کتاب هزار خورشید تابان: معرفی و بررسی و تحلیل

مدتی بود که انتظار خواندن رمان «هزار خورشید درخشان» را میکشیدم. هزار خورشید درخشان یا عنوان انگلیسی A thousand splendid suns دومین رمان خالد حسینی ، نویسنده و پزشک افغان 42 ساله مقیم آمریکا است ، نویسندهای که با «بادبادکباز» به طرز اعجابآوری یک شبه ره صد ساله پیمود و هماکنون در شرق و غرب مشتاقان و علاقمندان بیشماری دارد.
هزار خورشید درخشان و ترجمههای همزمان نخستین ترجمه از هزار خورشید درخشان توسط «نشر باغ نو» و با مترجمی «بیتا کاظمی» وارد بازار کتاب شده است. این کتاب در 461 صفحه و با قیمت شش هزار تومان در دسترس خوانندگان قرار گرفته است.
گویا ترجمه «ناهید سلامی» با نام «هزار خورشید تابان» هم منتشر شده است.
سه ناشر ایرانی دیگر، انتشار ترجمههای متفاوتی از این اثر را پیگیری میکنند. مهدی غبرایی، سمیه گنجی و منیژه شیخ جوادی مترجمان دیگری هستند که ترجمه آنها از هزار خورشید تابان به پایان رسیده است. این مترجمان از چهار نام متفاوت «هزار آفتاب شگفتانگیز»، «هزار خورشید درخشان» ، «هزارخورشید با شکوه» برای این اثر استفاده کردهاند.
یه این ترتیب «هزار خورشید درخشان» در بازار کتاب ایران رکورد ترجمههای همزمان را شکسته است ، پیش از این «هری پاتر» ، رکورددار ترجمههای همزمان فارسی بود.
عنوان رمان
نام رمان جدید و موفق خالد حسینی برگرفته از شعری از صائب تبریزی است. صائب تبریزی در افغانستان و پاکستان شاعری شناختهشده و محبوب است. او در سفری که به کابل داشته، قصیدهای در مدح این شهر گفته که با این بیت شروع میشود: «خوشا عشرتسرای کابل و دامان کُهسارش/ که ناخن بر دل گل میزند مژگان هر خارش».
او در همین قصیده، کابل را شهری با عبارت «هزاران شمس رخشنده» توصیف میکند:
حساب مهجبینان لب بامش که میداند / دو صد خورشیدرو افتاده در هر پای دیوارش
ترجمه انگلیسی این عبارت، دوبار در طول کتاب ذکر میشود؛ یک بار زمانی که خانواده لیلا در حال ترک کابل هستند و بار دیگر وقتی که لیلا تصمیم میگیرد از پاکستان به افغانستان برگردد.
خلاصهای از داستان
برای اینکه داستان را لو ندهم ، تنها مختصری در مورد داستان این رمان می نویسم.
همانند بادبادک باز نویسنده روایت و داستانپردازی عمدتا خطی و سرراستی دارد ، شیوهای از نویسندگی که در عین سادگی به سبب مهارت خالد حسینی ، چیزی از زیبایی نوشتار ، نمیکاهد. داستان رمان هزار خورشید درخشان درباره دو زن به نام مریم و لیلا است.
مریم دختر نامشروع یک بازرگان افغانی است که تا 15 سالگی به همراه مادر ، جدا از پدرش از زندگی میکند ، مرگ مادر باعث میشود که پدرش وادار شود مدتی کوتاه او را در جمع خانواده «واقعی» خود بپذیرد ، ولی در نهایت پدر مجبور میشود که برای حفظ آبرو ، دختر را به ازدواج یک مرد مسن و خشن اهل کابل دربیاورد. لیلا ، اما ، دختری کاملا متفاوت است ، او دختر باهوش یک روشنفکر افغانی است. دست سرنوشت باعث میشود که این دو زن با هم همخانه شوند ، روابط خصمانه ابتدایی آنها ، مبدل به رابطهای دوستانه میشود که در انتها بیشتر شبیه رابطه یک مادر و دختر میشود.
