فیلم تونل – Der Tunnel – معرفی و بررسی – از حصار سرد
فرانک مجیدی: فیلم تونل – Der Tunnel، یک فیلم آلمانیای است. داستانی بر اساس یک واقعیت تاریخی راجع به گروه کوچکی بود که با حفر یک تونل، مردم آلمان شرقی را به آلمان غربی فراری میدادند. آن فیلم، یک سکانس فوقالعاده داشت. دو عاشق جوان هم قصد فرار داشتند، دختر موفق به فرار میشود ولی پسر در یک قدمی دیوار تیر میخورد. دختر فریاد میزند و به سمت دیوار میدود، دست بر دیوار میگذارد، دوربین بالا میرود، پسر و دختر همزمان در دو طرف دیوار، دست بر یک نقطهی آن نهادهاند. لحظهای سکوت و پسر میمیرد. حالا آن دختر جوان، باید زن میانسالی باشد، و رهبر گروه که توانست بیش از 100 نفر را با موفقیت عبور دهد مردی پا به سن گذاشته. دیگر میتوان بی ترس داغ گلوله و مرگ، از خط عبور کرد. فردا، بیست سال میشود که دیوار برلین فرو ریخت.
تمام دعواها از سال 1948 شروع شد. برلین، در آن زمان پایتخت آلمان بود. بیشتر کارخانههای صنعتی آن در شرق شهر قرار داشت. جوزف استالین، که در آن زمان رویای به وجود آوردن بلوک شرق و جدایی کامل دو قطب کمونیستی و امپریالیستی دنیا را در سر میپروراند، از شرق برلین حمایت میکرد و تجهیزات و مواد اولیه به آنجا میفرستاد. از سویی، آمریکا، کانادا، استرالیا هم غرب برلین را به همین شکل حمایت میکردند. این مناقشات تا سال 1949 طول کشید. در 7 اکتبر 1949و در بخش شرقی آلمان، جمهوری دموکراتیک آلمان روی کار آمد و این، به مفهوم دو پاره شدن قدرت در آلمان میان آنان و جمهوری فدرال بود. این اتفاقات، سبب شد به صورت ضمنی شرق و غرب آلمان جدا شوند. اما طی سالهای 1950 تا 1970، این آلمان غربی بود که پیشرفت میکرد. وضعیت اقتصادی بهتر و آزادیهای سیاسی بیشتر آلمان غربی، شرقیها را به فکر مهاجرت انداخت. در سالهای اولیهی دههی 50، مخصوصاً تا سال 52، مهاجرت چندان سخت نبود و مرزها حفاظت آنچنانی نداشت و هزاران نفر به راحتی از مرز گذشتند. در اول آوریل سال 1952، رهبران آلمان شرقی در مسکو با استالین ملاقات کردند. وزیر امور خارجهی استالین، ویاچسلاو مولوتوف، ایدهی جدایی کامل آلمانها را مطرح کرد. با اقبال این ایده میان رهبران آلمان شرقی، رفت و آمدها بهطور کامل از سال 1956 میان دو آلمان ممنوع شد . در 11 دسامبر 1957، برای کنترل پناهندگیها، آلمان شرقی اقدام به تولید پاسپورتهایی برای ساکنان خود نمود.
اما کسی که به وضوح ایدهی بنای دیوار برلین و جدایی رسمی آلمانها را مطرح کرد، رهبر وقت آلمان شرقی، والتر آلبریشت، بود. او این ایده را در 15 جون 1961 بر زبان راند. باور بر آن است که او این کسب تکلیف را از نیکیتا خروشچوف نمودهباشد. سرانجام در 13 آگوست 1961 مرزها بهطور کامل بستهشد. بنای دیوار آغاز گردید. در آن زمان، جان اف. کندی رئیسجمهور آمریکا بود. او ترجیح داد موضع خاصی اتخاذ نکند و دیوار برلین را بهعنوان حقیقتی بینالمللی پذیرفت. رهبران آلمان غربی، به اینکه حداقل آلمان شرقی تمام برلین را نمیخواهد راضی بودند و رهبران آلمان شرقی، مستظهر به دیواری که میان دنیای کاپیتالیستی غرب و سوسیالیستی شرق، مرزی مستحکم بهوجود آورده.
