پزشکان در قلمرو ادبیات
شاید در نگاه نخست، نویسندگی و شاعری پزشکان، قدری دور از ذهن به نظر آید، اما نگاهی به آثار ادبی جهان نشان میدهد که برخی نوشتههای ماندگار در عالم ادبیات، زاییدهی ذهن جستوجوگر و آفرینندهی پزشکان نویسنده و شاعر است.
«سامرست موام»، نویسندهی مشهور انگلیسی (1874- 1965 م) که خود نیز پزشک بوده است، در زندگینامهاش رابطهی ادبیات و پزشکی را این گونه بیان میکند:
«من، برای یک نویسنده، از این بهتر آموزشی نمیشناسم که او چند سالی را در حرفهی پزشکی بگذراند زیرا پزشک، طبیعت آدمی را به طرز عریان میبیند .»
آنچه در این پست میخوانید، نگاهی است گذرا به آثار و احوال شماری از همین پزشکان که در زمینهی ادبیات و فرهنگ کوشیدهاند و برخی به شهرت جهانی دست یافتهاند. بعضی از این نویسندگان و آثار آنان، برای خوانندگان ایرانی هستند و در یک پزشک هم پیش از این، آنها را معرفی کرده بودیم.
به این جمع البته میتوان پزشک-شاعرهای مشهوری مانند ابن سینا، میرزا هاشمی همدانی، حکیم باقر شیرازی، میرزا مهدی نقیبالممالک، میر مرتضی دهلوی، صحبت اصفهانی، هاتف اصفهانی، فریدالدین محمد عطار نیشابوری ، مظفر کرمانی، علیاصغر حریری، ناهید منوچهری، محمدعلی راشد، احمد محیط، اسدالله کلانتری، غلامرضا باهر ، عباس ادیب ،استاد شهریار و محمد سیاسی را هم اضافه کرد.
فریدریش فونشیلر (1759- 1805 م)
فریدریش فونشیلر (Friedrich Von Schiller)، از بزرگترین شخصیتهای ادبی آلمان، ابتدا در رشتهی حقوق به تحصیل پرداخت اما پس از مدتی به آموختن پزشکی روی آورد. او در سال 1780، از تحصیل طب فراغت یافت. بعد از آن، چند سالی را به طبابت گذراند اما پس از آنکه به شهرت ادبی دست یافت، حرفهی پزشکی را رها کرد و به کار نوشتن تماموقت پرداخت. وی در زندگی کوتاهش، افزون بر نگارش داستان، نمایشنامه و سرودن شعر، آثار فلسفی چندی نیز از خویش به یادگار گذاشت. آثار کامل شیلر، در سال 1902، در هشت مجلد، در نیویورک به چاپ رسیده است .
تی.ژ.ساوژ (1855- 1925 م)
تی.ژ.ساوژ (T.J.Savage)، در سال 1877 در رشتهی پزشکی فارغالتحصیل شد. او متخصص درمان اعتیاد و الکلیسم بود. ساوژ، افزون بر طبابت، شعر میسرود. مجموعهی اشعار ساوژ، با نام رویای طبیب سالخورده همراه با سایر اشعار او، در سال 1920 به چاپ رسیده است.
آرتور کانن دویل (1859- 1930 م)
آرتور کانن دویل (Arthur Conan Doyle)، در سال 1859، در ادینبورگ و در خانوادهای ایرلندیتبار کاتولیک، به دنیا آمد.
آرتور، نخست به آموختن زیستشناسی پرداخت اما پس از آن به طب روی آورد و در سال 1855، از دانشگاه ادینبورگ، دکترای پزشکی دریافت نمود. پس از آن، مدتی به طبابت پرداخت. وی در رشتهی چشمپزشکی تخصص داشت.
شهرت دویل در عالم نویسندگی به سبب نگارش داستانهای پلیسی و خلق شخصیت کارآگاهی به نام «شرلوک هولمز» و دستیارش دکتر واتسون است.
نخستین داستان او در سال 1887، منتشر شد و در سال 1892، اولین مجموعهی داستانهای شرلوک هولمز، به چاپ رسید و جمعاً پنج مجموعه از آن منتشر شد و بر شهرت دویل، افزود. وی از سال 1891، به نویسندهای تمامعیار بدل شد و سرانجام حرفهی پزشکی را کنار گذاشت.
او نویسندهای بود که برای نوشتههایش، بالاترین دستمزد را دریافت میکرد. دویل هنگام جنگ آفریقای جنوبی (1899- 1902)، به عنوان پزشک در یک بیمارستان صحرایی به کار پرداخت و در آنجا، داستان جنگ بوئر (Boer War) را نوشت. پس از جنگ، او به ادینبورگ بازگشت و داستانی به نام خانهی خالی (Empty House) را به پایان رساند و نگارش داستانهای شرلوک هولمز را همچنان ادامه داد.
دویل در سال 1884، با لوئیس هاوکینز ازدواج کرد اما زندگی مشترک آنها طولانی نبود و همسرش در سال 1907 درگذشت. پس از آن پسرش را نیز در جنگ اول جهانی از دست داد و این واقعه برای او فاجعهبار بود. از آن پس دویل، بقیهی سالهای عمرش را به بررسی و مطالعهی امور معنوی گذراند.