هزار خورشید درخشان و رویدادهای سیاسی افغانستان
نویسنده در طی روایت داستان ، مروری بر حوادث و رخدادهای سیاسی افغانستان دارد و در آن داستان افغانستان در یک بازه زمانی 45 ساله از زمان کودتای سال 1973 علیه ظاهر شاه تا افغانستان بعد از 11 سپتامبر ، روایت میشود : ورود روسها ، جنگهای مجاهدین با روسها ، عقبنشینی نیروهای روسی ، درگیری قومها و دستههای مختلف در افغانستان و رنجهای بیشمار مردم عادی ، به قدرت رسیدن طالبان ، حادثه 11 سپتامبر و پس از آن.
«دوستان جوان من ، این داستان کشور ماست ، یه مهاجم بعد از دیگری ، مقدونیهایها ، ساسانیها ، عربها ، مغول ها و حالا هم روسها. اما ما مثل اون دیوارها هستیم. درب و داغون و بدون زیبایی ، اما هنوز هم سر پا ، درست نیست برادر؟»
«شبها لیلا در تخت خود دراز میکشید و برقهای ناگهانی سفیدرنگی که از پنجرهاش معلوم میشد را نگاه میکرد. به صدای رگبار مسلسلها گوش می داد و تعداد موشکهایی را میشمرد که زوزهکشان از روی خانهشان گذشته با موج خود گچهای سقف اتاق را روی سرش میپاشیدند. بعضی شبها نور آتش موشکها به قدری زیاد بود که می توانستی با آن کتاب بخوانی و خواب هرگز نمیآمد و اگر هم میآمد رؤیاهای لیلا سراسر آتش و اعضای بدن جدا شده و ناله زخمیها بود. صبح هم آرامش نداشت. صدای اذان که بلند میشد ، مجاهدین اسلحههایشان را کنار گذاشته ، به سمت قبله ایستاده و نماز میخواندند. بعد دوباره جانمازها تا میشد و تفنگها پر شده و از کوهها به کابل آتش میشد و کابل هم به کوهها آتش میکرد. لیلا و بقیه شهر ، درست مانند سانتیاگو که شاهد تکهتکه شدن ماهی بزرگش توسط کوسهها بودند ، فقط باید تماشاچی میبودند.»
در هزار خورشید درخشان بارها نام شخصیتهای سیاسی ، جنگسالاران و افراد تأثیرگذار در افغانستان معاصر را میخوانیم.
کمتر از یک گربه خانگی
رمان هزار خورشید درخشان ، بیش از آنکه به افغانستان از دیدگاه سیاسی و کشمکش قدرت داخلی و خارجی بنگرد ، روایتگر زندگی زن افغان است و به قول منتقد روزنامه نیورکتایمز اگر کتاب بادبادکباز را داستان پدرها و پسرها بدانیم ، رمان هزار خورشید درخسان را باید راوی زندگی مادران و دخترها دانست.
به عبارت دیگر نویسنده در این اثر از ورای برقع زنان افغان به افغانستانی نگریسته است که دستخوش جدال سنت و مدرنیته ، تعصب و آزاداندیشی ، شفقت و بیرحمی است.
حسینی در مصاحبهای که انجام داده است گفته است که برای نوشتن رمان ، در بهار سال 2003 به افغانستان رفته و طی این سفر با زنان افغان به گفتگو نوشته است و از خلال همین صحبتها و نقل خاطرات بوده است که وی توانسته طرح و شالوده اولیه داستان را در ذهن ایجاد کند و بعد با مهارت روی کاغذ بیاورد.
«مثل عقربه قطبنما که رو به شمال میایستد ، انگشت اتهام یه مرد هم همیشه زنی رو پیدا میکنه. همیشه اینو یادت باشه مریم»
نویسنده در این رمان ، داستان زنانی را مینویسد که ارزششان به مراتب کمتر از گربههای خانگی است و مخاطب را با جامعه مردسالار افغانستان آشنا میکند.
در همین زمان ، حسینی از بوداهای نیستشده بامیان ، تب تایتانیک در افغانستان ، گشتهای پاترولهای طالبان و از بیمارستانهایی مینویسد که زنان زائو را به سبب زنبودنشان پذیرش نمیکردند.
خالد حسینی و فرهنگ ایرانی
مانند بادبادکباز علاقه حسینی به فرهنگ ایرانی کاملا مشهود است. در خلال گفتگوها و در طی شرح داستان ، نویسنده سخن از جامی ، صائب تبریزی ، حافظ ، سی و سه پل و حتی ترانه سلطان قلبها میآورد.
