7 دهه پس از ساخته شدن فیلم 12 مرد خشمگین – حقایقی در مورد این فیلم
۶۷سالگی شاهکاری است، که مصداق بارز “معجزه سینمایی” است. هرچه از عظمت این دُر تکلوکیشنه بگویم در حکم قلمفرساییست. اولین تجربه سینمایی سیدنی لومت بزرگ، شاهکاری ابدی است که در آن مرز بین خیال و واقعیت محو است و با ذهن مخاطب بازی میکند. با بررسی حقایق فیلم همراه باشید.
در اوایل دهه۵۰، رجینالد رز، نویسنده تلویزیونی، بهعنوان عضو هیئتمنصفه در پرونده قتلی غیرعمدی حضور داشت. او با الهام از تجربهاش، تلهنمایشی به نام «دوازده مرد خشمگین» را بهعنوان یک درام یکساعته نوشت. این تلهنمایش در سپتامبر ۱۹۵۴ با کارگردانی فرانکلین شافنر از شبکه CBS پخش شد.
یکی از بینندگان آن تلهفیلم، هنری فوندا، یکی از بزرگترین ستارههای هالیوود بود. فوندا با دیدن پتانسیل فیلم، با رز تماس گرفت و آنها با هم برای مشارکت در تولید نسخه سینمایی توافق کردند. فوندا از این تجربه خوشش نیامد و این فیلم اولین و آخرین تجربهی او بهعنوان تهیهکننده بود.
در همان زمان، فیلم «مارتی» موفقیت چشمگیری کسب کرده بود. آن فیلم هم بر اساس یک تلهنمایش ساخته شده بود و استودیوها به دنبال پروژههای تلویزیونی دیگری برای اقتباس بودند. بنابراین، وقتی فوندا و رز فیلم «دوازده مرد خشمگین» را پیشنهاد دادند، یونایتد آرتیستز بلافاصله آن را تصاحب کرد.
فوندا که به دنبال کارگردانی مناسب میگشت، سیدنی لومت را به خاطر کارهایش در برنامهی تلویزیونی «استودیو وان» برگزید. لومت فیلمساز جوانی بود که بهعنوان کارگردان تلویزیونی شهرت خوبی داشت و لذا از فرصت ورود به سینما استقبال کرد.
بهعنوان بخشی از توافق بین آن دو، فوندا علاوه بر مشارکت در تهیهکنندگی، بازی در نقشِ «عضو شماره ۸ هیئت منصفه» را نیز پذیرفت. همچنین، او و رز توافق کردند دستمزد خود را به حالت تعلیق در آورند؛ به این معنا که تا زمانی که فیلم سودآوری نداشته باشد، پولی دریافت نکنند.
دو بازیگر از نسخهی تلویزیونی، نقشهای خود را تکرار کردند. جوزف سونی ۷۲ ساله بهعنوان «عضو شماره ۹ هیئت منصفه» انتخاب شد و جرج وسکووک نیز در نقش «عضو شماره ۱۱ هیئت منصفه» بازگشت.
این فیلم به طرز ظریفی مضمون تعصب نژادی را در خود جای داده است؛ چرا که قومیت مظنونبهقتل نوجوان، بهطور عمدی در فیلمنامه ذکر نشده است. رز گفت نکتهی اصلی این بود که او تبار اروپای شمالی نداشت و به همین دلیل مورد تبعیض قرار گرفت.
فیلم، اثری کاملا مردانه بود. همانطور که از عنوان فیلم پیداست، هیچ زنی در میان بازیگران حضور ندارد. در واقع، تنها یک زن در کل تولید فیلم دخیل بود. او ناظر فیلمنامه، «فِیث هابلی» بود که بعدها به عنوان یک انیماتور به شهرت رسید.
لومت میخواست همکار تلویزیونیاش، جِرالد هرشفیلد را بهعنوان مدیر فیلمبرداری جذب کند، اما به دلیل تداخل در برنامهریزی، این اتفاق میسر نشد. در عوض، بوریس کافمن، فیلمبردار نامزد اسکار، به جای او استخدام شد.
