زن ناشناس سین، مانکن CPR!

مشهور شدن و ماندگار شدن یک نفر در تاریخ، چندان ساده نیست و از سوی دیگر از قاعده و قانون منطقیای هم پیروی نمیکند. بسیارند کسانی که همه عمرشان را به خدمت جامعه انسانی گذراندهاند، ولی هیچ نامی و نشانی از آنها در کتابها، نشریات و فیلمها و مهمتر از همه در اذهان مردم باقی نمانده است و چه بسا کسانی که یک شبه ره صد ساله پیمودهاند و وبه خاطر کاری غیرمترقبه، یا حضوری تصادفی در جایی، یا گرفته شدن عکسی از آنها و حتی مرگشان، چهرهشان در تاریخ ماندگار شده باشد.
در این پستم در مورد زنی خواهم نوشت که چهرهاش با داستانی عجیب برای همیشه جاودانه شده است:
اواخر دهه 1880 میلادی بود که که جنازه زنی از رود «سین» Seine پاریس بیرون کشیده شد، در این جنازه هیچ نشانی از وقوع خشونت مشهود نبود و ظن آن میرفت که زن، خودکشی کرده باشد. چهره زن آرامش خاصی داشت و به نظر نمیرسید، بیش از 16 سال داشته باشد.
اما یک آسیبشناس پاریسی، شیفته چهره زیبای زن شد و تصیم گرفت یک قالب گچی از صورت این زن تهیه کند. هویت زن، هیچگاه مشخص نشد.
حالت خاص چهره این زن و زیبایی او باعث شد، کپیهایی از روی این قالب گچی تهیه شود و به زودی به عنوان یک تندیس دکوری از این کپیها استفاده شود.
با گذشت زمان، بر شهرت تندیسهای گچی این زن افزوده شد، کسانی که چهره زن ناشناس را میدیدند و لبخند معماگونهاش را میدیدند، کنجکاو میشدند که این زن چگونه زیسته است، چطور فوت کرده است و در چه جایگاه اجتماعی قرار داشته است. حتی «آلبر کامو» لبخند او را با لبخند مونالیزا مقایسه میکرد.
روز به روز بر محبوبیت تندیس زن ناشناس افزوده میشد، طوری که از روی قالب گچی عکسبرداری انجام شد و با استفاده از عکسها، تندیسهایی به صورت انبوه، در جاهای مختلف تولید میشدند. تندیسهای جدید، جزئیات بیشتری داشتند. همین تولید انبوه تندیسها باعث شد، آوازه شهرت او به همه جا و حتی مجامع هنری هم برسد.
تیپ خاص چهره زن ناشناس، در آن زمان نمادی از زیبایی زنانه محسوب میشد، طوری که «ال الوارز»، شاعر و منتقد انگلیسی، عقیده دارد که همچنان که در دهه 50 «بریژیت باردو»، سمبل زیبایی بود، این زن ناشناس هم در دهههای نخست قرن بیستم، مدل زیبایی بود و هنرپیشه آلمانی مشهور نیمه اول قرن بیستم به نام «الیزابت برگنر» او را مدل خود قرار میداد.
در آثار ادبی انگلیسی، آلمانی و فرانسوی زیادی به زن ناشناس اشاره شده است، برای مثال در رمان انگلیسی با عنوان «پرستنده چهره» که در سال 1900 منتشر شد، یک شاعر انگلیسی عاشق ماسک این زن میشود و آنچنان شیدا میشود که باعث مرگ دختر و خودکشی همسرش میشود.در رمان پرفروش یک نویسنده آلمانی به نام Reinhold Conrad Muschler، نویسنده داستانی تخیلی در مورد این زن ناشناس خلق کرده است. او در این رمان، داستان رمانتیک یتیمی به نام «مادلین لاوین» را نقل میکند که عاشق یک دیپلمات انگلیسی میشود و بعد از ماجرایی عاشقانه در رود «سین» خودکشی میکند. از روی این رمان که به زبانهای دیگر هم ترجمه شده است، فیلمی در سال 1936 تهیه شد.
«ولادیمیر ناباکوف» هم در سال 1934، شعری با عنوان L’Inconnue de la Seine در مورد این زن سرود.
مانکن CPR (احیای قلبی ریوی):
اما چیزی که باعث شد، توجهم به این مطلب جلب شود و این پست را در مورد این زن ناشناس بنویسم، پستی بود که در وبلاگ یک پزشک امریکایی، در مورد مانکنهای CPRای دیدم که چهرهشان از روی صورت زن ناشناس ساخته شده است.
برای آموزش احیای قبلی ریوی به دانشجویان پزشکی، پرستاران و عامه مردم از مانکنهایی استفاده میشود. این مانکنها طوری ساخته میشوند که سیستم تنفسی انسان و ظاهر بدن او را تقلید کنند. یک سازنده نرژوی این مانکنها، نخستین بار در سال 1960، مانکنی با قیافه زن ناشناس ساخت.
این مانکنها Resusci Anne نام دارند و از سال 1960 تا به حال انواع مختلفی از آنها مثلا انواعی که سایر شرایط اورژانسی مثل زخم و تروما را هم تقلید میکنند، ساخته شده است.
حین آموزش CPR، تنفس دهان به دهان هم به وسیله این مانکنها ماساژ داده میشود، به همین خاطر رندان معتقدند که زن ناشناس، بیش از هر زن دیگری روی این کره خاکی تا به حال بوسیده شده است!
این نوشتهها را هم بخوانید
مدل cpr هم نشدیم…پوف..!
