فیلم 21 گرم -21 Grams- به کارگردانی الخاندرو گونزالز ایناریتو – نقد و بررسی

“مگه ما چند بار به دنیا می‌آییم،

مگه چند بار از دنیا می‌ریم؟

می‌گن درست در لحظه مرگ 21 گرم از وزن کسی که داره می‌میره، کم می‌شه.

و مگه 21 گرم چقدر ظرفیت داره؟

مگه چی از ما کم می‌شه؟

مگه چی می‌شه اگه  ما 21 گرم از دست بدیم؟

با رفتن اون چی می‌شه؟

مگه چقدر ارزش داره؟

21 گرم وزن… یک سکه پنج سنتی

وزن یک مرغ  مگس خوار…یه تیکه شکلات

21 گرم چقدر وزن داره؟”

جملات پایانی فیلم 21 گرم

بالاخره “21 گرم“را دیدم،با یک تاخیر قابل ملاحظه.کارگردان این فیلم، الخاندرو گونزالز ایناریتو ، با هنرمندی فیلم را به قطعات مختلفی تقسیم کرده و با پس و پیش گذاشتن هوشمندانه این قطعات،یک شبه معما برای بیننده‌اش به وجود آورده ، معمایی که با سکانس آخر گرچه حل می‌شود، ولی در همین سکانس با جملات بالا معمایی جدید طرح می‌شود.

فیلم 21 گرم -21 Grams

«21 گرم» یک فیلم درام به کارگردانی الخاندرو گونزالس ایناریتو و نویسندگی گیرمو آریاگا محصول سال 2003 است. در این فیلم گروهی از بازیگران از جمله‌شان پن، نائومی واتس، بنیسیو دل تورو، شارلوت گینزبورگ و دیگران به ایفای نقش می‌پردازند.

عنوان فیلم، “21 گرم” به باور یا فرضیه‌ای اشاره دارد که وزن روح یا آگاهی انسان را بر اساس مطالعه‌ای که در اوایل قرن بیستم توسط دکتر دانکن مک دوگال انجام شد، 21 گرم است. این فیلم مضامین غم، گناه و رستگاری را از طریق ساختار روایی غیرخطی بررسی می‌کند.

داستان حول محور سه شخصیت به هم پیوسته می‌چرخد: پل ریورز (با بازی‌شان پن)، یک استاد ریاضیات با بیماری قلبی نهایی. کریستینا پک (با بازی نائومی واتس)، معتاد سابق مواد مخدر؛ و جک جردن (با بازی بنیسیو دل تورو)، یک محکوم سابق که در تلاش برای رستگاری است. این فیلم داستان‌های فردی آن‌ها را به هم می‌پیوندد و تأثیر یک تصادف غم‌انگیز را بررسی می‌کند که همه آن‌ها را به هم متصل می‌کند.

«21 گرم» به خاطر بازی‌هایش، به‌ویژه بازیگران اصلی‌اش، و همچنین سبک روایت غیرمتعارفش مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. این به دلیل عمق احساسی و کاوش در موضوعات پیچیده مورد ستایش قرار گرفت. دنبال کردن داستان‌سرایی غیرخطی فیلم می‌تواند چالش برانگیز باشد، اما به تأثیر کلی داستان می‌افزاید.

این فیلم نامزد جوایز متعددی از جمله جوایز اسکار شد و به تثبیت شهرت آلخاندرو گونزالس ایناریتو به‌عنوان کارگردانی که به‌خاطر داستان‌گویی قدرتمند و پر احساسش معروف است، کمک کرد.

«21 گرم» فیلمی پیچیده و پر احساس است که زندگی سه شخصیت محوری را در روایتی غیرخطی به هم می‌پیوندد. در اینجا خلاصه‌ای طولانی از فیلم آمده است:

فیلم با صحنه‌ای از یک تصادف دلخراش رانندگی آغاز می‌شود. کریستینا پک (نائومی واتس) پریشان پشت فرمان ماشینی است که با وسیله نقلیه دیگری تصادف می‌کند و منجر به مرگ دو دختر جوان و مجروح شدن شدید مادر می‌شود. این رویداد زمینه را برای زندگی به هم پیوسته شخصیت‌ها فراهم می‌کند.

پل ریورز (شان پن)، استاد ریاضیات، به دلیل عارضه قلبی نهایی در انتظار پیوند قلب است. ازدواج او با مری (شارلوت گینزبورگ) متشنج است، زیرا مرگ قریب الوقوع او بر روابط آن‌ها نزدیک است. پل با این تصور که پس از مرگ چه اتفاقی برای روح انسان می‌افتد و وزن روح که گفته می‌شود 21 گرم است، وسواس پیدا می‌کند.

جک جردن (بنیسیو دل تورو) یک محکوم سابق است که اخیراً دین پیدا کرده و در تلاش است تا زندگی خود را بازسازی کند. او با ماریان (ملیسا لئو) ازدواج کرده و دو فرزند دارد. علیرغم تمام تلاش ‌هایش، گذشته خشونت آمیزش همچنان او را آزار می‌دهد و او برای یافتن رستگاری تلاش می‌کند.

