«باید» کاری کرد؟ اما چگونه؟!
سالهاست که دیگر مسائل زیست- محیطی از قالب دغدغههای لوکس قشر خاصی از جامعه یا معضل فکری کشورهای محدودی از جهان به درآمدهاند. دیگر کسی نیست که متوجه تغییرات ناخوشایند اقلیمی در دور و برش نشده باشد. فرقی نمیکند که این شخص یک روستایی کشاورز باشد یا یک کارمند پشت میزنشین.
به عبارت دیگر همه باور دارند که «باید کاری کرد»: باید مصرف سوختهای فسیلی را کاهش داد، باید به انرژیهای سبز بیشتر بها داد، باید کمتر گاز گلخانهای راهی جو زمین کرد. اما مسئله مهم این است که چگونه باید چنین باور و اعتقادی را عملی کرد؟ چه کسی باید هزینه کند؟ چطور باید این سرمایهگذاری را هزینه کرد؟ چگونه باید به تعهدها عملی کرد؟ چگونه باید سیاستهای پیشگیری از تغییرات سوء اقلیمی را در عین حفظ نرخ رشد اقتصادی، عملی کرد؟
در مقام سخن، میتوان شعرهای زیادی سرود و اشکهای زیادی ریخت، اما در مقام اجرا و هنگامی که لحظهای خود را جای مقامهای اجرایی و سیاستمداران دنیا بگذاریم، متوجه میشویم که مسئله اصلا ساده نیست و با چند روز همایش و چند تصمیمگیری حل نمیشود و در حال حاضر همه ما عملا در یک هزارتوی پیچیده گرفتاریم.
چند روز پیش «وال استریت ژورنال» مقالهای از Bjorn Lomberg منتشر کرد، او مدیریت همایش جهانی تغییرات اقلیمی در کپنهاگ و یک اتاق فکر در مورد این موضوع خطیر را بر عهده دارد. همچنین وی نویسنده یک کتاب مهم درباره مشکلات زیست- محیطی به نام Cool It است.
مقاله او -که در زیر چکیده آن را میخوانید- نشان میدهد که تا چه میزان توافق بر سر یک راهبرد هوشمندانه و سرمایهگذاری کارا، برای خطری که آینده همه ما را تهدید میکند، دشوار است. او در مقالهاش مینویسد که چگونه نیازها و دغدغههای آنی و همچنین فشارهای داخلی بر رهبران جهان، مانعی بلند بر سر راه تصمیمگیریهای مؤثر شده است.
تأسفبارترین حقیقت در مورد تغییرات اقلیمی و دلیل اصلی برای اینکه ما باید نگران پیدا کردن پاسخ باشیم، این است که کشورهایی که در نتیجه این پدیده با عواقب بدتری روبرو خواهند شد، در زمره فقیرترین آنها هستند.
متأسفانه مسئله تغییرات اقلیمی جزو اولویتها و دغدغههای فوری بسیاری از کشورهای در حال توسعه نیست. مثلا برای کسی که در یک منطقه دور افتاده در لوساکای زامبیا زندگی میکند، جان سالم به در بردن از مالاریا، یعنی بیماریای که ممکن است هر آن، جان یک شهروند این منطقه را بگیرد، بسیار بااهمیتتر از گرمایش جهانی است. واقعا چگونه می توان انتظار داشت که مادری که در یک اردوگاه پناهندگان در بنگلادش با فرزندانش به سختی زندگی را سر میکند به جای اینکه به تأمین غذا برای فرزندانش فکر کند، به تغییرات اقلیمی باندیشد. البته ممکن است یک زن مبتلا به ایدز که در دامنههای کلیمانجارو در تانزانیا زندگی میکند، متوجه آب شدن یخچالهای طبیعی این منطقه شده باشد، اما وقتی خودش و آدمهای پیرامونش در حال دست و پنجه نرم کردن با بیماری مهلک ایدز هستند، چه جایی برای اندیشناک شدن درباره مسائل زیست محیطی باقی میماند؟ تخمینها نشان میدهند که اگر هیچ کار بهداشتی در مورد مبارزه با بیماری مالاریا انجام نشود، تا سال 2100، بیشتر از 3 درصد جمعیت دنیا در خطر ابتلا به این بیماری قرار میگیرند.
