چرا هر مدیر باید مطالعه را در اولویت قرار دهد؟
اهمیت مطالعه برای رشد فردی و حرفهای مدیران
برای برخی افراد، تصور یک لیست کتابهای تابستانی میتواند یادآور استرسهای دوران مدرسه باشد؛ شبیه دانشآموزی که شب قبل از شروع مدرسه تلاش میکند کل کتاب «داستان دو شهر» را تمام کند. اما برای من، داشتن یک لیست مطالعه (بدون توجه به فصل) فرصتی است هیجانانگیز برای خودسازی و بهبود شخصی.
اگر شما از آن دسته افرادی بودید که تا آخرین لحظه از خواندن کتابهای تابستانی اجتناب میکردید، اکنون فرصت مناسبی است که رابطه خود با مطالعه را بازسازی کنید. مطالعه دیگر فقط برای تیک زدن یک چک لیست یا شرکت در یک آزمون نیست؛ بلکه برای پذیرش کنجکاوی و فرآیند مداوم رشد است که تمام مدیران باید همیشه به آن توجه داشته باشند.
پرورش ذهنیت رشد از طریق مطالعه
توسعه حرفهای مدیران میتواند به اشکال مختلف انجام شود، اما مدیران موفق و مؤثر میدانند که مطالعه بخش حیاتی از برنامههای آنهاست. مطالعه، بازدهی بسیار بالایی دارد چون همزمان با افزایش دانش، به مغز شما اجازه میدهد استراحت کرده، دوباره انرژی بگیرد و حتی به شکلی جدید بازسازی شود.
اولین قدم برای بهرهگیری از مطالعه، ساختن یک لیست کتاب است که با اهداف شما به عنوان یک شخص و مدیر همسو باشد. هرچند موضوعی که به آن علاقهمند هستید بسیار خاص یا حتی محدود به نظر برسد، کتابهای زیادی برای کشف آن وجود دارد. اگر نمیدانید از کجا شروع کنید، از دیگران مشورت بگیرید و برای تهیه لیست خود از نظرات آنها استفاده کنید. من همیشه به شبکه ارتباطی خودم اعتماد میکنم و وقتی از آنها درخواست توصیه کتاب کردم، بیش از دوازده پیشنهاد خوب و فکر شده دریافت کردم.
تغذیه خلاقیت و نوآوری با مطالعه
نوآوری به دانش و کنجکاوی نیاز دارد، و مطالعه هر دوی اینها را در شما تقویت میکند. یک کتاب شما را قادر میسازد که به طور عمیق در یک موضوع غوطهور شوید و آن را از زوایای مختلف بررسی کنید؛ چیزی که در فرمتهای کوتاهتر امکانپذیر نیست. وقتی مدیران به مغز خود اطلاعات جدید میدهند و زمان کافی برای بررسی، ارزیابی و ایجاد ارتباطات فراهم میکنند، مغز آنها به مکانی ایدهآل برای نوآوری تبدیل میشود.
در کتاب «قاطع» (Decisive)، نویسندگان توصیه میکنند که هنگام مواجهه با یک مشکل، یکی از بهترین راهها برای ایجاد گزینههای جدید این است که فرد دیگری را پیدا کنید که مشکل مشابه شما را حل کرده باشد. این راهکار نه تنها یک قدم اساسی در حل مسئله است، بلکه به طور کلی نشان میدهد که جستجوی اطلاعات جدید و درک بهتر از تجربیات دیگران میتواند تواناییهای شما را در مدیریت افزایش دهد.
مزایای عمیق مطالعه برای مدیران
مطالعه نهتنها به شما اطلاعات و دانش جدید میدهد، بلکه شما را با تکنیکهای داستانسرایی، هنر متقاعدسازی و روانشناسی آشنا میکند. پژوهشهای زیادی نشان دادهاند که مطالعه تأثیرات مثبت زیادی بر بزرگسالان دارد. مطالعه با عملکرد خلاقانه بالا و دایره لغات گسترده مرتبط است و علاوه بر این، باعث افزایش هوش هیجانی از طریق تقویت همدلی و درک ذهنی دیگران میشود. همچنین پژوهشها نشان میدهند که مطالعه میتواند مغز را در برابر کاهش عملکرد شناختی که با افزایش سن رخ میدهد، محافظت کند.