این علاقه و همبستگی بیدلیل نیست ، حسینی در دوران کودکی بسیاری از آثار شعرای ایرانی و ترجمههای مترجمان ایرانی را از آثار غربی خوانده است ، وی هنوز در خانهاش به زبان فارسی با خانواده صحبت میکند.
برداشت سینمایی از هزار خورشید درخشان
«استیون زایلیان» ، فیلمنامه نویس مشهور، قرارداد نوشتن فیلمنامهای با اقتباس از رمان «هزار خورشید درخشان» را امضاء کرده و قرار است کارگردانی این فیلم را نیز برای کمپانی «کلمبیا پیکچرز» به عهده بگیرد.
تهیه کنندگی این فیلم را اسکات رودین بر عهده گرفته است. کمپانی «کلمبیا پیکچرز» برای ساخت این فیلم حدود 15 میلیون
دلار بودجه در نظر گرفته است. از مشهورترین فیلمنامههایی که استیون زایلیان به رشته تحریر درآورده است، می توان به «دار
و دسته نیویورکی» ، «فهرست شیندلر» و بازنویسی «همه مردان شاه» (که کارگردانی بازسازی آن را هم بر عهده داشت) اشاره کرد.
به این ترتیب مانند بادبادکباز ، باید منتظر فیلم سینمایی هزار خورشید درخشان هم باشیم.
هزار خورشید درخشان و موفقیت تجاری
بادبادک باز خالد حسینی ، چهار میلیون نسخه فروش داشت. هزار خورشید درخشان هم از لحاظ تجاری و آمار فروش کاملا موفق بوده است ، در حال حاضر با وجود اینکه سه ماه از ورود این کتاب به مراکز فروش گذشته است ، هنوز جزو پرفروشهاست و در رده دهم قرار دارد.
در کانادا هم هزار خورشید درخشان در صدر جدول پرفروشهای ادبی قرار دارد. این رمان همچنین جزو کتابهای پرفروش سایت آمازون است.
دانلودها و منابع بیشتر
متن کامل رمان هزار خورشید درخشان به انگلیسی (لینک مستقیم نیست ، لینک را در یک صفحه جدید باز کنید ، چند لحظه
صبر کنید تا لینک دانلود ظاهر شود)
مصاحبه با خالد حسینی در یوتیوب درباره هزار خورشید درخشان
نمونهای از کتاب صوتی هزار خورشید درخشان چند صفحه ابتدایی ترجمه فارسی رمان با فرمت PDF
صدای خالد حسینی در حال خواندن قسمت کوتاهی از رمان هزار خورشید درخشان
سایت رسمی خالد حسینی
نوشته قبلی وبلاگ من در مورد بادبادکباز و فیلم بادبادکباز
منابع:
نیویورک تایمز
npr
سایت خبرگزاری میراث فرهنگی
سایت روزنامه همبستگی
ایسنا
اولین بار که بادبادک باز را خواندم به خواندن چند صفحه اولش اکتفا کردم . خیلی خوشم نیامد اما بعدها که به پیشنهاد دوستی دوباره خواندمش سادگی و مهارت نویسنده جاذبه خاصی به موضوع میداد ، امیدوارم این کتاب هم به همون روونی باشه
از خوندن بادبادک باز که لذت بردم. این مطلبتون هم مثل مطلبی که در مورد بادبادک باز نوشتید خیلی کامل و خوب بود ولی میشه بگید کدوم ترجمه بهتره؟
پاسخ : راستش من یک ترجمه بیشتر ندیدهام که اون هم خالی از اشکال نبود. جاهایی تعدیل شده بود و شتابزدگی در اون به چشم میخورد.
سلام
بادبادک باز رمان خوبی بود.حتی می تونم بگم یکی از بهترین رمانهایی بود که در یکسال اخیر خونده بودم.امیدوارم این اثر آقای حسینی هم به همون خوبی باشه.
شادباشی!
من دارم نسخه انگلیسی کتاب را می خوانم. فکر کنم در ترجمه فارسی بخش هایی حذف شده باشد. یعنی قاعدتن اینطور باید باشد!!! برایم جالبه که تو متن انگلیسی مدام از کلمات فارسی در متن استفاده کرده و اکثرن هم توضیح نداده که معنی این کلمه به انگلیسی چیست! بنابراین ما که فارسی زبان هستیم مشکل نداریم، اما احتمالن برای خواننده غیرفارسی زبان کلی سوال پیش میاد که این کلمات یعنی چی؟!
