سریال ارتش سری – بازیگران – داستان کلی – قسمتی که هرگز پخش نشد و موسیقی آن
سریال ارتش سری یک درام تلویزیونی است که توسط بیبیسی و پخشکننده ملی بلژیک BRT (اکنون VRT ) ساخته شده توسط جرارد گلیستر ساخته شده بود.
سریال ارتش سری داستان یک جنبش مقاومت در بلژیک تحت اشغال آلمان در طول جنگ جهانی دوم را روایت میکند که به هوانوردان متفقین که معمولاً توسط لوفتوافه سرنگون میشدند ، اجازه میداد به بریتانیای کبیر برگردانده شوند.
سریال ارتش سری در بریتانیا و بلژیک ساخته شد و بین 7 سپتامبر 1977 تا 15 دسامبر 1979 از BBC1 پخش شد.
بازیگران سریال ارتش سری
برنارد هپتون
آنجلا ریچاردز
کلیفورد رز
جولیت هاموند هیل
مایکل کالور
ترنس هاردیمن
یان فرانسیس
کریستوفر نیم
ران پمبر
ولنتاین دیال
هیزل مک براید
استیون یاردلی
تعداد قسمت های سریال ارتش سری
43 ( لیست قسمت ها )
طول هر قسمت: ۵۰ دقیقه
لیزا کولبرت، یک سازمان فرار مستقر در بروکسل را اداره می کند .به خدمه هواپیمای متفقین کمک می کند تا از دستگیری فرار کنند و از طریق سوئیس یا اسپانیا بی طرف به بریتانیا بازگردند . آلبرت فوئر، مالک کافه کاندید ، معشوقهاش مونیک دوشان، و پیشخدمت ناتالی چانترنس به او کمک میکنند.
عملیات آنها زمانی تحت فشار قرار میگیرد که نازی پرشور گشتاپو ، لودویگ کسلر، به سرگرد لوفت وافه ، اروین برانت فشار میآورد تا اینخط قرار بسته شود.
ستوان پرواز جان کرتیس، یک فراری سابق، توسط لندن به عنوان افسر رابط اجرایی عملیات ویژه برای هماهنگ کردن فعالیت هایش بازگردانده میشود. ابتدا با خصومت و سوء ظن از او استقبال می شود; همچنین تنش عاشقانه ای بین او و لیزا وجود دارد.
این سریال خطراتی را که شخصیتهای اصلی برای نجات نیروهای هوایی جوان در حالی که تحت اشغال آلمان هستند، محافظت از خانههای امن آنها و فرار از تحقیقات را نشان میدهد.
در پایان این مجموعه، کسلر و برانت در حال نزدیک شدن به کورتیس هستند زیرا تحقیقات آنها در مورد قتلی در فرانسه آنها را به نام “مسیو موریس”، که نام مستعار کورتیس است، سوق داده است.
برانت و کسلر اولین ملاقات خود را با Candide انجام می دهند تا او را پیدا کنند. علاقه کسلر به کرتیس تهدید قابل توجهی است و بنابراین توافق شده است که کورتیس به انگلیس بازگردد. کسلر دستور محاصره نیروهای نظامی بروکسل را می دهد، اما کورتیس با ظاهر شدن به عنوان راننده اتوبوس برای یک گروه محلی جوانان هیتلر که برای یک سفر یک روزه به خارج از شهر سفر می کنند، موفق می شود به سوئیس فرار کند.
آلبرت با مونیک دوشان، زن باردار رابطه دارد، در حالی که همسرش آندره به دلیل تصادف دو سال قبل در بستر بیماری است (یک کامیون خارج از کنترل به ماشین آلبرت سوار شده بود و آندره مسافر بود). در قسمت آخر آندره با دیدن مونیک که به اتاق خواب آلبرت می رود متوجه می شود. او سعی می کند با آلبرت صحبت کند و برای اولین بار روی ویلچر خود می نشیند، اما از پله ها پایین می افتد و گردنش می شکند و فورا می میرد.
دیگر شخصیت های معرفی شده عبارتند از:
گاستون کولبرت، عموی لیزا و مدیر بانک، که به لایف لاین کمک کرده است، و همسرش لوئیز. دستهای از اسکناسهای جعلی به گاستون ردیابی میشوند و کسلر از او بازجویی میکند و معتقد است که او به افرادی که خط فرار را اداره میکنند، بازجویی میکند. لیزا بعداً متوجه می شود که گاستون در تلاش برای فرار از مقر آلمان به ضرب گلوله کشته شده است.