برخی از داستانهای دویل عبارتند از: ماجراهای شرلوک هولمز (1891)، خاطرات شرلوک هولمز (1893) و بازگشت شرلوک هولمز (1904)، آخرین داستان او دربارهی شرلوک هولمز، پروندههای شرلوک هولمز نام دارد.
دویل افزون بر نگارش داستانهای پرخوانندهی شرلوک هولمز، شعر نیز میسرود و از او داستانهای کوتاه و تاریخی هم بر جای مانده است. سرانجام، دویل در جولای 1930 در اثر سکتهی قلبی در انگلستان جان سپرد.
آنتون پاولوویچ چخوف (1860- 1904 م)
آنتون پاولوویچ چخوف (Anton Pavlovich Chekhov) را از بزرگترین نمایشنامهنویسان عصر حاضر دانستهاند. چخوف پزشک بود. او در ژانویهی 1860 در بندر کوچکی به نام تاگانروگ در روسیه به دنیا آمد.
وی فرزند دکانداری تنگدست بود. خانوادهی او شش فرزند داشت که آنتون سومین فرزند آن خانواده بود. چخوف سالهای نخستین زندگی خود را در مغازهی کوچک پدری، ساعتهای طولانی به کار میپرداخت. در سال 1867 به مدرسه رفت. خانوادهاش به سبب مشکلات مالی به مسکو رفتند و چخوف که در آن زمان شانزدهساله بود، در زادگاهش ماند و مجبور شد برای تأمین مخارج تحصیلی خود همزمان به کار بپردازد. او پس از پایان دبیرستان به دانشکدهی پزشکی مسکو راه یافت و در سال 1884 از آن دانشکده فارغالتحصیل شد و تا سال 1892 به طبابت پرداخت.
چخوف، از هنگامیکه هنوز دانشجو بود، داستانهای کوتاه طنز مینوشت و آثار او در مجلات معتبر آن زمان به چاپ میرسید بهطوریکه تا سال 1886، به عنوان یک نویسنده در روسیه شهرت یافت و در 1888 برندهی «جایزهی پوشکین» شد. سال بعد نیز به عضویت کانون نویسندگان روسیه درآمد. چخوف در سال 1901، با هنرپیشهای به نام اولگا کنیپر (Olga Knipper) ازدواج کرد.
اگر چه چخوف، در زمان مرگش (1904)، در روسیه به عنوان یک چهرهی شناختهشدهی ادبی بود، اما در سطح جهانی، تا سالها پس از جنگ اول، چندان شهرتی نداشت. پس از جنگ، آثار او به انگلیسی برگردانده و همین سبب معرفی چخوف در دنیا شد. چخوف، نویسندهی پرکاری بود و میتوانست داستان کوتاهی را در یک ساعت یا کمتر به پایان برد.
وی مجموعاً حدود صد داستان نوشت، اما در عرصهی نمایشنامهنویسی موفقیت بیشتری یافت. از معروفترین نمایشنامههای چخوف باید ایوانف (1887)، مرغ دریایی (1896)، دایی وانیا (1899)، سه خواهر (1901) و باغ آلبالو (1904) نام برد.
برخی از داستانهای چخوف عبارتند از: زنگها، اتاق شمارهی 6، در تبعید، همسایگان، مرد ناشناس و مستأجر.
شیوهی نگارش نمایشنامههای چخوف را «جامعهگرایانه» دانستهاند. از سالها پیش از این، شماری از آثار چخوف به فارسی ترجمه شدهاند. در سالهای اخیر نیز مجموعه آثار او در هفت جلد منتشر شده است .
آنتون چخوف در پانزدهم ژولای 1904 در آلمان جهان را بدرود گفت و در مسکو دفن گردید.
در این پست «یک پزشک» میتوانید زندگینامه او را به صورت مشروح بخوانید.
آرتور شنیتسلر (1862- 1931 م)
آرتور شنیتسلر (Arthur Schnitzler)، روانپزشک و یکی از نویسندگان سرشناس اتریش به شمار میرود. او در سال 1862 در خانوادهای یهودی در وین، به دنیا آمد. پدر او، پروفسور جان شنیتسلر، پزشک متخصص بود.
آرتور فعالیت ادبی خود را از نوجوانی آغاز کرد و در آن زمان شعرش در یک روزنامهی معروف به چاپ رسید. وی نخستین نمایشنامهی خود را در سال 1912 نگاشت که نام آن «پروفسور برانهاردی» بود، اما نمایشنامهی مزبور تا سال 1918 اجازهی انتشار نیافت و پس از انتشار، نیز مورد خشم و اعتراض گروههای ضدیهود، قرار گرفت.
او در سال 1895، از دانشگاه وین، مدرک دکترای پزشکی خود را دریافت و پس از آن به روانپزشکی پرداخت. آرتور در 31سالگی کارش را در بیمارستان وین رها کرد و در مطب خود، تعداد اندکی بیمار را مداوا میکرد و بقیهی اوقات خود را به نوشتن میپرداخت.
شهرت اولیهی ادبی شنیتسلر، بیش از همه مدیون نمایشنامههای اوست که به تدریج سبب معروفیت او در اتریش و آلمان شد اما داستانهای او به مراتب از نمایشنامههایش مهمترند.
