گورستان کرمهای شبتاب: تحلیل و بررسی و نقد

اول: یکی از قسمتهای «ناوارو» که خیلی دوست دارم، «آدمهای بیاهمیت» هست. پیرمردی به نام ساموئل که آرایشگر سیار بود در ساختمانی زندگی میکرد که جنایت در آن رخ داد. توی ادارهی پلیس، در حین اینکه موهای ناوارو را کوتاه میکرد گفت: «توی اردوگاه، موهای کساییو که میبردنشون اتاق گاز میتراشیدم. بهشون دروغ میگفتم. میگفتم بخاطر اینه که میخوان بهتون لباس تازه بدن. حالا نمیدونم کارم ترس بود، بیرحمی بود، یا شجاعت؟» ناوارو گفت:«شجاعت بود.» پیرمرد در جای دیگری گفت:« من موهای مادر و همسرم رو هم تراشیدم. به مادرم دروغ گفتم. اون باور نکرد ولی گفت میبخشمت، ولی زنم باور کرد…» ناوارو گفت: «آدم ها میرن و خاطرهها میمونن…»
دوم: ژاپنی ها فیلمهای جنگی بینظیری میسازند. «یاماتو» یک نمونهی بارز است. پسرک، تنها بازماندهی ناو جنگی چند هزار نفره است. او به روستای دوستش میرود تا خبر مرگش را به مادر کشاورزش بدهد. مادر سرِ زمینِ برنج بود. پسر سلام نظامی میدهد: «پسر شما با شجاعت جنگید و کشتهشد! من… تنها کسی بودم که زنده موند!» مادر به او خیره شد: «چطور جرات میکنی؟ چطور جرات میکنی تنها کسی باشی که زنده مونده؟!» پسر مات می ماند. فردا صبح، زن پسرک را سر زمین میبیند، دیشب باران میآمد و او در انباری خوابیدهبود. زن برایش کوفته درست کردهبود. پسرک ناگهان بغضش میترکد و جلوی زن به خاک میافتد و تعظیم میکند: «متاسفم… متاسفم تنها کسیام که زنده مونده!» عذاب وجدان این موضوع که تنها کسی است که زنده مانده، تا سالهای پیری رهایش نمیکند…
انیمیشن «گورستان کرمهای شبتاب» در سال ۱۹۸۸ از روی رمان پرفروش «آکیوکی نوساکا» به همین نام و با کارگردانی «ایسائو تاکاهاتا» ساختهشد. در جنگ جهانی دوم خانوادهی سِیتا (با صداپیشگی جی. رابرت اسپنسر) و خواهر سه سالهاش ستسوکو (رودا کروسایت) در کوبه ساکن هستند. پدر افسر نیروی دریایی است و مادر ناراحتی قلبی دارد. در یکی از بمبارانها، مادر پیش از بچهها به پناهگاه می رسد و طی بمباران پناهگاه، بشدت میسوزد و می میرد. حالا، نگهداری ستسوکو به عهدهی سیتا است. آنها نزد یکی از اقوام دور خود میروند، ولی زن پس از مدتی با سنگدلی با آنها رفتار میکند و دو بچه تصمیم میگیرند…
حدود یکی دو ماه قبل، فیلم گورستان کرمهای شبتاب از برنامهی «سینما اقتباس» شبکهی ۴ پخش شد. البته در معرفی فیلم به اشتباه گفتهشد که این فیلم ساختهی سال ۱۹۸۵ است و انیمیشن در سال ۱۹۸۸ پس از آن ساختهشد، اما فیلم ساختهشده که محصول شبکهی تلویزیونی NTV ژاپن است، در سال ۲۰۰۵ ساختهشده و علاوه بر آن در سال ۲۰۰۸ هم فیلم دیگری به همین نام ساختهشد. راوی در انیمیشن خود سیتا است اما در فیلم دختر دختر خالهی مادر سیتا و ستسوکو (که مادرش با مادر بچهها فامیل است و بچهها را نگهداری میکند) راوی است. هرچند فیلم این یک قلم را تغییر داده و بسیار هم طولانی است (۲ساعت و ۲۸دقیقه) اما روند اتفاقات و تغییرات دخترخالهی مادر که بچهها او را خاله مینامند بسیار تاثیرگذارتر از انیمیشن است. جلوههای ویژهی انیمیشن ۲۱ ساله و قدیمی است، اما در اولین روایت از کتاب تاثیرگذار نوساکا بسیار خوب و دیدنی عمل میکند.