آلن مونی، اپراتور بی سیم لایف لاین، که با لندن ارتباط برقرار می کند و غذای کاندید را از مزرعه اش تامین می کند.
دکتر پاسکال کلدرمنز، که در درمان پزشکی برای خلبانان کمک می کند و با استخدام لیزا به عنوان پرستار در عمل جراحی خود، او را تحت پوشش قرار می دهد.
سیزن دوم سریال ارتش سری
آلبرت کافه کاندید را فروخته است و صاحب یک رستوران طبقه بالای بازار سیاه به نام رستوران کاندید است که به طور برجسته در Grand-Place واقع شده است. این سرمایهگذاری 60 درصد بهطور مخفیانه متعلق به لندن و تأمین مالی آن است، تا اعضای لایف لاین بتوانند از افسران ارشد آلمانی پشتیبانی کنند، و به آنها اجازه میدهد تا به بیاحتیاطیها گوش فرا دهند و پوشش بهتری برای فعالیتهایشان فراهم کنند. هنگامی که لیزا (در قسمت اول) در اثر بمباران متفقین کشته می شود، آلبرت اداره لایف لاین را در حالی که در فرانسه اشغالی سفر می کند، بر عهده می گیرد.
افسران آلمانی مرتباً در تأسیسات جدید رفت و آمد می کنند و به شخصیت های اصلی اجازه می دهند تا با هم تعامل داشته باشند و تنش دراماتیک را افزایش دهند. برای استفاده از استعداد بازیگری آنجلا ریچاردز در خوانندگی، مونیک به طور منظم برای مهمانان برنامه اجرا می کند و این به یکی از ویژگی های سریال تبدیل می شود. این صحنهها شخصیت مونیک را از یک پیشخدمت بیحوصله به یک خواننده شرمآور تبدیل میکند و با فعالیتهای مخفی استرسزای آنها در تضاد است.
خطوط داستانی ثانویه عبارتند از رابطه عاشقانه در حال توسعه کسلر با “زن جامعه” تنها بلژیکی، مادلین دوکلوس، که او در حالی که به تنهایی در Le Candide صرف غذا میخورد ملاقات میکند، و از برانت خواسته میشود به یک توطئه برای ترور هیتلر بپیوندد. اگرچه او رد میکند، اما در ارتباط با او مجرم شناخته میشود. این، و کشته شدن خانواده او در حمله هوایی بریتانیا به برلین ، منجر به خودکشی او برای جلوگیری از دادگاه نظامی ، در همان روز فرود آمدن در نرماندی شد.
این سریال همچنین یک شخصیت جدید، پیانیست و جاعل رستوران، مکس بروکارد، یک نفوذی کمونیست در لایف لاین را معرفی می کند که مایل است مقاومت کمونیست بلژیک، لایف لاین را تصاحب کند، تا از پول و نفوذ سیاسی خود از لندن برای ایجاد تسلط کمونیست ها بر بلژیک استفاده کند. در پایان جنگ
مهارت های او پس از مرگ گاستون مورد نیاز است، اما او مسئول مرگ فرانسوا دوست پسر ناتالی می شود. همراه با تقریباً همه خرابکاران کمونیست دیگر، مکس در حالی که در فعالیت های مقاومت شرکت می کرد، توسط آلمانی ها و پلیس مدنی به ضرب گلوله کشته می شود. آلبرت پس از تأیید اینکه مکس یک خال کمونیست است، محل نگهداری آنها را اعلام کرد . مرگ او منجر به عواقب وحشتناکی برای آلبرت در سری سوم شد.