آلمان غربی سختگیریای بر رفت و آمدها نداشت، مردم آلمان غربی بهراحتی با پاسپورتهایشان از مرز میگذشتند. فشارها روز به روز بر مردم آلمان شرقی افزوده میشد. آنها بودند که سربازها و تفنگهای تهدیدگر را در سمت دیوار خود میدیدند، و عبور آنها تنها منوط به حوادث خانوادگی بسیار مهم و پیچیده شدهبود. حقیقت آن بود که این دیوار، مرزی طولانی میان بسیاری از خانوادهها افکندهبود. بسیاری از مردان آلمان شرقی، به امید کار و شرایط بهتر اقتصادی به آلمان غربی رفتهبودند تا برای خانوادههایشان در شرق پول بفرستند. حالا دیگر راهی برای بازگشت یا جمع آمدن دیگرْبارهی خانوادهها نبود.
آلمان شرقی، روز به روز با کمبود نخبههایش بیشتر دست به گریبان میشد. تمام امیدها به عبور از دیوار بود. در حرکتی جالب، یکی از نیروهای محافظ دیوار، که افسری جوان به نام «کنراد شومان» بود در برابر دوربینها موفق به عبور از مرز شد. اما همه مثل کنراد خوششانس نبودند. واقعیت، خونهای بسیاری بود که قیمت این عبور بود. هزاران تن از مردم آلمان، در سکوت و اشک، مرگ «کریس گوفرُی» 18 ساله را شاهد بودند. با این اتفاق، آلمان شرقی دولتی شناخته میشد که بهراحتی جان مردم خود را میگرفت. آخرین گلولهی فرار بهسوی آزادی را «پیتر فچر» خورد و جان باخت. دیگر جایی برای صبر نبود، مردم آلمان شرقی خشم 28 سالهشان را فریاد «ما میخواهیم بیرون برویم» کردند و ناآرامیها آغاز شد. فریادها، پتک در دست مردم دو سمت دیوار شد و اتفاق تاریخی بزرگ افتاد. در 9 نوامبر 1989، دیوار برلین رسماً فرو ریخت و در اول جولای 1990 دو آلمان دیگر بار متحد شدند.در جشن این اتحاد، سمفونی نهم بتهوون نواختهشد. در سال 90 راجر واترز و گروهش، آلبوم The Wall را در برلین، روی صحنه بردند که البته با اصل آلبوم تفاوتهایی داشت. از جمله هنرمندانی که برای این واقعهی بزرگ خواندند، برایان آدامز بود.
فردا (در زمان نوشته شدن این پست) بیستمین سال نبودن این دیوار است. در جشن فردا، قرار است 1000 دومینو به ارتفاع 8 فوت در محل دیوارها قرار گیرند و بهطور نمادین سقوط کنند.
اینها، تنها واقعیتهای تاریخی بود. چیزهای بزرگتری هستند که در بیان اتفاقات از قلم میافتند. رویاهای آدمهای اطراف دیوار را کسی روایت نمیکند. در کتابهای تاریخی، کسی نمیگوید که آرزوی بزرگ آدمهای گرفتار آمده به دیوار، عبور است، رسیدن به آن رویای بزرگ که همانا آزادی است، آن چیزی که از پشت دیوار دیدهنمیشود، آن چیزی که این طرف دیوار نیست و آن طرفش حتماً هست. عبور، با تمام خاطرات و خطراتش، به امید رسیدن به آن مفهوم بزرگ، آن آزادی رویایی، زمانی هدف بزرگ مردم گرفتار آمده به دیوار بود. شاید امروز خیلیها فراموشش کردند. شاید آن آزادی را به مفهوم زندگی بهتر گرفتند، شاید آرمانگراهای آلمان شرقی ناامید شدند و آن آزادی که خواستند را نیافتند. شاید همهی اینها سبب شده باشد در سپتامبر سال 2004، 25٪ مردم غرب آلمان و 12٪ شرقیها، آرزوی ساخت دوبارهی دیوار را داشتهباشند. اما حقیقت، در فرو ریختن دیوارهای محکم جدایی بود. دیوارهایی ضخیم و با بهترین جنس از بتون و سیمان، در برابر ارادهی جمعی شانسی ندارند. آنها که دیوار میسازند خواب اسارت آرزوهای مردم را میبینند، خوابی که در نهایت کابوسشان میشود. چندی پیش، بین فایل عکسهایم این عکس را یافتم. خواستم بین عکسهایی توییتریام شِیرش کنم. در شرحش نوشتم: شب تمام میشود/ شطّ خون سرخ تو/ میشود بهانهام/ برای بودن و سرودن از/ زیستن بدون ترس از حصار سرد…
پ.ن: این نوشته را، تقدیم میکنم به کنراد شومان، کریس گوفرُی، پیتر فچر و تمام کسانی که شجاعت عبور از دیوار را داشتند و از جان گذشتند.