برای بهرهبرداری از این مزایا، مدیران نباید فقط به خواندن کتابهای حوزه کسب و کار محدود شوند. خواندن داستانها و کتابهایی خارج از حیطه تخصصی شما برای خلاقیت ضروری است. متیو هالر (Matthew Haller)، رئیس انجمن بینالمللی فرنچایز (International Franchising Association)، کتابی را به من پیشنهاد داد که کمی خارج از حوزه تخصصی من بود. کتاب اریک لارسون (Erik Larson) با نام «دشمن آرامش» (Demon of Unrest)، داستان چند ماه پرالتهاب بین انتخاب آبراهام لینکلن و شروع جنگ داخلی آمریکا را روایت میکند. من قصد ندارم به زودی یک ارتش را رهبری کنم، اما همیشه به دنبال یادگیری بیشتر در مورد پویاییهای بین فردی و هنر مدیریت بحران هستم؛ درسهایی که در هر نقشی از مدیریت کاربرد دارند.
مطالعه را به یک اولویت راهبردی تبدیل کنید
برای مطالعه انعطافپذیر باشید؛ گاهی میتوانید یک پاراگراف در هر نوبت بخوانید یا با فصلهایی که برایتان جذابتر است شروع کنید. همچنین میتوانید از کتابهای صوتی در حین رانندگی، ورزش یا انجام کارهای روزانه استفاده کنید. چالش ارزشمندی است اگر ۳۰ دقیقه از وقت صرفشده در شبکههای اجتماعی را به مطالعه اختصاص دهید. مدیرانی که مطالعه را در اولویت خود قرار میدهند، نه تنها خودشان رشد میکنند، بلکه این رویکرد را به کارمندان خود نیز منتقل میکنند. وقتی کارمندان مشاهده میکنند که مدیر آنها متعهد به رشد و یادگیری است، آنها نیز تشویق میشوند تا به همان شیوه عمل کنند.
با اولویت دادن به مطالعه، نه تنها مهارتهای مدیریتی خود را تقویت میکنید، بلکه فرهنگی از یادگیری مداوم را در سازمان خود ایجاد میکنید.
توضیحات:
کتاب «داستان دو شهر» نوشته چارلز دیکنز، یکی از مشهورترین رمانهای ادبیات جهان است که در دوران انقلاب فرانسه و دو شهر لندن و پاریس جریان دارد. داستان با دکتر مانت (Dr. Manette)، که پس از ۱۸ سال حبس در زندان باستیل آزاد میشود، آغاز میگردد. دختر او، لوسی مانت، او را به لندن میبرد و تلاش میکند زندگی جدیدی برای او فراهم کند. در همین زمان، چارلز دارنی، یک اشرافزاده فرانسوی که به دلیل بیزاری از ظلم خانوادهاش به انگلستان مهاجرت کرده، به زندگی لوسی وارد میشود. سیدنی کارتن، وکیل بدنام و بیانضباط اما باهوش، به طور همزمان عاشق لوسی میشود. داستان عشق این سه نفر در سایه انقلاب فرانسه و تحولات اجتماعی آن دوران پیچیده میشود.
وقایع کتاب به نحوی است که در نهایت دارنی به دلیل ارتباط خانوادگیاش با اشراف فرانسوی دستگیر و به اعدام محکوم میشود. در این میان، سیدنی کارتن که شباهت ظاهری زیادی به دارنی دارد، تصمیم میگیرد به جای او خود را فدا کند. کارتن با فداکاری بزرگ خود، دارنی را نجات میدهد و این عمل نشاندهنده تغییر و رشد شخصیتی اوست. داستان با اعدام سیدنی کارتن در پاریس به پایان میرسد، در حالی که او به آیندهای بهتر برای دیگران امید دارد. «داستان دو شهر» در کنار مضامین انقلاب، فداکاری و عدالت اجتماعی، تصویری دقیق از نابرابریها و دردهای انسانیت در دوران آشفتگیهای تاریخی ارائه میدهد.
کتاب «قاطع» (Decisive) نوشته چیپ و دن هیث (Chip Heath & Dan Heath)، به بررسی چگونگی بهبود فرایند تصمیمگیری میپردازد و به مخاطبان کمک میکند تا تصمیمات بهتر و موثرتری بگیرند. نویسندگان معتقدند که اغلب افراد در تصمیمگیری دچار خطاهای رایجی میشوند که باعث میشود تصمیمات نادرستی اتخاذ کنند. برای حل این مشکل، آنها یک مدل تصمیمگیری چهار مرحلهای معرفی میکنند که با سرواژه WRAP بیان میشود: Widen your options (گسترش گزینهها)، Reality-test your assumptions (آزمودن فرضیات)، Attain distance before deciding (ایجاد فاصله قبل از تصمیمگیری) و Prepare to be wrong (آماده برای اشتباه بودن). هر یک از این مراحل به افراد کمک میکند تا از تلههای ذهنی و خطاهای شناختی رایج در تصمیمگیری جلوگیری کنند.
