فیلم The Greatest Hits | «بهترین موسیقیها»: سفری به گذشته با هر نغمه
داستانی از عشق، موسیقی، و خاطراتی که دوباره زنده میشوند
فیلم «بهترین موسیقیها» (The Greatest Hits) که در سال 2024 به نمایش درآمده، با ترکیبی از عشق، موسیقی و عناصری از علمتخیلی، تلاش میکند تا داستانی متفاوت و مملو از احساسات را به تصویر بکشد. این فیلم به کارگردانی ند بنسون (Ned Benson)، که پیشتر با فیلم «ناپدید شدن النور ریگبی» (The Disappearance of Eleanor Rigby) شناخته شده بود، ساخته شده و بازیگرانی مانند لوسی بوینتون (Lucy Boynton) و دیوید کورنسوت (David Corenswet) را در خود جای داده است.
هریت و سفرهای زمانی با هر آهنگ
داستان فیلم درباره هریت (با بازی لوسی بوینتون) است؛ زنی که پس از مرگ ناگهانی نامزدش مکس (با بازی دیوید کورنسوت) در یک تصادف تلخ، زندگیاش بهطور کامل تغییر میکند. هریت کشف میکند که هرگاه یکی از آهنگهایی که در دوران رابطهاش با مکس شنیده است، پخش میشود، بهطور جادویی به آن لحظه خاص در گذشته بازمیگردد. این سفرهای زمانی نه تنها او را به لحظات شیرین گذشته میبرد، بلکه او را بارها و بارها به مواجهه با دردهای گذشته وادار میکند.
برای جلوگیری از این سفرهای ناخواسته، هریت همیشه هدفونهای حذف نویز (noise-canceling headphones) به گوش دارد و لیست پخشهایی خاص را برای خود تنظیم کرده است که در آنها آهنگهای خاطرهانگیز حذف شدهاند. اما این تلاشها تنها او را بیشتر در گرداب غم و اندوه گرفتار میکند، و او را از حرکت به سوی آینده بازمیدارد.
ایدههای جذاب اما اجرای ناتمام
با اینکه ایده اصلی فیلم بسیار نوآورانه و جذاب است، اما در اجرا نتوانسته است به طور کامل انتظارها را برآورده کند. فیلم به جای اینکه عمیقاً به احساسات پیچیده ناشی از غم و اندوه بپردازد، بیشتر به تکرار لحظات بصری و سطحی متوسل شده است که هرچند از نظر دیداری جذاب هستند، اما فاقد عمق لازم برای برقراری ارتباط عاطفی قوی با مخاطب میباشند.
رابطهای که بین هریت و دیوید (با بازی جاستین اچ مین (Justin H. Min)) شکل میگیرد، با وجود تمام پتانسیلهایش، در نهایت نتوانسته به یک رابطه باورپذیر و عمیق تبدیل شود. دیوید که در یک گروه حمایتی از افرادی که در حال سوگواری هستند با هریت آشنا میشود، شخصیتی خوشمشرب و مثبت است، اما داستان او و هریت به جای اینکه به شکل طبیعی و دلنشین پیش برود، بیشتر مصنوعی و غیرواقعی به نظر میرسد.
زیبایی بصری در برابر کمبود عمق داستانی
یکی از نقاط قوت فیلم «بهترین موسیقیها»، جلوههای بصری و فیلمبرداری فوقالعاده آن است. فیلم با استفاده از تکنیکهای مدرن سینمایی و جلوههای ویژه، لحظات جادویی را به شکلی زیبا و تاثیرگذار به نمایش میگذارد. هر بار که هریت به گذشته سفر میکند، مخاطب با تصاویری چشمنواز و درخشان مواجه میشود که حس و حال آن لحظات را بهخوبی منتقل میکند. نورپردازیهای خاص و فیلمبرداری شگفتانگیز از جمله عواملی هستند که توجه مخاطب را به خود جلب میکنند.
با این حال، این جلوههای بصری زیبا نمیتوانند بهتنهایی ضعفهای داستانی فیلم را جبران کنند. داستان فیلم بهجای آنکه به یک روایت یکپارچه و قوی تبدیل شود، بیشتر به یک مجموعه از لحظات پراکنده و زیبا تبدیل شده که در نهایت نمیتواند یک داستان کامل و تاثیرگذار را ارائه دهد.
تلاشی برای ترکیب سبکها و ژانرها
ند بنسون، با توجه به تجربهای که در کارگردانی فیلمهای پیچیده و احساسی دارد، در «بهترین موسیقیها» نیز تلاش کرده تا از ترکیب ژانرهای مختلف بهره بگیرد. فیلم عناصری از ژانرهای علمیتخیلی، عاشقانه و درام را با هم ترکیب میکند تا داستانی چندبعدی و جذاب را به تصویر بکشد. اما این ترکیب، بهجای آنکه باعث ایجاد فیلمی منحصربهفرد و بهیادماندنی شود، گاهی اوقات باعث سردرگمی و ناهماهنگی در روایت میشود.
فیلم تلاش دارد تا احساسات عمیق ناشی از غم و اندوه را بهصورت استعاری و از طریق سفرهای زمانی نشان دهد. اما این استعارهها و عناصر علمیتخیلی بهجای آنکه به عمق داستان کمک کنند، گاهی بهعنوان مانعی برای برقراری ارتباط عاطفی قوی با مخاطب عمل میکنند.
«بهترین موسیقیها» فیلمی است که ایدههای جذاب و تازهای را مطرح میکند، اما در اجرای آنها به موفقیت کامل دست نمییابد. این فیلم بیشتر مناسب مخاطبانی است که به دنبال تماشای یک فیلم سبک و احساسی هستند و کمتر به عمق و پیچیدگی داستان اهمیت میدهند.
اگرچه فیلم درباره قدرت موسیقی در بازگرداندن خاطرات و احساسات است، اما نتوانسته این ایده را به شکلی کامل و تاثیرگذار به تصویر بکشد. «بهترین موسیقیها» یک تجربه بصری جذاب است، اما در نهایت فیلمی است که بیشتر به عنوان یک تجربه دلنشین و سرگرمکننده به یاد میماند تا یک داستان عمیق و بهیادماندنی.