چه کسی آنجاست؟ (بخش اول: سه واقعیت)
راهنمای ناکامل «ست گودین» درباره وبلاگ و وب جدید
ست گودین در حوزه وب فرد مشهوری است. او یک نویسنده، کارآفرین، بازاریاب و سخنران حرفهای است. فلسفه و علوم کامپیوتر خوانده و پروژهها و کسبوکارهای موفقی را بنیان نهاده و رهبری میکند. برای دیدن و دنیال کردن نوشتههای او میتوانید به سایت رسمیاش سر بزنید و حتی برخی مطالبی را که به رایگان منتشر کرده است، دانلود کنید.
در «یک پزشک» بر آن هستیم که بعد از این به صورت منظمتری از زوایای مختلف وبلاگنویسی و تکنیکهای موفقیت در آن را ارزیابی کنیم.
آنچه در این سری از پستها خواهید خواند ترجمهای از یکی از نوشتههای مشهور گودین درباره وبلاگنویسی است. این نوشته بیش از هر چیز کسانی را هدف گرفته است که قصد دارند نوشتن در دنیای مجازی را آغاز کنند. البته شاید به کار بسیاری از کهنهکارهای این جامعه نیز بیاید. آنهایی که تصور میکنند اصول و قوانین حاکم بر این جامعه و دنیا از ۱۰ سال پیش تا کنون هیچ تغییری نکرده است. این نوشته اصولی بدیهی اما به همان اندازه فراموششده را بیان میکند که دانستن آن میتواند هر وبلاگنویسی (چه سابقهدار و چه بیتجربه) را به درکی عمیقتر از محیط اطرافش برساند.
چه کسی آنجاست؟
تقریبا هر چیزی که وب بر پایه آن ساخته شده است در حال ناپدید شدن است، آن هم به سرعت! اگر متوجه نمیشوید، در ادامه با ما باشید. قوانین اینجا متفاوت است و همه چیز تقریبا نو است.
به نظر میرسد که هر چند سال یکبار دانشمندی از راه میرسد و اعلام میکند این بار همه چیز واقعا متفاوت است! همه قوانین تغییر کردهاند و تمام بزرگترها (ی فعال در خوزه وب) باید مواظب خودشان باشند.
دقیقتر بگوییم، آخرین بار هفت سال پیش (۷ سال پیش از ۲۰۰۵ که زمان نوشتن این مطلب است) بود. صنعت موسیقی تسلیم شد، سیاست برای همیشه تغییر کرد، جتبلو توانست بر دلتا و آمریکن پیروز شود، آمازون به تحریک کردن خردهفروشان در دنیای واقعی ادامه داد و بالاخره شبکههای تلویزیونی نابود شدند.
خب، این اتفاق دوباره در حال رخ دادن است. این بار شما باید آماده باشید. من این مطلب را نوشتهام تا به شما کمک کنم برخی از قوانین ساده را درک کنید. قوانینی که دقیقا به شما نشان میدهد چه سازوکاری در جریان است و چگونه کار میکند.
وعده خوبی به نظر نمیرسد؟
متنی که در ادامه میخوانید یک FAQ نیست، راهنمای جامع وبلاگنویسی هم نیست. راهنمایی ناکامل است که حتی احتمال دارد شما همین الان هم تمام اطلاعات آن را بدانید. اما حدس من این است که شما و تیمتان همه انرژیتان را صرف ارتقای برخی از این اصول تا حد نهایت نکرده باشید. به همین دلیل این اصول را اینجا مینویسم.
نخستین واقعیت: شلوغی
- — هر روز ۸۰۰۰۰ وبلاگ جدید ایجاد میشود.
- — استارباکس بیش از ۱۹ میلیون نوشیدنی مختلف سرو میکند.
- — اورئو (تولید کننده کلوچه) بیش از ۱۹ طعم مختلف عرضه میکند.
- — ۱۷۲ تیم ورزشی حرفهای در ایالات متحده وجود دارد.
- — در ۲۸ سپتامبر ۲۰۰۴ جستوجو به دنبال کلمه podcast در گوگل تنها ۲۴ نتیجه در پی داشت، اکنون این تعداد به ۱۷ میلیون نتیجه رسیده است.
میزان نویزی که ما با آن زندگی میکنیم به صورت انفجاری زیاد شده است. این نویز رشدی نمایی دارد، اما ما متوجه آن نمیشویم چرا که در هر لحظه میزان این رشد اندک است. اگر این نویز ناگهان قطع میشد و ما به دنیایی منتقل میشدیم که در آن تنها سه شبکه مخابراتی، سه شرکت خودروسازی، شش ایستگاه رادیویی و دو نوع مایع شوینده و دو روزنامه وجود داشت، شما هم به احتمال دیوانهوار به دنبال چیزی برای پرت کردن حواستان میگشتید. اما این که شما به این نویز عادت کردهاید به این معنا نیست که وجود ندارد.