همانطور که داستان باز می‌شود، متوجه می‌شویم که کریستینا یک معتاد سابق به مواد مخدر است که زندگی خود را تغییر داده است و اکنون با خوشحالی با مایکل (دنی هیوستون) که دارای دو فرزند است ازدواج کرده است. با این حال، حادثه غم‌انگیز، که او احساس می‌کند مسئول آن است، تهدید می‌کند که شادی تازه یافته او را از بین ببرد.

زمانی که پل پیوند قلب دریافت می‌کند، زندگی این سه شخصیت بسیار به هم مرتبط می‌شود و اهداکننده اتفاقاً شوهر متوفی کریستینا است. این پیوند پل، کریستینا و جک را در شبکه‌ای از سرنوشت و عواقب گرد هم می‌آورد.

روایت در زمان به این سو و آن سو می‌پرد و وقایع منتهی به حادثه و عواقب آن را فاش می‌کند. زندگی شخصیت‌ها با عواقب اعمال و انتخاب‌هایشان پر از درد، گناه و اشتیاق است.

وسواس پل با تئوری 21 گرم او را به جستجوی کریستینا می‌کشاند که با سنگینی گناه بر سر تصادف دست و پنجه نرم می‌کند. از سوی دیگر، جک با این باور که کریستینا عمداً باعث این حادثه شده است، با میل به انتقام درگیر می‌شود.

همانطور که داستان باز می‌شود، مسیر‌های شخصیت‌ها به هم نزدیک می‌شود و منجر به یک نقطه اوج قدرتمند و احساسی می‌شود. هر شخصیت باید با گذشته، گناه و جستجوی رستگاری به روش خود مقابله کند.

«21 گرم» کاوشی غم‌انگیز در مورد وضعیت انسان، وزن گناه و جستجوی معنا و رستگاری در مواجهه با تراژدی است. این فیلمی است که مخاطب را به تأمل در ارتباط زندگی ما و تأثیر انتخاب‌های ما بر خود و دیگران به چالش می‌کشد.

«21 گرم» فیلمی قدرتمند و پر احساس است که به عمق زندگی سه شخصیت اصلی خود می‌پردازد و مضامین غم، گناه و رستگاری را بررسی می‌کند. در اینجا نقد و بررسی فیلم است:

ساختار روایی غیرخطی فیلم، در حالی که در ابتدا باعث سردرگمی می‌شود، به داستان گویی عمق می‌بخشد. مخاطب را وادار می‌کند تا پازل زندگی شخصیت‌ها را کنار هم بگذارد و تجربه‌ای فراگیر و قابل تامل ایجاد کند. با کنده شدن لایه‌های داستان، ارتباط بین شخصیت‌ها واضح‌تر می‌شود و کشمکش‌های عاطفی آن‌ها برجسته می‌شود.

اجرا‌های «21 گرم» چیزی استثنایی نیست. نائومی واتس، ‌شان پن و بنیسیو دل تورو تصاویری خام و پر احساس از افرادی ارائه می‌دهند که با شیاطین خود دست و پنجه نرم می‌کنند. واتس، به ویژه، در نقش کریستینا می‌درخشد، زنی که توسط یک تصادف غم‌انگیز و گذشته او به عنوان یک معتاد به مواد مخدر تسخیر شده است. اجرای او هم آسیب‌پذیر و هم قانع‌کننده است و باعث می‌شود مخاطب به راحتی با شخصیت او همدردی کند.

کاوش فیلم در تئوری 21 گرم که نشان می‌دهد روح انسان 21 گرم وزن دارد، لایه جذابی به روایت اضافه می‌کند. به عنوان استعاره‌ای از سنگینی گناه و جستجوی معنا در مواجهه با تراژدی عمل می‌کند. پرسش‌های فلسفی و وجودی که این مفهوم مطرح می‌کند در سراسر فیلم طنین‌انداز می‌شود.

کارگردانی الخاندرو گونزالس ایناریتو استادانه است، زیرا او به طرز ماهرانه‌ای داستان‌های شخصیت‌ها را به هم می‌پیوندد و ملیله‌ای از زندگی‌های به هم پیوسته را خلق می‌کند. استفاده از دوربین‌های دستی و سبک بصری ریگ بر حس بی واسطه بودن و صمیمیت فیلم می‌افزاید و مخاطب را به آشفتگی احساسی شخصیت‌ها می‌کشاند.

«21 گرم» فیلمی برای کسانی نیست که به دنبال تجربه‌ای سبک دلانه یا فراری هستند. این یک سفر چالش برانگیز و از نظر احساسی شدید است که بینندگان را مجبور می‌کند تا با تاریک‌ترین زوایای روان انسان روبرو شوند. روایت غیرخطی و داستان سرایی تکه تکه ممکن است به حوصله و توجه نیاز داشته باشد، اما نتیجه آن کاوشی عمیق و با طنین عاطفی در شرایط انسانی است.

