معرفی فیلم لانهی خرگوش با بازی نیکول کیدمن
فرانک مجیدی: کارگردان «لانهی خرگوش»، «جان کمرون میشل»، آمار خیلی امیدوار کنندهای ندارد، چه در مقام بازیگر و چه در مقام کارگردان، البته لااقل تا قبل از ساختن این فیلم. مهمترین افتخار او، نامزدی در گلدنگلوب برای «بهترین بازیگر در فیلم کمدی یا موزیکال» در مراسم گلدنگلوب ده سال قبل بود. «لانهی خرگوش» متفاوتترین کاری است که میشل انجام داده.
بکا (نیکول کیدمن) و هاوی (آرون اکهارت)، زوجی هستند که پسر چهار سالهشان را از دست دادهاند و آثار این غم، بر زندگی مشترکشان و ارتباطات خانوادگی آنها اثر گذاشتهاست. کیدمن اعتقادات خود را بر اثر این حادثه از دست دادهاست. روزی او بر حسب اتفاق پسر نوجوانی را که باعث مرگ پسرش شد میبیند و…
مهمترین اتفاق این فیلم، حضور سوپراستار دنیای سینما، در مقام تهیهکننده و بازیگر فیلم است. کیدمن برای بازی در نقش بکا، نامزد جایزهی اسکار هم شد. امسال اتفاقات به گونهای پیش رفت که همه میدانستند جایزه مال «ناتالی پورتمن» خواهد شد و اصلاً مطرح کردن نامزدهای دیگر، برای خالی نبودن عریضه است. بازی نیکول کیدمن هم با اینکه خوب است، اما آنقدرها هم باشکوه نیست که به او بخت ربودن اسکار را دهد –البته همه میدانیم اتفاقات عجیب، بیش از هنرنمایی و زیبایی فیلم در اسکار دخیل است-، با اینحال اگر کاری که «مریل استریپ» در «جولی و جولیا»ی دورهی گذشته و حتی «جنیفر لاورنس»، در این دوره در «استخوان زمستان» کردند را ببینیم، مطمئن میشویم نامزدی کیدمن بخاطر نام بزرگش بوده تا کار فوقالعادهاش. کیدمن از اوج «ساعتها» و «دیگران» فاصله گرفته، اما هر چه باشد خیلی بهتر از «نُه» در دورهی گذشته است. در جاهایی، حتی بازی آرون اکهارت قویتر از کیدمن به نظر میرسد.
نزدیکترین فیلم به مضمون این داستان در سالهای اخیر، «جادهی رولوشنری» است. اما در مقام قیاس، «جادهی رولوشنری» بسیار سرتر عمل میکند. اولاً کارگردانی باتجربه مانند «سم مندز» فیلم را ساختهبود، دوماً پیچیدگیهای زنانهای در داستان وجود داشت که «کیت وینسلت» به طرز فوقالعادهای از عهدهی ایفای آن بر آمد و همراه با «لئوناردو دیکاپریو» یک زوج با شیمی عالی را روی پردهی نقرهای شکل دادهبودند، و اما روند تراژیک قصه و انتخاب مهم ایپریل در «جادهی رولوشنری»، از آن فیلمی قابل تأمل و دیدنی میساخت، تازه از آن موسیقی روانشناسانه و تأثیرگذاری که «تامس نیومن» برای فیلم ساخت، چیزی نمیگوییم. «لانهی خرگوش» با دستِ رو بازی میکند. روند اعمال و انتخابهای کاراکترها ما را در تمام لحظات فیلم مطمئن میکند که همهچیز بهتر خواهد شد. شخصیت بکا آنقدرها هم پیچیده نیست و دنیایی از غمهای «فقط یک زن میتواند درک کند» پشت اعمال و نگاهش نیست. خیلی از کارتهای مهم مثل بیاعتقاد شدن بکا، احتمال خیانت زوج به یکدیگر و نقش خواهر بکا بر زندگی او، تقریباً بازی نشده رها شدند. با اینحال، همین چیزی که حالا میبینیم، برای کارگردان- بازیگر کارهای تینایجری، یک پرش بسیار بلند به حساب میآید.
نیکول کیدمن، با اختلاف کمی پس از بهدنیا آوردن دخترش، «ساندی رز»، کار بر این پروژه را شروع کرد و طبعاً برای او که تازه مادری را تجربه میکرد کار بر موضوع مرگ فرزند بسیار دشوار بود. او خودش «آرون اکهارت» را برای بازی در نقش مقابلش انتخاب کرد. کیدمن و اکهارت، به نوعی با داستان بتمن مرتبط بودهاند. کیدمن در سال 1995 در «بتمن برای همیشه» بازی کرد و اکهارت هم در «شوالیهی تاریکی» نقش «هاروی دنت» را داشت. روزنامهی نیویورکتایمز در آگوست سال 2009 نوشت که قرار است «سم ریمی» کارگردانی اثر را بر عهده گیرد، اما او درگیر فیلم بعدی سری «مرد عنکبوتی» شد و پروژه را وانهاد. فیلمبرداری این فیلم در 28 روز انجام شد.
کارگردان فیلم، خود با مقولهی مرگ یکی از فرزندان خانواده غریبه نیست. وقتی او 14 ساله بود، برادر 10 سالهاش را بخاطر نارسایی قلبی از دست داد و به یاد دارد که پس آز آن چقدر همهچیز در خانوادهاش تیره و تار شد. «لانهی خرگوش» یک فیلم واقعاً عالی نیست، اما برای وقت گذاشتن و تجربهی تماشای غصه، فیلم خوبی به شمار میآید.
فیلم رو بعد از خواندن نقد شما دیدم. نیکول کیدمن بازیگر مسنی برای این نقش بود و با شما موافقم که بازی اش در این فیلم خیلی عالی نبود.