این نوشتهها را هم بخوانید
ممنون از این همه اطلاعات ماه (ادبی ..اجتماعی…سیاسی…هنری….باز م بگم؟!)…..بنظرم از خواننده های پروپاقرصت بشم….وممنون از این همه امیدی که توی این پست بود……
فوق العاده بود . حس آرامشی با خوندن مطلبت در من ایجاد شد .
زیبا بود .
کاملا” موافقم. رفتم به زمانی که واژه Made in West Germany چقدر به چشمون می خورد و همیشه مساوی بود با کیفیت عالی
با سلام
تصحیحی در نوشتهتان لازم دیدم:
The Wall is the ninth studio album by English progressive rock group Pink Floyd. Presented as a double album, it was released on 30 November 1979. It was subsequently performed live, with elaborate theatrical effects, and adapted into the film Pink Floyd The Wall.
این آلبوم ده سال قبل از فرو ریختن دیوار برلین و اتحاد دو آلمان درست شده.
منبع ویکی پیدیا
حق با شماست دوست عزیز و در متن تصحیح خواهد شد، این مطلب را پیشتر جایی خوانده بودم که این آلبوم در نوامبر ۱۹۸۹ منتشر شده و احتمالاً یک اشتباه تایپی در آنجا رخ داده بود! از اینکه من را متوجه اشتباهم کردید، ممنونم!
واقعا مرسی .این مطالب آدما تو فکر میبره!
۴ تا آجر تونست این همه سال بین مردم فاصله بندازه!
اما یک دیوار دیگر در قرن ۲۱ کشیده شد آن هم بسیار بلند تر و ضخیم تر از دیوار برلین ولی کسی خیلی به آن توجه نمی کند. دیوار حایل که صاحبان سرزمینی را در بخش کوچکی از سرزمین مادری خود محصور کرده است. این ظالمانه تر است یا آن ؟!
http://www.aviny.com/news/83/06/16/wall_esrael.جپق
لینک درست اینه:
http://www.aviny.com/news/83/06/16/wall_esrael.jpg
چرا وبلاگتون آدرس تصویر (فرمت jpg) رو تو کامنت خراب میکنه؟
اگه خودشون بخوان می تونن دیوار رو از بین ببرن. توجه من و شمای نوعی نمی تونه کاری کنه.
این نکته رو کاملاْ قبول دارم ولی بعضی وقتا راجع به بعضی وقایع در رسانه ها و افکار عمومی اغراق میشه و راجع به بعض دیگه اصلاْ صحبتی به میون نمیاد !
بدون شک این روز را باید تبریک گفت.هر عبوری از هر دیوار و حصارزی مبارک است. هر کس شهامت عبور داشته باشد زنده میماند حتی اگر در عالم ماده که دنیای ماست دیگر نفس نکشد. در این چند ماه ما هم خوب دیوار را لمس کردیم. دیوار حتما نباید از جنس سیمان سیاه و بتون سرد باشد. دیوار میتواند منطق بی منطق حاکمانی باشد که به هر قیمت حکمرانی میخواهند. ریزش دیوار و سالگردش، امسال برای من ملموس تر از هر سالی است. هر دیواری محکوم به فروریختن است.
مطلب تاریخی قشنگی بود، ممنون
نثر نوشتهتون کمکم داره از دکتر بهتر میشهها :)
http://www.lgodfather.com/?p=۳۳۶ دکتر جان واسه شما!
http://www.lgodfather.com/?p=336
لطفا لینک بالا
سلام.خیلی ممنون، متن قشنگ و جالبی بود.
نام فیلم مورداشاره شما تونل است و چند سال پیش وارد مجموعه فروشگاههای محصولات فرهنگی نیزشد
این نوشته را بسیار دوست داشتم. آدمهای زیادی در طول تاریخ در سطوح مختلف برای آزادی جنگیده اند، خطر کرده اند، زجر کشیده اند، جان داده اند… نوشته اند،سروده اند، روایت کرده اند.. و این داستان ادامه خواهد داشت تا روزی که انسان موجودیت دارد..