بنابراین دولتها مجبورند که برای پاسخ دادن به مشکلات آنی شهروندانشان، منابع مالی خود را بیشتر متوجه این سمت و سو کنند. از سوی دیگر، هزینه اقدامات لازم برای کم کردن گازهای گلخانهای، بسیار زیاد است. تخمین زده شده که برای اینکه دمای توسط فعلی زمین نسبت به زمان قبل از صنعتی شدن جوامع، بیش از 2 درجه افزایش نباید، هر سال باید 40 میلیارد دلار هزینه شود. در حالی که تنها با 3 میلیارد دلار در سال و هزینه کردن این مبلغ برای خرید پشهبندها، اسپریهای ایمنتر DDT و سرمایهگذاری برای پیدا کردن روشهای درمانی تازهتر، ظرف 10 سال می توان میزان ابتلا به مالاریا را به نصف کاهش داد.
به عبارت دیگر، با همان پولی که برای نجات یک زندگی به خطر افتاده به علت آزاد شدن گازهای گلخانهای، صرف میشود، میتوان با راهبرد هوشمندانهتر جان 78 هزار نفر را نجات داد.
ما در اینجا با یک تناقض روبرو میشویم و بر سر یک دوراهی قرار میگیریم. البته هستند کسانی که این ایده را دارند که ما اصلا مجبور نیستیم که بین هزینه کردن برای جلوگیری از تغییرات اقلیمی بیشتر و هزینه لازم برای مداخلات حاد در مورد بیماریها یا سوء تغذیه، یکی را انتخاب کنیم. ما میتوانیم هر دو کار را در کنار هم انجام دهیم. اما عملا نشانهای از چنین رویکردی به چشم نمیآید.
هفته پیش فعالان آژانس بینالمللی Oxfam اعلام کردند که کشورهایی اروپایی قصد دارند، در کمکهایی را که به کشورهای در حال توسعه میکنند، تجدیدنظر کنند و آن را مورد بوجهبندی مجدد قرار بدهند، یعنی احتمال دارد که آنها مبلغی از بودجه فعلی را در قالب کمکهای زیست محیطی به کشورهای فقیر بدهند. چنین کاری میتواند موجب مرگ 4.3 میلیون کودک و نرسیدن خدمات درمانی به 8.6 میلیون بیمار مبتلا به ایدز شود.
اگر به بهانه کمک برای مبارزه با تغییرات اقلیمی از هزینههای بشردوستانه دیگر کاسته شود، واقعا چه چیز عایدمان خواهد شد؟ تازه بعید نیست که مثل پیمان کیوتو ، اقدامات لازم برای کاهش گلخانهای، در کاهش گرما مؤثر نباشند. بنابراین عملا پولی که صرف کاهش آزاد شدن گازهای گلخانهای میشود، از بودجه مؤثر برای رساندن غذاها و ریزمغذیها، اقدامات جلوگیری از ایدز، سرمایهگذاری روی زیرساختهای بهداشتی و آموزشی و تأمین آب و سیستم فاضلاب سالم میکاهد.
گرچه همه به این حقیقت اعتقاد دارند که باید کار عاجلی برای کاهش گازهای گلخانهای انجام شود و باید در پی یک راهبرد جهانی جانشین پیمان کیوتو بود، ولی واقعیات و تنگناها چیزهای دیگری میگویند. کدام دولت خطر میکند و مالیات سوختها را افزایش میدهد و کدام دولت در حالی که هنوز دسترسی به سوختهای فسیلی وجود دارد، روی انرژیهای پاک جایگزین سرمایهگذاری صدها میلیون دلاری یا چند میلیارد دلاری میکند؟ در شرایطی که انسانها به یاری انرژی ارزان فسیلی در طول چند قرن توانستند وضعیت بهتری داشته باشند و از لحاظ اقتصادی پیشرفت شگرفی کنند، امید داشتن به استفاده نکردن از انرژیهای فسیلی در یک بازه زمانی چند دهه ای بیش از حد خوشبینانه است و رهبران سیاسی کشورهای بزرگ دنیا هم همگی به این حقیقت اذعان دارند که کاهش رها شدن کربن به جو زمین، فعلا از لحاظ اقتصادی، تکنیکی و سیاسی قابل دسترس نیست. همین معضل، در اجلاس جهانی ریو دو ژانیرو در سال 1992 و در سال بعد در کیوتو هم وجود داشت.
با وجود همه این مشکلات، هفته پیش بارقههایی از امید هم به چشم خورد، پیشنویسی از قراردادی آماده شد که بر اساس آن، کشورهای پیشرفته متعهد و نه مخیر به انجام اقدامات تازه میکند. این پیشنویس هم کشورهای پیشرفته و هم کشورهای در حال توسعه را متعهد به کاهش گازهای گلخانهای میکند. همچنین امیدهایی برای افزایش سرمایهگذاری روی انرژیهای پاک و اصطلاحا سبز، وجود دارد. امید میرود که در آینده 0.2 درصد تولید ناخالص کشورها صرف سرمایهگذاری روی این انرژیها بشود که در کل مبلغی بالغ بر 100 میلیارد دلار خواهد شد. این مبلغ 50 برابر هزینه صرف شده کنونی است.
