معرفی کتاب: بیلیارد در ساعت نه و نیم

دکتر ف.عبیری (یک پزشک دیگر) : کتاب «بیلیارد در ساعت نه و نیم» اثر درخشان هاینریش بل و ترجمه قابل تحسین کیکاووس جهانداری است که توسط نشر ماهی در 328 صفحه منتشر شده است.
هاینریش بل نویسنده ضد نازی شهیر ، اولین نویسنده آلمانی زبانی است که موفق به دریافت جایزه نوبل شد. این اثر هشتمین رمان بل میباشد که در سال 1959 منتشر شد و درسال 1965 با اقتباس از این داستان، فیلمی با عنوان «در جایی که خشونت قانون است تنها خشونت کمک میکند»، ساخته شد. این رمان در واقع وقایع نگاری یک روز زندگی خانواده سرشناس فهمل در آلمان پس از جنگ جهانی است ، خانوادهای که معماری در آن حرفهای موروثی است.
چنانچه مترجم محترم نیز به این نکته اشاره میکند خواننده در این کتاب به جای اینکه با روایتی سر راست و عینی از وقایع مواجه شود، واقعیت را از خلال تک گوییهای درونی شخصیتهای داستان و سیلان ذهن ایشان در خاطرات دور و نزدیکشان ، دریافت میکند. تمام داستان در روز 6 سپتامبر سال 1958 و در روز تولد هشتاد سالگی هاینریش فهمل پدربزرگ خانواده و اولین آرشیتکت خاندان فهمل اتفاق میافتد، ولی شما با گذر از تونلهای متعدد در ذهن راویان یازدهگانه رمان که به گذشتههای دور نقب میزنند، به سالها قبل برمیگردید و بدین ترتیب قطعات پازل این رمان در کنار هم قرار میگیرند.
داستان از دفتر کار روبرت فهمل فرزند هاینریش فهمل،آرشیتکت و کهنه سرباز جنگ جهانی دوم آغاز میشود. در خلال صحبتهای منشی دفتر روبرت فهمل ، خواننده متوجه میشود که روبرت فردی ماشینی است و تمام زندگی او مانند ساعت منظم است. نسبت به جزییات وقایع روزمره به شدت دقیق و حساس است و برنامه از پیش نوشتهای دارد که بر اساس این برنامه هر روز راس ساعت خاصی برای بازی بیلیارد در هتل پرنس هاینریش حضور مییابد و در طی بازی که به منظور برد وباخت نیست به شدت محاسبات فیزیکی را زیر نظر دارد تا مبادا در بازی خطایی از وی سر بزند. در ابتدا خواننده فکر می کند که با فردی دچار اختلال شخصیتی وسواسی اجباری مواجه است ولی به زودی متوجه می شود که این تنها ماسکی است که روبرت خود را در زیر آن پنهان میکند. در طی بازی او با خدمتکار جوان هتل ، هوگو، از روزگار جوانی خود، روزهای جنگ و حضور وی در آن به عنوان متخصص تخریب صومعه معروف سنت آنتونی سخن می گوید و در نهان خود تلاش میکند فرصتی برای فکر به این گناه مرتکب شده و گذشته تراژیکش باقی نگذارد و با سخن گفتن از آن روزها خود را تخلیه روانی کند
در واقع محور اصلی داستان صومعه سنت آنتونی که در سالهای جوانی توسط فهمل پدر ساخته شد ولی در روزهای پایانی جنگ روبرت در شرایطی قرار میگیرد که مجبور به ویران کردن این بنا میشود و در زمان وقوع داستان یوزف، آرشیتکت جوان که فرزند روبرت است در حال بازسازی آن است. نسل اولِ فهمل آن را میسازد، نسل بعد آن را ویران میکند و نسل سوم آن را از نو بنا میکند. در هیچ جای داستان به این نکته اشاره نشده است ولی صومعه این مکان مقدس کنایه از خاک مقدس وطن و فرهنگ خانه پدری است، نسلی آن را می سازد و به دیکتاتور تقدیم میکند، بعد از مدتی کاخ فرهنگ مادری با خاک یکسان میگردد و از آن پس خفقان و ترس و انهدام ارزشها و زیبایی است که حکم میراند و نسل ویرانگر در دوزخ بدون امید خود دست و پا میزند، انگشت حسرت میگزد، ولی امروز نوبت نسل جدید است که بنا را دوباره برپا سازد، چرا که این نسل به ساختن، تعلق خاطر بیشتری از ویرانگری دارد.