واقعا عالی بود
متشکر از مطلب خوبتون
سلام
خواندن مطلب شما منو به یاد یک فیلم زیبای دیگه در همین باره انداخت به یاد Goodbye Lenin! با ساندترک فوق العاده Yan Tiersen
بسیار بسیار زیبا بود واقعا” از شما برای این مقاله زیبا متشکرم
خیلی قشنگ بود دوست دارم آرزو کنم اگه روزی برای آزادی جنگیدیم اون روز روزی باشه که خودمون آزاده باشیم آزاد و آزاده
آزاد از حصارهای نا مرئی ای که به دور اندیشه می کشند و خیلی اوقات دیده نمی شوند یا اگر هم دیده بشوند رهایی ازشون خیلی سخته متحد شدن برای برداشتنشون خیلی سخته چون فکر خیلیها در قالب این حصارها طوری شکل گرفته که امید رهاییشون خیلی خیلی کمه
دوست دارم آرزو کنم روزی “همه” جوامع رها باشند از حصارهای بی منطقی، جهل،خودخواهی، دروغ،قدرت طلبی و تعصب
غیر از اینها دوست دارم اشاره ای هم به حرف مهدی بکنم گذشته از همه انتقادهایی که به سیاست فلسطین می شه دوست دارم یک لحظه فقط به عنوان یک همنوع از حصاری بگم که مردم بی گناهی را در خودش آواره و اسیر کرده مردمی که حتی درون حصار و زندان آوارگیشون هم پناهی و امانی ندارند
فرو ریختن دیوار های جدایی !!! خدای من نمیدونم چرا این جمله دیونه ام کرد.
با سیاه بازی و
اولین عکس های رونما شده ی سیامک صفری به روزم
اون فیلم رو من هم دیدم،واقعا شاه کار بود!
سلام
عالی و زیبا بود.
من عاشق فیلمهای زمان جنگ جهانی دومم که عامل اصلیش هم آلمان بود، اما اطلاعات زیادی در مورد آلمان و تاریخش ندارم. این مطلبتون حداقل اطلاعاتی در موردش بهم داد.
ممنون.
احتمالا Der تونل منظورتونه که شبیه Escape from East برلین ته مایه قصه اش واقعیه
Escape from East Berlin منظور بود که نصفه تایپ شد
Der هم Der Tunnel بود که باز نصفه تایپ شد
مطلب بسیار گیرا و خواندنی و شاید بتوانم بگویم قوی ترین مطلب شما دراین وب سایت بود. تصور اینکه تا ۲۰ سال پیش در قلب اروپا دیواری بود که بین مردم یک شهر فاصله می انداخت و چقدر فروپاشی آن دیوار و معمارهای آن دنیا را عوض کرده در این ۲۰ سال که قبل تر از آن هرچه بود رقابت تسلیحاتی و فضایی و اتمی بود و حالا داستان دهکده جهانی است و یکپارچگی و اتحادیه اروپا و درنوردیدن دنیا به یک کلیک! فکر میکنم گروه Scorepions که خودشان آلمانی هستند هم کنسرتی پای آن دیوار در حال تخریب اجرا کرده اند که آهنگ شاخصش Wind Of Change است. تشکر ویژه از شما که محافظه کاری بیش از حد برادرتان مفرح ذات است.
این مطلب در قسمت نظرات وبلاگ امیر قادری به نام “آشنا” چاپ شده.
خود نویسنده منتشر کرده یا کپیه؟
سلام دوست عزیز!
بارها اعلام کردهایم که راضی به کپیپیست مقالههای خود از یک پزشک نیستیم، اما متاسفانه با یک سرچ در گوگل میبینیم که وبلاگهای بیشماری عین مطلب ما را کپی میکنند. باز، خدا را شکر که کپی کاملی انجام میدهند نام بنده از اول مقاله خط نمی خورد.
حالا اینکه مقاله را بصورت کامنت، کپی کنند کار جدیدی است! البته، آقای امیر قادری حق استادی به گردن بنده دارند و این سخن اصلاً دامن ایشان را نمیگیرد. باور کنید که ما هم از کپی کارهایمان خسته شدهایم و فایدهای از تذکر نمیبینیم، همینقدر بدانید که بههیچعنوان از کپی بدون اجازهی نوشتههایمان راضی نیستیم، چه در وبلاگ و چه در کامنت!
خیلی زیبا نوشتید . آدم و می بره به دهه های ۵۰ -۶۰ -۷۰ واقعا چند تا آدم با چند تا آرزو و عشق پشت دیوار مردند ؟ تاریخ درباره اونها هیچ چیزی نمی نویسد. فقط خواهد نوشت: دیوار برلین ۱۹۶1 -1989
زنده باد مردمی که اراده آرزوهاشان دیوار را فرو ریخت و زنده باد به بیان زیبای شما از این رخداد عزیم تاریخ که درسهای بیشمار آن قابل ارزش نهادن نیست.
جالب بود. ممنون
سلام زخوب بودزvery wellاسم فیلمو میکی فرانک خانوم
نام فیلم همان تونل است:
http://www.imdb.com/title/tt0251447/
با سلام
من این متن شما رو حدودا 5 سال بعد از نگارشش خوندم
فقط نکته ای که وجود داره اینه که عکسا باز نمی شن و سایت هاست عکس ها فیلتر شده!!
فقط گفتم که در جریان باشین.
مرسی