پراکسیمیتینگ (Proxemics) در سینما یعنی چه؟

پراکسیمیتینگ (Proxemics) یکی از جنبههای مهم در زبان بصری سینماست که به مفهوم استفاده از فاصله و چیدمان فیزیکی بین شخصیتها و اشیا در قاب تصویر اشاره دارد. این مفهوم که بهطور گسترده در روانشناسی ارتباطات و مطالعات انسانی بررسی میشود، به کارگردانان و فیلمسازان این امکان را میدهد که به کمک فاصلهها و چیدمان صحنه، حس و حال خاصی را به مخاطب منتقل کنند. در سینما، پراکسیمیتینگ میتواند به بیان احساسات بین شخصیتها، نشان دادن قدرت و ضعف یا ایجاد حسهای خاص مثل نزدیکی یا دوری کمک کند و عمق بیشتری به داستان و شخصیتها ببخشد.
توضیح پراکسیمیتینگ
پراکسیمیتینگ به تحلیل و استفاده از فاصلهها در محیطهای اجتماعی و در سینما اشاره دارد. در فیلم، نحوه قرار گرفتن شخصیتها نسبت به یکدیگر و فاصله آنها از دوربین بهعنوان یک ابزار بصری برای انتقال احساسات و مفاهیم مختلف عمل میکند. این تکنیک میتواند به شکلی مؤثر حالات روانی، روابط و تنشهای بین شخصیتها را نمایان کند. برای مثال، قرار دادن دو شخصیت در فاصله نزدیک از هم میتواند نشانهای از نزدیکی عاطفی، صمیمیت یا همدلی باشد، در حالی که فاصله زیاد بین شخصیتها میتواند نشاندهنده سردی، تنش یا اختلاف باشد.
پراکسیمیتینگ در سینما به چند دسته اصلی تقسیم میشود:
- فضای صمیمانه (Intimate Space): فاصلهای کمتر از ۱۸ اینچ (۴۵ سانتیمتر) که نشاندهنده ارتباط نزدیک و صمیمیت بین شخصیتهاست.
- فضای شخصی (Personal Space): فاصله ۱۸ اینچ تا ۴ فوت (۴۵ سانتیمتر تا ۱٫۲ متر) که معمولاً برای روابط دوستانه به کار میرود.
- فضای اجتماعی (Social Space): فاصله ۴ تا ۱۲ فوت (۱٫۲ تا ۳٫۶ متر) که بیشتر برای روابط اجتماعی و غیرصمیمانه بهکار میرود.
- فضای عمومی (Public Space): فاصله بیشتر از ۱۲ فوت (۳٫۶ متر) که معمولاً برای روابط رسمی یا غریبهها بهکار میرود.
چگونگی اجرای پراکسیمیتینگ در سینما
پراکسیمیتینگ به کمک تنظیمات دوربین و چیدمان صحنه اجرا میشود. برخی از روشهای اصلی برای اجرای پراکسیمیتینگ در سینما عبارتند از:
- تنظیم زاویه و فاصله دوربین: فیلمسازان از فاصله و زاویه دوربین برای تأکید بر روابط و احساسات شخصیتها استفاده میکنند. برای مثال، در صحنههای صمیمی یا احساسی، دوربین به شخصیتها نزدیکتر میشود و فضایی خصوصی ایجاد میکند که نشاندهنده نزدیکی آنهاست.
- چیدمان و قرارگیری شخصیتها در قاب تصویر: نحوه قرار گرفتن شخصیتها در قاب و فاصله آنها از یکدیگر میتواند پیامهای خاصی را به بیننده منتقل کند. به عنوان مثال، قرار دادن دو شخصیت در دو سوی قاب و فاصله دادن آنها از یکدیگر میتواند حس سردی یا تنش در رابطه را نشان دهد.
- استفاده از عمق میدان و میزانسن (Mise-en-Scène): فیلمسازان میتوانند با تنظیم عمق میدان و استفاده از عناصر مختلف صحنه بهطور استراتژیک فاصلهها را بیشتر تأکید کنند. برای مثال، قراردادن یک شخصیت در عمق تصویر و دیگری در نزدیکی دوربین میتواند تفاوتهای جایگاه و قدرت شخصیتها را برجسته کند.
