زندگینامه مارگارت میچل – نویسنده و روزنامه‌نگار آمریکایی و خالق رمان «بر باد رفته»

مارگارت میچل (زاده ۸ نوامبر ۱۹۰۰ – درگذشته ۱۶ اوت ۱۹۴۹) نویسنده و روزنامه‌نگار آمریکایی بود. او بیشتر به خاطر نوشتن رمان «بر باد رفته» برنده جایزه پولیتزر، که در سال 1936 منتشر شد و به یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های تمام دوران تبدیل شد، شهرت دارد.

میچل در آتلانتا، جورجیا به دنیا آمد و در خانواده ای ثروتمند بزرگ شد. او در کالج اسمیت تحصیل کرد اما پس از دو سال به دلیل مرگ مادرش مجبور به ترک تحصیل شد. میچل به آتلانتا بازگشت و روزنامه نگار شد و برای مجله یکشنبه آتلانتا ژورنال نوشت.

«بر باد رفته» تنها رمان میچل بود. او این کتاب را در طول ده سال در حالی که به عنوان روزنامه نگار کار می کرد نوشت. این رمان داستان اسکارلت اوهارا، یک دختر خوشگل جنوبی است که برای زنده ماندن در طول جنگ داخلی آمریکا و پس از آن تلاش می کند. این کتاب فوراً به موفقیت دست یافت و در سال 1939 در یک فیلم سینمایی اقتباس شد که برنده ده جایزه اسکار شد.

میچل در سال 1949 در یک تصادف رانندگی درگیر شد و بر اثر جراحات وارده جان باخت. او در زمان مرگ تنها 48 سال داشت. «بر باد رفته» علیرغم فعالیت کوتاهش به عنوان نویسنده، همچنان رمانی محبوب و تأثیرگذار است.

مارگارت میچل حتی پس از موفقیت در فیلم «بر باد رفته» به عنوان فردی درونگرا شناخته می‌شد که از کانون توجه دوری می‌کرد. او در طول زندگی‌اش فقط چند مصاحبه انجام داد و بعد از اولین رمانش هرگز کتاب دیگری ننوشت.

با وجود این، میراث میچل در طول سال ها دوام آورده است. “بر باد رفته” به بیش از 40 زبان ترجمه شده است و میلیون ها نسخه در سراسر جهان فروخته است. این کتاب به دلیل رمانتیک کردن جنوب پیش از جنگ و به تصویر کشیدن شخصیت‌های آمریکایی آفریقایی تبار مورد انتقاد قرار گرفته است، اما همچنان به عنوان یک کلاسیک از ادبیات آمریکا محسوب می‌شود.

میچل علاوه بر نویسندگی، در کارهای بشردوستانه نیز شرکت داشت. او از حامیان جدی هنر بود و به سازمان های فرهنگی مختلف در آتلانتا کمک مالی می کرد. او همچنین در طول جنگ جهانی دوم با صلیب سرخ آمریکا داوطلب شد.

به طور کلی، مارگارت میچل نویسنده ای با استعداد بود که آثارش همچنان خوانندگان را مجذوب خود می کند. علیرغم مرگ زودهنگام، او میراثی از خلاقیت و بشردوستی را از خود به جای گذاشت که در طول سالها الهام بخش بسیاری از مردم بوده است.

میچل یکی از اعضای دختران کنفدراسیون بود، گروهی که وقف حفظ یاد و خاطره کنفدراسیون و رهبران آن بود. عضویت او در این سازمان به عنوان شاهدی بر همدردی او با اهداف جنوب در طول جنگ داخلی ذکر شده است.

میچل دو بار ازدواج کرده بود. اولین ازدواج او با رد آپشاو بود، یک غرفه‌باز و قمارباز که مکرراً با قانون مشکل داشت. ازدواج پر سر و صدا بود و در نهایت این زوج طلاق گرفتند. میچل سپس در سال 1925 با جان مارش، بازیکن سابق فوتبال و مدیر تبلیغات ازدواج کرد. این زوج تا زمان مرگ میچل در سال 1949 ازدواج کردند.

پس از موفقیت فیلم «بر باد رفته»، میچل به یک زن ثروتمند تبدیل شد. او از پول خود برای حمایت از اهداف مختلف، از جمله ارکستر سمفونیک آتلانتا و ساخت یک ساختمان جدید برای کتابخانه عمومی آتلانتا استفاده کرد.