آرتور شنیتسلر، در اکتبر 1931 در وین درگذشت. احزاب نازی آلمان و اتریش، بیشتر آثار او را ممنوع اعلام کردند.
شنیتسلر در نمایشنامههای خود به روانکاوی شخصیتها پرداخته است.
در مورد او پیش از این در یک پزشک، پستی منتشر کرده بودیم.
هاروی کوشینگ (1869- 1939 م)
در مورد او هم پیش از این در «یک پزشک» نوشتهایم. هاروی کوشینگ (Harvey Cushing)، جراح مغز و اعصاب آمریکایی در تاریخ پزشکی دنیا، چهرهی شناختهشدهای است و در کتابهای پزشکی نیز یک بیماری به نام او نامگذاری شده است. کوشینگ کتابی دوجلدی دربارهی زندگی ویلیام اوسلر (1849- 1919 م) پزشک نامدار و استاد پزشکی دانشگاه مکگیل کانادا نوشت که به علت جامعیت اثر و ارزش ادبی آن، این کتاب در سال 1926، برندهی جایزهی پولیتزر گردید .
ویلیام سامرست موام (1874- 1965 م)
ویلیام سامرست موام (W.Somerset Maugham)، داستاننویس و نمایشنامهنویس مشهور انگلیسی در سال 1874 در پاریس به دنیا آمد.
او تا دهسالگی والدین خود را از دست داد، ازاینرو، با عمویش در لندن زندگی میکرد. موام در هایدلبرگ تحصیل کرد و پس از پایان دبیرستان به آموختن پزشکی روی آورد و در بیمارستان سنتتوماس در لندن، دانش پزشکی را آموخت.
موام، از دوران دانشجویی به نوشتن پرداخت و به سبب موفقیتی که پس از نگارش رمانهایش به دست آورد، سرانجام پس از مدتی از طبابت کناره گرفت و به ادبیات روی آورد.
وی به نقاط مختلف اروپا، خاور دور و آمریکا سفر کرد. مدتی نیز در جنگ اول جهانی، به عنوان مأمور مخفی از سوی کشورش به مأموریت در روسیه رفت. موام، در آثار خود از مشاهدات و تجربیاتش، سود جسته است. وی بیش از شصت کتاب از خود به یادگار نهاد.
اسارت انسانی (1915)، ماه و شش پشیز (1919)، حاصل عمر (1938) و لبهی تیغ (1944) از آثار معروف اوست . لبهی تیغ از داستانهای مشهور سامرست موام است که در آن، نویسنده سرگذشت جوانی را روایت میکند که در جنگ اول جهانی، یکی از دوستانش به خاطر او کشته میشود و این حادثه او را تکان میدهد و به جستوجوی یافتن پاسخ برای پرسشهای اساسی خود برمیانگیزد.
افزون بر نگارش داستان، موام نمایشنامههای زیادی نیز نوشته است از جمله: یک مرد با افتخار (1903)، بانو فریدریش (1907)، اسمیت (1909)، کارولین (1916) و همسر دائمی (1927).
او کتابی نیز دربارهی رمان و داستان کوتاه عاشقانه نوشته است. موام در این کتاب در مورد ظرایف فنی نگارش رمان و داستان سخن گفته است. در بخش نخستین کتاب، موام ده رمان برتر دنیا را بررسی میکند و دربارهی نویسندگان آنها مطالبی مینویسد. از جمله در این کتاب میتوان راجع به جنگ و صلح (تولستوی)، باباگوریو (بالزاک)، دیوید کاپرفیلد (چارلز دیکنز)، برادران کارامازوف (داستایفسکی)، مادام بوواری (گوستاو فلوبر)، سرخ و سیاه (استاندال)، بلندیهای بادگیر (امیلی برونته)، تام جونز (هنری فیلدینگ)، موبی دیک (ملویل) و غرور و تعصب (جین استین)، نظریات موام را یافت. در بخش دوم کتاب، موام به داستان کوتاه پرداخته است و از جمله زندگی و آثار چخوف را از دیدگاه خود بررسی میکند.
در مورد ایشان هم قبل از این در «یک پزشک»، پستی نوشته شده است.
لویی فردیناند سلین
او سال 1884 در پاریس به دنیا آمد. 13 ساله بود که برای تحصیل به آلمان و انگلستان فرستاده شد و همین، زمینهای برای آشنایی او با فرهنگهای ریشهدار اروپایی فراهم کرد.
پس از اخذ دیپلم، در ارتش فرانسه ثبت نام کرد. جنگ جهانی اول تمام اروپا را زیر آتش گرفته بود و سلین نمیخواست این فرصت یگانه را برای تجربهاندوزی از دست بدهد. در سوارهنظام مشغول خدمت شد. روحیه سلین فرسنگها از عافیتطلبی فاصله داشت. روزی لازم شد پیامی به یکی از گروهانها فرستاده شود. این مأموریت آنقدر خطرناک بود که پیکهای همیشگی تمرد کردند و از فرمان مافوق سرپیچی نمودند.