شخصیت‌های پیچیده: شخصیت‌های فیلم «21 گرم» چند بعدی و معیوب هستند و آن‌ها را قابل ارتباط و انسانی می‌کند. هر شخصیت با شیاطین خود و اشتباهات گذشته خود دست و پنجه نرم می‌کند که به داستان عمق می‌بخشد. همانطور که فیلم زندگی متقاطع آن‌ها را بررسی می‌کند، بینندگان را مجبور می‌کند تا با قضاوت‌ها و پیش فرض‌های اخلاقی خود روبرو شوند.

تأثیر عاطفی: فیلم از نظر احساسی شدید است و می‌تواند از نظر احساسی برای بینندگان خسته‌کننده باشد. از به تصویر کشیدن جنبه‌های خام و دردناک اندوه، گناه و رستگاری ابایی ندارد. بازی بازیگران اصلی آنقدر جذاب است که نمی‌توانی عمیقاً به شخصیت‌های آن‌ها توجه نکنی.

معضلات اخلاقی: “21 گرم” معضلات اخلاقی قابل تاملی را مطرح می‌کند. سوالاتی در مورد مسئولیت، بخشش و پیامد‌های اعمال ما می‌پرسد. فیلم پاسخ‌های آسانی ارائه نمی‌کند و مخاطب را مدت‌ها پس از پخش تیتراژ با این مسائل پیچیده دست و پنجه نرم می‌کند.

تکنیک‌های سینمایی: فیلمبرداری و تدوین فیلم قابل توجه است. استفاده از دوربین‌های دستی و سبک روایی پراکنده، حس بی واسطه بودن و هرج و مرج را ایجاد می‌کند و آشفتگی احساسی شخصیت‌ها را منعکس می‌کند. این یک تجربه دیداری و شنیداری است که بینندگان را در دنیای شخصیت‌ها غرق می‌کند.

کاوش ایمان: دگرگونی مذهبی شخصیت جک یک داستان فرعی جالب در فیلم است. موضوع ایمان و نقش آن در رستگاری را بررسی می‌کند. تلاش جک برای آشتی دادن گذشته خشونت آمیزش با باور‌های مذهبی تازه کشف شده‌اش به شخصیت و داستان کلی او عمق می‌بخشد.

مضامین فلسفی: فیلم به موضوعات فلسفی مرتبط با زندگی و مرگ می‌پردازد. نظریه 21 گرم، اگرچه از نظر علمی پشتیبانی نمی‌شود، به عنوان استعاره‌ای برای جنبه‌های ناملموس وجود انسان عمل می‌کند. بینندگان را به تفکر در مورد ماهیت روح و معنای زندگی دعوت می‌کند.

معمای روایت: «21 گرم» نیاز به درگیری فعال مخاطب دارد. ساختار روایی غیرخطی آن ممکن است در ابتدا گیج‌کننده باشد، اما با کنار هم قرار گرفتن قطعات پازل، تبدیل به یک تکنیک داستان گویی ارزشمند می‌شود که بینندگان را تشویق می‌کند انتقادی فکر کنند و زندگی شخصیت‌ها را کنار هم بگذارند.

خلاصه اینکه «21 گرم» فیلمی است که از بینندگانش سرمایه فکری و احساسی می‌خواهد. این یک کاوش چالش برانگیز و تفکر برانگیز از تجربه انسانی است که پر از اجرا‌های استثنایی و صنایع دستی سینمایی است. در حالی که می‌تواند از نظر احساسی سنگین باشد، فیلمی است که تأثیری ماندگار بر جای می‌گذارد و تفکر درباره موضوعات عمیقی را که بررسی می‌کند تشویق می‌کند.


‌‌‌گـفت‌ و گو با الخاندرو گونزالس ایناریتو کارگردان«21 گرم»- مثل آخرین روزهای معصومیت

الخاندرو‌ گـونزالس‌ ایـناریتو‌ بـه کار بردن خشونت ابایی ندارد.هر دو فیلم او،عشق سگی و 21 گرم داستان‌های‌ چند گانۀ آدم‌هایی را تـعریف می‌کنند که زندگی‌شان به اجبار و به خاطریک تصادف‌ ماشین دردناک با هم‌ گـره‌ می‌خورد.اگر آقای گـونزالس ایـناریتو را برخی اوقات معادل مکزیکی کوئنتین تارانتینو به حساب می‌آورند،باید دقت کرد که خشونت درفیلم‌های او هر چه باشد،سر خوشانه و به قصد شوخی نیست‌،بلکه او از آن در راه تأکید کردن بر دردها و شکنندگی زنـدگی استفاده می‌کند.عشق سگی چندین جایزۀ جهانیگرفته و باعث شده ایناریتوی چهل ساله در ردیف کارگردان‌های درجۀ یک جهانی قرار‌ بگیرد‌.21 گرم نیز که در ممفیس ساخته شده و بازیگرانی چون شون پن.نائومی واتسو بـنیچیو دل تـو رو را در خود دارد.با توجه به اقبالی که در میان منتقدان‌ به‌ دست آورده،این موقعیت را مستحکم‌تر خواهد کرد.پس از این که فیلم 21 گرم در جشنوارۀ فیلمنیویورک به نمایش درآمد،آقای گونزالس ایناریتو پای صحبت با«کـارن دوربـین‌»منتقد‌ فیلم مجلۀ«ال»نشست.گزیده‌هایی از این مصاحبه را می‌خوانید:

پیش از این که وارد سینما شوید،آگهی‌هایتلویزیونی می‌ساختید،درست است؟

من اول موسیقی‌ دان‌ بودم‌.سپس دی.جی.شدم.یک‌ برنامۀرادیویی‌ سه‌ سـاعته داشـتم که در آن شخصیت‌های مختلفیرا خلق کردم.برنامۀ گیرا و موفقی بود.بعد از پنج سال،شرکت تلویزیونی بزرگی در‌ مکزیک‌،به‌ نام تله ویزا،از مندعوت کرد که آگهی‌های‌ تبلیغاتی‌ بسازم،من هم تـصمیمگرفتم چـند تـایی را کارگردانی کنم.از همین جا کـارم شـروعشد.کـارهای کمدی،درام و ملودرام می‌ساختم‌،قوانین‌ رازیر‌ پا می‌گذاشتم.تجربۀ خیلی خوبی بود.بعد آن من وشریکم‌ پک شرکت تبلیغاتی تأسیس کردیم.کارهایی برایکوکاکولا و فولکس واگـن انـجام دادیـم.کم کم از این کاربدم آمد و به‌ سراغ‌ سـاخت‌ پیـش قسمت یک سریال تلویزیونیرفتم.در سال 1997 فیلم نامه‌ای از‌ گی‌یرمو‌ آریاگا خواندم وتصمیم گرفتم فیلمش کنم و و عشق سگی از همین جا شـکلگرفت.

آن مـوقع مـی‌دانستید که‌ فیلم‌تان‌ بعدا‌ به شدتخشن خواهد شد؟این فیلم در کنار سایرویژگی‌هایش تـصویری هولناک از زندگی شهریارائه‌ می‌دهد‌.

ولی‌ خیلی صادقانه است.من در یک خانوادۀ متوسط و درمحله‌ای خشن و بی‌رحم به دنیا آمـدم‌.ایـن‌ فـیلم‌ تصویر قسمتیاز شهر من است،پیچیده و پر هیجان و در عین حال زیبا وانـسانی.

21‌ گـرم‌ چه طور شکل گرفت؟

گی‌یرمو طرح داستانش را برایم تعریف کرد.یکی ازتصاویری که‌ خیلی‌ در‌ ذهن من حـک شـد،هـمان است کهمردی به مهمانی‌ای که برایش ترتیب داده‌اند می‌رسد‌ واعتراف‌ می‌کند کـه اتـفاق وحـشتناکی رخ داده است.اینلحظۀ متناقض در ذهن من ماندگار‌ شد‌.همۀ‌ ما آن را تجربهکرده‌ایم:چگونه بهترین لحظات زنـدگی مـا تـوسط اتفاقاتیکه در پشت پرده می‌افتد‌،ویران‌ می‌شود.

این صحنه در فیلم وجود دارد.مهمانی بهمناسبت تولد همان مـرد‌ اسـت‌ و او‌ چند لحظهقبلش سه نفر را به قتل رسانده.

بله،بله.همه با خوشحالی مـنتظرش هـستند‌.بـه‌ نظر‌ من اینفیلم خیلی استعاری است.مسالۀ اصلی طرح داستانینیست،بلکه این است‌ کـه‌ هـر کدام از این آدم‌ها نماد چهچیزی هستند.ما روی این امر خیلی کار کردیم.ولیـموفقیت‌ در‌ ایـن پروژه خـیلی سخت بود.مشکل این نبود کهچگونه صحنه‌ها را بگیریم‌،بلکه‌ این بود که چه طورحرف‌های‌مان را بـزنیم‌ بـدون‌ این‌ که صراحت به خرج بدهیم.

با عقب‌ و جلو‌ شدن در زمان،روایـت بـه شـکلسلسله‌ای از اثر گذاری‌های اشتباه درآمده است.من‌ مدام‌ احساس می‌کردم که دارم اشتباه‌ قضاوتمی‌کنم‌ و باید دوباره‌ نـظرم‌ را‌ اصـلاح کـنم.

دقیقا این همان چیزی‌ است‌ که من دنبالش هستم.بدونتردید،این فـیلم مـی‌خواهد شما را مجاب کند‌ که‌ تعصب راکنار بگذارید.می‌دانید منظورم چیست؟یعنی که‌ مدامبگویید«آه،مثل این‌ که‌ اشتباه مـی‌کردم».زنـدگی واقعی همهمین‌ طور‌ است.

دیدن این فیلم برای بیننده،تجربه‌ای غریب وتـحقیر آمـیز است.اکثر فیلم‌های‌ متداول‌ بیننده راتا حـد انـفعال پایـین‌ می‌آورند‌.صرفا‌ می‌نشینید وفیلم بدون‌ این‌ کـه تـأثیری روی شما‌ بگذارد‌ به پایانمی‌رسد.ولی در این فیلم نمی‌توان خیلی راحتلم داد و به دیدن فیلم پرداخـت‌ بـیننده‌ کم می‌آوردو متوجه می‌شود کـه چـه‌ قدر‌ سـطح فـهمشمحدودیت‌ دارد‌.