نیمرخش منو به یاد ژولیت تو سریال لاست میاندازه
خدا قسمت کنه
ای بابا من که چندتا مانکن CPR دیدم و تو دوره های آموزشی مون باهاشون کار کردم هیکئومشون این شکلی نبود تازه همشون مرد بودن بد نیست درباره مرد نا شناس هم تحقیق کنید و فکر کنم این خانوم تا حالا تو ایران بوسیده نشده و اینم باید به گینس اطلاع داد تا ثبت بشه
بسیار مطلب جالبی بود واقعا خسته نباشین ، ضمنا من تو بلاگم هر روز نرم افزارهای جدید ، کتاب و مجله های روز دنیا و موسیقی معرفی کرده و لینک دانلود میگذارم خوشحال میشم به وبلاگ من سر بزنید
مرسی – سوفرا
http://darabian.wordpress.com
بالا نمیاد ک سایتتون
خیلی جالب بود :) راستی جمله آخر رو درست کنید…فکر کنم جای آموزش نوشتین ماساز
لذت می برم.
ادیب فروتن
سلام
چیزی که نظرمو به خودش جلب کرد این بود که با وجود اینکه تا حالا مطلبی راجع به این زن نشنیده بودم ولی چهره اش به نظرم خیلی آشناست…
از اون چهره هایی که آدم باهاشون احساس قرابت و نزدیکی می کنه….یه جوریه…
و اگه با همین لبخند هم مرده باشه که واقعت” خوش به حالش…..
در ضمن من تقریبا” هر روز سایتتون رو چک می کنم از مطالب جالبی که می نویسید هم استفاده می کنم و هم لذت می برم.
پایدار باشید
توی ایران مانکن ها اکثرا مرد هستند
به Marketa Irglova هم بی شباهت نیست.
جالب بود دکتر جان
چه نکته های دور و بر ما وجود داره و ما اطلاع نداریم ؟!
چه زنی خدا رحمتش کند برای شادی روحش بخوان سوره …….
سلام :)
ممنون خیلی جالب بود.
بسیار کنجکاو شدم بدونم داستان واقعی این زن ناشناس چی بوده؟
سلام
با پست های جدید به روز هستم.
امیدوارم همیشه شاد و کامیاب باشید.
“اندر احوالات زن ایرانی….”
تلفظ صحیح نام رودخانه به فرانسه سِن هست، نه سین.
اشاره جالبی بود به مدلهای CPR . تا حالا دقت نکرده بودم……………………
بسیار جالب بود… ممنون
پزشک جان،
جالب بود !اتفاقا صدقه سری همین خانومه هفته پیش رفتم که کمکهای اولیه و cpr یاد بگیرم! ولی چه فایده که دیگه نمیزارن ببوسیش ویک سری لوازم جانبی بی مزه میدن توشون فوت کنی ! جالب بود اومدم الان بیشتر با شخصیت این خانوم آشنا شدم ! دمت گرم!
سلام آقای دکتر سوالم این بود که برای شبیه سازی یک نفر به چه چیزی لازم هست ؟ بزاق ؟ خون ؟ یا عضوی از بدن . متشکر
شاید ترجیح میداد فردیت ش حفظ بشه…
آره یه جورایی حالت مونالیزا رو داره.
چه مطلب جالبی بود .
شاد باشید و عاشق
خیلی جالب و غمناک بود. یعنی این بنده خدا هیچکس و نداشته که شناساییش کنه!
با سلام.
مطلب امروز وبلاگم به همین پست شما اختصاص پیدا کرده و چون همیشه مطالبم با ذکر منبع در وبلاگ گذاشته میشه،توسط یکی از دوستان وردپرسی http://fancies.wordpress.com به بنده اطلاع داده شد که شما هم چنین مطلبی رو نوشتید و جالبتر اینکه منبع ذکر شده در وبلاگم آدرس فرومی است http://www.mydaily.ir/forum/showthread.php?p=826#post826 که احتمال به یقین از روی مطالب شما کپی برداری کرده……..
بنابراین با اجازه شما،لینک منبع را به این پست شما تغییر داده و امیدوارم اشتباه دیگران را به حساب من حقیر نذارید.
با تشکر و احترام :
Gajamoo
چقدر جالب… چه اسرار امیز…
میگم منم برم تو “سن” خودکشی کنم بلکه یکی دید و پسندید.بعد مدل سی.پی.ار بشم، بعد حین تنفس دهان به دهان شاهزاده بیدار بشم و وی لیو هپی اور افتر…(مث زیبای خفته!:( )
عالی بود.
آفرین به مغز های متفکر!
سلام
چرا تازگی ها دیر به دیر آپ می کنید ؟
ما عادت کردیم هر روز مطالب جدیدی رو از شما بشنویم :)
عجب!!! پس چرا استاد اورژانس ما می گفت این مدل رو پزشکی ساخته که دختر 16 سالش رو در دریا از دست داده و چون اعتقاد داشته که اگر اون زمان کسی سی پی آر بلد بود دخترک نجات پیدا می کرد مدلی از دخترش ساخت تا بدین وسیله جان بسیاری رو نجات بده و کلی هم ما رو تهدید کرد که به این مانکن احترام بذاریم.
اطلاعات جالبی بود. شاد باشی دکترجان
خیلی جالب بود. تا حالا نمیدونستم مانکنی که تو کلاس سی پی آر داشتیم یک شخصیت با داستان واقعی بوده! راستی دکتر جان …تو پست اخیرم اشاره کوچکی به یکی دیگه از سریالهای اینور آبی داشتم . میدونم کما بیش این سریالها را دنبال میکنید. اگر خواستید نظری بیاندازید. به هر حال بعدها مطلبی از لاست نوشتید که معرکه بود. گمونم با توجه به اتفاقات اخیر قرن بدک نباشد از زبان شما در مورد این سریال هم بخوانیم. سبز باشید
سلام.آرامش…..ودیگر هیچ…ممنون