میچل از طرفداران اسب دوانی بود و صاحب چندین اسب مسابقه بود. یکی از اسب‌های او به نام «کینگ میکر» در دربی کنتاکی 1940 برنده شد.

میچل به شدت سیگاری بود و اعتقاد بر این است که عادت سیگار کشیدن او در مرگ او نقش داشته است. پس از اصابت یک ماشین هنگام عبور از خیابان در آتلانتا، او دچار جراحات متعدد از جمله شکستگی جمجمه شد. او هرگز به هوش نیامد و پنج روز بعد درگذشت.

میچل از سنین جوانی یک خواننده مشتاق بود و به ویژه به داستان های ماجراجویی و رمان های تاریخی علاقه داشت. او اغلب کتاب‌هایی را می‌خواند که برای سن او بسیار بالغ به حساب می‌آمدند و والدینش نگران تأثیر این کتاب‌ها بر او بودند.

میچل قبل از شروع نوشتن «بر باد رفته» چندین سال به عنوان روزنامه نگار کار کرد. او مقالاتی ویژه برای مجله یکشنبه آتلانتا نوشت که موضوعاتی مانند سیاست، ورزش و رویدادهای اجتماعی را پوشش می داد.

پدر میچل یک وکیل برجسته در آتلانتا بود و پدربزرگش یک تاجر ثروتمند بود که چندین تجارت در این شهر داشت. میچل در دنیایی ممتاز بزرگ شد و در بهترین مدارس تحصیل کرد، اما او همچنین در معرض واقعیت های زندگی در جنوب، از جمله فقر و تبعیض نژادی بود.

«بر باد رفته» در زمان انتشار به یک پرفروش فوری تبدیل شد و به مدت دو سال در فهرست پرفروش‌ها باقی ماند. این کتاب در طول سال‌ها در قالب‌های مختلف از جمله نمایش صحنه، موزیکال و بازی رایانه‌ای اقتباس شده است.

املاک میچل در طول سال ها درگیر چندین نبرد حقوقی از جمله اختلافات بر سر حق چاپ فیلم «بر باد رفته» بوده است. حق چاپ اکنون متعلق به Houghton Mifflin Harcourt است، ناشر که در حال حاضر کتاب را چاپ و به فروش می رساند.

مارگارت میچل علیرغم فعالیت کوتاهش به عنوان نویسنده، یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان قرن بیستم است و «بر باد رفته» اثری دوست داشتنی و ماندگار در ادبیات آمریکاست.

پس از انتشار “بر باد رفته”، میچل با نامه های هواداران از سراسر جهان غرق شد. او سعی کرد تا جایی که ممکن است به نامه‌های بیشتری پاسخ دهد، اما کار دشواری بود. او نامه های زیادی دریافت کرد که اداره پست مجبور شد فقط برای نامه او یک کد پستی جداگانه ایجاد کند.

میچل به خاطر شخصیت قوی و هوش تیزش معروف بود. یک بار از او پرسیده شد که آیا توصیه ای به نویسندگان جوان دارد یا نه، و او پاسخ داد: “اگر می خواهی بنویسی، کمانچه و گوز نزنید. یک ماشین تحریر بگیرید یا خودتان را جلوی یک تکه کاغذ بگذارید و شروع کنید. ”

میچل وقتی نوبت به نوشتن می رسید، یک کمال گرا بود. او ساعت‌ها را صرف بازنویسی و بازبینی آثارش می‌کرد تا زمانی که درست شود. او یک بار گفت: “تا زمانی که کلمه مناسب را در ذهن خود نداشته باشم نمی توانم یک کلمه بنویسم. تا زمانی که آن کلمه بیاید عذاب آور است.”

میچل به روانشناسی و روانکاوی علاقه مند بود و مطالب زیادی در این زمینه مطالعه کرد. او حتی خودش تحت روانکاوی قرار گرفت و معتقد بود که این به او کمک می کند تا انگیزه های شخصیت هایش را بهتر درک کند.

میچل از حامیان جنبش حقوق مدنی بود و به کمک مالی به سازمان هایی که برای برابری نژادی می جنگیدند معروف بود. او همچنین علیه کو کلوکس کلان و دیگر گروه های نژادپرست صحبت کرد.

به طور کلی، مارگارت میچل شخصیتی جذاب و پیچیده بود و زندگی و کار او همچنان خوانندگان و محققان را مجذوب خود می کند. میراث او به عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان آمریکایی قرن بیستم امن است و کمک های او به ادبیات و بشردوستی همچنان الهام بخش نسل های جدید خوانندگان و نویسندگان است.