در داستان مکررا به دو اصطلاح برهها و آنان که بر سر سفره گرگ نشستهاند بر میخوریم. در روزهای خفقان و توتالیتاریسم عدهای بر سر سفره گرگ نشستهاند، با این شعار که هیچ وقت شرایطِ بد، آنقدر بد نیست که انسان دانا نتواند بهرهاش را ببرد، به خیال خود فرصتها را شکار میکنند و روح خود را به شیطان میفروشند. . روبرت فهمل در سالهای تحصیل در مدرسه و در اوج دیکتاتوری سیاه هیتل ربه یک گروه صلح طلب به نام «گروه برهها» پیوسته است که اعضای آن قسم خوردهاند که هرگز و در هیچ صورتی پای سفره گرگ ننشینند و شرافت خود را ارزانی دیکتاتور نکنند. «بره» برگرفته از بره خداست که نمادی از مسیح است که خود را برای رستگاری انسان فربانی میکند.
از پشت میز یک کلاس، چند همکلاسی روانه سفره نشینیِ گرگ میشوند و برای رعیت کم بنیه از لحاظ آگاهی وشعور، چه کامی شیرینتر از وصلت با بزرگان؟ برای انسان حقیر چه نعمتی بزرگتر از اینکه قدرت با همه اسباب و لوازمش به سویش آغوش بگشاید؟ حضور ویرانگر بی اخلاقی و جنایت در آلمان نازی و سکوت عمیقِ سرشار از ناگفتهها ، فروریختن قهرمانها در خود و آرزوهایی که بر باد میرود، به خوبی در این رمان از دهان یکایک راویان نقل میگردد و شما می بینید که چطور عدهای اسیر در هراسی تاریخی، در جستجوی عظمت از دست رفته، دایما در یک جلای وطن درونی و یک پناهندگی به دنیای باطنی سر میکنند و نیز اینکه چگونه در سیستم توتالیتر افراد به عنوان عناصر اجتماعی، شخصیت واقعی خود را خیلی کم بروز میدهند و چهره ای دوگانه را به نمایش در می آورند یا بر سر سفره گرگ نشسته یا برهای قربانی که اولی آلوده به ننگ است و دومی گناه سیاسی. بره سمبل آزاداندیشان، انسانهای رئوف و فرهیخته و آنانی است که حقوق اجتماعی و آزادی آنان توسط بر سر سفره گرگ نشستگان پایمال میگردد و بر سر سفره گرگ نشستگان آنانند که سرسپرده دیکتاتور و مجری فرامین اویند، هم آنان که یوغ بردگی و استحمار بر گردنشان میدرخشد.
هر یک از یازده راوی داستان، پرسپکتیوی را از دنیایی به خواننده میدهند که مملو است از شمشیر و تبعیض و افرادی که دست راستشان پر از رشوه است؛ دنیایی که در چشم برهم زدنی از آدمی قشری و غلافی، باقی میماند و انسان جلد و پوستهای می شود که درونش مثل برق و باد از چیز دیگری پر شده است و تا به خود میآید میبیند که نه تنها نان و نمک گرگ را خورده است ، بلکه آن را در وجودش تزریق کردهاند و در یارگیریِ گرگ، نصیب او شده است؛ دنیایی که یک حرکت دست به قیمت جان آدمی تمام می شود و عقل در آن راه به جایی نمیبرد؛ و دنیایی که در آن آزاده جسد خود را برسرِ دیکتاتور میکوبد و میگوید تو با بیآبرویی بمان و من با آبرو میروم . تو بیاعتبار بمان و من با اعتبار صحنه را به تو وامیگذارم .
در این رمان از پاون فون هیندنبورگ، رییس جمهوری که هیتلر را به سمت صدراعظمی انتخاب کرد، به عنوان گاومیش گنده پیر یاد می شود، به کودنی خاک، به کری درخت، که همه فکر وذکرش متوجه برقراری نظم ونسق، افتخار و وفای به عهد وشرف و وفاداری است و کاری کرده که از کشور مانده است آهن و فولاد و یک کشاورزی درب و داغان. و هرجا که از مزرعهها دود بلند میشود و جنگلها پژمرده میشوند بدان که در آنجا نان و نمک گرگ کالایی است سخت متبرک و مقدس .
