خاطرات دیجیتال ، زندگی دیجیتال ، پروژه MyLifeBits مایکروسافت

مقالهای از مجله
«ساینتفیک امریکن» که دیروز در سایت بالاترین
به آن لینک داده شده بود ، بسیار جالب بود ، مقاله بسیار بلند بود به همین خاطر از
آن پرینت گرفتم تا سر فرصت بخوانم.
همه ما میدانیم که حافظه انسان یک چیز فرار است. وقتی اسم
دوستی را فراموش میکنیم و یا نام کتاب مورد علاقهمان را به یاد نمیآوریم ، یا
پسوردی را فراموش میکنیم ، متوجه کامل نبودن حافظه خودمان میشویم.
مدتی است که یک تیم پژوهشی مایکروسافت کار بسیار جالب و
حیرتآوری را شروع کردهاند. آنها میخواهند این امکان را به وجود بیاورند که همه
خاطرات و وقایع زندگی انسانها ، دیجیتال شود.
این تیم کار خود را با یکی از اعضای مایکروسافت به نام گوردون بل
Gordon Bell شروع کرده است. شش سال است که آقای گوردون کوشش میکند همه خاطراتش را
دیجیتال کند ، از مطالب نوشتاری که میخواند گرفته تا میلهایی که چک میکند و از
تصاویری که میبیند تا چیزهایی که میشنود!
اما ضبط کردن خاطرات محدود به چیزهایی که میبینیم و میشنویم
نیست ، حسگرها میتوانند چیزهای غیرمحسوسی همچون میزان اکسیژن خون یا میزان دی
اکسید کربن هوا را هم بسنجند و ضبط کنند ، به این ترتیب میشود فهمید که برای مثال
چه چیزی آسم یک کودک را بدتر میکند. حسگرها همچنین میتوانند ضربانات قلب یک آدم
را پایش کنند و در مورد احتمال یک سکته قلبی به او هشدار بدهند.
پزشکان هم در این صورت میتوانند خیلی راحت این اطلاعات را مرور کنند تا دیگر نیازی
به اتکا به حافظه بیمارانشان نداشته باشند.
پروژه تحقیقاتی مایکروسافت MyLifeBits نام دارد.
اما تاریخچه استفاده از وسایل کمکی برای توسعه حافظه انسان
به پایان جنگ جهانی دوم بر میگردد ، در آن زمان مدیر اسناد ملی آمریکا ، فردی به
نام «ونوار بوش» ، پیشنهاد داد ، با استفاده از میکروفیلمها وسیلهای به نام
Memex ( مخفف توسعهدهنده حافظه یا memory
extender) ساخته شود تا همه چیزهایی که یک نفر میبیند در این
دستگاه ضبط شود از کتاب و نوشتههای دیگر گرفته تا مناظری که مشاهده میکند.
پیشرفتهای بسیار سریعی که به خصوص در چند سال اخیر در زمینه
عرضه انواع حافظههای ارزانقیمت با ظرفیت بالا ، دوربینها و حسگرهای دیجیتال و
نیز پردازندههای سریع ، صورت گرفته ، بیشک در تحقق چنین رؤیایی ، یاریرساننده
خواهند بود.
این روزها یک هارد دیسک ۶۰۰ دلاری میتواند یک ترابایت اطلاعات
را در خود ذخیره کند. این مقدار حافظه میتواند هر چیزی را که روزانه میخوانید از
متون کاغذی گرفته تا ایمیل و صفحات وب ، همه موسیقیهایی که در آرشیو دارید ، ۸
ساعت از صداهایی که روزانه میشنوید و همچنین ۱۰ عکس در هر روز را به مدت ۶۰ سال
برای شما ذخیره کند.
اگر پیشرفتها به همین سرعت ادامه پیدا کند ، در عرض یک دهه بعد ، حافظههای فلش
گوشیهای موبایل میتوانند همین مقدار حافظه داشته باشند و به علاوه میتوانند به
صورت بیسیم با یک هارد ۱۰۰ دلاری ۴ ترابایتی در تماس باشند.
در عرض بیست سال یک حافظه ۲۵۰ ترابایتی میتواند ، قیمتی فقط حدود ۶۰۰ دلار داشته
باشد ، حافظهای که میتواند ساعتها عکس و ویدئو از زندگی روزانه یک شخص حتی اگر
به مدت ۱۰۰ سال عمر کند ، در خود نگهداری کند.
درست به همان شیوهای که هارد دیسکها ارزان و باکیفیتتر
شدهاند ، پیشرفتهای زیادی در زمینه حسگرها ، دوربینهای دیجیتال و پردازندهها
هم صورت گرفته است. یک لپ تاپ معمولی این روزها قدرتمندتر از بزرگترین بانک
اطلاعاتی سال ۱۹۸۰ ، عمل میکند.