در بخش اول کتاب، نویسندگان توضیح میدهند که افراد اغلب تصمیمات خود را به گزینههای محدود و دوقطبی مثل «این یا آن» کاهش میدهند. به عنوان مثال، فردی که بین قبول یا رد یک پیشنهاد شغلی مردد است، ممکن است گزینههای دیگر مانند مذاکره برای شرایط بهتر یا پیدا کردن فرصتهای دیگر را نادیده بگیرد. برای غلبه بر این محدودیتها، نویسندگان پیشنهاد میدهند که باید افق دید خود را گسترش دهیم و به گزینههای بیشتر و خلاقانهتر فکر کنیم. در مرحله دوم، آنها بر اهمیت آزمودن فرضیات ذهنی پیش از تصمیمگیری تأکید میکنند و پیشنهاد میکنند از طریق تجربیات کوچک یا مشورت با دیگران، واقعیتهای مختلف را مورد بررسی قرار دهیم.
در ادامه، چیپ و دن هیث بر اهمیت ایجاد فاصله عاطفی و زمانی پیش از تصمیمگیری نهایی تأکید میکنند. آنها میگویند وقتی فرد با فاصلهای مناسب به مسئله نگاه کند، میتواند تصمیمات هوشمندانهتر و بیطرفانهتری بگیرد. در نهایت، نویسندگان به اهمیت آماده بودن برای اشتباهات و پیشبینی نتایج مختلف اشاره میکنند. این رویکرد باعث میشود افراد از شکستهای احتمالی کمتر ضربه بخورند و بتوانند با انعطافپذیری بیشتری به مسیر خود ادامه دهند. کتاب «قاطع» با ارائه راهکارهای عملی و داستانهای مثالزدنی، به خوانندگان کمک میکند تا تصمیمات بهتری بگیرند و از فرآیندهای ذهنی غیرموثر جلوگیری کنند.
کتاب «دشمن آرامش» (Demon of Unrest) نوشته اریک لارسون، به بررسی دوران پرالتهاب بین انتخاب آبراهام لینکلن و آغاز جنگ داخلی آمریکا میپردازد. این کتاب با روایتی مستند و تاریخی، ماههای بحرانی را توصیف میکند که کشور در آستانه یک جنگ بزرگ قرار داشت و آینده ایالات متحده در هالهای از ابهام بود. لارسون به جزئیات پیچیده سیاسی و اجتماعی آن دوران میپردازد و نشان میدهد که چگونه اختلافات شدید میان شمال و جنوب آمریکا درباره مسائلی مانند بردهداری و حق حاکمیت ایالتها، زمینهساز این جنگ شد. از انتخاب لینکلن به عنوان رئیسجمهور و تأثیر آن بر اختلافات موجود، تا رفتار و تصمیمات کلیدی شخصیتهای سیاسی برجسته این دوران، کتاب تصویری جامع از اوضاع آن زمان ارائه میدهد.
در این کتاب، لارسون به تحلیل نقشی که لینکلن و کابینهاش در مدیریت بحران ایفا کردند میپردازد. او نشان میدهد که چگونه لینکلن با احتیاط و تیزهوشی در مقابل فشارهای مختلف داخلی و خارجی ایستادگی کرد و تلاش کرد از تبدیل اختلافات به جنگ جلوگیری کند. با این حال، همانطور که لارسون توضیح میدهد، شرایط سیاسی و اجتماعی آن زمان بسیار پیچیدهتر از آن بود که با دیپلماسی حل شود. علاوه بر این، نویسنده به قدرتطلبی رهبران جنوبی و اصرار آنها بر حفظ بردهداری به عنوان یکی از اصول اصلی اقتصادی و فرهنگی خود اشاره میکند. این نکات به خواننده کمک میکند تا بفهمد چرا در نهایت جنگ غیرقابل اجتناب شد.
لارسون با قلمی مستند و تحلیلی، مخاطبان را به داخل اتاقهای تصمیمگیری و جلسات مخفی کابینه و سیاستمداران میبرد. او جزئیات مهمی از رویدادهایی مانند جدایی ایالات جنوبی و تأسیس دولت کنفدراسیون را با دقت به تصویر میکشد. در کنار تحلیل سیاسی، نویسنده به جنبههای انسانی این داستان هم توجه دارد؛ از احساسات و تردیدهای شخصی لینکلن گرفته تا فشارهای روانی بر مردمان آن دوران. در نهایت، «دشمن آرامش» داستانی از شجاعت، سیاست، و مقاومت در برابر فروپاشی است که تحولات عظیمی را در تاریخ آمریکا رقم زد و راه را برای شکلگیری آیندهای متفاوت هموار کرد.