.

معنای خواستن

فرانک مجیدی: چقدر آدم بدی شده‌ام! چقدر بد است که از «ایگور» و «کشتن مرغ مقلد» نوشته‌ام اما برای اینکه فقط نوشته‌باشم. چون قلم، از آن من است و نوشته‌هایم شانسش را می‌یابد که در سایتی پرمخاطب به نمایش درآید، می‌توانم نمایش آدم روشنفکر و فرشته را اجرا کنم. چقدر از خودم خجالت می‌کشم…

اواخر فروردین امسال، نخستین لینک‌های مربوط به نمایش اعجاب‌آور یک زن در مسابقه‌ی «استعدادهای درخشان بریتانیا» را دیدم. اوایلش توجهی نکردم، بین این همه موسیقی و صدا، یک تازه‌وارد چه اهمیتی دارد؟ اما لینک‌ها بیشتر می‌شد. کنجکاو شدم و در اولین ثانیه‌ای که سوزان بویل را در یوتیوب تماشا کردم، با تبختر پوزخند زدم، اصلاً برای ضایع کردن این‌همه لینک هم که شده، دلم می‌خواست ببینم صدای این خانم مگر چیست؟ آدمی با آن سن و قیافه و تیپ، اگر صدای خوبی داشت، تا بحال 1000 بار در کارخانه‌ی شهرت‌سازی رسانه‌ها کشف می‌شد، وقتی گفت می‌خواهد یک خواننده‌ی حرفه‌ای شود، من هم درست مثل همان دختر بین تماشاچی‌ها، با تحقیر نگاهش کردم. فقط چند ثانیه‌ی بعد با شنیدن آوازش، دهانم باز مانده‌بود و وقتی I Dreamed A Dream تمام شد، متوجه شدم دارم اشک می‌ریزم و برای سوزان کف می‌زنم، درست مثل خیل تماشاچی‌ها!

امروز اجرای تازه و زیبای او را در نیمه‌نهایی «استعدادهای درخشان بریتانیا» دیدم.ورای صدای فرشته‌وار سوزان بویل، او چیزی دارد که هیچ خواننده‌ی دیگری صاحبش نیست. سوزان، وقتی گفت آرزو دارد خواننده شود و همه به او خندیدند، داشت به همه‌ی مردم کره‌ی زمین که تنها دقایقی بعد متوجه اشتباهشان می‌شدند می‌خندید. اعتماد به نفس او در نخستین شوی بزرگ او تنها یکی از امتیازات او بود. ولی، چیز دیگری هست که هنر سوزان بویل را ناب‌تر می‌کند، آن هم سادگی و صفای ذاتی این زن است. همه‌ی خواننده‌ها موقع خواندن لبخند می‌زنند و برایت بوسه می‌فرستند، اما تقلبی و بنجل! ساختگی، با نور پردازی و آرایش‌های فانتزی و لباس‌های جذاب. سوزان هیچکدام اینها را نداشت، او در عین تجردش لبخند عاقله‌زنی را داشت که مادر چند پسر شکمو و شیطان انگلیسی است و وقتی پسرها عصر شنبه برای تماشای فوتبال به استادیوم می‌روند برایشان پای سیب می‌پزد،(من دوست دارم اینطور خیال کنم!) یک لبخند مادرانه، صمیمی، ایثارگر و گرم! سوزان بویل، معنای «خواستن» و قداست «آرزو» است. همین‌هاست که سوزان بویل را در کانون توجه قرار می‌دهد و باعث می‌شود همه دوستش داشته‌باشند.

با این حال، نگران دنیای ستاره‌ساز شهرت هستم. می‌ترسم کارخانه‌ی ستاره‌سازی، نمایش واقعی «سوزان بودن» را از ما بگیرد. او را مجبور به اعمال جراحی زیبایی کند، توی لباسهای فاخر چند ده‌هزار دلاری بپوشاند، لبخند گرمش را بدزدد، آنوقت برای آن پسرکان چاق کک‌مکی و مو قرمز خیال من، چه کسی پای سیب درست خواهد کرد؟ … کاش اینطور نشود، کاش!