انیمیشن ۸۸ دقیقهای گورستان کرمهای شبتاب در آمریکا هم با اقبال زیادی روبرو شد و منتقدان نظر مثبتی راجع به آن داشتند. این فیلم در ستایش نبردهای مردم، کیلومترها دور از جبههی جنگ برای زنده ماندن است. کارهایی که بخاطر یک لقمه غذای بیشتر باید کرد و امروز، در خانهای گرم شاید به بیرحمی و گدا طبعی تعبیر شود. اما آنچه این داستان را به یک روایت کمنظیر بدل میکند، قرار گرفتن دو کودک کم سن و سال در مرکز حوادث است. سیتا که خود سن و سالی ندارد، مجبور به محافظت از خواهر کوچکش است، او بخاطر خواهرش هر کاری میکند، دزدی میکند، کتک میخورد، به او دروغ میگوید که مادر زنده است، در نهان گریه میکند، یک شبه مرد میشود اما نمیتواند… امروز خیلی آسان است بگوییم که این داستان تلخ فقط تقصیر خالهی بیرحم بود. اگر او بچهها را گرسنه نگه نمیداشت، آنها مجبور به رفتن نمیشدند، من اما گمان میکنم شجاعت، انصاف و عشق در جنگ، معنایی متفاوت و گاه متناقض از زمان آرامش مییابد، در فیلم به زیبایی نشان دادهشد که خاله که همسرش در جنگ کشتهشد، گریه نمیکرد و حتی در برابر اعتراض دختر بزرگش در برابر رفتارش با بچهها که به او گفت :«تو شیطانی» هیچ واکنشی نشان نداد و گفت اگر ناراحت است میتواند برود و او برای یک نفر کمتر غذا درست خواهد کرد، در شرایط بیرحمانهی جنگ، دیگر نمیشود تمییز داد اولویت گذاشتن این زن برای سیر نگه داشتن بچههایش در برابر گرسنگی دادن به سیتا و ستسوکو بیرحمی است، عدالت است یا مادری کردن. این شرایط را خود زن انتخاب نکردهبود… آیا اصلاً ما حق قضاوت داریم؟
کسانی در مراکز تصمیمگیری نشستهبودند که دیوانه بودند، در میان خوشیها و گرمای کاخها و مراکز فرماندهیشان سخنرانیهای آتشین کردند و سودای حکومت بر جهان را داشتند و براحتی هزاران نفر را به کام مرگ فرستاند. از خیل آن هزاران، صدها کودک نیز کشتهشدند. این تنها مختص جنگ های جهانی نیست. در گوشه و کنار جهان، در هر جنگ داخلی، هر روز کودکانی قربانی میشوند. در آفریقا کودکان زیادی بطور غیرقانونی به ارتش میپیوندند و از آنها سوء استفادهی غیر اخلاقی میشود، در گوشهی دیگری از دنیا، کودکی در حال بازی با اسباببازیش هست که ناگهان بمب… این تصمیمسازان دیوانه چطور خود را میبخشند؟ چرا حق زنده ماندن را باید فشار یک دکمهی قرمز تعیین کند؟ عکس آن دخترک مجار را به یاد دارید که خانوادهاش در جنگ کشتهشده بودند و از او که خطوط نامنظمی را نقاشی کردهبود پرسیدهشد چه میکشد، و او پاسخ دادهبود: خانه!… گاه آنهایی که زنده میمانند عمری در عذاب این میمانند که میتوانستند فرزندشان، پدر و مادر یا خواهر و برادرشان را نجات دهند ولی نکردند. جنگ روح و تن را با هم میگیرد. جنگ زشت است، زشتترین پدیدهی جامعهی بشری.