- تنظیم فضای فیزیکی در لوکیشنهای خاص: استفاده از فضاهای محدود و کوچک یا بالعکس فضاهای باز و وسیع میتواند حسهای مختلفی ایجاد کند. برای مثال، در صحنهای که تنش بالاست، استفاده از یک فضای کوچک و محدود میتواند حس اضطراب و نزدیکی ناخواسته را تقویت کند.
کاربردهای پراکسیمیتینگ در سینما
پراکسیمیتینگ به عنوان یکی از ابزارهای بصری، در فیلمسازی کاربردهای مختلفی دارد و به فیلمسازان این امکان را میدهد که لایههای بیشتری به روابط شخصیتها و داستان اضافه کنند. برخی از کاربردهای اصلی پراکسیمیتینگ در سینما عبارتند از:
- بیان روابط و احساسات بین شخصیتها: پراکسیمیتینگ به فیلمساز کمک میکند تا بدون استفاده از دیالوگ، روابط بین شخصیتها را به مخاطب نشان دهد. برای مثال، در صحنههایی که شخصیتها به هم نزدیک هستند، مخاطب متوجه صمیمیت آنها میشود. در مقابل، فاصله زیاد میتواند نشاندهنده اختلاف یا تنش باشد. در فیلم «خاطرات هیروشیما» (Hiroshima Mon Amour) از آلن رنه، فاصله فیزیکی بین شخصیتها نشاندهنده ارتباط پیچیده آنهاست.
- تاکید بر جایگاه اجتماعی و قدرت: فاصله بین شخصیتها میتواند نشاندهنده جایگاه و قدرت آنها باشد. برای مثال، در فیلمهای جنایی، معمولاً شخصیتهای قدرتمند با فاصله بیشتری از شخصیتهای ضعیفتر قرار میگیرند. در فیلم «پدرخوانده» (The Godfather)، از فاصلههای مختلف برای نشان دادن قدرت دون کورلئونه نسبت به دیگر شخصیتها استفاده میشود.
- ایجاد حس تنش و اضطراب: در صحنههای دلهرهآور یا تنشزا، پراکسیمیتینگ میتواند به ایجاد حس اضطراب کمک کند. برای مثال، در فیلمهای ترسناک، فیلمسازان ممکن است شخصیتها را در فاصله بسیار نزدیک یا بالعکس بسیار دور از یکدیگر قرار دهند تا حس تنش را افزایش دهند. در فیلم «روانی» (Psycho) اثر آلفرد هیچکاک، استفاده از فاصلههای کم بین شخصیتها باعث ایجاد حس تهدید میشود.
- ایجاد حس انزوا و تنهایی: پراکسیمیتینگ به فیلمسازان کمک میکند تا احساسات انزوا و تنهایی را نشان دهند. برای مثال، با قرار دادن یک شخصیت تنها در فاصله زیاد از دیگران یا در فضای باز، مخاطب به حس تنهایی او پی میبرد. در فیلم «گمشده در ترجمه» (Lost in Translation)، سوفیا کاپولا از پراکسیمیتینگ برای نمایش احساس انزوای شخصیت اصلی استفاده کرده است.
- تقویت فضا و حال و هوای داستان: با تنظیم فاصلهها و فضاها، فیلمساز میتواند فضای کلی داستان را تقویت کند. برای مثال، در فیلمهای علمی-تخیلی، استفاده از فضاهای بزرگ و فاصلههای زیاد بین شخصیتها میتواند حس غیرواقعی و بیگانگی فضا را به مخاطب منتقل کند. در فیلم «۲۰۰۱: اودیسه فضایی» (2001: A Space Odyssey)، استنلی کوبریک از فاصلههای گسترده و فضای باز برای تقویت حس انزوای فضایی استفاده کرده است.
این نوشتهها را هم بخوانید