و این نویز در حال تغییر دادن همهچیز است.
- — وقتی برای شغلی درخواست میدهید، هزاران فرد دیگر هم درخواست میدهند.
- — وقتی یک آگهی برای یک خانه میبینید، هزاران نفر دیگر هم آن را میبینند.
- — وقتی برای یک ساندویچ پنیر روی eBay قیمت پیشنهاد میدهید، هزار نفر دیگر هم این کار را میکنند.
- — و البته زمانی که شما از مردم میخواهید که به وبلاگ یا وبسایت شما بیایند، یک میلیون (شاید ۱۰ میلیون، شاید هم یک میلیارد) نفر دیگر همین را میخواهند.
شما همین الان این موضوع را خواندید، اما واقعا آن را باور نمیکنید. شما به یقین در دنیایی متفاوت زندگی میکنید، دنیایی که در آن پیشبینی میکنید برخی افراد واقعا به شما اهمیت میدهند. رییس شما وقتی این حرفها را درباره آشفتگی میشنود سر تکان میدهد، اما بعد رویش را بر میگرداند و محصولاتی را میسازد و بازاریابی میکند که شما تصور میکنید هنوز سال ۱۹۶۹ است!
هیچکس به شما اهمیت نمیدهد! تقریبا هیچکس حتی نمیداند که شما وجود دارید!
دومین واقعیت: کیفیت
به سادگی میتوانید دستهایتان را به هم فشار داده از زوال تمدن غرب بنالید.
- — هربار که من تبلیغات کسبوکاری را میبینم یا میشنوم که در آن میگویند «نهایت کیفیت» به خودم میپیچم.
- — هر بار که صندوق پیامهای صوتیام را با آن رابط کاربری نفرتانگیز چک میکنم یا یک شیشه روغن زیتون را به خاطر گیرکردن قسمت اسپری کنندهاش دور میاندازم، سرم را با تاسف تکان میدهم.
اما حقیقت این است که چیزهای بیشتری نسبت به قبل بهتر (و ارزانتر) شدهاند. شما میتوانید غذاهای بسیار بهتری بخرید، بدون پرداخت هزینه به محتواهای (رسانهای) بهتری دسترسی داشته باشید. بیشتر از قبل با نقاط دوردست ارتباط تلفنی داشته باشید یا . . . شما مثالهای دیگر را بگویید. تقریبا همهچیز بهتر شده است (یا اگر بهتر نشده، حداقل به شدت ارزانتر شده است!)
این هجوم بیرحمانه برای بهبود کیفیت به این معنی است که اشتباهات (از بانک شما گرفته تا ساخت کفشتان) به شدت کمتر شدهاند. زمانی که من کودک بودم، یک جفت کتانی که به اندازه کافی خوب میبود، ده برابر همان جفت کتانی در حال حاضر (و با نرخ کنونی) قیمت داشت.
و البته این موضوع در هیچکجا بیش از محتوایی که به صورت آنلاین مییابید نمود پیدا نمیکند. بیست سال پیش (نه حتی ده یا پنج سال پیش) چنین محتواهایی وجود نداشتند. شما نمیتوانستید آنها را به رایگان در کتابخانهها یا با پرداخت پول در کتابفروشیها بیابید.
در نتیجه ما به شدت مشکلپسند شدهایم. مشکلپسند درباره آنچه میخریم. مشکلپسند درباره آنچه نگاه میکنیم و مشکلپسند درباره آنچه می خوانیم. در دنیایی که آن همه شلوغی وجود دارد، و در دنیایی که همهچیز به اندازه کافی خوب است، غالب اوقات ما تنها چیزهایی را انتخاب میکنیم که در دسترس، ارزان یا آشنا باشند. اما همین که به چیزی برسیم که برای ما اهمیت دارد مسیری طولانی را خواهیم پیمود تا بهترینها را بیابیم.
سومین واقعیت: خودخواهی
آن ایدهآل گراهایی که جریان وبلاگنویسی را به راه انداختند، چند جزء کوچک را به ایدهشان افزوده بودند که این اجزاء باعث رونق گرفتن و شهرت وبلاگنویسی شد. نخست اینکه وبلاگها (در واقع وبلاگنویسها) بدون خودخواهی به یکدیگر لینک میدهند. اگر کسی چیزی نوشت و شما خواستید به او پاسخی بدهید، لینکی به آن مطلب را در وبلاگ خود خواهید آورد.
آنها علاوه بر این ایده بلاگرول را خلق کردند. بلاگرول (که قدیمیها حتما آن را به خوبی میشناسند و به احتمال زیاد دلتنگش هم هستند) لیستی از بلاگرهای مورد علاقه یک بلاگر بود. این ایده به ظاهر کوچک در نهایت به یکی از تاثیرگذارترین موارد بر وبلاگها تبدیل شد، چرا که گوگل از تمام این لینکهای متقابل استفاده میکرد تا پاداش بلاگرها را با پیجرنک بالاتر بدهد. به عبارت دیگر سخاوتمندی بدون پاداش نمیماند.