مـن‌ به شعور و مخاطبم اعتماد‌ دارم.مخاطب دوسـت داردسـرگرم شود و به نظر من این سرگرمی از طریق شوارتزنگریا امثال او‌ نیست‌،بلکه از طـریق درگـیری مخاطب با‌ فیلمپیش‌ می‌آید‌.یعنی‌ خـودش‌ بخشی از فیلم‌ شود‌،بـخشی ازخـلاقیت فیلم.آدم‌های مختلف،داستان‌های مـختلفیمی‌سازند.مـن اعتقاد دارم که بهترین رمان‌های دنیا آن‌هاییهستند که‌ همیشه‌ حقیقت‌ را مخفی نگه می‌دارند و آن راکـم کـم‌ آشکار‌ می‌کنند‌.ولی‌ خیلی‌ فـیلم‌ها‌ هـستند کـه،چون بهشعور مـخاطب اعـتماد ندارند،به طرز احـمقانه‌ای هـمه چیزرا قبل از این که مخاطب نیازی به آن داشته باشد،فاشمی‌کنند.به نظر من 21‌ گـرفم کـاملا به مخاطب احتراممی‌گذارد.و در ضمن یک چـیز دیـگر:من هـمیشه مـی‌گویمکه اگـر بازی‌های ذهنی به مـخاطب اجازه ندهد که سوار بربار عاطفی فیلم شود،آن وقت ما شکست‌ خورده‌ایم‌.

سوار بر بـار عاطفی؟

بـله.یعنی یک تجربۀ حسی.اگر فـیلم صـرفا یـک مـعمای فـکریشود،تبدیل به چـیزی خـسته کننده می‌شود.در آن صورتمن ترجیح می‌دهم که به بازی شطرنج‌ نگاه‌ کنم.یکی ازچالش‌های اصلی همواره ایـن اسـت کـه چگونه بتوان به هستۀعاطفی فیلم تداوم بـخشید.مـن بـیش‌تر دوسـت دارم فـضا خـلقکنم تا یک‌ قطعۀ‌ ژورنالیستی.بیش‌تر حواسم به ترتیب‌ حسیحوادث‌ است تا ترتیب زمانی وقوع‌شان.

خشونت در فیلم‌های شما همیشه غیر عمدیاست.معمولا،هولناک‌ترین حوادثی کهشخصیت‌های شما باید بـا آن‌ها دست و پنجهنرم کنند،تصادفی‌ پیش‌ می‌آیند.می‌توانید در اینمورد‌ توضیح‌ دهید؟

از زمانی که به دنیا می‌آییم،زندگی‌مان زنجیره‌ایاجتناب ناپذیر از فقدان‌ها و«از دست دادن»هاست.از همانابتدا،رحم را از دست می‌دهیم،مادرمان،دروان بچگی،معصومیت،دوستان مـدرسه،رؤیـاها و اعتقادات‌مان‌،خانواده‌،برخی اوقات شغل،موی سرمان،پاهای‌مان وسلامتی‌مان و در پایان،زندگی‌مان را.ولی چه طور با آنرو در رو می‌شویم؟چه طور می‌توانیم به زندگی‌مان معناببخشیم؟شخصیت‌های این فیلم زندگی معمولی‌شان را ازدست می‌دهند و به‌ یک‌ بازمانده تـبدیل‌ مـی‌شوند.چه طورمی‌توانند دوباره به زندیگ باز گرداند؟دوباره خود را پیدامی‌کنند.اصلا شأن و منزلت انسان بودن در همین‌ است.من صرفا نمی‌آیم آدم‌های تیره بخت را در شرایط رقـت‌ بـار‌ وبا‌ پایانی غم انگیز رهـا کـنم.به نظر من زندگی خیلی روشن وزیباست.ولی در عین حال تاریک‌ و ‌‌برخی‌ اوقات هولناکاست.

دیدگاه و اصول فکری خودتان را چه طور توصیف می‌کنید؟

من‌ آدم‌ منفی‌ بـافی نـیستم،سعی می‌کنم مثبت بـاشم.صـرفااعتقاد دارم که در حضور مرگ اگر بتوانید با‌ آن درست تاکنید و بتوانید راحت درباره‌اش حرف بزنید و آن را درککنید،آن وقت‌ است که قدر زندگی‌ را‌ بیش‌تر می‌دانید،چرا کهدر آن صورت می‌دانیم که چه‌قدر زندگی منحصر بـه فـرد ودر عین حال شکننده است.آن وقت می‌گوییم«خوش به حالمن که الان زنده‌ام».آدم‌هایی که به مرگ‌ بی‌اعتنایی می‌کنندو نمی‌خواهند به آن فکر کنند،نمی‌توانند بفهمند که چه‌قدرزندگی زیباست.

فکر کنم دارید بـا ایـن حرف‌تان 21 گـرم را توصیف می‌کنید.