اما برمیگردیم سراغ آقای گوردون بل. در سال ۹۸ آقای
گروردن تصمیم گرفت ، زندگی روزمره خود را عاری از کاغذ کند ، او تصمیم گرفت همه
اسناد ، کتابها ، روزنامهها و یادداشتهای کاغذی خود را دیجیتال کند. به این
منظور او تصمیم گرفت همه این چیزها را اسکن کند. او فیلمهای شخصی خانگی خود را هم
دیجیتال کرد.البته این کار چندان آسان نبود و آقای گوردون مجبور شد یک دستبار شخصی
به مدت چند سال استخدام کند تا این کارها را برایش انجام دهد.
البته بعد از این مرحله اولیه ، کارها حالا بسیار برای آقای گوردن آسان شده است ،
چرا که دیگر عکسها و فیلمها و یادداشتهایش از همان اول دیجیتال هستند.
بعد از مرحله دیجیتال کردن اسناد ، آقای گوردن متوجه شد با حجم
بسیار بزرگی از اطلاعات روبرو است و نمیتواند به راحتی از آنها استفاده کند ،
اینجا بود که در سال ۲۰۰۱ ، پروژه MyLifeBits مایکروسافت شروع شد. این پروژه
باید کاری میکرد که یک بانک اطلاعاتی قابل جستجو از این اطلاعات درست شود.
همچنین MyLifeBits آقای گوردن را مجهز به وسایل دیگری
برای ضبط رخدادهای روزانهاش کرد ، وسایلی که تماسهای تلفنی آقای گوردن ،
برنامههای رادیویی و تلویزیونی که میشنید و میدید ، ضبط میکردند و همچنین به
صورت خودکار هر صفحه اینترنتی را که بازدید میکرد ، ذخیرهسازی میکردند. این
وسایل حتی میزان استفاده روزانه وی را از ماوس و کیبورد کامپیوتر ضبط میکردند.
وسیله دیگری که در طی پروژه MyLifeBits ، آقای گوردون به آن
مجهز شد یک دوربین «پوشیدنی» قابل حمل به نام sensecam
بود. این دوربین یک دوربین عادی نیست. این دوربین هر گاه یک شخص به
گوردون نزدیک میشود، از روی اشعه ماوراء بنقش ساطع شده ، متوجه حضور آن شخص
میشود و عکسی میگیرد. هر وقت گوردون از اتاقی به اتاق دیگر میرود ، دوربین با
توجه به تغییر جزئی میزان نور ، متوجه جابجایی میشود و عکس دیگری میگیرد و ذخیره
میکند.
بعد از ۶ سال دیجیتالی کردن زندگی ، حالا آقای گوردن یک حافظه
جانبی ۱۵۰ گیگابایتی شامل ۳۰۰ هزار سند دارد. او ۶۰ گیگ خاطره ویدئویی ، ۲۵ گیگ عکس
، ۱۸ گیگ صدا و موسیقی ، ۱۰۰ هزار صفحه وب ، ۱۵ هزار فایل متنی و ۲ هزار فایل پاور
پوینت را در خاطره دیجیتالی خود دارد. به یک صفحه از خاطرات وی در
اینجا نگاهی بیندازید.
MyLifeBits برای کاراتر شدن باید پیشرفتهایی صورت بدهد
مثلا باید مبدلهای صدا به متن بهتری نوشته شوند تا همه صداها قابل جستجو شوند ،
همچنین باید نرمافزارهای تشخیصدهنده خودکار قیافه نوشته شوند تا فرد مجبور نشود ،
برای همه عکسها زیرنویس بگذارد تا بعدا بتواند به راحتی آنها را جستجو کند.
بعضی از جنبههای MyLifeBits این روزها عملا مورد
استفاده قرار میگیرند ، مثلا چند شرکت تجاری لباسهایی با حسگرهای علایم حیاتی
ساخته اند که میتوانند به وسیله بیماران مورد استفاده قرار بیگرند تا اطلاعات سلامت
آنها ثبت شود و به وسیله پزشکان مورد استفاده قرار بگیرد.
برای اینکه پروژه MyLifeBits
عملا بتواند وارد زندگی روزانه شود ، باید بر یک سری چالشها و مشکلات فنی غلبه
کند:
– مشکلات حقوقی : عکسبرداری بدون اطلاع از اشخاص و بعضی اماکن ، همه گاه قانونی
نیست.
– مشکلات امنیتی :
– قدیمی شدن بعضی از فرمتهای ذخیرهسازی اسناد در طی سال های زندگی بک شخص
– طراحی نرم افزارهای که بتوانند ضمن یک جستجوی دقیق و سریع ، اطلاعات باارزش از
این حجم اطلاعات به دست بیاورند.
– مجهز شدن به هوش مصنوعی
با رفتن به این صفحه سایت مایکروسافت
میتوانید اطلاعات کامل تری در مورد این پروژه بخوانید. همچنین این صفحه آرشیوی از
مطالبی که تا به حال در رسانهه ای معتبر در مورد MyLifeBits نوشته شوده ،
جمعآوری کرده است.
بسیار مقاله جالبی بود
مرسی
با تشکر از مطلب ارائه شده.
علاقه مندم این موضوع را پیگیری نمایم.