با بقیه کاری ندارم، اما گاهی لازم دارم چیزی به روحم سیلی بزند. صدای خارق‌العاده‌ی سوزان، تنها عامل پشیمانی من در قضاوت زودهنگام من نبود، چیزی که ناراحتم می‌کرد این بود که فراموش کرده‌بودم چه دنیای شگفت‌انگیزی است و خدا می‌تواند چه زیبایی‌های خارق‌العاده‌ای را، درست وقتی انتظارش را نداری به تو نشان دهد. آدم بدی شده‌بودم و انتظار کشیدن معجزه از یادم رفته‌بود، می‌دانم اشتباه کرده‌ام و حالا از سوزان متشکرم، این را می‌گذارم به حساب خوبی خدا!


  این نوشته‌ها را هم بخوانید

13 دیدگاه

  1. من هم صداشو شنیدم
    فوق العاده است
    توی خیلی از این کوچه پس کوچه های شهر ما هم هستند استعداد هایی که قربانی زیاده خواهی های ما میشوند

  2. اتفاقن امروز بعد از دیدن نیمه نهاییش دوباره رفتم اون کار اولشو دیدم.

    انصافن چنین تخیل زیبا و دوست داشتنی‌ای بایدم برتون کبیر رو دوست داشته باشه!

  3. اتفاقا من هم همین احساس تو را داشتم, ولی گریه نکردم, نه اینکه نیاد, نخواستم که بیاد;
    ای کاش مثل تو قلمی شیوا و دلی آزاد داشتم…

  4. من هم مثل شما گریستم اما نه به خاطره سوزان به خاطره مردی که زود قضاوت کرد و ممکن بود همچین معجزه رو هیچوقت نبینه!!!! ما همه معجزی خاموش هستیم !!!!ما همه میتونیم سوزان باشیم

  5. در دفعه اولی که تو مسابقه شرکت کرد مجری زن مراسم گفت که :
    This Is THE!! Biggest Wake Up Call For Each One Of Us
    برای من که همینطور بود… بشدت تحت تاثیر قرار گرفتم و وقتی برای یک جمع 15 نفره پخش کردمش قریب به اتفاقشون اشک تو چشماشون جمع شده بود

    ممنون از نوشته هاتون

  6. ممنون که در مورد این پدیده دوست داشتنی به زیبایی نوشتید. شاید اولین اجراش رو بیش از بیست بار تماشا کرده باشم، فوق العاده است. ولی متاسفانه خیلی از رسانه ها و روزنامه های زرد (tabloid media and newspapers) با بیرحمی و تنگ نظری اون قدر فشاز روحی به “سوزان” وارد کردن که در آخرین اجرا (فینال مسابقات) کاملن آثار خستگی توی چهره اش پیدا بود و یکی دو روز بعد در یک کلینیک در لندن بستری شد. یکی از داورهای مسابقه (Piers) که از طرفداران سرسخت “سوزان” هست در این مورد این مصاحبه رو در BBC انجام داده:

    http://www.susan-boyle.com/video/Piers-Morgan-Boyle-felt-drained

    امیدوارم “سوزان” هر چه زودتر بهبود پیدا کنه و باز هم همگی از صدا و مهمتر از اون شخصیت دوست داشتنی اش بهره مند بشیم.

  7. اااااااااااا!!!!!!!!!!!!!
    پس اینجوریه از آقای یک پزشک واقعا واقعا بعید بود که نظرات مخالف را ننویسند.
    ولی من هم چنان خواننده پر و پا قرص این وبلاگ هستم.

  8. خیلی زیبا ترجمه شده که به این ترجمه خوب ۲۰ باید داد…
    کاش به جای پای از کیک استفاده می کردی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]