آکیوکی نوساکا، نویسندهی رمان، که خود پدر و دو خواهرش را در جریان بمباران کوبه از دست داد پس از موفقیت کتابش میگوید (نقل به مضمون):«من این کتاب را ننوشتم تا دربارهی جنگ روایتی کنم، یا راوی تاریخ باشم. من این کتاب را نوشتم چون میتوانستم برادر بهتری برای خواهر کوچکم باشم، اما نبودم!» او خود را بهجای سیتا میگذارد، آرزو دارد مانند سیتا باشد، حتی با آن سرنوشت تلخ که عوض نمیشود، اما لااقل تلاش خود را کردهاست. داستان کرمهای شبتاب تمثیل بسیار تاثیرگذاری است که در انیمیشن و فیلم به زیبایی از آن استفاده شدهاست. در تیتراژ پایانی فیلم، به زیبایی تصاویر کودکان جنگ نشان دادهشد و همهی آنها چشمانی معصوم و لبخندی ساده داشتند. در زشتی جنگ بسیار نوشتهاند و باز خواهند نوشت، اما چه فایده از دنیایی که اشک و عشق نمیشناسد و گوشهایی که نمیشنود؟
بدون تردید یکی از زیباترین انیمیشن هایی بود که تابحال دیده بودم… زبان انیمشن و نحوه شخصیت پردازی و داستانگویی در آن، پتانسیلهایی داره که هیچ سینماگری نمیتونه توی فیلمهاش حتی بهش نزدیک هم بشه (بجز تیم برتون کبیر) … بهرشکل اگه به انیمیشن های متفاوت با بیان داستانی زیبا علاقه مند هستید که در لایه های مختلف گره های اجتماعی رو هم بررسی میکنند پیشنهاد میکنم کارتون «Millennium Actress» محصول ۲۰۰۱ رو حتماً ببینید… زیباترین روایت عشقی بوده که تابحال تجربه کردم… جسارتاً کمی بیشتر به انیمه های ژاپنی بپردازید… روح حاکم بر آنها بشدت با فضای کودکانه و ساده انگارانه اغلب انیمیشن های آمریکایی متفاوت است و من احساس میکنم داستان های غیر خطی اونها هم بهره بیشتری از تخیل برده و هم قوت داستان پردازی بالاتری دارد… بهرشکل متن بسیار گیرایی نوشته بودید برای این انیمه… پیروز و سربلند باشید بهمراه آقای دکتر.
نمیدونم چرا اما بنظرم دنیایی که ژاپنی ها داخلش زندگی میکنند با همه مردم دنیا فرق میکنه،از فیلمهاشون بگیر تا صنایع پیشرفته اشون مثل رباتیک که برعکس بقیه هست.
و اما از انیمیشن،ندیدم اما چاره اش انقلاب هست ولی فکر نمیکنم در بحث حق قضاوت فرقی ایجاد کنه.من هم واقعا موافقم که ما کی هستیم که درباره دیگران به راحتی قضاوت میکنیم؟و اینکه خدا بودن به علت همین قضاوت سخته،چرا که خدا باید قضاوت کنه و این خیلی سخته
من فقط فیلم رو دیدم… بنظرم یکی از زیباترین فیلم هایی بود که در مورد جنگ و اثراتش بر زندگی انسان ها دیدم، قرار بود در موردش بنویسم اما گذشت… ممنون.
فکر کنم من فیلم «گورستان کرمهای شبتاب» رو دیده باشم
قشنگ بود
“جنگ زشت است، زشتترین پدیدهی جامعهی بشری.”
کاملا با نوشته و نتیجه گیریتون موافقم .
شاید روزی ۸ تا ۱۰ ساعت به خاطر نوع کارم توی اینترنت هستم.جایگاه مطالبی که در این پست به آن اشاره کردید ،بی تردیددر جامعه ما خالی است یا نمی دانم عمدا به آن پرداخت نمیشود .شاید هم حافظه تاریخی خود ما ضعیف شده که مصیبتهای بیست و اندی سال قبل را فراموش کرده و به سرعت به سوی …. . بگذریم، غالبا من در هیچ سایتی کامنت نمیگذارم شاید به خاطر این که بیشتر شنونده هستم ،گاهی به وب سایت شما سر میزنم از مطالب عمیقی که در پستها قرار می دهید لذت برده و استفاده می کنم. با تشکر.
سلام
من هم فیلم و هم انیمشن رو دیدم
تغریبا از دقیقه ۴۵ به بعد فیلم تا آخر فیلم فقط داشتم گریه می کردم
البته تو خونه تنها بودم و به همین خاطر یه دل سیر اشک ریختم
تا اینکه همسایه سر رسیدن و بهم دلداری دادن
خودم هی از خودم بیشتر تعجب می کردم که چرا مرده به این گنده ای چرا داره گریه می کنه
راستی اون قسمتی که در مورد ناوارو گفتی رو هم یادمه خیلی جالب بود سیانس اون مرد آرایش گر اصلا از یادم نمیره
در آخر باید بگم که این مطلبتون رو با لینک منبع در وبلاگم قرار میدم
راضی باشید
و چه اشکهایی که من در حین تماشای فیلم و بعد از اون ریختم.