داستان سریال در هفته های پایانی اشغال آلمان می گذرد. پل ورکورس، رهبر و تنها بازمانده سلول کمونیستی که مکس به آن تعلق داشت، توطئه ای انتقام جویانه از آلبرت آغاز می کند. او به مقامات متهم می کند که آلبرت همسرش را به قتل رسانده است. با زندانی شدن آلبرت مسئولیت گروه به عهده مونیک است. او مستقلتر میشود و در نهایت رابطهاش با آلبرت به هم میریزد، به دلیل گوشهگیری او و فهمیدن اینکه او بیشتر از او نگران پول است. پس از محدودیت شدید آلمانیها برای رفت و آمد به بروکسل و خرابکاری کمونیستها در خط راهآهن اصلی، خطوط فرار بسته میشوند. هوانوردان نجات یافته اکنون فقط می توانند در زمانی که همه منتظر پایان جنگ هستند پنهان شوند. با دوری آلبرت، مونیک و ناتالی با اتهام آلمانی بودن روبرو می شوندهمکاران ، روسپی ها و بازاریان سیاه. همانطور که خبر ورود قریب الوقوع نیروهای متفقین به خیابان ها می رسد، آلمانی ها به طور فزاینده ای حفظ نظم را دشوار می کنند و در نهایت بلژیکی ها را به حال خود رها می کنند.
کسلر که به مقام استاندارد پیشوا ارتقاء یافته است، خود را در تضاد دائمی با سرگرد تازه وارد هانس دیتریش راینهارت می یابد که به جای برانت فرستاده شده است. این دو به این دلیل با هم درگیر می شوند که راینهارت می تواند وضعیت ناامیدکننده ای را که آلمانی ها با آن روبرو هستند ببیند، در حالی که کسلر همچنان کور شده توسط میهن پرستی و ایدئولوژی نازی ها. راینهارت یک قهرمان جنگی بدبین و خسته از جهان است (به او نشان صلیب شوالیه اعطا شده است )، که رویکرد غیرمتعارف او با روش های کتاب کسلر در تضاد است. راینهارت شروع به به دست آوردن نتایج می کند و نزدیک به پایان سریال موفق می شود گروه را شناسایی کند.
در غیاب آلبرت،گروه توسط سرگرد نیکلاس «نیک» بردلی، یک مامور کاریزماتیک بریتانیایی که قبلاً در سری دوم ظاهر شده بود، کمک میکند. مونیک از حضور او ناراحت است و معتقد است که او اقتدار جدید او را تهدید می کند، در حالی که ناتالی از زمان ملاقات قبلی بردلی جذب او شده است. وظیفه بردلی این است که اطمینان حاصل کند که فراریان باقی مانده برای محافظت از خود در حالی که در آردن پنهان می شوند تغذیه و مسلح می شوند . بردلی در مدت اقامت خود در بلژیک موفق می شود آلن را از شکنجه گشتاپو نجات دهد، کاروانی را منفجر می کند، سایت V-2 را ویران می کند و کشف می کند که آلمانی ها مواد منفجره را در کجای شهر گذاشته اند. بردلی بعداً یک روز قبل از عقب نشینی آلمان به ضرب گلوله کشته شد و پس از منع آمد و شد در خیابان ها پیدا شد.
هنگامی که دستور عقب نشینی آلمان در نهایت صادر می شود، کسلر سعی می کند با معشوقه بلژیکی خود، مادلین، فرار کند. کسلر با درک اینکه دستگیری او می تواند منجر به اعدام شود، کمی قبل از اینکه توسط سربازان انگلیسی دستگیر شود و در اردوگاه اسیران جنگی قرار گیرد، هویت یک افسر درجه پایین تر را به خود می گیرد . راینهارت به جای تخلیه بروکسل، کنجکاوی خود را ارضا می کند و از کاندید دیدن می کند. همانطور که او مشکوک است، متوجه می شود که در تمام طول این مدت مقر لایف لاین بوده است. او تصمیم می گیرد آلبرت، مونیک، آلن و پاسکال را اعدام نکند، بلکه خود را به عنوان زندانی به آلبرت می سپارد. در همان زمان پل ورکور و کمونیست هایش از راه می رسند و آلبرت، راینهارت و مونیک را به اسارت می گیرند. آلبرت پس از یک دادگاه کانگورو که توسط کمونیست ها اداره می شود به دار آویخته می شوداو را به خاطر نقشی که در مرگ مکس بروکارد انجام داد، به خیانت متهم میداند. درست به موقع، او توسط سربازان انگلیسی کشته و نجات می یابد. مونیک توسط ساکنان بروکسل دستگیر می شود و به عنوان یک همکار در انتظار تراشیدن سرش در مقابل جمعیت خشمگین است. ناتالی و کاپیتان بریتانیایی تازه وارد استفان دورنفورد موفق می شوند او را نجات دهند. مونیک و کاپیتان عاشق هم می شوند و مونیک متوجه می شود که دیگر آلبرت را دوست ندارد. او تصمیم می گیرد در عوض با کاپیتان ازدواج کند.