کتاب سرشار از سمبلهای تمثیلی است، خون بره و گراز ، رنگهای سبز و سفید و قرمز ، صومعه و ماکت آن که از کیک ساخته شده ، توده نقشههای طراحی شده که مانند یک بار گراف بر اساس سال مرتب شده اند، بازی بیلیارد و جریان غمبار زندگی نامزد یوزف که در کودکی مادر نازی او قصد دار زدن او را دارد (و به زیبایی یادآور خودکشی دستهجمعی اعضای خانواده گوبلزِ معروف است) همگی این اثر زیبا را خواندنی و قابل تامل کردهاند.
در انتهای داستان بل با نگاهی به آلمان پس از جنگ و به افرادی که ما از جنایاتشان باخبریم و امروز دم از دموکراتیک بودن میزنند، به خواننده میگوید سیاستهای مدرن باز هم تکرار آن سیاستهای قدیمی است و ظاهرا برد با برسر سفره گرگ نشستگان بوده است که باز در آلمان پس از جنگ نیز طبقه تصمیمگیر هستند، ولی این به مادر خانواده فهمل که ساله در یک مرکز نگهداری مجانین ساکن است این فرصت را میدهد که انتقام ناگرفته دیروز را امروز بگیرد.
به قول مترجم محترم بیشتر از این، هر نوع خلاصه از داستان یا دادن کدهای لازم برای رمز گشایی از آن حاصلی جز نقض غرض نویسنده و ضایع کردن اجر خواننده نخواهد داشت، فقط شما را به مطالعه این اثر دعوت میکنم.
این نوشتهها را هم بخوانید
مثل همیشه عالی بود، به ویژه که این روزها در جستجوی یک کتاب خوب بودم.
سلام
مطلب بسیار جالبی بود نمیدونستم مطالبتون به اطلاعات آدم خیلی چیزا اضافه میکنه
بنده هم سایتی دارم خوشحال میشم در قسمت خوشمزه ها و تبادل لینک با شما همکاری داشته باشم
موفق باشید
خدانگهدار
درود !!!!
عالی بود. مثل همیشه . این نوشته مملو از نکته است.
یاد یک پزشک قدیم افتادم (چند ماه) پیش که توش پر نبود از اپلیکیشن های آی فون!
«در جایی که خشونت قانون است تنها خشونت کمک میکند؛ فیلم عالییه پیشناد می کنم حتمی تماشا کنید.
سلام علی رضای عزیز
افتخار می دهید سایت عکس ما را در وبلاگ زیبایتان لینک دهید . در صورتی که این افتخار نصیب ما می شود ما را با نام ( گالری 98 عکس .کام ) لینک کنید . راستی تو نظرات بفرماید با چه عنوانی شما را لینک دهیم . با تشکر
عالی بود. خیلی وقتها ، خیلی جاها تاریخ عینا تکرار میشود.
خریده بودمش، انگیزه م بیشتر شد برای خوندنش!
سپاس
او در سال ۱۹۷۲ توانست به عنوان “دومین “آلمانی، بعد از توماس مان، جایزه ادبی نوبل را از آن خود کند.Wikipedia
خیلى خوب بود، تبریک به خاطر سلیقه خوبتون در انتخاب کتاب
بسیار عالی نوشتید
سپاس فراوان
البته بهتر بود میگفتم بسیار عالی نوشتند …
من کتابهای هاینریش بل رو دوست دارم چون سبک نویسنده اش خیلی خاصه. کتاب عقاید یک دلقک و نان آن سالها رو خوندم. کتاب “قطار به موقع رسید” هم خریدم که هنوز نخوندمش. ممنون از توضیحاتی درباره کتاب و نویسنده اش دادین.
دکترجان خواننده همیشگى وبلاگتم، همکارا تو این وبلاگ پدیده هستن،ایول
خیلی عالی بود مرسی
بسیارعالى بود. امیدوارم از این پستها بیشتر بگذارین. مطالعه و نقد عقاید یک دلقک از همین نویسنده را پیشنهاد مى کنم
نویسنده ضد نازی؟
هاینریش بل طی جنگ جهانی دوم عضو جوانان هیتلری هم بوده و جنگ هم کرده…
محض اطلاع
با سلام.
اولین باره که سایتتون رو می بینم. با اینکه من از قبل از دبستان کتاب می خوندم و عاشق کتابم، جالبه که به جز در نویسنده های خاص تقریبا هیچ کدوم از کتاب هایی که شما معرفی کردید رو نخوندم :)
فقط می خواستم تشکر کنم و در مورد هاینریش بل : من عاشق کتاب “عقاید یک دلقک” اون هستم.