اثر «دیدرو»، شما را تبدیل به یک مصرفکننده ضعیف و بیعقل میکند!

ممکن است تا حالا نام این مشکل را نمیدانستید، اما به احتمال زیاد این مشکلی است که خودتان یا اطرافیان شما با آن زمانی درگیر بودهاند.
مثال: با صرفهجویی یک گوشی موبایل «های اند» میخرید. این گوشی رضایت شما را فراهم میکند، وسیله سرگرمیتان میشود و با نوع کاربری شما کاملا جور است.
اما بعد از مدتی، شما شروع میکنید به خرید انواع وسایل جانبی متنوع برای آن: برچسب، کاور، کیف، پایه نگهدارند، کابلها و رابطها و شارژرها، لنز، کارت میکرو اس دی، باتری اکسترنال و …
یک بار به خودتان میآیید و میبینید که لذت و سودمندی که هدف اصلی شما از خرید گوشی بود، تحت تأثر ذوقزدگی و مصرفگرایی شما قرار گرفته و شما این عادت را پیدا کردهاید که به صورت تکانهای خرید کنید.
مثال دوم که خانمها بهتر درک میکنند. مبلمان خانه بعد از دو سه سال عوض میشود. اما این پایان کار نیست. نخست قالیچه اتاق نشیمن، بعد کاغذ دیواری، سپس میز نهارخوری و بعد تزئینات و سرانجام درکوراسیون و حتی لوسترهای خانه هم باید تعویض و هماهنگ شوند!
در قرن هجدهم یک فیلسوف مشهور فرانسوی به نام دنی دیدرو هم به مشکلی برخورد که در مورد آن مقالهای به نام «تأسفهایم از تعویض لباس خواب قدیمی» نوشت!
او به عنوان هدیه یک لباس خواب زیبا دریافت کرد که خیلی دوستاش داشت، اما دریافت این هدیه باعث شد که احساس کند، همه خرد و ریزهای دیگر اطرافش با این هدیه خوب و زیبا، نامتناسب هستند و باید تعویض شوند.
در بازارهای موبایل و لوازم خانگی، فروشندگان به طرز عجیبی، از فروش لوازم جانبی و زینتی، حتی بیشتر از اجناس اصلی، سود میبرند و این دقیقا به خاطر همین ذوقزدگی، مصرفگرایی و تکانهای شدن خرید، بعد از یک خرید اصلی است.
حالا چه کنیم تا به این ورطه گرفتار نشویم و یک خرید، ما را به آبشاری مهارنشدنی از خریدهای دیگر، نیندازد؟
1- فقط هزینه یک خرید را در ذهنتان محاسبه نکنید، بلکه همه خریدهای دیگری را که آن خرید، در پی خواهد داشت را در نظر بگیرید.
خرید یک مانتیور تازه برای سیستم دسکتاپ شما، ممکن است شما را متقاعد کند که این مانتیور بزرگ و زیبا اصلا با اسپیکرها یا میز کامپیوتر قدیمی شما جور نیست!
اگر کامپیوتر شما کند شده و پردازشگر آن را میخواهید عوض کنید، باید در نظر داشته باشید که احتمالا این خرید، خرید رم، هارد اکسترنال و گیم و ماوس را هم ممکن است به دنبال داشته باشید.
آیا سرمایه و پسانداز کافی دارید؟ اصلا وقت لازم برای سر و کله زدن با خریدهای جانبی را دارید؟ اگر به دنبال ارتقای سیستم، مستعد وقت تلف کردن با گیمهای تازه شوید، چه؟
کلاهتان را قاضی کنید و اگر واقعا حس میکنید که ضعیفالنفس هستید و در مقابل خریدهای زنجیرهای، بیپناه هستید، اصلا همان خرید اول را هم انجام ندهید!
2- به کاربرد واقعی وسیله برای خودتان دقت کنید.
