زندگینامه ولادیمیر لنین و شرح فعالیت‌های سیاسی او تا زمان مرگ

ولادیمیر ایلیچ اولیانوف (۲۲ آوریل معروف به ولادیمیر لنین، انقلابی، سیاستمدار و نظریه‌پرداز سیاسی اهل روسیه بود که به‌عنوان نخستین شخص و رئیس دولت روسیه شوروی از ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۴ و اتحاد جماهیر شوروی از ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۴ خدمت کرد. تحت حکومت او، روسیه و بعداً اتحاد جماهیر شوروی به یک دولت سوسیالیستی تک‌حزبی تبدیل شدند که به‌وسیلهٔ حزب کمونیست اداره می‌شد. در حالی که او از نظر ایدئولوژیک مارکسیست بود، تحولاتش در این ایدئولوژی لنینیسم نامیده می‌شود.

ولادیمیر ایلیچ لنین، مارکسیست مسیانی با بزرگترین پیامد یک شورش به موفقیت دست یافت.

زندگی یک انقلابی تبعید شده وحشت‌های خاص خود را دارد که از این بین می‌توان ترس دایمی از خیانت و سوءظن آزاردهنده حتی نسبت به نزدیکترین دوستان را ذکر کرد. احساس دلتنگی برای سرزمین گسترده و مادری چنان تأثیر عمیقی بر روحیه او و دیگر انقلابیون جلای وطن شده برجای گذاشته بود که موجب خودکشی بسیاری از آنان گردید. ولادیمیر اولیانوف، که در بین دوستانش با نام لنین معروف بود، از سردردهای وحشتناک و بیخوابی‌های ممتد رنج می‌برد. آنچه موجب گردید تا در جاده زندگی سیر موفقیت را طی نماید، اشتیاق و سوزوگداز بی‌حد او نسبت به شخصیتی بود که اگر دوباره زاده می‌شد، تمایل داشت آنگونه باشد. این احساس سرمستی عرفانی در قلب او ریشه دوانیده بود. به موسیقی عشق می‌ورزید ولی ادعا می‌کرد که از گوش کردن به آن متنفر است. در یکی از گفته‌هایش چنین بیان داشت: «گوش کردن به موسیقی موجب می‌شود در حالی که در چنین جهنم فرومایه‌ای زندگی می‌کنید بر سر انسانهایی که توانسته‌اند چنین زیبا را خلق نمایند، دستی بکشید، ولی باید همواره به یاد داشته باشید که هیچگاه نباید بر سرانسانها دستی کشیده شود، زیرا در این صورت از پشیمانی مجبور به گزیدن انگشت خود خواهید شد، پس باید بدون هیچ گونه رحم و شفقت بر سر آنها بکوبید».

او به گفته خود عمل نمود و در طول زندگی همواره بر سر انسانها می‌کوفت تا اینکه با رخداد وقایع مختلف و احساس خستگی از حکومت مستبد تزاری، برنامه‌های کاریش کمرنگ‌تر گردید. تبعید و تبعات آن بر اولین انقلاب مارکسیستی موفق در طول تاریخ، تأثیر مثبتی برجای گذاشت و عرصه مستعدی را برای مبارزات ژئوپولیتیکال (وابسته به جغرافیای سیاسی) و ایدئولوژیکی که توصیفی برقرن بیستم نیز محسوب می‌شود، فراهم کرد. پس از مرگ از چهره او سکه‌های بیشماری ضرب شد ولی ابتدا توسط نازی‌ها و سپس در آمریکا و اروپا از اعتبار ساقط گردید. با این وجود می‌توان گفت سایه بلندی که توسط لنین برافراشته شد، بر سراسر قرن بیستم مستولی گردید.

سیاحت یک طغیانگر. ولادیمیر ایلیچ اولیانوف در شهر کوچک و خواب‌آلود سیمبیرسک، واقع در مرکز روسیه متولد گردید. پدرش معلم فرهیخته آن شهر بود. او و برادرش الکساندر از دوران کودکی مطلوبی برخوردار بودند، در رود ولگا شنا می‌کردند، برای جمع‌آوری قارچ به میان جنگل می‌رفتند و براساس روحیه تنوع طلب ولادیمیر به بازی‌های ابداع شده توسط وی می‌پرداختند.

تنوع‌طلبی عادتی بود که تا پایان عمر هیچگاه آن را از دست نداد. الکساندر به طرز نامشخصی که حتی برای خود ولادیمیر نیز مبهم بود، در جریانی انقلابی که «ارادهٔ مردم» نامیده می‌شد، وارد گردید و در ۲۰ سالگی به دلیل شرکت در یک طرح ناموفق برای ترور تزار به دار آویخته شد. ولادیمیر جوان چنین قسم یاد کرد: «من آنها را به پرداخت تاوان این عمل مجبور خواهم کرد». آری تاوان مورد نظر لنین پرداخت شد ولی با تأخیر بسیار.