پس از دستگیری افسران بریتانیایی که آلبرت را نجات دادند، راینهارت در همان اردوگاه کسلر قرار می گیرد. کسلر برای محافظت از هویت جدید خود و با حمایت بیرحمانه افسران ارشد، دادگاه نظامی راینهارت را مهندسی میکند که به خود اجازه داده است دستگیر شود و از دستورات یک افسر مافوق اطاعت نکرده است. علیرغم وجود شواهد ضعیف، کسلر ترتیبی می دهد که راینهارت مجرم شناخته شود و او توسط یک جوخه شلیک آلمانی کشته شود. این صحنه منعکس کننده یک حادثه واقعی در آمستردام در 13 مه 1945 است.
در همان زمان، معشوقه کسلر، مادلین، به گروهبان دکستر رشوه میدهد تا به معشوقهاش اجازه آزادی بدهد و این زوج با هم فرار کنند. برای اعضای خط طفره رفتن، شادی آنها با غم و اندوه همراه است زیرا همه آنها با مونیک اشکبار خداحافظی می کنند، که آخرین خداحافظی خود را با Candide و آلبرت قبل از شروع زندگی جدید با همسرش می گوید.
قسمت پخش نشده سریال ارتش سری
قسمت پایانی سریال، «بابا تو در جنگ چه کردی؟» در سال 1969 پخش شد و هرگز پخش نشد. نگاهی به وضعیت شخصیتها پس از جنگ داشت. دلایل پخش نشدن آن مشخص نیست. ممکن است به دلیل پیام ضد کمونیستی این قسمت باشد .تاریخدان بیبیسی، پروفسور ژان سیتون ، در سال 2009 در مورد این موضوع مصاحبه کرد و اظهار داشت که این لحن میتواند مدیران بیبیسی را که در جنگ خدمت کردهاند توهین کند. شان لی ، مجری برنامه رادیویی بی بی سی رادیو 4 Shelvedبا بحث در مورد این و دیگر برنامههای نمایشی سرکوبشده در آن دوره، مقالهای برای وبسایت این شرکت نوشت: «کل نقطه مقاومت را زیر سوال برد.
مضامین اصلی اپیزود متعاقباً در دنباله ای به نام کسلر گنجانده شد ، سریالی که در سال 1981 پخش شد و سرنوشت کسلر را بررسی می کرد.
کتاب ارتش سری
جان بریسون یک رمان پیش درآمد با عنوان ارتش مخفی و دو رمان از قسمت هایش به نام های پرونده ارتش مخفی و پایان خط نوشت .
یک کتاب راهنمای غیر رسمی برای این مجموعه با عنوان ارتش مخفی کامل موجود است . این شامل بررسی هر قسمت، اطلاعات در مورد رویدادهای زندگی واقعی است که الهام بخش سریال، مواد تولید پشت صحنه، راهنمای مکان، و خاطرات و عکس های بازیگران و خدمه است. این کتاب توسط طرفدار ارتش مخفی اندی پریستنر نوشته شده است و توسط Classic TV Press در دسامبر 2008 منتشر شده است.
دی وی دی سریال ارتش سری
مجموعه کامل سه سری ارتش مخفی بر روی DVD (منطقه 2، انگلستان) از DD Home Entertainment در دسترس است. این همچنین شامل مصاحبه با بازیگران آنجلا ریچاردز، کلیفورد رز، جولیت هاموند هیل، ترنس هاردیمن و هیزل مک براید است و متاسفانه شامل قسمت پخش نشده نهایی نیست.
سی دی موسیقی ارتش سری
آهنگ های اجرا شده توسط آنجلا ریچاردز و کن مول ، پیانیست ، آنقدر در بین مخاطبان محبوب شد که یک آلبوم موسیقی متن بی بی سی با عنوان Au Café Candide منتشر شد. مدتهاست که این آهنگها حذف شدهاند، اکنون در یک سیدی جدید که حدود 25 سال پس از اولین سیدی ضبط شده است، با عنوان An Evening at Le Candide در دسترس هستند. آهنگها شامل آهنگهای خود ریچاردز، «خاطرات به آرامی میآیند» و «اگر این آخرین باری است که تو را میبینم»، همراه با شمارههای محبوب دهه چهل مانند « لیلی مارلن » و « جاتندرای » است.