سلین داوطلب شد و بر اسب نشست. در این مأموریت مجروح شد؛ بازوی راستش تقریباً از کار افتاد و شنواییاش آسیب دید. به خاطر رشادتی که به خرج داده بود، مفتخر به دریافت مدال لیاقت شد.
هنوز جنگ تمام نشده بود که در کنسولگری فرانسه در لندن مشغول کار شد و ازدواج کرد. خیلی زود از لندن و زنش خسته شد و هر دو را ترک کرد. جنگ تازه تمام شده بود که ماجراجویی، سلین را به آفریقای غربی کشاند. شرایط سخت بیمارش کرد و مالاریا و اسهال مزمن از آفریقا فراریش داد. به پاریس بازگشت و به خاطر تسلط به زبان انگلیسی در بنیاد راکفلر مشغول شد. در همین بنیاد سخنرانیهایی درباره بیماریهای ریوی و راههای جلوگیری از آن انجام داد که مورد توجه واقع شد. این موفقیت، سلین را به پزشکی علاقهمند ساخت، به نحوی که سال 1921 تحصیلاتش را در پزشکی آغاز کرد. همچنین برای دومین بار ازدواج کرد؛ آن هم با دختر یکی از پروفسورهای بسیار معتبر در جامعه پزشکی فرانسه.
پدر همسرش درهای محافل آکادمیک را به روی او گشود. مدرکش را گرفت و مطبی باز کرد. اخذ مدرک پزشکی و آغاز به کار نویسندگی برای سلین همزمان اتفاق افتاد. چون پایاننامه او یک اثر ادبی نیز هست. خیلی زود مطب را تعطیل کرد، همسر دوم را هم رها کرد و به جامعه ملل در زوریخ رفت. در شغل جدیدش امکان سفرهای فراوانی برایش فراهم میشد. از جمله این سفرها، سفر به آمریکا بود.
در سال 1932 «سفر به انتهای شب» را منتشر کرد و نظر خوانندگان و منتقدان را به خودش جلب کرد. حالا دیگر یک نویسنده حرفهای بود: «بعد از سفر به انتهای شب فهمیدم پزشک بودن و همزمان نویسنده بودن کار دشواری است. از یک طرف پزشک شوخ بودن و از طرفی نویسنده خیالپرداز بودن زندگی را بسیار پیچیده میکند. مینوشتم و همزمان در یک درمانگاه رایگان مربوط به شهرداری کار میکردم. پزشک و نویسنده بودن در انظار عمومی جلوه خوبی نداشت. مردم این تیپ آدمها را دوست نداشتند. فکر میکردند این مرتیکه پشت دو تا میز نشسته، اما من فقط یک هدف داشتم و آن پزشکی بود. اگر مینوشتم فقط به خاطر پولش بود.»
بعدها در آخرین سالهای زندگیاش وقتی از او پرسیدند: «شما برای لذت بردن از نوشتن مینویسید؟» جواب داد: «نخیر، هرگز! اگر پول داشتم هیچ وقت چیزی نمینوشتم.»
سال 1936 دومین رمان بزرگش به نام «مرگ قسطی» را منتشر کرد. در این مدت، چیزهایی منتشر کرد که به خاطر گرایشهای خاص سیاسیاش او را به عنوان یک اسم پرسر و صدا به جامعه ادبی اروپا شناساند. در جنگ جهانی دوم، این بار به عنوان پزشک به خدمت ارتش درآمد اما وقتی کشورش فرانسه سقوط کرد، با خیال راحت به همکاری با اشغالگران پرداخت. آلمانیها هم تحویلش گرفتند. آپارتمان مرفهی به او دادند و او را به سرپرستی یک کلینیک معتبر گماشتند.
روی هم رفته در دوران اشغال فرانسه زندگی راحتی داشت. اما به زودی جنگ با شکست آلمانها به پایان رسید. رادیو بیبیسی او را خائن معرفی کرد و سلین فهمید که روزهای خوش به سر آمده است. اموالش را به طلا تبدیل کرد، همسر و گربهاش را برداشت و راهی دانمارک شد. اما به دانمارک نرسیده، دستگیر شد و به زندان افتاد. 14 ماه در زندان بود تا اینکه به خاطر رشادتش در جنگ اول مورد عفو دولت فرانسه قرار گرفت.
سلین در 70 سال زندگیاش آثار فراوانی منتشر کرد که مهمترین آنها «سفر به انتهای شب» و «مرگ قسطی» است. از هر دو ترجمههای ممتازی به فارسی موجود است. سلین به خاطر موضع سیاسی عجیبش، اغلب مطرود بود و آزار زیادی متحمل شد. او در 1961 بدرود حیات گفت. پس از جنگ دوم دیگر روی آرامش را ندید. در همان سالهای آخر به خبرنگاری گفته بود: «نمیتوانم بگویم از زندگی لذت میبرم، نه، در واقع دارم تحملش میکنم، چون زندهام و نفس میکشم و مسؤولیتهایی دارم.» وقتی از او پرسیدند چه امید و آرزویی داری، جواب داد: «هیچ امیدی به هیچ چیزی ندارم. البته یک آرزو دارم: دلم میخواهد هرچه راحتتر و بیدردسرتر بمیرم.»