یک وسیله لوکس تزئینی، ممکن است چند ساعتی حس زیباییشناسی را ارضا کند. اما بعد از آن چه؟ یک لپتاپ هیبریدی اولترا ممکن است، بسیار ذوقزدهتان کنید، اما شمایی که فقط در منزل، وقت کار کردن با اینترنت را دارید و سر کار، اصلا نیازی به یک وسیله رایانشی ندارید، اصلا چرا به جز یک سیستم کامپیوتری مناسب قدیمی، باید کلی پول بابت یک لپتاپ گران بپردازید؟
3- داراییهای شما، هویت و شخصیت شما را تعریف نمیکنند!
ممکن است آشکار یا پنهان، در پسزمینه فکرتان، هنگام خرید، در نظر بگیرید که اگر فلان مبلمان یا گوشی یا کیف را بخرم، در چشم همکارانم آدمی خاص، دارا یا بسیار خوشسلیقه و متفاوت، جلوه خواهم کرد.
اما در نهایت آنچه که شما تعریف میکند، داراییها شما نیستند و آمیزهای از شخصیت، دانش، قدرت تعامل با دیگران، مهارتهای عملی و کلامی و جایگاه حرفهای واقعی شما هستند که رتبه مزلت شما را در جامعه مشخص میکنند.
یک خرید لوکس، نمیتواند طبقه اجتماعی شما را به ناگاه، بهتر کند و روی دیدگاه دیگران نسبت به شما هم بیتأثیر است.
درود بی پایان
در برخی موارد می توان از این اثر برای پیشرفت و ارتقای وضعیت افرادی که در مقابل تغییرات مقاومت نشان می دهند بهره جست.
مطلب خوبی بود دکتر عزیز.
این مشکل رو خیلی ها دارن .شاید اصل موضوع برمیگرده به تنوع طلبی انسان
آقای مجیدی در درست بودن این واقعیت که هر خرید ممکن است خریدهای جانبی را در کنار خود داشته باشد و اینکه آیا اصلا آن خرید برای ما ضروری بوده شکی نیست.
منتها مثلا در خصوص تعویض مبل و دکوراسیون ما میدونیم که با همان مبل و دکور قبلی مشکلی در ظاهر پیش نمیاد ولی
انجام اینکار و تازه شدن و پوست انداختن فضای خانه یک اثر خوب و پنهانی روی روح لااقل من میزاره.
حس میکنم غیر مستقیم این تازگی راندمان و کیفیت زندگی منو بالا میبره
همه ما آدما کم و بیش علاقمند به مورد توجه و تقدیر قرار گرفتن هستیم و دوست داریم از طریف علم یا پول یا وسایلی که داریم مورد توجه قرار بگیریم.
با جمله آخرتون یکم اختلاف نظر دارم “یک خرید لوکس، نمیتواند طبقه اجتماعی شما را به ناگاه، بهتر کند و روی دیدگاه دیگران نسبت به شما هم بیتأثیر است.”
من اینو خودم تجربه کردم وقتی سوار ماشین معمولی میشدم در برابر زمانیکه یک ماشین لوکس خریدم باور کنید روی دید دیگران روی من و حتی رفتار واحترامشون تاثیر مستقیم داشت.
با اینکه من پولی برای آنها خرج نکرده بودم ولی چون ماشین لوکس خریده بودم خیلی از دوستان و اطرافیان احترامشون به طرز محسوسی بالاتر رفت.
جالبتر اینکه حتی مردم کوچه بازار گاها برخورد بهتری حداقل از نظر رعایت حق تقدم این عبور ماشین من میزارن
این موضوعی که مطرح کردید خیلی جالبه امیدوارم بازم در خصوص ابعاد روانی این قضیه مطلب بزارید.
