به بهانه سالمرگ لویی پاستور – متن مقالهای از او: ملت لایق
دانشمندان بزرگ را بیشتر با کشفهای مهمشان میشناسیم، تا با شخصیت و منش آنها یا حساسیتهایی که در ذهن برای جامعهشان داشتند.
اما در این مقاله، نوشتهای درخشان از لویی پاستور را میخوانیم که هنوز که هنوز است، بوی کهنگی به خود نگرفته و نشانه اعتقاد راسخ این مرد بزرگ به جایگاه واقعی دانش در هر جامعهای میتواند باشد.
ملتی لیاقت حیات و شایستگی برابری با ملل زنده را دارد که مؤسسات علمی فراوان داشته باشد و دانشمندانش بیریا و بدون نظر مالی منحصراً در رشتۀ خود کار کنند.
چون زندگانی امروز ما زندگانی اجتماعی است، خواهناخواه باید تمام دستگاههای عمومی به موازات هم به خیر و صلاح اجتماع گردش داشته باشند و چنانچه یکی از این دستگاهها از کار بیفتد یا خوب کار نکند درست مثل اینست که یکی از چرخهای ساعتی را از کار بیندازند. امور زندگانی همه با هم مربوط است و پیشرفت ملت وقتی میسر است که دستگاههای عمومی هر یک به نحو مطلوب گردش داشته باشد. اولیاء کشور ما این اصل مسلم را قبول نکرده، مانع ترقی و پیشرفت حقیقی شدهاند. به عقیدۀ من، منشأ کلیۀ بدبختی و محرومیت ما عدم توجه آنها به امور علمی کشور بوده است.
چرا کشور ما در موقع بروز خطر از داشتن رجال کاردان محرومست و چرا امروز بازار دانش در کشور ما رونق ندارد؟ علت آنست که در این کشور در طی نیم قرن اخیر به امور علمی توجهی نشده است. اگر بخواهیم خود را لایق حیات نشان دهیم باید از امروز شالودۀ موسسات علمی را پیریزی کنیم زیرا ارزش ملل به میزان فهم و شعور و عمل صحیح و نتیجهبخش آنهاست. در دنیای آینده هر عملی مبنای علمی نداشته باشد، نتیجۀ درخشان نخواهد داشت. اوراق تاریخ را ورق بزنید تا یقین کنید که در هیچ عهدی این همه اختراعات و اکتشافات صورت نگرفته، صنایع و حِرف بر پایههای علمی استوار نبوده است.
البته کشور ما (مقصود کشور فرانسه است-مترجم) در جنبش علمی اخیر سهیم است و تا اندازۀ قابل ملاحظهای پیشقدم کاروان علم محسوب میشود و وجود دانشمندانی چون کلرو، بوفن، دبنتن، لاکای، دالامبر، لاووازیه، لاپلاس مونژ، کارنو، دولامبر و جز اینها باعث افتخار همیشگی ماست. اگرچه حوادث سالهای آخر قرن هجدهم متأسفانه به آن دورۀ درخشان خاتمه داد ولی ایجاد موزۀ تاریخ طبیعی و تأسیس دارالفنون پاریس دوباره رونقی به بازار علم بخشید زیرا بر طبق گفتۀ کلودبرنار فیزیولوژیدان برزگمان:
«برای پیشرفت علوم به دو طریق میتوان متوسل شد: 1- به وسیلۀ پیشرفت اکتشافات و افکار تازه. 2- به وسیلۀ ازدیاد وسایل کار و ترویج و اشاعۀ دانش.»
البته برای توسعۀ امور علمی، اختراعات ضرورت کامل دارد ولی این اختراعات مانند دانههایی است که به خودی خود قابل رشد و نمو و ازدیاد نیست و باید با اشاعۀ علم، آنها را چون دانههایی که کاشته میشود قابل ازدیاد و تکثیر نمود. اگر دانه را شما خود نکارید دیگران آن را به سرزمین خود خواهند برد و آن را به ثمر خواهند رساند. مسائل علمی و اختراعات را نیز اگر تکمیل نکنند مانند دانه مورد دستبرد دیگران واقع خواهد شد و ثمرۀ آن را دیگران خواهند برد.
برای اشاعۀ دانش باید قواعد و اصول اولیۀ علوم و حتی تاریخچۀ پیدایش و اختراع آنها آموخته شود. اینکه میگویند علوم را به طور عملی باید یاد داد و از ذکر اصول اولیه باید خودداری کرد کلامی بسیار ناقص و به عقیدۀ من خطرناک است. علم عملی وجود ندارد، البتّه موارد استعمال علوم، فصلی است که از علوم منشعب میشود و بین آن و اصل علم رابطهای ناگسستنی وجود دارد و حتی میتوان مورد استعمال علوم را که در واقع صنعت است میوۀ درخت علم دانست.
آیا شما میتوانید صنعتی را به من معرفی نمایید که پایۀ علمی نداشته باشد و خودبهخود و از روی تصادف پیدا شده باشد؟ اگر شما تصادف و اتفاق را در صنعت دخیل میدانید پس چرا برای انسان اولیه که برهنه و گرسنه بود و هر آن مورد حملۀ حیوانات واقع میشد تصادفی پیش نیامد. بسیاری از وقایع در هر روز اتفاق میافتد و تصادفات گوناگون پیش میآید ولی از آن همه تصادف و اتفاق کسی استفاده میکند که در کمین آنها نشسته باشد و آنها را با موشکافی و حساب دقیق بررسی نماید. این موشکافان و این عاشقان کشف اسرار همان ریاضیدانان و دانشمندان فیزیک و شیمی و علوم طبیعی هستند.