میکوچی سایتو (1882- 1953 م)
میکوچی سایتو (Mokichi Saito) روانپزشک ژاپنی، در سال 1910 از دانشکدهی پزشکی دانشگاه سلطنتی توکیو، دکترای پزشکی خود را دریافت کرد. او شعر میسرود و از وی آثار زیر منتشر شده است:
اشعار (Poems) 1975
نورهای سرخ (Red Lights) 1989
ویلیام کارلوس ویلیامز (1883- 1963 م)
ویلیام کارلوس ویلیامز (William Carlos Williams)، شاعر، مقالهنویس و نویسندهی داستانهای کوتاه، پزشک متخصص کودکان و آمریکایی بود. وی به خاطر نگارش اثر برجستهی خود به نام پاترسون (Paterson)، منظومهای در پنج کتاب، برندهی جایزهی پولیتزر (Pulitzer) گردید.
ویلیامز در اشعار خود بر رویدادهای جاری روزانه تأکید دارد. وی بیش از پنجاه داستان کوتاه نیز نگاشته است که مهمترین آنها را «آستر سفید» (The White Mute) دانستهاند.
این داستان در سال 1937 منتشر گردیده است. در بیشتر داستانها، ویلیامز زندگی را از دید یک پزشک نگریسته است.
آرچیبالد ژوزف کورنین (1896- 1981 م)
آرچیبالد ژوزف کورنین (Archibald Joseph Cronin)، داستاننویس و پزشک معروف اسکاتلندی، داستانهایی نگاشت که بر اساس آنها، فیلم نیز ساخته شد. آثار او در زمرهی آثار پرفروش بوده است. از آثار اوست:
ستارگان به پایین مینگرند (Stars Look Down) (1935)
دژ (The Citadel) (1937)
کلیدهای ملکوت (The Keys of the Kingdom) (1941)
واکر پرسی (1916- 1990 م)
واکر پرسی (Walker Percy)، دانشآموختهی پزشکی دانشگاه کلمبیا بوده است. او گر چه کمتر به طبابت پرداخت اما در عالم نویسندگی به شهرت دست یافت. نخستین رمان او، در سال 1961 به چاپ رسید و نویسنده آن برندهی «جایزهی ملی کتاب» شد. نام آن رمان، اهل سینما (The Moviegoe) است. رمان معروف دیگر او، نشانگان تاناتوس (Thanatos Syndrome) نام دارد که در سال 1987 منتشر شده است.
فرول سامس (متولد 1922 م)
فرول سامس (Ferrol Sams)، در جورجیا به دنیا آمد و در دانشکدهی پزشکی دانشگاه اموری (Emory) دانش پزشکی را آموخت و در سال 1949، از تحصیل فراغت یافت، سپس به طبابت پرداخت. افزون بر طبابت، سامس سالها است که داستان مینویسد. از آثار او است:
دویدن با سوارکاران (Run with Horsemen)
نجوای رودخانه (Whisper of the River)
ورنر فلیکس اشمیت (متولد 1923 م)
ورنر فلیکس اشمیت (Werner Felix Schmidet)، در سال 1950 از دانشگاه استانفورد، مدرک پزشکی خود را دریافت نمود و در کالیفرنیا به طبابت پرداخت. مهمترین داستان او در سال 1963 منتشر شد. این داستان، The Forests of Adventure نام دارد.
یاشیو ساکاب (متولد 1924 م)
یاشیو ساکاب (Yoshio Sakabe)، پزشک ژاپنی، داستان مینویسد. یکی از داستانهای او به نام «اتاق کالبدشکافی شب، هفت داستان از زندگی، مرگ و امید» در سال 1994 منتشر شد و مورد توجه قرار گرفت.
عنوان اصلی آن Night Autopsy Room – Seven Tales of Life, Death and Hope است.
ال.ژ.شنایدرمن (متولد 1932 م)
ال.ژ.شنایدرمن (L.J.Shneideman)، فارغالتحصیل پزشکی دانشگاه هاروارد است. وی استاد پزشکی اجتماعی و خانواده در دانشکدهی پزشکی کالیفرنیا است. شنایدرمن داستاننویس است، از آثار اوست:
پریهای دریایی (Sea Nymphs) (1972)
همراهان، داستان کوتاه در ادبیات و پزشکی (Sequel-Short Story In Literature and Medicine) (1986)
روبین کوک (متولد 1939 م)
روبین کوک (Robin Cook)، چشمپزشک است که در بوستون آمریکا، طبابت میکرد اما به علت نویسندگی، طبابت را کنار نهاد و سپس به نویسندهای تمامعیار تبدیل شد. معروفترین رمان او، اغما (Coma) نام دارد که بر اساس آن فیلمی ساخته شده است.
مایکل کرایتون (متولد 1942 م)
مایکل کاریتون (Michael Crichton)، فارغالتحصیل پزشکی از دانشگاه هاروارد است که هرگز به طبابت نپرداخت و به داستاننویسی روی آورد. با «پارک ژوراسیک» او همه آشنا هستند. بسیاری از داستانهای او به صورت فیلم درآمدهاند، از جمله پنج بیمار (1970)، مرد محتضر (1974)، بزرگترین سرقت در قطار (1975)، کنگو (1980) و کره (Sphere) (1987).