هر چه بیشتر لینک میدادید، بیشتر به شما لینک داده میشد. هر چه بیشتر به شما لینک میدادند، رنک شما در گوگل بالاتر میرفت. و این به معنای ترافیک بیشتر بود. و این چرخه ادامه پیدا میکرد.
اما اگرچه بلاگرها خودخواه نیستند، (غالب) خوانندگان بلاگها خودخواهند. زمانی که درست فکر کنیم، آنها (خود ما به عنوان کاربران اینترنت) انتخابهای محدودی داریم. ما خودخواه هستیم چون زمان محدودی در اختیار داریم و مطالب زیادی برای خواندن وجود دارد. در نتیجه ما در مورد اینکه چه چیزهایی در لیست کوتاه خواندنیهایمان قرار میگیرد بسیار سختگیر هستیم. اگر بلاگری به دفعات در مورد چیزهایی که دوست نداریم بنویسد، با بیرحمی تمام آن وبلاگ را از فهرست خواندنیهایمان حذف میکنیم. انگشت ما همواره بالای دکمههای ماوس در انتظار است تا ظرف یک لحظه یک سایت را ببندیم.
BoingBoing یکی از پرطرفدارترین بلاگهای دنیا است، و این امر دلیل روشنی دارد. جذاب و سرگرمکننده است و همه آن را میخوانند، پس من هم این کار را میکنم. اما زمانی که من به برنامه خوراکخوانم مراجعه میکنم، میبینم ۱۲۵ پست تازه برای خواندن وجود دارد، کمی مکث کرده و فکر میکنم که آیا همه اینها ارزش ادامه دادن را دارد؟ احتمالا یک روز بالاخره ارزشاش را از دست خواهد داد.
در پست بعدی چند اصطلاح رایج در حوزه وبلاگنویسی را (به رغم اینکه احتمالا برای غالب خوانندگان آشنا خواهند بود) شرح خواهیم داد و از آن مهمتر سه نوع اصلی وبلاگها را معرفی خواهیم کرد.
با تشکر فراوان
مطلب بسیار خوب و ارزشمندی بود.
من عاشق این ست گودین هستم.
سلام..چند وقتیه که افزونه فیدلی انگار همزمان با کندی و خرابی این چند روزه اینترنت دیگه سایتهایی رو که بهش داده بودم تا همزمان با به روز شدنشون بهم خبر بده، رو بهم خبر نمیده..یکی هم همین سایت یک پزشک هستش..وقتی توی سایت فیدلی میرم و روی سایت یک پزشک کلیک میکنم بصورت فیلتر شده بهم نشونش میده..مشکل چیه علیرضا؟..میتونی کمک کنی؟
با HTTPS وارد شو، مشکلت حل میشه.
سلام.چه کلمه قشنگی(راهنمای ناکامل).ولی از همه کاملتره.منتظر ادامه پستتون هستم.
بله درسته هر روز وبلاگهای زیادی ایجاد میشه.که البته همه اونها موفق نمیشوند.چون برای مردم جذاب و سرگرم کننده نیست.
اما یکی از راههایی که میشه وبلاگ رو جذاب کرد استفاده از ایدههای ناب در نوشتن یک پست هست.
به عنوان نمونه به لینک زیر مراجعه کنید.
http://proweb.blogsky.com/1393/01/15/post-52
بله.صحیح است.
“میزان نویزی که ما با آن زندگی میکنیم به صورت انفجاری زیاد شده است.”
به نظر فیلتر کردن نویز ها اساسی ترین قابلیت انسان امروز به حساب میاد
مطلب رو به صورت کامل خوندم اما نوشته هاش زیاد با جامعه ی ما جور در نمیاد. چیزهایی که اون قدیمی میدونه در جامعه ی ما همچنان جدید هستند و یا مقایسه ش در مورد نسبت کیفیت و کاهش قیمت در جامعه ی ما تا این حد، صادق نیست.
در خصوص مورد یک، یعنی شلوغی، به شدت باهاش موافقم و تنها چیزی که میتونه توی این شلوغی، یک وبلاگ یا وبسایت رو بالاتر از باقی نگه داره بالاتر نگه داشتن خود اون سایت یا وبلاگ از باقی رقباست!
سلام
ممکنه لینکی به تمام قسمت های متن اصلی بدید؟
ممنون
سلام دوست عزیز
لینک صفحه اصلی این نوشته اینه:
http://sethgodin.typepad.com/seths_blog/2005/09/whos_there_the_.html
و البته فیل*تر هست.