جالب دیدم که دو نکته رو اضافه کنم: ۱ – من به شخصه از دوستداران سریال “ناوارو” و همینطور خود “روژه هنن” هستم. اما “ناوارو” هم مثل غالب سریال های پلیسی روتین فرانسوی(یا کلاً اروپایی) به شدت “سهل الهضم” شده است. شخصیت اصلی داستان پلیسی خلل ناپذیره که با وجود مشکلات کم و بیش شخصی، هرگز تن به کوتاهی از وظیفه نمی ده (و حتی گاهی در برابر مشکلات شخصیش راه حل هایی از غیب فرا می رسند تا او رو از مخمصه خلاص کنند).اون باید دارای پرسوناژی قابل ستایش با هر فرمول محتملی باشه. در واقع کاراکتر “ناوارو” طعنه به اساطیر ایرانی می زنه که شخص نیک داستان همواره نیک می مونه و قضاوتهاش هم نیکه( این نمونه رو در اساطیر یونان و روم سخت می شه پیدا کرد، چرا که مملوء از شخصیت های چند پهلو و گاه متناقض هستند که بیشتر به “خصائل رفتاری” اشاره دارند تا “نیکی یا بدی بنیادین”.) در نتیجه “ناوارو” باید آنچنان بزرگ باشه و خلل ناپذیر(حتی در قضاوت و سخنان حکیمانه) که با گفتن جمله ای مثل “آدما می رن و خاطره ها می مونن…” فتیله ی دغدغه ی پیر مرد آرایشگر رو در ذهن مخاطب عام بپیچه و پیام بده که “زندگی همینه دیگه؛ ناوارو رو بچسب!!”
۲- انیمیشن “گورستان کرم های شب تاب” مثل بعضی دیگه از کارهای ایسائو تاکاهاتا، دارای برخورد رئالیستی با موضوع و تکنیکه(به عنوان یک انیمه). در قالب یک فیلم رئالیستی ضد جنگ، (ترجیح می دم در مورد این انیمه ، با توجه به خصایصش از لفظ “فیلم” استفاده کنم) “گورستان کرم های شب تاب” یه اثر عمیقاً تاثیر گذاره و جنبه های پهنانی مصائب مردم درگیر جنگ رو بدون ارائه ی قضاوت راجع به آدم ها و اعمالشون به تصویر می کشه (که در شرایط طرح شده در فیلم، قضاوت اساساً هم یک عنصر نا به جاست).
قدرت دیگه ی “گورستان کرم های شب تاب” در آفرینش فضای عاطفی فیلمه. موسیقی فوقالعاده ی فیلم( اثر میچیو مامیا) بار سنگین عواطفی رو به مخاطب منتقل می کنه که با تجربه ی ۴ – ۵ بار دیدن این فیلم با دوستان مختلف، با اطمینان میگم: باید از سنگ باشید تا بتونید جلوی اشکاتون یا حد اقل لرزش دست و پاتونو بگیرید!! از شخصیت پردازی ظریف دو کودک داستان، به خصوص ستسوکو نمی شه گذشت و تاثیر گذاری حسیشو نادیده گرفت. حتی به طور ضمنی می تونم به نحوه برخورد دو کودک با معضل مرگ مادرشون اشاره کنم که خود این برخورد سِی تا، علی رقم اینکه اون تکان دهندگیِ رمانتیک مارد و فرزندی رو نداره ، ولی دقیقاً به دلیل همین فقدان به شدت تاثیر گذاره.چون درک میشه که فضای جنگ و مشقّاتش چنان فشار و محنتی روی دوش این کودک گذاشته که به ناچار خیلی سفت تر از حتی یه بزرگسال با مرگ مادرش مواجه میشه و تاب میاره تا بتونه فرصت بقا برای خواهر کوچکش(و تقریباً تنها انگیزش) فراهم کنه…
تقریبا سالی یک بار این کارتون از تلوزیون ژاپن پخش می شه و من هر بار مثل بار اولی که دیدمش گریه می کنم. دخترمم هم همینطور. کارتونش و از فیلمش بیشتر دوست دارم. جالبه که تو ایران نشونش دادند البته معلوم نیست که دوبله اش خوب بوده یا نه یا مهمتر از همه اینکه داستانشو تغییر نداده باشند!