مایکل پالمر (متولد 1942 م)
مایکل پالمر (Michael Palmer)، پزشک متخصص داخلی از دانشگاه بوستون است. او داستانهای مشهوری با بنمایههای پزشکی نوشته است، از آن جمله: علل طبیعی (1994) (از کتابهای برگزیدهی 1994)، درمان (1995)، داروی حساس (1996). داستانهای او به زبانهای مختلف ترجمه شدهاند.
دیوید ال.شایدرمایر (متولد 1951 م)
دیوید ال.شایدرمایر (David L.Schiedermayer)، در سال 1981، از دانشکدهی پزشکی ویسکونسین، مدرک دکترای پزشکی خود را دریافت نمود. او متخصص بیماریهای داخلی است که افزون بر طبابت، شعر میسراید. اشعار او در سال 1996، منتشر شده است. عنوان اصلی آن چنین است: House Calls. Rounds and Healings
کیت اسکانل (متولد 1953 م)
خانم کیت اسکانل، دانشآموختهی پزشکی از دانشگاه میشیگان آمریکاست. او متخصص بیماریهای داخلی و استادیار دانشکدهی پزشکی کالیفزنیاست. اسکانل داستاننویس است. مرگ پزشک خوب (Death of Good Doctor) از داستانهای اوست که در سال 1999، منتشر شده است.
اروین د. یالوم
اروین دیوید یالوم(متولد ۱۹۳۱، واشنگتن دی سی، ایالات متحده آمریکا)، روانپزشک هستیگرا (اگزیستانسیالیسم) و نویسنده آمریکایی است. در سال ۱۹۵۶ در بوستون در رشته پزشکی و در سال ۱۹۶۰ در نیویورک در رشته روانپزشکی فارغ التحصیل شد و بعد از خدمت سربازی، در سال ۱۹۶۳ استاد دانشگاه استنفورد شد. در همین دانشگاه بود که الگوی روانشناسی هستی گرا یا اگزیستانسیال را پایه گذاری کرد. یالوم هم آثار دانشگاهی متعددی تالیف کرده است و هم چند رمان موفق دارد. او جایزه انجمن روانپزشکی آمریکا را در سال ۲۰۰۲ دریافت کرد، اما بیشتر به عنوان نویسنده رمانهای روانشناختی، به ویژه رمان مشهور وقتی نیچه گریست شهرت دارد. به زودی در «یک پزشک» کتاب جدیدی از او را معرفی خواهم کرد.
خالد حسینی
خالد حسینی زاده ۴ مارس سال ۱۹۶۵ در کابل نویسنده افغان-آمریکایی است. عمده شهرت وی بابت نگارش دو رمان بادبادکباز و هزار خورشید تابان است. حسینی ساکن ایالات متحده است و آثار خود را به زبان انگلیسی مینویسد.
خالد حسینی از پدر و مادری هراتی، در شهر کابل زاده شد. مادرش معلم فارسی و تاریخ در یک لیسه (دبیرستان) بزرگ دخترانه در کابل بود. در سال ۱۹۷۶، پدر خالد حسینی به عنوان دیپلمات وزارت خارجه افغانستان، به پاریس اعزام شد و او نیز به همراه خانواده، به پایتخت فرانسه رفت.
در سال ۱۹۸۰ و به دنبال کودتای کمونیستی در افغانستان، پدر خالد حسینی از سفارت افغانستان برکنار شد. در نتیجه خانواده حسینی از ایالات متحده تقاضای پناهندگی سیاسی کردند که به آنها اعطا شد. خالد حسینی به همراه خانوادهاش در سال ۱۹۸۰ به سن خوزه در ایالت کالیفرنیا مهاجرت کرد. او درخواست پذیرش از دانشگاه سانتاکلارا (Santa Clara) کرد و از مدرسه UC در شهر سن دیگو در رشته پزشکی فارغالتحصیل شد. خالد از سال ۱۹۹۶ به تحصیل در رشته پزشکی داخلی مشغول شد.
خالد حسینی ازدواج کرده و دارای دو فرزند (یک پسر و یک دختر با نامهای حارث و فرح) است.
تس گریتسن
او یک پزشک بازنشسته چینی -آمریکایی است. رمانهای عشقی او مشهور هستند. به تازگی او به خاطر شکایت از کمپانی برادران وارن مشهور شده است، چرا که بر این باور است ساخت فیلم «جاذبه» از یکی از کتابهای او به همین نام الهام گرفته است.
تقی مدرسی
تقی مدرسی (زاده ۱۳۱۱ – درگذشت ۱۳۷۶) نویسنده و رماننویس ایرانی بود. مدرسی رمان نویس و روانپزشک ایرانی در ۱۷ مهر ۱۳۱۱ در شهر تهران زاده شد وی در سال ۱۳۳۸ به ایالت متحده رفت و در سال ۱۳۴۳ با آن تیلر رمان نویس آمریکایی ازدواج نمود و در ۲ اردیبهشت ماه ۱۳۷۶ در شهر بالتیمور در ایالت مریلند در سن ۶۵ سالگی بر اثر بیماری سرطان درگذشت.