من عمیقا معتقدم که این فیلم دربارۀ امیدواری است‌.شخصیت‌های‌ عشق سگی بیگانه و غریب به نـظرمی‌رسیدند،ولی این آدم‌ها عین من و شما هستند.آن‌هایادآور این نکته هستند کـه چـند بـار ما تا به حال یکی از اعضایخانواده‌مان را از دست‌ داده‌ایم‌ و رؤیاهای‌مان را از دست رفتهدیده‌ایم،یا به چیزی اعتقاد داشته‌ایم و بـعد ‌ ‌فـهمیده‌ایم کهاشتباه بوده است.یا این که سلامتی‌مان را در یک آن ممکناست از دست بدهیم.

یا مـمکن‌ اسـت‌ خـودمان باعث آسیبیجبران ناپذیر شویم.

دقیقا.همین درون مایه در عشق سگی هم هست.اینخصوصیات خیلی ابتدایی و اولیـه و میان همۀ آدم‌ها مشترکاست.من با آن‌هایی که می‌گویند این فیلم‌ خیلی‌ فـلسفی‌ وروحانی است،موافق نـیستم.نـمی‌خواهم‌ در‌ موردشخصیت‌هایم‌ قضاوت کنم.آن‌ها آدم‌های خوب یا بد یاقهرمان نیستند،بلکه آدم‌هایی هستند مثل من و شما.بعضیاوقات ما در موضع ضعف قرار‌ داریم‌ و کارهای‌ بدی انجاممی‌دهیم و خیال می‌کنیم کارمان درست است.

یـکی‌ از‌ یازده قسمت فیلم یاد بود 11 سپتامبر راشما ساختید.فیلم شما که پرتاب شدن مردم را ازبرج‌های سوزان نشان‌ می‌داد‌،خیلیمحافظه‌ کارانه بوده،ولی با این حال جنجال‌هایبه پا کرد.قصدتان‌ چه بود؟

وقتی من آن تـصاویر را دیـدم،خیلی نارحت شدم.داشتممی‌لرزیدم و نتوانستم جلوی گریۀ خودم را بگیرم.واقعامی‌ترسیدم‌ که‌ این‌ فیلم را بسازم.ولی به خاطر نامکارگردان‌های مطرح دیگری که قرار‌ بود‌ در آن باشند وآزادی عملی که در اختیارم بود پذیرفتم.ولی با خـودم شـرطکردم که باید‌ به‌ عنوان‌ یک کارگردان در برابر چنین حادثه‌ایفروتن باشم.بنا بر این عقب نشستم‌ و گذاشتم‌ که‌ مردم آنروز را به یاد بیاورند و بدون خجالت گریه کنند.

الان دارید روی پروژۀ‌ بعدی‌تان‌ کـار‌ می‌کنید؟نه.الان هـم تنبل هستم و هم خسته.

خستگی‌تان را می‌توان درک کرده،ولی تنبلی راخیر‌.

نه‌،واقعا ذهنم جای چند تا کار را با هم ندارد.الان با گی‌یر‌ مومشغول‌ صحبت‌ هستیم که آخرین قسمت تریلوژی‌مان رادربـارۀ تـصادف‌ها و تـقارن‌هایی که در عشق سگی و 21 گرمبود‌ بـسازیم‌.

شـما و گـی‌یرمو آریاگا با هم می‌نویسید؟

نه.او می‌نویسد و خوشبختانه به من اجازه می‌دهد‌ کهخودم‌ را‌ درگیر کنم.برای من افتخاری است که با او کارمی‌کنم.مـن بـرخی اوقـات خیلی سخت‌ گیر‌ می‌شوم.

چیزهایی که دوست دارم،دغدغه‌هایم و تردیدهایم‌ را‌ ابرازمی‌کنم‌.ساعت‌ها دربارۀ آن‌ها بحث می‌کنیم.با همدعوای‌مان می‌شود،درست مثل یک ازدواج موفق!

21 گـرم‌ اولیـن‌ فـیلم‌ شما دو نفر به زبان انگلیسیبود.آیا کار بعدی‌تان نیز انـگلیسی خواهد‌ بود؟

نمی‌دانم‌.می‌تواند انگلیسی یا اسپانیایی باشد.

برای خودتان فرقی می‌کند؟احساس خاصی نسبت به هر کدام‌شان دارید؟

نه،برایم خیلی راحـت‌ اسـت‌ کـه یک کارگردان بین‌المللیباشم.برخی اوقات مردم کشورم می‌گویند«وای!تو رفتیهالیوود‌.دیـگه‌ خـراب شدی!».ولی من این فیلم را‌ با‌ همانآزادی‌ عمل و کنترل خلاقانه‌ای ساختم که هنگام کار‌ رویعشق‌ سگی داشـتم.

حـتی بـا این که بودجه‌اش به جای دو میلیون دلار،بیست‌ میلیون‌ دلار بود؟

آره،ولی همان قدر‌ زجر‌ کـشیدم.هـیچ‌ وقـت‌ پول‌ کافی دردست و بال‌تان نیست.ولی در‌ عوض‌ شرایط ایده‌آل بود: فیلم نامه را تمام کردم،به دنـبال لوکـیشن گـشتم‌ و شهر‌ اانتخاب کردم،همۀ بازیگران و عوامل آماده‌ بودند.بعد باخودم گفتم‌ اگر‌ هالیوود خـراب شـده‌ای که می‌گویند‌ همیناست‌،من می‌خواهم در همین خراب شده کار کنم!