به طور کامل با این نظریه موافق هستم ـ خیلی بیخودی مصرف گرا شدیم ـ چقدر آدم دور ورم میبینم که مثلا موبایل آنچنانی خریده ولی تنها کاری که باهاش میکنه تماس گرفتن اس ام اس دادن و بازی کردنه یعنی همون کارایی که یه موبایل معمولی هم جوابش رو میده و واقعا خیلی از کاربردها رو یا بلد نیست یا اصلا نحوه استفادش رو نمیدونه خیلی از وسیله های خونمون هم همینجوره نمونه بارزش همین فرگازه که یه عمر با هدف کیک درست کردن یا غذا پختن با فر میخریم وی دریغ از یه بار کیک که باهاش درست کنیم یا غذایی توی فر قرار بدیم ـ و یه جور انباری زیر گاز درست میکنیم که فقط ظاهرش چم بقیه رو از کاسه در بیاره ـ همه چیزهای زندگیمون شده دکوری اول میخریم بعد میگیم حالا باهاش چکار کنیم درصورتی که باید انسان بر اساس نیازش خرید بکنه ـ
لذت بردم
مچکرم.خیلی خوب بود.یاد گرفتم از شما.
خیلی جالب بود.مرسی.
همه مشکلات از مورد 3 شروع میشه! متاسفانه مردمی هستیم که عقلمون به چشممونه…
سلام.
ممنون از مطالب خوبتون.
من با قسمت نظرات قالب جدید یه مشکل کوچیک دارم.
نظران خیلی به حاشیه چسبیده .
با اضافه کردن خاصیت padding به فایل css نظرات درست میشه فکر کنم.
کار سختی نیست.
سلام.
ممنون از مطالب خوبتون.
من با قسمت نظرات قالب جدید یه مشکل کوچیک دارم.
نظران خیلی به حاشیه چسبیده .
با اضافه کردن خاصیت padding به فایل css نظرات درست میشه فکر کنم.
کار سختی نیست…
بسیار خو بود.
ممنون
سلام برادر؛
مورد سوم «داراییهای شما، هویت و شخصیت شما را تعریف نمیکنند» از منظر مکتب یادگیری ارتباطگرایی، سخن چندان درستی تلقی نمیشود. یعنی، به سهولت نمیشود افراد را از روشهای ارتباطی و ابزارهایی که استفاده میکنند منفک کرد. به بیان دیگر، اتفاقا آدمها خودشان را با ابزارها و روشها تعریف میکنند. مبتنی بر دیدگاههای این مکتب نوظهور، نمیشود گفت، موبایل یا اینترنت ابزارهای خوب یا بدی نیستند؛ بلکه شیوه استفاده از آنهاست که خوب و بد تلقی میشوند؛ بلکه تکنولوژی جهتدار است!
ارادتمند // جواد زارعی
در رابطه با این متن: ” یک خرید لوکس، نمیتواند طبقه اجتماعی شما را به ناگاه، بهتر کند و روی دیدگاه دیگران نسبت به شما هم بیتأثیر است.”
توجه شما را جلب می کنم به این جک:
“یه رفیق دارم وقتی تو سانتافه اش به دخترا تیکه میندازه ۸۰% با لبخند جوابشو میدن. یه بار اومد تو پراید من و تیکه انداخت به چند تا دختر… و تازه اونجا بود که فهمید کچله “
“یک خرید لوکس، نمیتواند طبقه اجتماعی شما را به ناگاه، بهتر کند و روی دیدگاه دیگران نسبت به شما هم بیتأثیر است.”
تا همین چند سال پیش کمی راحتتر؛ با این حقیقت و مفهومی که پشت جمله بالا هست؛ روزگارمو میگذروندم.
لایه های فکری جامعه به قدری در هم تنیده شده که به راحتی نمیشه در این مورد نظری داد.
در حال حاضر، شکاف فکری و تنوع کاراکترها در جامعه به قدری افزایش پیدا کرده که سادگی کلام سابق، درباره ی ” ارزشها و مفاهیم اصلی زندگی” هماهنگ با وضعیت فعلی دیده نمیشه.
“مفاهیم اصلی” همیشه وجود دارن ولی در هر مرحله از سیر تاریخ بشر، شکل و رنگ متفاوتی به خود میگیرن.
خیلی جالب بود. ممنون از مطالب نکتهسنجانه و عالیتون.