“بر باد رفته” در ابتدا عنوان “فردا روز دیگری است” بود. میچل بعد از بیتی از شعری از ارنست داوسون عنوان را به «بر باد رفته» تغییر داد.

میچل هرگز در اولین نمایش فیلم اقتباسی «بر باد رفته» شرکت نکرد. او توسط تهیه‌کننده فیلم، دیوید او. سلزنیک، دعوت شد، اما او نپذیرفت و گفت که نمی‌خواهد حواس‌پرتی را از خود فیلم منحرف کند.

عشق میچل به جنوب در بسیاری از نوشته هایش مشهود بود. او یک بار گفت: “جنوب سرزمینی است که هنوز گذشته را در آغوش می کشد… سرزمینی است که در آن شجاعت قدیم هنوز زنده است، جایی که مردان هنوز کلاه برمی دارند و برای یک خانم کنار می روند.”

میچل علیرغم موفقیتش به عنوان نویسنده، در مورد دستاوردهایش متواضع بود. او یک بار گفت: “من نویسنده بزرگی نیستم. من فقط زنی هستم که اتفاقی داستانی را تعریف کردم که مردم می خواستند بخوانند.”

زندگی شخصی میچل اغلب پیچیده بود. او از دردهای مزمن رنج می برد و با مادرش که یک تنبیه سختگیر بود رابطه سختی داشت. همچنین شایعه شده بود که او در طول ازدواجش با جان مارش چندین رابطه داشته است.

مارگارت میچل علیرغم چالش هایی که با آن روبرو بود، نویسنده ای با استعداد بود که تأثیری ماندگار بر ادبیات آمریکا گذاشت. رمان او، “بر باد رفته”، یک اثر کلاسیک در این ژانر و اثر محبوب فرهنگ عامه است.

میچل هنرمندی با استعداد بود و به عنوان یک سرگرمی از نقاشی لذت می برد. برخی از آثار هنری او در گالری‌های آتلانتا به نمایش گذاشته شد.

میچل عاشق حیوانات بود و چندین حیوان خانگی از جمله سگ، گربه و پرندگان داشت. او غالباً حیوانات را در نوشته‌های خود گنجانده بود و آنها نقش برجسته‌ای در «بر باد رفته» داشتند.

میچل عضو لیگ جوانان آتلانتا بود، یک سازمان زنان که در امور بشردوستانه و خدمات اجتماعی مشارکت داشت. او همچنین عضو باشگاه زنان آتلانتا بود و در آنجا در مورد موضوعات مختلف سخنرانی می کرد.

خانه خانوادگی میچل که به “خانه مارگارت میچل” معروف است، اکنون به موزه ای در آتلانتا تبدیل شده است. این خانه برای عموم باز است و شامل نمایشگاه هایی درباره زندگی و کار میچل است.

میچل یک مسافر مشتاق بود و در طول زندگی خود از کشورهای مختلف دیدن کرد. او به اروپا علاقه خاصی داشت و چندین مقاله در مورد سفرهای خود به آنجا نوشت.

علیرغم مرگ نابهنگام مارگارت میچل، تأثیر مارگارت میچل بر ادبیات و فرهنگ عامه امروزه همچنان محسوس است. رمان او، «بر باد رفته» الهام‌بخش اقتباس‌ها و ادای احترام بی‌شماری است و محبوبیت همیشگی آن گواهی بر استعداد میچل به‌عنوان یک نویسنده است.

میچل از طرفداران داستان های پلیسی بود و در طول زندگی خود رمان های معمایی زیادی خواند. او یک بار گفت که دوست داشت خودش کارآگاه می شد.

میچل از حامیان هنر بود و در طول زندگی خود در بسیاری از نمایش ها و کنسرت های تئاتر شرکت کرد. او به نمایشنامه های شکسپیر علاقه خاصی داشت و هر وقت فرصتی پیدا می کرد در اجرای آثار او شرکت می کرد.

پس از انتشار «بر باد رفته»، میچل پیشنهادهای زیادی برای نوشتن دنباله دریافت کرد. او همه آنها را رد کرد و گفت که همه آنچه را که در مورد شخصیت ها و دنیای آنها می گفت گفته است.