آلفونسو کوارون،کـارگردان مـکزیکی دیـگریاست‌ که‌ او در اعتبار بخشیدن به‌ سینمایمکزیک‌ نقش‌ داشته است.او‌ دو‌ فیلم آخرش را باانستیتوی‌ فیلم‌ مکزیک کـار کـرد و هر دو بار نیز بامشکل برخورد.در مورد و مادرت هم گفته‌ بودکه‌ آن قدر حکومت از آن صـحنه‌ای‌ کـه‌ سـربازاندر پس‌ زمینه‌ مشغول‌ باز جویی از مردم‌ هستند،بدش آمده بود که توزیع فیلم را محدود کـرد.

وقـتی عشق سگی در جشنوارۀ‌ فیلم‌ توکیو پخش می‌شد، اصلا سر و کلۀ‌ سفیر‌ مـکزیک‌ پیـدا‌ نـشد‌، چون از این‌ که‌ منمکزیک را این‌گونه نشان داده بودم،رنجیده خاطر شده بود.ولی من گفتم:«کسی بـه مـن‌ پول‌ نـداده‌ که مسئول تبلیغاتجهانگردی برای کشورم باشم.»،فقط‌ دارم‌ فیلمم‌ رامی‌سازم‌.

البته‌ فـکر‌ کـنم راه‌های دیگری غیر از این هم هست که یک فیلمساز هرز بـرود.

بـله،دقیقا.اگر از این حرف اطاعت شود که‌ «داری به فیلم بهزبان انگلیسی می‌سازی؟ا ی وای!داری مـلیت خـودت روخوار می‌کنی». اگر این طور بود،هـمینگ وی هـچ وقـت درکوبا کتاب نمی‌نوشت.ا صلا چرا اگر شـکسپیر انـگلیسی بودیکی از نمایش‌ نامه‌هایش‌ در ونیز رخ می‌دهد؟هر چهداستان‌های محلی‌تر شوند،هنر بیش‌تر محدود می‌شود.البتهامیدوارم دچـار سـوء تفاهم نشوید،خیلی دوست دارم کـهدوباره در مـکزیک فیلم بـسازم.

مـحل زنـدگی شما کجا است؟

همیشه در‌ مکزیکو‌ سیتی زنـدگی کـرده‌ام.وقتی کار ساخت21 گرم شروع شد،به همراه خانواده‌ام به لس آنجلس رفـتیم،چـون خیلی برایم سخت بود که‌ مـدتی‌ طولانی از بچه‌هایمدور باشم.مـن‌ دخـتری‌ هشت ساله دارم که اخیرا اعـتقادش را بـه بابا نوئل از دست داده است. روزی به مادرش گفت: «اگر به من حقیقت را نگویی دیـگر‌ بـاهات‌ حرف نمی‌زنم.بابا نوئل‌ وجـود‌ داره یـا نه؟»چـه می‌توان گفت؟نمی‌شود دروغگفت.از آن مـوقع حـس کردم طرز نگاه چـشمانش بـرای همیشه عوض شد.مثل آخرین روزهای معصومیت. درهر حال،فکر کردم بهتر است او برادر شـش سـاله‌اش‌،الیاسو‌،به همراه مادرشان با مـن بـیایند.

چرا 21 گـرم را بـه هـمسرتان تقدیم کردید؟

دلیش ساده اسـت. من و همسرم،پسرمان را که لوچیانو نام داشت و در حالی که دو روز از زندگی‌اش‌ می‌گذشت‌ ازدست دادیم‌. من عشق سـگی را تـقدیم به پسرمان کردم و 21گرم را تقدیم بـه هـمسرم،مـاریا آلادیـو،کـردم‌ چون با هـمدیگراین ضـایعۀ دردناک را سر کردیم و چون اگر او‌ نبود‌ نمی‌توانستم‌ این فیلم را بسازم.ترجمۀ آن جملۀ قدردانیشبیه این می‌شود کـه:«وقـتی ضـایعات بسوزند،جای‌شان غلۀجدید سبز ‌‌می‌شود‌.»البته نـمی‌دانم مـنظورم را مـی‌فهمید یـانه…

بـله. مـن خودم در مزرعه به دنیا‌ آمدم‌. آن‌ موقع زمین‌های خاصی را می‌سوزاندیم تا محصول جدید بدهند.