لومت و کافمن با بودجه محدودشان مجبور شدند تکنیکهای مدیریت زمان را ابداع کنند. برنامه فیلمبرداری بر اساس تنظیمات نورپردازی چیده شد، لذا تمام نماهایی که از یک چیدمان نورپردازی استفاده میکردند، بهطور همزمان فیلمبرداری شدند و فیلم به طور کامل خارج از توالی زمانی فیلمبرداری شد.
قبل از شروع پروسه فیلمبرداری، لومت بازیگران را ملزم کرد تا به مدت دو هفته هر روز ساعتها با هم تمرین کنند. او این کار را انجام داد تا به بازیگران حس و حال ماندن در یک اتاق به مدت طولانی و آن هم با افرادی که هرگز ملاقات نکردهاند را القا کند.
با توجه به بودجه کم، کمپانی یونایتد آرتیستز اعلام کرد که زمان تمرین باید از زمان اختصاص داده شده به فیلمبرداری کم شود! احتساب این دو هفته تمرین در پروسه تولید و فیلمبرداری به این معنی بود که فیلمبرداری باید فقط در ۲۱ روز تکمیل میشد.
علیرغم عدم اشاره مستقیم فیلم، میتوان دریافت که اولین عضو هیئتمنصفه که رای خود را تغییر داد چه کسی بوده است. عضو ۹ رأی خود را در انتهای دسته قرار میدهد و عضو ۱ دسته را روی برگه خود قرار میدهد، به این معنی که برگه رأی عضو ۹ دومین برگه از پایین و رأی «گناهکار نیست» است!
زمانی که فیلمبرداری شروع شد، فوندا در مورد نماهای بیرون پنجرههای اتاق هیئت منصفه به لومت گلایه کرد. فوندا که با هیچکاک در فیلم «مرد اشتباهی» کار کرده بود، گفت: «آنها افتضاح به نظر میرسند. هیچکاک نماهای فوقالعادهای داشت.» لومت به او اطمینان داد که این نماها چندان مهم نیستند.
در ابتدای فیلم، دوربینها با لنزهای واید و بالاتر از سطح چشم قرار داده شدهاند. با پیشرفت فیلم، دوربینها تا سطح چشم پایین میآیند و در نهایت، تقریباً همه فیلم با نماهای نزدیک و پایینتر از سطح چشم گرفته میشود. لومت این کار را برای افزایش حس کلستروفوبیا انجام داد.
از آنجایی که بسیاری از نماهای بازیگران به صورت جداگانه فیلمبرداری و سپس با هم تدوین میشدند، این امر باعث ایجاد مشکلاتی در صداگذاری میشد. برای مدیریت این چالش، صدای باران بیرون نیز برای هر بازیگر باید جداگانه ضبط و سپس در مرحلهی تدوین به فیلم اضافه میشد!
عضو شماره ۱ (مارتین بالسام) تنها کسی است که هرگز دلیل تغییر رأی خود را توضیح نمیدهد. رز گفت این مسئله اشارهای به مفهوم رهبری است. او به عنوان رهبر عمل میکند و ما تصور میکنیم او میداند چه کار میکند، تا جایی که وقتی رأی خود را تغییر میدهد، انتظار توضیحی از او نداریم.
جک کلگمن (عضو شماره ۵) گفت در فیلمنامه سن شخصیت او بین ۲۰ و ۲۱ سال و با پوستی سبزه ذکر شده است. کلگمن در آن زمان ۳۵ ساله بود اما لومت به او گفت مشکلی پیش نخواهد آمد و او را برای این نقش انتخاب کرد.
عضو شماره ۱۰ (اد بگلی) جملاتی خشونتبار در مورد متهم به زبان میآورد که باعث میشود دیگراعضا به او پشت کنند. عضو شماره ۴ میگوید: «بشین و دیگه دهنت رو باز نکن.» در نسخه اصلی فیلمنامه جمله خشنتری نوشته شده بود: «اگه دوباره دهنت رو باز کنی، سرت رو میشکافم.»