راستی! ” خاطرات یک گیشا” را بالاخره خواندید؟ فیلمش را چی؟ دیده اید؟ 🙂
من نه منتقد ادبی هستم نه یک نویسنده اما مسئله زن ستیزی نه تنها در جوامع سنتی (متاسفانه بیشتر اسلامی)بلکه درجوامع مدرن امروز هم به وضوح قابل رویت است نمونه بارز آن هم برای من مطالعه زندگی پرنسس دایانا و در نهایت قتل او بود.
درضمن معتقدم که وحشتناک ترین قاتل زنان خود زنان بعلت داشتن حس حسادت وکمبودهای شخصی آنهاست.اماازمعرفی این کتاب توسط شما نیز ممنونم ودراولین فرصت آن را تهیه خواهم کرد.
سلام
مطلب جالبی بود.
مرسی.
merci ama linke downloadeshe engelisish kharabe download namishe mamnoon
hi,tanx 4 the e-book.i read it nonstop with out blinking.really great book.i cried alot in some parts .i just wanna thank u for sharing it with us.if u have any other ebooks plz do the same
سلام
ممنون از مطلب زیبائی که نوشتید . تابحال از خالد حسینی و آثارش هیچ نمی دانستم . همه متن pdf را با اشتیاق خواندم . لطفا ” در مورد عکسی که از rawa گذاشته اید توضیح بدهید.
thanks for details
اطلاعات کاملی بود از کتاب.من خودم ترجمه فارسی را خوندم و به همه دوستان توصیه میکنم.
وبلاگ شما را خیلی وقت است که می شناسم
داشتم دنبال متن کامل هزار خورشید درخشان می گشتم که تصادفاٌ به این وبلاگ برخوردم
نوشته هایش برایم آشنا بود امیدوارم از شما کپی نکرده باشد
http://satreavval.blogfa.com/author-mreza_fasihy.aspx
پاسخ : دقیقا کپی وبلاگ منه.
راستش به نظر من هم بادبادک باز و هم هزار خورشید درخشان دو کار فوق العاده معمولی بودند و ارزش ادبی هنری اجتماعی خاصی نداشتند فقط چون افغانها تا به حال کتاب ننوشته اند و کسی از فرهنگ و شیوه زندگی آنها اطللاع نداشت و به ویژه حادثه 11 سپتامبر ،این رمانها اینقدر گل کرد و جزو Best seller ها شد وگرنه مثلا سینوهه و یا برباد رفته کجا و هزار خورشید درخشان کجا
به نظر من هزار خورشید درخشان از بادبادک باز هم زیباتر بود، امیدوارم آقای خالد حسینی این روند صعودی را ادامه بدهند و موفق باشند در ضمن از قسمت هایی که از ایران نام برده میشد خوشم آمد.
سلام خوش حالم که این کتاب رو به توصیه یکی از اساتیدم خوندم.وخوشحالتر که در این باره مسانی هستند که با من هم حس اند.برای نوشته تون درباره بادبادک باز هم متشکرم.
سلام ودرود فراوان برشما امیدوارم موفق باشید
رمان بسیار زیبا وجذاب بادبادک باز رامطالعه کردم بسیار واقعگرا وغم انگیز بود درحال حاضر مطالعه کتاب هزارخورسید درخشان را
شروع کرده ام.
سلام ودرود فراوان برشما امیدوارم موفق باشید
رمان بسیار زیبا وجذاب بادبادک باز رامطالعه کردم بسیار واقعگرا وغم انگیز بود درحال حاضر مطالعه کتاب هزارخورسید درخشان را
شروع کرده ام.
با چه اشتیاقی، دوساعت مرخصی گرفتم تا سری به چشمه بزنم. هم کتاب هزار خورشید درخشان را برای خودم و هم دو قصه ساده شده از شاهنامه را برای پسرم بخرم. ترجمه بیتا کاظمی افتضاح است. شش هزار تومان حرام کردم. شما اشتباه مرا نکنید. ترجمه مهدی غبرایی قطعاً دلنشین تر و به استیل نویسنده بسیار نزدیک تر است.