چرا بسیاری از مردم با دانش سر لج افتادهاند و منکر علم شدهاند؟
بی اعتمادی به دانش یک مشکل بزرگ شده است. این روند در زمان همهگیری بیماری کرونا، مستقیماً منجر به مرگ انبوهی از آدمها شد. یک بار دیگر به خاطر آورید که چقدر طول کشید تا مردم و خواص ایمان آوردند که واقعا بحرانی وجود دارد و در مرحله بعد به این نتیجه رسیدند که مثلا ماسک الزامی است و باز به این باور رسیدند که واکسیناسیون همگانی باید انجام شود.
بسیاری از اخبار کاذب و به اصطلاح فیک نیوز هایی که ما با آن روبرو هستیم، عمدی و سازماندهی شده هستند. حتی بدتر از آن، تحقیقات نشان داده که به نظر میرسد دروغها سریعتر در فضای آنلاین منتشر میشوند و اغلب تاثیرگذاری بیشتری نسبت به واقعیت دارند.
بنابراین، آویوا فیلیپ مولر، یک روانشناس در دانشگاه سیمون فریزر و همکارانش به بررسی ادبیات علمی در مورد متقاعدسازی و ارتباطات پرداختند تا سعی کنند یک مرور کلی بهروز و منسجم در مورد چگونگی مقابله با این مشکل ارائه دهند.
یکی از بزرگترین افسانهها در مورد ترویج علم این است که صرفاً ارائه دانش، به خودی خود، منجر میشود که مردم مطابق با منطق عمل کنند.
اما هم همهگیری جهانی کرونا و هم بحران آبوهوایی و نیز نمونههای بیشماری دیگر نشان میدهند که ارائه خالص اطلاعات علمی، منجر به در پیش گرفتن روند مطقی از سوی مردم نمیشود.
صاحبان صنایع با جعل اعتبار علمی، با استفاده از ادعاهای سست و شبهعلم، تلاش می کنند که نفوذ خود را تقویت کنندو به کسب سود، اعتماد به علم را کاهش میدهند. مثال آن برخی شرکتهای داروسازی هستند.
۱. بیاعتمادی به منبع اطلاعات
عدم اعتماد به منبع اطلاعات، یکی از دلایل اصلی عدم پذیرش اطلاعات علمی توسط مردم است.
بحث علمی مشروح و قوی میتواند افرادی را که با فرآیند علمی آشنا نیستند سردرگم کند و هنگامی که دانشمندان با ادبیات علمی خودشان وارد حوزه عمومی و سیل اطلاعات علمی را جاری میکنند، ناخواسته باعث سوگیری منفی مردم میشوند.
محققان پیشنهاد میکنند ماهیت عمومی علم برجسته شود و بر اهداف گستردهتر و اجتماعی پژوهش تأکید شود.
۲. وفاداری قبیلهای
هر جامعه و جمعیتی یک سری باورهای عمیق و بیش بها داده شده دارد که به نوعی وارد سیمکشی مغز آنها شده. این باورهای کورکورانه را نمیشود انکار کرد. این باورها با تحصیلات هم اعلب سست نمیشوند.
فیلیپ مولر و همکارانش مینویسند: «کار بر روی فرهنگ عمومی نشان داده که مردم چگونه یافتههای علمی را برای تطبیق با ارزشهایی که برای هویت فرهنگی آنها مهم است، تغییر میدهند.»
به علاوه قطبی شدن سیاسی و رسانههای اجتماعی همین امر را تقویت میکنند. برای مثال، محافظهکاران بیشتر به دانشمندانی که در فاکس نیوز ظاهر میشوند، و لیبرالها بیشتر به دانشمندانی که در CNN هستند اعتماد میکنند.
برای مبارزه با این، دانشمندان و مردم باید زمینههای مشترکی با هم پیدا کنند، اطلاعاتی را ایجاد کنند که برای مخاطبان هدف، چارچوببندی شده باشد و با جوامعی که دیدگاههای ضد علم دارند، از جمله افرادی که به طور سنتی توسط علم به حاشیه رانده شدهاند، همکاری و تعامل صورت بگیرد.
۳. اطلاعات و واقعیات علمی برخلاف باورهای شخصی است
تضادهای درونی ایجاد شده توسط اطلاعاتی که باورهای اجتماعی یا شخصی ما مانند اخلاق و مذهب را به چالش میکشد، منجر به مغالطههای منطقی و سوگیریهای شناختی مانند ناهماهنگی شناختی میشود.
«اگر مردم فکر کنند مورد حمله قرار گرفتهاند یا اینکه شما آنقدر با آنها تفاوت دارید که نمیتواننند به شما اعتماد کنند، دفاع خود را تقویت میکنند. پس باید جاهایی را پیدا کنید که با هم توافق دارید و از همان جاها شروع کنید. »
به طور متناقض، افزایش سواد علمی عمومی یک فرد در واقع میتواند نتیجه معکوس داشته باشد، زیرا مهارت تقویت بهتر باورهای از قبل موجود را فراهم میکند.(جمله جالب که باید به آن دقت کنید.)
به جای آن، افزایش استدلال علمی و مهارتهای سواد رسانهای، ایمن کردن افراد در برابر اطلاعات نادرست، توصیه میشود.
۴. اطلاعات با سبک آموزشی درستی ارائه نمیشوند
این مشکل سادهترین مشکل در بین چهار مشکل ترویج دانش و افزایش تاثیرگذاری آن است.
در اینجا، فیلیپ مولر و تیمش توصیه میکنند که زیرک باشید و همان اسلحه منتشرکنندگان فیک نیوز علیه خودشان استفاده کنید.
شما باید بتوانید که از شبکههای اجتماعی و تبلیغات به خوبی استفاده کنید.
مردم با خواندن متن مشکل دارند و بیشتر تصویر و ویدیوی کوتاه میبینند؟ پس با این فرمت با آنها ارتباط برقرار کنید.
مردم ساعات زیادی در تیک تاک و اینستاگرام هستند؟ به جای تمرکز روی سایتها و مطبوعات کاغذی، شبکههای اجتماعی خود را تقویت کنید و واقعیات و فکتها را برایشان بیان کنید.
مردم مشتاق هستند که با چیزهایی متعجب و سرگرم شوند؟ پس داستانها مهیج دانش را برایشان تعریف کنید و آنها را مزین به عکسهای زیبا کنید.
انسانها همواره به خاطر داشتن عقلو منطق است که به خود افتخار میکنند و خود را برتر از سایر موجودات میپندارند. اما در دنیای کنونی ما موجوداتی شدهایم با ذهنهای آشفته و منطق ما تحت تأثیر اتحادهای اجتماعی، احساسات و غرایز ما قرار گرفته.
برای بازگشت به جاده منطق و اندیشه، راه سادهای وجود ندارد.
منبع: PNAS (با تلخیص و تغییرات و اضافات)
علاوه بر تعصبات شبهعلمی، تعصبات و نحوه برخورد طرفداران علم در مقابله با شبهعلم هم بیتأثیر نیست. انواع سوگیری تأییدی از جمله اثر، پارادوکس یا رفلکس زملوایس (گرایش به ردکردن شواهد یا دانش جدیدی که با قواعد شناختهشده و عقاید روزگار مطابقت ندارد) حاصل مجموعهای از این تعصبات است. و همچنین رویههای شبهعلمی که در میان طرفداران علم به وفور میبینیم از جمله رواج درمانهای تأییدنشده با ظاهر و رنگ و لعاب علمی. نگاه کنید به:
https://t.me/pezeshkangil/5635
ممنونم