از نظر لنین پرداخت تاوان، مفهومی غیر از انقلاب برعلیه تزار در بر نداشت. در قرن نوزده، روش‌های مختلفی برای به وجود آوردن انقلاب از طرف اروپاییان به لنین جوان ارائه می‌شد که از بین آنها می‌توان به جامعه‌شناسان فرانسوی، طراحان بریتانیایی، اتحادیه‌گرایان (طرفداران سندیکاها) و آشوب‌طلبان که به منسوخ شدن سریع دولت و برخورداری از یک زندگی آزاد تمایل داشتند، اشاره کرد. ولادیمیر بیشتر از سنت انقلابی روسیه که در شورش و آشوب ریشه داشت الهام می‌گرفت. او این جمله نچااوف انقلابی را پذیرفته بود که می‌گفت: «آنچه موجب تسریع در موفقیت یک انقلاب می‌گردد، برخورداری از مفاهیم اخلاقی و آنچه موفقیت آن را به تأخیر می‌اندازد، بدسیرتی است». اولیانوف در سال ۱۸۸ که تقریباً در همان زمان با نام لنین معروف شد، در عملکرد کارل ماکس تعمق نموده و شیوه کردار او را کشف کرد. مارکس پیش‌بینی کرده بود که متلاشی شدن کاپیتالیسم در دنیای پیشرفته و صنعتی اجتناب‌ناپذیر خواهد بود، از این رو لنین تمامی تئوری‌های خود را براساس این اعتقاد، طراحی نمود. در آن زمان مارکس تاحدی به حضیض قدرت رسیده و از کنار، رویداد انقلاب را نظاره‌گر بود. لنین دریافته بود که برای دستیابی به موفقیت و برپایی انقلابی عظیم، به کمک انقلابیون حرفه‌ای و کارکشته نیاز خواهد داشت. در واقع او در خط مشی خود بیشتر از ماکیاولی تقلید می‌کرد تا مارکس.

پس از کسب یک درجه حقوقی و قانونی، به سوئیس رفت تا با جورجی پلخانوف تبعید شده، ملاقات نماید. سپس به دیدار دیگر طرفداران اصلاحات سیاسی که در پاریس و برلین اقامت داشتند، شتافت. در بازگشت به روسیه دستگیر، محاکمه، زندانی و به سیبری تبعید شد. وقتی در سال ۱۹۰۰ از سیبری آزاد شد به نیروهای پلخانوف و حزب دموکرات اجتماعی کوچک او پیوست. سپس به همراه دیگر مارکسیست‌ها، روزنامه حزبی ایسکرا (جرقه) را بنیاد نهاده و در دومین میتینگ حزبی سال ۱۹۰۳ که در لندن و بروکسل برگزار گردید، شرکت کرد.

لنین معتقد بود که حزب آنها باید از تعداد کم ولی نظم و قانون مطلقه برخوردار باشد. حامیان او همدستان متعددی را یافته و با آنها ائتلاف نمودند. اما از آن پس لنین نیز راه خود را یافت. گروه لنین نام بولشویک برگفته از بولشوآی کبیر را به خود اختصاص دادند. گروه کوچکتر منشویک (اقلیت) نامیده شد.

پلخانوف طرفداری خود را از گروه منشویک اعلام نمود و تازه وارد و روشنفکر برجسته‌ای را به نام لف برونستین که مقاله‌های خود را با نام «تروتسکی» امضا می‌کرد، وارد گروه آنها نمود. لنین بی‌باکانه برای کنترل جنبش، فعالیت می‌کرد ولی در انقلاب سال ۱۹۰۵ که توسط کارگران سازماندهی شده بود، تروتسکی در زمره رهبران شورش کارگران سنت پترزبورگ مشاهده شد، از این رو بر قدرتش افزوده گردید. سربازان تزار توطئه را برچیدند، تروتسکی زندانی و بعدها به سیبری تبعید شد. لنین به صورت تبعیدشده در سوییس باقی ماند و طرح به وجود آوردن انقلابی عظیم را پی‌ریزی کرد. در سال ۱۹۱۲ منشویک‌ها را مجبور کرد تا حزبی مجزا برای خود به وجود آورند.