برخی از آثار او:
یکلیا و تنهایی او (۱۳۳۳)
شریفجان شریفجان (۱۳۴۴)
کتاب آدمهای غایب (۱۳۶۸)
آداب زیارت
استانیسواو لِم
سولاریس و مجموعه داستانهای علمی – تخیلی یون تیخی او را بسیار مشهور هستند. جالب است بدانید که از در دهه 1940 به تحصیل پزشکی پرداخته بود.
او در ۱۲ سپتامبر سال ۱۹۲۱ در شهر لهستانی لوو که اکنون بخشی از خاک اوکراین است در خانوادهای یهودی به دنیا آمد. پدر او پزشک حنجرهشناس بود و خود او نیز قبل از جنگ جهانی دوم به پزشکی پرداخت. بعد از جنگ دوم به شهر کراکو نقل مکان کرد و به نوشتن داستانهای علمی-تخیلی پرداخت، چرا که دستگاه سانسور دولت لهستان این نوع ادبی را بیزیان تشخیص داده بود.
با این همه، نخستین رمان او، بیمارستان تبدّل، به مدت هشت سال اجازهٔ انتشار نیافت تا آن که با مرگ ژوزف استالین در سال ۱۹۵۳ و آزادیهای نسبی فرهنگی پس از آن به چاپ رسید.
در سال ۱۹۶۱، مشهورترین اثر او سولاریس منتشر شد که دو اقتباس سینمایی توسط آندری تارکوفسکی و استیون سودربرگ)، یک اقتباس تلویزیونی و یک اقتباس اُپرایی از آن انجام گرفت.
در مورد او توصیه میکنم، این پست یک پزشک را بخوانید.
یوسف ادریس
یوسف ادریس (۱۹ مه ۱۹۲۷ – ۱ اوت ۱۹۹۱) یک نویسنده داستانهای کوتاه، رماننویس و نمایشنامهنویس مصری بود. ادریس که دانشآموخته رشته پزشکی از دانشگاه قاهره بود، بهعنوان یکی از نامدارترین نویسندگان و روزنامهنگاران دنیای عرب شناخته میشود. وی یکی از چهرههای برجسته داستان کوتاه در ادبیات معاصر عرب به شمار رفته و عمده شهرت او به همین خاطر است.
ادریس در طول دوران نویسندگیاش، موفق به کسب جوایز متعدد ادبی از کشورهای نختلف دنیا شده بود. از وی تاکنون در حدود ۳۰ کتاب بر جای مانده که برخی از آنها به زبانهای مختلف ترجمه شدهاند. نخستین مجموعه داستانهای کوتاه این نویسنده که مورد استقبال قرار گرفت، «شبهای کمارزش» (۱۹۵۴) نام داشت. ادریس در سال ۱۹۹۷ به خاطر رمان «شهر عشق و خاکستر» برنده مدال نجیب محفوظ برای ادبیات شد. معروفترین اثر او نمایشنامه «الفرافیر» است.
ادریس در سال ۱۹۲۷ در استان شرقیه مصر زاده شد. پدرش کارشناس احیای اراضی بود و به همین دلیل خانوادهاش به طور مداوم در حال نقل مکان بودند. او در چنین اوضاعی و به دور از شهر بزرگ شد.ادریس فعالیت در زمینه داستاننویسی را از اوایل نیمه دوم قرم بیستم آغاز کرد. او مدتی به طور منظم برای روزنامه معروف الاهرام ستون مینوشت.
در بیشتر آثار ادریس، گرایش زیادی به رئالیسم اجتماعی دیده میشود. او از لحاظ محتوا به مشکلات جامعه، زندگی محرومان و مظلومان، فقر و سنت و مدرنیسم میپردازد. او همچنین در آثارش، رویکردهایی مانند رئالیسم عاطفهگرا، انتقادی، انسانی و رمزگرا را تجربه کردهاست.
میخائیل بولگاکف (1891 – 1940)
خالق مرشد و مارگاریتا، دل سگ، برف سیاه و مرفین و تخم مرغهای شوم که همگی به فارسی ترجمه شدهاند، بولگاکف پزشک است. پیش از این در مورد او پستی در یک پزشک نوشتهام.
غلامحسین ساعدی
ساعدی در ۱۳ دی ۱۳۱۴ در تبریز متولد شد. او کار خود را با روزنامهنگاری آغاز کرد. در نوجوانی به طور همزمان در ۳ روزنامهٔ فریاد، صعود و جوانان آذربایجان مطلب مینوشت. اولین دستگیری و زندان او چند ماه پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ اتفاق افتاد. این دستگیریها در زندگی او تا زمانی که در ایران بود، تکرار شد. وی تحصیلات خود را با درجه دکترای پزشکی، گرایش روانپزشکی در تهران به پایان رساند. مطبش در خیایان دلگشا در تهران قرار داشت و او بیشتر اوقات بدون گرفتن حق ویزیت بیماران را معاینه میکرد. ساعدی با چوب بدستهای ورزیل، بهترین بابای دنیا، تک نگاری اهل هوا، پنج نمایشنامه از انقلاب مشروطیت، پرورابندان، دیکته و زاویه و آی با کلاه! آی بی کلاه، و چندین نمایشنامه دیگری که نوشت، وارد دنیای تئاتر ایران شد و نمایشنامههای او هنوز هم از بهترین نمایشنامههایی هستند که از لحاظ ساختار و گفتگو به فارسی نوشته شدهاند. او یکی از کسانی بود که تئاتر ایران را در سالهای ۴۰-۵۰ دگرگون کرد. پس از ۱۳۵۷ ساعدی ایران را ترک کرد و در فرانسه اقامت نمود. نمایشنامه اتللو در سرزمین عجایب را در غربت نوشت. وی در روز شنبه ۲ آذر ۱۳۶۴ در پاریس درگذشت و در گورستان پرلاشز در کنار صادق هدایت به خاک سپردهشد.