یه چیز کمی بی ربط هم بگم که چند سال پیش که سریال اوشین را دوباره در ژاپن دیدم یه نکته خیلی نظرم رو جلب کرد و اون این بود که در ایران علت خودکشی ریوزو همسر اوشین را ورشکسستگی اعلام کردند در صورتیکه علت اصلی اش شکست ژاپن در جنگ بود ! در آن زمان تعداد زیادی از مردان ژاپنی به خاطر شکست کشورشون خودکشی کردند. ولی در ایران لابد صلاح ندونستند این را نشون بدند
سلام
من عاشق فیلمهای ژاپنی هستم چون که نوعی احساس تلاش و سختکوشی رو به آدم منتقل میکنه اونم خیلی واقعی وملموس دوست دارم تلویزیون ایران به جای پخش تمام وقت فیلم های اکشن و پلیسی غربی فیلمهای ژاپنی را پخش کنه شاید که به مملکت هم یککمکی بکنه.
من وقتی فیلم گورستان کرم های شب تاب رو دیدم عمیقا متاثر شدم به طوری که الان بعد از گذشت ۷-۶ ماه هنوز هم احساس قوی تو وجود مه :عشق به ژاپن خیلی تو روحیه ام تاثیر گذاشت و با خودم گفتم که چرا ژاپن دچار جنگ شد و وقتی تبعات جنگ ژاپن را که دیدم برای من که یک ایرانیم خیلی ناراحت کننده بود و خیلی جالب چیزی که باعث تعجبم شد اینکه این بود که وقتی فیلم هایی که در مورد جنگ تحمیلی کشور خودمان بود را دیدم اینقدر متاثر نشده بودم فکر میکنم که همه جوونا هم حس منو داشته باشن کشور ژاپن اونقدر مهارت و زیرکی داره که با ساخت این فیلمها احساس عشق به ژاپن رو در دل مردمش قوی میکنه همچنین در مردم کشورهای دیگه اما فیلم هایی که در مورد جنگ کشورمان ساخته میشود هرگز آنگونه که بایسته است نبوده است .دوست دارم کشور ما هم در ساختن اینگونه فیلمها از ژاپن الهام بگیرد.
از کجا میتوانم این فیلم را خرید پستی کنم؟؟؟؟
بهترین فیلم بود ارزش هزار بار دیدن رو داره هنوزم وقتی یادش می افتم اشک تو چشام جاری میشه چرا انسان ها باید با هم دشمنی کنند واقعا چرا… فیلم ایرانی از کرخه تا راین اثر معروف ابراهیم حاتمی کیا هم ارزش دیدن داره ادم واقعا متاسف میشه جرا فیلم بدون مفهوم اخراجی ها باید پرفروش ترین فیلم تاریخ ایران باشه ولی اینجور فیلم ها …
بعضی از انیمه های ژاپنی واقعا بی همتا اند. کمتر فیلمی می تونه حتی به گرد پاشون برسه.
گورستان کرم های شب تاب هم همین طوره. هم فیلم و هم انیمه رو دیدم و باید بگم یکی از زیبا ترین و گزنده ترین آثار ضد جنگه. قوطی آبنبات های ستسوکو، که در آخر می فهمیم چه در داخلش بوده, واقعا پیام دردناکی داره. زمانی پر از آبنبات و رویاهای شیرین کودکی, و در پایان…… واقعا زیبا, واقعا تلخ.
هر چقدر دنبال زیرنویس فیلم گورستان کرم های شبتاب (۲۰۰۵) می گردم پیدا نمی کنم. اگر کسی آدرسی، لینکی چیزه داره ، لطفا بهم بگه
ممنون.
من فیلم رو که از شبکه چاهار که پخش شد دیدم،وجزء معدود فیلمایی بوده که صداوسیما گذاشته و ارزش دیدن داشته.واقعا فیلم بسیار تاثیر گذاریه!چطور میتونم فیلمشو دانلود کنم؟
من انیمیشن قبرستان کرم های شبتاب رو دیدم ……واقعا زیبابود……من موقع دیدنش حسابی احساساتی شدم…وگریه کردم….
زیبا ترین فیلمی بودکه درتمام عمرم دیدم
به اعتقاد من اثر گذاری این انیمیشن رو نمیشه به حساب کیفیت بالای کار دونست چرا که احساسات و عواطف انسانی رو به نحو دلخراشی دست مایه ی روایت خودش قرار می ده و این دست کارها رو البته با غلظت پائین تر به وفور میشه تو کارهای سینمائی و تلویزیونی ژاپن و یا هندوستان دید.
به هر حال فکر میکنم نباید توسط کودکان دیده بشه چراکه تأثیر وحشتناک ساختار مأیوس کننده و حزن انگیزش اثرات مخربی کمتر از فیلمهای به شدت خشن و یا […] نخواهد داشت.