فرمایش تان کاملا صحیح است ‘همین الان کنارگیری پی سی قدیمی ام باید جوری قطعات رو عوض کنم مجبور نشمردند همه قطعات رو عوض کنم.واما دوستانمان مطلب رو اشتباه متوجه شدن .هرچندوقت هم دارندگی از مردم عقل شان به چشمخانه .ولی واقعیت اینه که ما بالذات باید خودمان شخصیت داشته باشیم هرچند دیگران حواسشان به سروکار واموال میباشد.میگویند بهلولی با لباس بدی به عروسی رفت و راهش ندادند”’برگشت ولباس خوبی پوشید وبه عروسی رفت احترام وارد شد نوشاندن بالای مجلس.موقع غذا خوردن بهلولی استین لباس را در غذا میکرد و میگفت بخور .گفتند چه میکنی؟؟؟حکایت واگفت گفت غذا را به لباس داده اند نه به من .در هر حال باید از خودمان شروع کنیم وبه دیگران بر اساس ظاهر یا مل ثروت احترام نگذاریم همین .
یادش بخیر زمانی رو که پدرم کیس کامپیوتر رو زیر بغل میزد و دست من رو میگرفت تا بریم فلان قطعه رو عوض کنیم. در نهایت با یه کیس تازه بر می گشتیم خونه. البته هیچ وقت قاب کیس رو عوض نمیکرد.
بسیار زیبا بود
جالب بود.در مورد دومى درباره خودم نمونه مشاهبی هست. اول که سرفیس گرفته بودم خیلی ذوق زده بودم و میگفتم این دیگه آخرشه! الان فقط گهگاهی میگیرمش دستم که عذاب وجدان نگیرم که الکی پولم رو خرج کردن. البته این بیشتر مربوط میشه مطلبی که قبلا تحت عنوان چگونه از خرید اضافى جلوگیری کنیم میشه. الانم پشت یه سیستم ۱.۵ میلیونی میشینم وبگردی و فیلممو نگاه میکنم و نهایت لذتو میبرم
در مورد شماره ۳ خارج از ایران رو نمیدونم اما داخل ایران با اطمینان کامل میگم، اشتباه میکنی
رفتم منبع رو ببینم اما مثل اینکه نوشته خودِ دکتره. آقای مجیدى اگر خودتون مطلب رو نوشتید خدایی چجوری روتون شده مورد سوم رو بنویسید ؟؟
در کل نوشته خوبی بود ممنون دکتر
قبول دارم واقعا خودم بی جهت هی دارم گوشی عوض می کنم. دکتر جان باز هم بنویس چند وقتیه دست و دلت به نوشتن نمی ره انگار
شما این مطلب خوب رو نوشته ای در حالی که صفحه شما آگهی های مزخرف و گمراه کننده دارد. شاید آنها از کنترل شما خارج باشند، اما مشکل همین جاست.
تبلیغ مک دونالد مثلا زیبنده یک صفحه گیاهخواری نیست.
یک آگهی بود درباره موهای سفید. کلیک که کردم مرا برد به یک صفحه بی مرتبط پر از بنر و تبلیغ و …
I felt betrayed
پایدار باشید
مشکل صنعت و اقتصاد ویران ایران؛ مسلما تقسیر انتشاردهنده مطالب نیست. در فرنگستان به موازات و همسو با بالندگی اقتصادی، تولیدکنندههای محتوا حق انتخاب نسبی دارند که چه چیزی را تبلیغ کنند. اما در ایران شما یا باید تبلیغ نگیرید و کلا کارتان را متوقف کنید یا اگر میخواهید رسانهتان زنده بماند مجبورید با همین تبلیغها بسازید.
ما در خلا زندگی نمیکنیم. محیط پیرامون خود را نگاه کنید.
این انتظار خارج از توان است که بگویید چون در سایتتان مطلب فرهنگی و نوشتههای مربوط به دانش و فناوری با دقت طرح میشود، باید بروید و تبلیغاتی همسنگ با همانها پیدا کنید.
چنین محیط آرمانی فعلا وجود خارجی ندارد.
بسیار عالی بود