منابع: ویکیپدیا – کتاب ماه ادبیات و فلسفه، دی و بهمن 1383 – medscape – سایت سیمرغ
– بد نیست این پست را هم بخوانید:
خسته نباشید و دست مریزاد عرض می کنم
یکی از بهترین پست های یک پزشک
در حین خواندن مطلب هی سعی می کردم اسکرول کنم بقیه را ببینم و هی جلو خودم رو میگرفتم که ارام بخوانم و کیفور شوم.
یرخی اسم ها و چهره ها سوپرایزم کردند. 🙂
سپاس دکتر
مطلب خیلی خوبی بود.
البته بهرام صادقی از قلم افتاده است.
سلام.
خیلی عالی بود. خیلی استفاده کردیم. به نظرم خواننده مطالب فرهنگی اونقدرا هم کم نیست که بخواین از این مطالب کم کنید و به مطالب تکنولوژی اضافه کنید.
به نظرم شاید اگه کمی خلاصه تر باشه، از حوصله خواننده خارج نمی شه و جذاب تر هست. مثلا تو این پست فقط در مورد نویسنده های شناخته شده تر (مثل خالد حسینی، شیلر و …) توضیح کامل نوشته می شد و برای بقیه لینک می دادین.
البته خب طبیعتا تجربه یک پزشک بالاتر از این حرفاست که این مسائل رو نادیده گرفته باشه… این هم یه نظر شخصی بود.
خیلی ممنون.
میشه به آندره برتون و لویی آراگون هم اشاره کرد. دو پزشک، شاعر و نویسنده که بنیانگذار سورئالیسم ادبی با توجه به نظریات فروید بودند.
چخوف فکر کنم ۴۰۰ تا داستان کوتاه داره، نه اینکه صد تا.
بسیار عالی. جمعآوری جامعی بود جناب دکتر مجیدی. البته گمان کنم عکسِ منوچهر آتشی به جای تقی مدرسی منتشر شده است. جهتِ نمایشِ عموم این کامنت را ننوشتم. فقط به قصدِ تشکر بود که وبلاگِ شما را تقریبن هر روز میخوانم. با احترام.
دکتر! اگرچه ابن سینا بسیار بزرگ بود، اما در دنیای ادبیات و شعر حرف آنچنانی برای گفتن ندارد؛ اگر با این دیدی بخواهید حساب کنید تقریبا همه دانشمندان و علما شعر و نویسنده بوده اند
دکتر جان دست مریزاد، خسته نباشی.
باز بفرمایید پست فرهنگی خواننده ندارد!
سپاس از این پست زیبا و وزین،
از میان همه این نویسندگان حس خوبی به غلام حسین ساعدی و داستان غریبه ای در شهر او دارم،
درسته شما مثل این افراد نویسنده داستان یا شاعر نیستید (شایدم هستید و من خبر ندارم) ولی بگید کدومشون الگوی شما هستن و بیشتر علاقه دارید.
سلام
اسم مرا هم به این لیست اضافه کنید.اولین کتاب مجوز دار من ابان امسال با عنوان اخرین قهوه تلخ از نشر پیکان منتشر شد و امیدوارم در اینده بیشتر از من نوشته و چاپ شود
شادی باباخانی
با سلام
من نیز دندانپزشک هستم و اولین کتابم ابان ماه سال قبل با نام اخرین قهوه تلخ از نشر پیکان منتشر شد امیدوارم در اینده بیشتر بنویسم.
شادی باباخانی
موفق باشین. کاش میشد فهرستی از پزشکهای ایرانی جوانی نویسنده/شاعر که کتابهاشون با استقابل خوبی مواجه شده تهیه کرد.
عالی بود… اولش گفتم با معرفی سه چهار نفر پست تموم میشه ولی باورم نبود که اینقدر پزشک نویسنده داشته باشیم… کرایتون برام خیلی دور از ذهن بود… پیشنهاد میکنم کتاب خط زمان ایشون رو هم بخونید…
واقعاً خدا قوت… بخوبی میفهمم اینجوری پستها چقدر انرژی میگیره…
همیشه در اوج هستید دکتر جان
پیروز و برقرار باشید
عالی بود اما یکم طولانی، کاش همین پست رو به سه پست تقسیم میکردید تا بتونم تا آخرش بخونم.
با سلام و احترام
ازمطالب ارزشمندتان استفاده شد و به یک پزشک ادیب اذری ارسال خواهد شد. باتشکر
سلام. عکس زیر مطلب تقی مدرسی ، مربوط به منوچهر آتشی است.