قاضی دیوان عالی آمریکا، سونیا سوتومایور، میگوید در دوران دانشجوییاش، تماشای مونولوگ عضو شماره ۱۱ (ووسکووک) درباره سیستم قضایی آمریکا، او را برای دنبال کردن حرفهی حقوق ترغیب کرده است. پ.ن: در بسیاری از دانشگاههای حقوق دنیا، تماشای این شاهکار به دانشجویان توصیه میشود!
سوتومایور همچنین گفت که عاشق فیلم است، اما درعینحال برخی رویدادهای فیلم به لحاظ حقوقی دقیق نیست؛ کارهایی مثل بیرونآوردن چاقوی مشابه توسط عضو شماره ۸ و انجام تحقیقات خارج از دادگاه در مورد پرونده، که در دنیای واقعی منجر به ابطال دادرسی میشود.
مشابه با کارگردانی و فیلمبرداری، تدوینگر فیلم، کارل لرنر، نیز از تکنیکهای بهخصوصی برای افزایش تنش در طول فیلم استفاده کرد. فیلم که در ابتدا با برداشتهای طولانیتر و بدون کات (بیش از یک دقیقه) آغاز میشود، در اواخر آن به کاتهایی که هر چند ثانیه یکبار اتفاق میافتند، میرسد.
ورود اعضای هیئتمنصفه به اتاق با نمایی از بالا فیلمبرداری شد و نماها در طول فیلم پایینتر آمدند. برای آخرین نمای خروج اعضا از دادگاه، آنها با لنز واید فیلمبرداری شدند. لومت گفت آنها از عریضترین لنز استفاده کردند تا حس رهایی از فضای تنگ اتاق هیئتمنصفه را القا کنند.
رز میخواست شخصیتها نمایندهی اقشار مختلف جامعه باشند، به همین دلیل است که فقط نام دو شخصیت را میفهمیم. در صحنهی نهایی، عضو شماره ۸ (فوندا) خود را «دیویس» معرفی میکند و عضو شماره ۹ (سونی) نیز خودش را «مککاردل» معرفی میکند.
فوندا همیشه از دیدن خودش روی پرده متنفر بود، بنابراین اکران اولیه را نیمهکاره رها کرد! لومت هم که او را در حال ترک سالن دید نگران شد، اما فوندا در حالی که رد میشد، گفت: «سیدنی، شاهکاره.» فوندا همیشه میگفت این یکی از سه فیلم محبوب اوست که تا به حال در آن بازی کرده است.
با بودجه ۳۳۷ هزار دلاری، فیلم حدود یک میلیون دلار فروخت. با احتساب هزینههای بازاریابی، سود در بهترین حالتش، حداقل بود. فوندا استراتژی توزیع استودیو را مقصر میدانست. در نتیجه، نه فوندا و نه رز حقوق به تعویق افتاده خود را دریافت نکردند و مجانی فیلم را برای ام.جی.ام ساختند!
چنین شاهکاری، سالها پس از اکران و در سال ۱۹۶۴ و تازه زمانی که از تلویزیون پخش شد، به محبوبیت گسترده دست پیدا کرد. تا سالها تنها گمان میرفت که یک نسخه از فیلم که در موزه رادیو و تلویزیون آمریکا بود، موجود باشد، اما سال ۲۰۰۳ نسخه ۱۶میلیمتری دیگری نیز پیدا شد و به موزه منتقل شد!
در گذر سالها، بر محبوبیت فیلم افزوده شد. فیلم جادویی در دلش داشت که برای مدهوشسازی مخاطب، تاریخ انقضایی نداشت. سال ۲۰۰۸ انجمن فیلم آمریکا “۱۲ مرد خشمگین” را پس از “کشتن مرغ مقلد”، به عنوان بهترین فیلم دادگاهی تاریخ سینما انتخاب کرد. شاهکاری برای دیروز، امروز و فردا.