چرخۀ زندگی همین طور است. یازده ماه بعد‌ پسر بعدی‌مان به دنیا آمد.*


اگر خواننده جدید سایت «یک پزشک»  هستید!
شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون می‌شویم اگر:
- سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوک‌مارک کنید.
-مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید.
- شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام - صفحه اینستاگرام ما
- برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:

دستمال‌های پارچه‌ای برای پنهان کردن نقشه فرار در زمان جنگ جهانی دوم

جورجینا کنیوندر جنگ جهانی دوم، نقشه‌های سرّی روی دستمال‌های جیبی چاپ می‌شد تا نیروهای متّفقین در پشت خطوط دشمن بتوانند از آنها استفاده کنند. گرامی داشتن دستمال‌های پارچه‌ای کهنه پدر ‌همسرم شاید به نظر کاری ناخوشایند باشد اما در دل آنها…

اگر این سلبریتی‌ها تا به امروز زنده بودند …

عوامل مختلفی روی طول عمر انسان‌ها تاثیر می‌گذارد. سبک زندگی، تعذیه سالم، ورزش، پیشگیری از بیماری‌ها، پرهیز از مصرف مواد، خواب و آسایش کافی، ژنتیک، هشیاری برای پیشگیری از حوادث.اما به هر حال طول عمر برخی از انسان‌ها کوتاه‌تر از امید به…

یادآوری داستان تصویر تولیدشده زنی که در اینترنت وحشت آفرید و تفسیر کنونی آن ماجرا در عصر انفجار…

او در جایی بیرون است و در جهان موازی احتمالا به کمین شما نشسته. تنها کاری که باید انجام دهید تا او را به وجود بیاورید این است که دستور درست را در یک تولید‌کننده تصویر هوش مصنوعی تایپ کنید!مانند یک طلسم دیجیتالی، کلمات شما مانند یک «ورد…

تنهاترین درخت جهان در کجاست؟

در جزیره دورأفتاده کمپبل، واقع در بیش از ۶۰۰ کیلومتری جنوب  نیوزلند، صنوبر منفرد سیتکا روییده که به عنوان تنهاترین درخت روی زمین شناخته شده است.نزدیکترین درخت نزدیک به آن آن بیش از ۲۲۰ کیلومتر دورتر، در جزایر اوکلند است، در حالی که…

فهرست فیلم های برتر سال ۲۰۲۲ با استفاده از امتیازبندی جوایز اصلی اهدا شده در جشنواره های مطرح

فهرست فیلم های برتر سال ۲۰۲۲ با استفاده از اطلاعات زیر تدوین شده است:۱-جوایز اصلی اهدا شده در جشنواره های مطرحی چون کن، ونیز، برلین، ساندنس و...۲- جوایز انجمن های منتقدانی چون نیویورک، لس آنجلس، واشنگتن دی.سی و...۳-فهرست فیلم…

قسمت دیگری از عکس‌های تاریخی کمتر دیده شده: یک عکس ارزش هزار کلمه را دارد!

شاید این گفتار مشهور فرنگی‌ها که می‌گویند که یک عکس به اندازه هزار کلمه سخن می‌گوید، غلو باشد. گاهی در یک عکس فقط زیبایی می‌بینیم. گاهی هم داخل آن چیزی نیست. بدتر از همه، گاهی چون یک عکس برش محدودی از زمان و مکان است، به نوعی حاوی دروغ است…
آگهی متنی در همه صفحات
دکتر فارمو / کلینیک زیبایی دکتر محمد خادمی /جراح تیروئید / پزشکا /تعمیر فن کویل / سریال ایرانی کول دانلود / مجتمع فنی تهران / دانلود فیلم دوبله فارسی /خرید دوچرخه برقی /خرید دستگاه تصفیه آب /موتور فن کویل / شیشه اتومبیل / نرم افزار حسابداری / خرید سیلوسایبین / هوش مصنوعی / مقاله بازار / شیشه اتومبیل / قیمت ایمپلنت دندان با بیمه /سپتیک تانک /بهترین دکتر لیپوماتیک در تهران /بهترین جراح بینی در تهران / آموزش تزریق ژل و بوتاکس / دوره های زیبایی برای مامایی / آموزش مزوتراپی، PRP و PRF /کاشت مو /قیمت روکش دندان /خدمات پرداخت ارزی نوین پرداخت / درمان طب / تجهیزات پزشکی / دانلود آهنگ /داروخانه اینترنتی آرتان /اشتراك دايت /فروشگاه لوازم بهداشتی /داروخانه تینا /لیفت صورت در تهران /فروش‌ دوربین مداربسته هایک ویژن /سرور مجازی ایران /مرکز خدمات پزشکی و پرستاری در منزل درمان نو / ثبت برند /حمل بار دریایی از چین /سایت نوید /پزشک زنان سعادت آباد /کلاه کاسکت / لمینت متحرک دندان /فروشگاه اینترنتی زنبیل /ساعت تبلیغاتی /تجهیزات پزشکی /چاپ لیوان /خرید از آمازون /بهترین سریال های ایرانی /کاشت مو /قیمت ساک پارچه ای /دانلود نرم افزار /
5 نظرات
  1. اهری می گوید

    بیست و یک گرم طلا میشود 260 هزارتومان با اجرت و سودش !

  2. امید می گوید

    21 گرم وزن…

  3. narges می گوید

    منم دوست دارم ببینمش.

  4. foad می گوید

    سلام اقای پزشک…
    لطف کنید به سایت من یه سری بزنید..
    اسمش 21گرم هست…
    وای این فیلم زندگی منو تغییر داد..
    باورتون میشه؟فقط یه فیلم…
    .
    .
    خداحافظ(خدا…حافظ)

  5. foad می گوید

    salam chera ben man sar nemizanid?man montazere shoma hastam

نظرات بسته شده است.