مصیبت‌های جنگ و بیهودگی پرداختن به آن موجب سقوط رژیم تزار شد و پس از آن اداره دولت به دست لفوف، شاهزاده طرفدار لیبرالیسم افتاد. بعدها یک انقلابی سوسیالیست با نام الکساندر کرنسکی جایگزین وی شد. در این هنگام لنین که در زوریخ زندگی می‌کرد، تلاش خود را برای بازگشت به روسیه آغاز کرد، ولی با مخالفت دولت روبه رو شد. او که از طرف دولت آلمان برای ایجاد یک انقلاب عظیم ده میلیون دلار دریافت کرده بود، به سمت برلین سفر کرد. در نهایت آلمان‌ها او را با استفاده از شبکه راه‌آهن و به طور مخفیانه به خاک روسیه منتقل کردند.

لنین در ۱۶ آوریل ۱۹۱۷ پس از تقریباً ۲۰ سال جلای وطن، در ایستگاه فیلاند سنت پترزبورگ (لنینگراد امروزی) قدم به خاک روسیه نهاد و سریعاً توسط یک اتومبیل مجهز و ایمن از محوطه دور گردید. در ماه ژوئیه آشوب به پا شده اندکی فرونشسته ولی مجدداً شعله ور شد. در این سال فعالیت حزب بولشویک که تعداد اعضای آن به صدها و هزاران نفر افزایش یافته بود، توسط دولت ممنوع گردیده و لنین در فیلاند خود را مخفی نمود.

روبسپیر کوچک. لنین در ماه اکتبر به پتروگارد (سنت پترزبورگ) وارد گردید و سریعاً در پی فراهم نمودن مقدمات انقلاب فعالیت کرد. در آن زمان کرنسکی در رأس قدرت قرار داشت و از گروه‌های مختلف خواسته بود تا برای برقراری نظم کوشش نمایند. بولشویک‌ها به رهبری لنین و بدون هیچ گونه مخالفتی از طرف نیروهای دولت، بناهای دولتی، دستگاه‌های الکتریکی، اداره پست و قصر زمستانی را به تصرف خود درآوردند که منجر به خروج کابینه کرنسکی از این کاخ گردید.

در اولین رأی‌گیری دموکراتیک در تاریخ روسیه، نمایندگان کارآمدی انتخاب شده و به مجلس راه یافتند. رأی دهندگان، بولشویک‌ها را رد کردند ولی لنین گروه‌هایی را ارسال کرد تا مجلس را متفرق نمایند. پس از آن «روبسپیر کوچک» (نامی که تروتسکی برای او انتخاب کرده بود) اقدامات وحشیانه خود را آغاز کرد. تزار و خانواده‌اش اعدام شدند و نابودی طبقه اشراف و نظام بورژوازی آغاز گردید. از آن پس لنین نیروی پلیس مخفی خود را که تا سال‌های متمادی ترس و وحشت از آنها در دل مردم روسیه باقی مانده بود، تشکیل داد.

مورخان روسی هنوز هم متعجبند که چگونه دولت لنین با وجود هرج و مرج اجتماعی بسیار، اوضاع نابسامان اقتصادی، جنگ داخلی و حمله نیروهای متحدین توانست تا چندین سال دوام یابد.

پیام‌آور انقلاب نتوانست اقدام چشمگیری را در پیشبرد اهداف دولت به انجام رساند. روزی به یکی از بزرگان حزب بولشویک چنین بیان داشت که: «سعی کن بانک‌ها را ملی نمایی تا ببینم بعد از آن چه خواهد شد، در این راه از تجربیات خود استفاده خواهیم کرد».

در سال ۱۹۲۱ دریانوردان کرونستات که در شکوفایی انقلاب روسیه از سهم عمده‌ای برخوردار بودند، برعلیه رژیم لنین شورش کرده و شعارهایی همچون «کشتن برادران ما کافیست» را سر دادند.

تخمین‌ها نشان می‌دهد که در چند سال اول حکومت لنین، حدود ۵ میلیون نفر کشته شدند. اوضاع نابسامان اقتصادی، او را مجبور به تغییرات و اصلاحاتی در اصول مارکسیستی کرد که از این بین می‌توان به ساماندهی طرح جدید اقتصادی (۱۹۲۱) اشاره کرد. اتخاذ این خط مشی که در آن مواردی از کاپیتالیسم نیز مشاهده می‌شد، موجب بهبودی اوضاع اقتصادی روسیه شد ولی رژیم از نظر سیاسی، دیکتاتوری خود را از دست نداد. رفرم نامبرده، یکی از آخرین اقدامات لنین به حساب می‌آید زیرا در سال ۱۹۲۲ به دلیل متحمل شدن چندین سکته مغزی فلج گردیده و قدرت تکلم خود را از دست داد. او در سال ۱۹۲۴، در سن ۵۳ سالگی چشم از دنیایی که در آن همواره بر سر انسانها می‌کوفت، فرو بست.


  این نوشته‌ها را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]