با سلام و عرض ادب خدمت دوستان
بنده هم این فیلم رو دیدم و کلی اشک ریختم و فقط از اون ستسیکو خوشم میومد.البته دوبله فارسی
آیا زبان اصلی این فیلم با دوبله شده فارسی به لحاظ محتوا و مدت زمان فیلم فرق داره ؟؟؟؟
من همین امروز فیلم رو دیدم. راستش یه ربع بیست دقیقه ی آخر داشت گریم میگرفت. خودمو زورکی نگه داشتم. واقعیت اینه که وقتی بچه بودم طی یه شرایط و اتفاقاتی اوضاعمون به هم ریخت از لحاظ مالی، اون موقع خواهرم یه ساله بود و مجبور بودیم بهش شیرخشک بدیم اما یه روز حتی پول شیرخشک رو هم نداشتیم و داروخانه از این یکی هم دریغ کرد. من اون موقع یادم اومد از بعد از ظهر یه قسمت هاییش رو دوباره اجرا میکنم و بغض گلوم رو میگیره خیلی سخت بود سخت و هستن افرادی که در جامعه ما به همین دردها دچارن درد یک لقمه نان. توی خیابون از کنار ما رد میشن اما نمیبینمشون ، یا میگیم گدا هستن یا میگیم چندش آور. به هر حال عبور میکنیم خیلی راحت . . .
من این فیلم رو دیدم و لذت بردم ولی گریه نکردم٬ احساساتی هم نشدم. پس به عنوان یه سنگدل نظر میدم.
به نظر من جنبهی احساسی فیلم خیلی زیاد بود (که مورد پسند من نبود). از یه طرف واقع گرایی بمباران و رفتار مردم فوقالعاده بود ولی از طرف دیگه (به نظر من) این همه احساس گرایی ناشی از یک نوع ناسینالیستگرایی افراطیه.
فراموش نکنید که ژاپن همون کشوری بود که در کنار آلمان جنگ رو شروع کرد و در حین جنگ جنایات و بلاهای زیادی سر چینیها آورد.
من نه احساساتی هست و نه میهنپرست (حتی در مورد ایران)
من اصلا انیمه ژاپنی دوست ندارم ولی این بی نظیره و بهترین انیمیشن
سلام.
انیمه بدی نبود ولی خب بیشتر از یک بار نمیشد نگاش کرد چون واقعا دیگه مزخرف بود مخصوصا گریه های اون دختر بچه هی دستشویی داشت هی غذا اون برتدرش بیچاره نابود شد از دستش.
من به نظرم باید برادره دختره رو وقتی فهمید مریضه میکشت و خوب تمیز میکرد و از گوشت بدنش استفاده میکرد اینجوری هم اون دختره شرش کنده میشد هم یه مدت پسره گوشت میخورد هم کلا اعصابش خورد نمیشد.در کل از ۲۰ من نمره ۳ رو میدم چون همون بار اول دیدمش از مزخرعیش خوابم برد تا صبح اونش خوب بود.
اون دختره من حودم دخترم ولی اون بچه به نظرم تا سه بار تذکر دادی گوش نداد بکشش .واقعا اخه گوشت بدن بچه هم خوشمزه هستش .
من به اصرار دوستم این انیمه رو نگاه کردم و اگه دلتون میخواد حالتون بد بشه نگاش کنین.هی شکلات میخواست من جایه پسره بودم جایه شکلات ذغتل داغ میذاشتم تو دهنش که کلا آصلا چیزی نخوره وقتی گریه میکرد اون برادر بی عرضش باید رویه موهاش یکم نفت میزخت انیشش میزد بخدا تا ده سال دیگه گریه نمیکرد ولی حیف بود که سوزوندش چون تو اون بی غذایی گوشت خیلی خوبی بود برای خوردن اشتباه کرد.
انیمه مزخرف وبی معنی و کلا برای افراد عقب مونده ذهنی یکم بدرد میخوره.
لحظهای که گفت ستسکو دیگر بیدار نشد من اونقدر گریه کردم که احساس میکردم سینوسام اندازهی توپ شدن.اونقدر بین فیلم گریه کردم که نگو. موقعی که سیتا الکی داشت ستسکو رو شاد می کرد من با اشکام میتونستم دریاچه ارومیه رو احیا کنم. یا موقعی که عمشون پارچه رو فروخت نابود شدم. موقعی که ستسکو به سیتا خاک تعارف کرد سکته کردم از ناراحتی.