را ابداع کند که شعر خواهند شد. رهایی و خیالپردازی شاعر است که موجب میشود او بسراید، خلق کند، ابداع میکند، تغییر دهد و مسخ کند. به سیاههٔ تعارضهایی که در جهان است، باید شعر و شاعر را بیفزاییم.
در برابر سکوت و صدا – که هر کدام نفی کننده دیگری است – پاز، از این که رهایی آگاهی است از نو میآفریند، شعر را خلق میکند. زبان: واژگان، بندها، اشعار، به موجوداتی از اندیشه، تغزل و ترانه تبدیل میشوند؛ و متقابلا، زبانی را خلق میکند که کاشف خویشتن است، وما را یاری میدهد تا خودمان را کشف کنیم؛ هر چیزی برای دیگری است، هر یک دیگری را کشف و خلق میکند.
خاستگاه و منبع قدرت پاز مکزیک است: سرزمینی اسرارآمیز از خدایان آزتک و توتک. سرزمینی با مردمانی در جستوجوی گذشتهٔ خویش و با رویی گشوده به سوی آینده. در حقیقت مکزیک است که بخشی از وجود او را خلق کرده است، او مخلوق زمان و مکانی است که در آن زیسته است، زبان، تنشها، پارادوکسها و اروتیسم تغزلی او، همه در هم آمیخته او را به شاعری جهانی مبدل کرده است؛ شاعری که به سهولت از قید و بندهای ساختگی و تقسیمبندیها، فراتر میرود.
زن، عریانی، خون، خاک و خاکستر، مرگ، تسلیم، جهان، خورشید و ماه، آب، هوا، آتش، زمین، ستارگان، پرواز، واژه، رویاها، چشمها، سکوت، تنهایی، فضای خالی نوشتن.
کشف نوآوریهای زبانی پاز، تجربهٔ آغاز است، بازگشتی به خواستههای فراموششدهمان، تخیل شهامت فروشدن به مغاکی بیانتها برای رسیدن به فضایی که قابل لمساست، جای در آن که در آن جان به خیال تبدیل میشود.
اوکتاویو پاز، در مقدمهاش بر نخستین ویرایش کمان و چنگ سوالی را برابر ما و خودش میگذارد: «از آن روزی که سرودن اشعار را شروع کردم، برایم سوال بود که آیا این کار ارزشش را دارد: آیا بهتر نخواهد بود زندگی را به شعر برگردانیم تا آنکه اشعاری از زندگی بسازیم؟» همچون تمام سوالات اصیل، این دعوتی است از ما تا گفتوگویی زنده را با شاعر آغاز کنیم. و همچون تمام سوالات حقیقی، سایهای از یک پاسخ به طور ضمنی در خود سوال هست. پس باید از خودمان بپرسیم سوال پاز برای ما چه مفهومی دارد.
در مقالهای منتشر شده در سال 1942، با عنوان «سرودن از تنهایی و سرودن از با هم بودن»، پاز مینویسد: «شاعر [بودن] نه اخلاقی و نه غیر اخلاقی است، نه عادلانه است و نه ناعادلانه، نه صحیح است و نه غلط، نه زشت و نه زیبا. فقط سرودن از تنهایی است یا از با هم بودن».
منبع: آزما (دی 93) –