روند نوشتن میچل بسیار کند و دقیق بود. او اغلب ساعت‌ها را صرف تحقیق درباره جزئیات تاریخی می‌کرد و سپس با زحمت آنها را در داستان خود می‌پیوندد.

اوراق و وسایل شخصی میچل در مرکز تاریخ آتلانتا نگهداری می شود. این مجموعه شامل پیش نویس های «بر باد رفته» و همچنین نامه های شخصی، عکس ها و موارد دیگر است.

مارگارت میچل علیرغم فعالیت نسبتاً کوتاه خود به عنوان نویسنده، تأثیر ماندگاری بر ادبیات و فرهنگ عامه آمریکا گذاشت. رمان او، “بر باد رفته” یک رمان کلاسیک دوست داشتنی است که همچنان در میان خوانندگان سراسر جهان طنین انداز می شود و کمک های او به بشردوستی و هنر بخش مهمی از میراث او است.

میچل به خاطر شوخ طبعی و شوخ طبعی اش شناخته شده بود و به زودی با کنایه زدن شهرت داشت. یکی از معروف ترین نقل قول های او این است: “تا زمانی که شهرت خود را از دست ندهی، هرگز متوجه نمی شوی که چه بار سنگینی بود.”

پدر میچل از حامیان سرسخت حق رای زنان بود و دخترش را تشویق می کرد که مستقل و خودکفا باشد. این نگرش بر باورهای خود میچل تأثیر گذاشت و در شخصیت های زن قوی و مستقل در «بر باد رفته» منعکس شد.

میچل از طرفداران پر و پا قرص اف. اسکات فیتزجرالد بود و چندین سال با او مکاتبه داشت. او استعداد او را تحسین می کرد و شیفته زندگی شخصی آشفته او بود.

میچل از حامیان تلاش های جنگی در طول جنگ جهانی دوم بود و در صلیب سرخ آمریکا داوطلب شد. او همچنین از نوشته های خود برای ترویج پیام های میهن پرستانه و تشویق حمایت از سربازان استفاده کرد.

تأثیر میچل بر ادبیات و فرهنگ عامه امروزه همچنان محسوس است. «بر باد رفته» در میان قالب‌های دیگر به صورت نمایشی، موزیکال، و مینی سریال تلویزیونی اقتباس شده است.

مارگارت میچل شخصیتی جذاب و پیچیده بود و کمک های او به ادبیات و فرهنگ آمریکا همچنان تجلیل می شود. علیرغم فعالیت نسبتاً کوتاه خود به عنوان نویسنده، او میراث ماندگاری از خود به جای گذاشت که الهام بخش خوانندگان و نویسندگان بیشماری در سراسر جهان شده است.

میچل به خاطر عشقش به طبیعت و فضای باز شهرت داشت. او از پیاده روی و کمپینگ لذت می برد و اغلب در مورد زیبایی های طبیعی جنوب در نوشته های خود می نوشت.

روند نوشتن میچل اغلب به دلیل خواسته های شغل روزانه او به عنوان یک روزنامه نگار مختل می شد. او در اوقات فراغت خود روی “بر باد رفته” کار می کرد، که اغلب به معنای شب های آخر و صبح زود بود.

میچل یک بشردوست سخاوتمند بود و در طول زندگی خود به اهداف مختلفی کمک مالی کرد. او علاقه خاصی به ترویج سواد و آموزش داشت و سخاوتمندانه به کتابخانه ها و سایر مؤسسات آموزشی کمک می کرد.

با وجود موفقیت «بر باد رفته»، میچل متواضع و سر به زیر باقی ماند. او به زندگی نسبتاً متواضعانه ادامه داد و به مهربانی و سخاوتش مشهور بود.

میراث میچل در طول سال ها موضوع بحث ها و تحلیل های زیادی بوده است. برخی از منتقدان او را به خاطر به تصویر کشیدن ظریف شخصیت‌های پیچیده ستایش کرده‌اند، در حالی که برخی دیگر او را به خاطر رمانتیک‌کردن جنوب قبل از جنگ و تداوم کلیشه‌های نژادپرستانه مورد انتقاد قرار داده‌اند.

مارگارت میچل علیرغم جنجال‌هایی که پیرامون آثار او وجود دارد، همچنان یک چهره مهم در ادبیات و فرهنگ آمریکاست. میراث او به عنوان یک نویسنده با استعداد و بشردوست سخاوتمند همچنان به الهام بخشیدن و تأثیرگذاری بر نسل های جدید خوانندگان و نویسندگان ادامه می دهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]