کوویه در این باره چنین میگوید: «صنایع جدید و طرز انجام اکثر کارهای دستی، خودبهخود به وجود نیامده است. دانشمندی که طالب یافتن حقیقتی بوده است رازی را دریافته است، دیگران از دانش او برای امور زندگی استفاده کرده، صنعتی به وجود آوردهاند. شاید آن دانشمند از آیندۀ امری که بر آن وقوف یافته بیخبر بوده است. او مشتاق کشف حقایق بوده، نظری به آیندۀ آن حقایق نداشته است. کارخانههای عظیم کشتیهایی که دل دریاها را میشکافند، مستعمراتی که هر روز آباد میشوند نتیجۀ اکتشافات و اختراعات دانشمندان است. مردم پس از آنکه فکر دانشمندی را گرفتند از آن نتیجۀ عملی میگیرند و در نگهداری اصل امانت اهتمامی به عمل نمیآورند.»
این است آنچه من به اولیاء امور میخواهم تذکر بدهم و آن را به طور خلاصه میگویم که همانطور که موارد استعمال علوم یعنی صنایع و حرفهها باید تعلیم داده شود باید به تعلیم اصول اولیۀ علوم نیز که هستۀ مرکزی تمام صنایع است کمال توجه را نمود. و این فکر غلط را که «علوم به طریق عملی آموخته شوند» نباید قبول کرد زیرا در آن صورت برای پرورش دانشمندان و بوجودآورندگان نظریههای جدید اقدامی به عمل نیامده است.
کشور آلمان به این اصل مسلم توجه کامل دارد و به عوض آنکه وقت خود را صرف مبارزههای سیاسی بینتیجه بکند و راجع به نوع حکومت به مباحثههای گیجکننده و بیاساس بپردازد، به اشاعۀ دانش و تهیه و بسط دستگاههای علمی کمر بسته است زیرا که ملّت به خوبی پیبرده است که: بزرگی، سیاست، آبرو و شرف حیثیت و افتخار، پیشرفتهای صنعتی و فکری فقط در سایۀ دانش و بسط و توسعۀ دستگاههای علمی به دست میآیند و بس.
کمی به اوضاع کشور خودمان برگردیم تا معلوم شود که پیشرفت ملیون در انقلاب کبیر فقط در اثر همکاری مخترعین و دانشمندان با ملت بود، البته نهصدهزار نفر سرباز فداکار در اختیار کنوانسیون بود ولی از مهمات جنگی خبری نبود و در قورخانهها هیچ نوع اسلحه و از همه بالاتر باروت وجود نداشت زیرا مدتها بود که آن را از سالپتری که از هند وارد میکردند میساختند (از سالپتر باروت میسازند.مترجم). برای تهیۀ توپ، مس لازم بود زیرا توپ را از آلیاژی (مخلوطی از فلزات.مترجم) میساختند که نودویک درصد آن مس بود و این مس را کشور ما از سوئد، انگلیس، روسیه و هند وارد میکرد. فولاد نداشتیم و خود ما نمیتوانستیم آن را در داخل کشور تهیه کنیم. در چنین وضعی بود که اولیاء کشور برای به ثمررساندن مبارزات ملت از دانشمندان دعوت کردند و مسئلۀ تهیۀ باروت و دیگر مواد جنگی را در میان گذاشتند و با کمال دلسردی و یأس، حل آن را خواستار شدند. در چنین محیط ناامیدی بود که مونژ از جا برخاست و گفت:
«بگذارید دیگران درهایشان را به روی ما ببندند، ما در خاک کشور خودمان سالپتر فراوان داریم، از آن باروت خواهیم ساخت و تا سه روز دیگر در اختیار ملیون خواهیم گذاشت»
و همینطور هم عمل شد. بعد برای ساختن وسایل دیگر، طرق سادهای توسط دانشمندان آموخته شد. مثلاً از زنگ کلیساها که آلیاژ مس و قلع است مس گرفته و به کارخانههای توپسازی داده شد، ندای وطن و احتیاج ملت آنچنان حرارتی در دانشمندان ایجاد کرد که تمام احتیاجات لشکری رفع شد و حتی فولادسازی که تا آن زمان قواعدش بر ما مجهول بود معمول گردید. بالن ساخته شد و تلگرافهای هوایی در جنگ مورد استفاده واقع گردید.
نتیجۀ این کوشش خستگیناپذیر دانشمندان، همان پیروزی درخشان ملیون بود. وجود چند دانشمند بود که ملتی را از شکست و اضمحلال نجات داد.
ای وطن تو روزی مشعلدار علم و فرهنگ بودهای و سراسر گیتی را به فروغ خود منور ساختهای! در مواقع خطر، دانشمندان به ندای تو پاسخ دادهاند و از تو الهام گرفتهاند و آنسان که حق توست به تو خدمت کردهاند. بشریت از نور اختراعات و اکتشافات تو به سرمنزل مقصود رسیده و از آسایش بهرهمند شده است، حیف است که در آینده چنین انوار تابناکی صحنۀ روزگار را روشن نسازد و بشریت در گرداب جهل و نادانی سرگردان بماند.
منبع: مجله یغما – خرداد سال 1332
سلام علیکم،
ضمن تشکر از متن زیباتون، 27 دسامبر سالروز تولد لویی پاستور است نه فوتش!
دکتر واقعا انسان ارزشمندی هستی.همیشه سلامت باشی