پینوشت: آخرین اخبار از نشست کپنهاگ پیمان کپنهاگ نهایی شد: مهم، ولی غیرالزامآور
سلام
متاسفانه دغدغه محیط زیست داشتن جزو پایین ترین اولویت های انسان ها شده است… یعنی باید (به مانند هرم مازلو) خیلی نیازهای پایه برطرف بشه تا تازه بفکر بیفتیم دوروبرمون و در جهان چه خبر است… امیدوارم که پیش بینی هایی که تو مستند های مختلف میبینیم هیچ وقت محقق نشه
بهرشکل ممنون… شاید همین نوشته شما تلنگری بشه یکی دو نفر مه دغدغه محیط زیست پیدا کند
من فکر میکنم علاوه بر بودجه های آنچنانی که قطعا لازم هست باید از پتانسیل های فردی هم استفاده بشه
یعنی من به عنوان مصرف کننده مواد و لوازم تولید کننده گازهای گلخانه ای اگر بیشتر بدونم و در من تعهدی در این زمینه ایجاد بشه با صرف هزینه های جزئی (فردی ) میشه میلیاردها دلار کمک کرد
باید در این مورد علی الخصوص تو جوامع درحال توسعه بیشتر روشنگری بشه
ممنون از مقاله مهم شما
سلام
امیدوارم که خوب و خوش باشید!
من فکر میکنم یکی از بهترین راه هایی که از مردم عادی مثل من بر میاد، اینه که بتونم ساز و کاری رو فراهم کنم که پیشنهادات بسیار ساده ای رو که برخی از مردم ارائه میدن به گوش سازمانهای تصمیم گیر برسونم.
برای مثال یک چیز خیلی ساده در مورد صرفه جویی در مصرف انرژی به ذهن خودم رسید: با کاهش زمان مسابقات فوتبال به ۸۰ دقیقه (دو تا ۴۰ دقیقه) ضمن اینکه کیفیت مسابقه تغییری نمیکنه و حتی جذاب تر میشه، صرفه جویی بسیار عظیمی در انرژی صورت میگیره. تصور کنید که روزی چند صد تا مسابقه برگزار میشه که تعداد زیادیشون هم در شب هستن و ….
حالا من پیشنهادم اینه که میشه یک وبسایتی راه اندازی کرد که به شیوه ای مشابه دیگگ ایده های مرتبط مطرح بشه و در موردشون بحث و تبادل نظر بشه. در نهایت میشه بهترین ایده ها رو تبدیل به مقالات ماثری کرد و به مراجع ارائه داد.
من شخصا حاضرا در این مورد همکاری کنم. اگر شما هم تمایل دارید با هم اطلاع بدید تا برنامه ریزی کنیم.
ممنونم.
مقاله بسیار تاثیرگزار و واقع بینانه ای بود. نباید این موضوع را از نظر دور داشت که هرگونه تغییر در شرایط زندگی انسان امروزی منوط به از بین رفتن بازارهای بسیار و تولید بازارهای جدیدی است. بی شک نظام حاکم بر جهان امروزی نظام سرمایه داری و بازار آزاد است که به راحتی مایل به از دست دادن منابع ثروت خود نیست و به سادگی نیز تن به سرمایه گذاری برای تحقیق جهت دست یابی به منابع جدید نخواهد داد. در این میان وظیفه رسانه های مردمی و فاقد وابستگی دولتی و یا اقتصادی روشنگری هر چه بیشتر برای انتخاب آگاهانه مردم است. یعنی این مردم هستند که با عدم خرید کالا و یا خدمات آلوده کننده نظام بازار را مجبور به تغییر استراتژی خود خواهند کرد.
حالا در این میانه هر چه فریاد برآوریم که این کار یا نحوه تفکر درست و یا غلط است فایده ای نداشته و بهترین کار همان روشنگری و تغییر آداب و سلیقه مردم در نحوه زندگی است.
ممنون از مقاله خوب و به هنگامتون.
من یک مقاله خوندم از جان استرمن، استاد مدیریت دانشگاه ام آی تی. تو اون مقاله نشون میده که حتی دانشجوهای دانشگاهی مثل ام آی تی میزان خطر رو خوب درک نمی کنند چون مدل ذهنیشون مشکل داره. در واقع فکر می کنند که اگر رشد تولید دی اکسید کربن متوقف بشه، در چند دهه آینده مشکل حل می شه. خیلی جالبه، پیشنهاد میکنم دوستان بخونند. مقاله روی صفحه شخصی آقای استرمن به صورت رایگان موجود است.