10 عامل برای موفقیت یک سرویس اینترنتی یا اپلیکیشن- از فراموش شدن یأسآور تا پیروزی به مانند «اینستاگرام»!

سؤالی که بسیار از اوقات از خودمان بعد از دیدن یک سرویس اینترنتی یا یک اپلیکیشن موفق میپرسیم، این است که چه چیز باعث موفقیت و رشد خیرهکننده یک اپلیکیشن میشود؟
گاهی پیش میآید که چند سرویس یا اپلیکیشن کار نسبتا مشابهی انجام میدهند، اما ناگهان یکی به صورت جهشی پلههای موفقیت را طی میکند و بقیه کم کم به دست فراموشی سپرده میشوند.
چه چیز باعث شد که فیسبوک دنیا را تسخیر کند؟ اصلا یادتان میآید که زمانی مایاسپیس به مراتب مطرحتر و موفقتر از فیسبوک بود و بعد کاربران کمکم آن را فراموش کردند؟
عوامل زیادی در موفقیت یک سرویس دخالت دارند؟ عواملی مثل:
1- ناب بودن ایده سرویس یا اپلیکیشن: برای داشتن یک سرویس موفق، شما باید ایده ناب و بکری داشته باشید.
اگر جزو آن دسته آدمهایی هستید که فکر میکنید همه اپلیکیشنها و سرویسهای موفق قبلا ساخته شدهاند و شما جز کلون کردن، کار دیگری نمیتوانید بکنید، یک جاری کارتان میلنگد!
در این صورت اگر مهارت فنی و یا شرایط مالی خوبی دارید، بهتر است که یک ایدهپرداز پیدا کنید تا با تخیلاش به دادتان برسد.
2- رابط کاربری خوب و کاربرپسند: اپلیکیشنهای زیادی را دیدهایم که فقط نیم ساعت طول میکشد که آدم سر دربیاورد که برای انجام کارهایی که وعده آنها به او داده شده، باید روی کدام قسمتهای اپ کلیک کند. یک اپلیکیشن خوب باید با آدم حرف بزند و آنقدر خوب طراحی شده باشد که از فرط بدیهی بودن روند کار، نیاز به هیچ راهنمایی و توضیحی برای استفاده از آن نباشد.
3- سادگی و مینیمال بودن، در عین کارا بودن: فکر میکنید اگر اینستاگرام، امکانات ویرایشی زیادی داشت و میخواست یک اپلیکیشن با کارایی فتوشاپ باشد، اینقدر موفق میشد؟ یک اپلیکیشن خوب قرار نیست که گره از همه مشکلات کاربر در یک موضوع خاص بازی کند، عالی بودن در یک زمینه خاص، بسیار بهتر از متوسط بودن در 10 زمینه گوناگون است.
4- تحریک حس زیباییپرستی فطری: تم یک سرویس یا اپلیکیشن خوب یا محصول نهایی آن، باید زیبا باشد. جلوههای اینستاگرام یا اپلیکیشن فلیپبورد یا نسخه تازه اپ گوگل پلاس را ببینید، هم اینها، بسیار خوب طراحی شدهاند.
5- اجتماعی بودن زایا (و نه تصنعی): دیگر کمتر اپلیکیشنی را میبینیم که دکمه اشتراک برای توییتر و فیسبوک نداشته باشد. اما کمتر اپلیکیشنی را میبینیم که کاربران را تشویق به تعامل مؤثر کنند. فرایند اجتماعی کردن یک اپلیکیشن باید با دقت انجام شود.
فرندفید و اینستاگرام را در نظر بگیرید، هر دو ما را به شدت تشویق به لایک زدن، گذاشتن نظر و دنبال کردن دیگران میکنند. هر دو سرویس طوری طراحی شدهاند که تعامل ما را آسان میکنند.
6- هوش تبلیغاتی صاحبان سرویس برای گسترش «وایرال» سرویس: حتی اگر بهترین سرویس را طراحی کرده باشید، اما بازاریابی خوبی نداشته باشید و ندانید که کجا و چطور باید تبلیغ کنید، سرمایهتان را به باد خواهید داد.
7- پشتیبانی فنی خوب و احترام به نظرات کاربران: تصور کنید که سرویس موفقی درست کردهاید و ناگهان در مراحل اولیه، سرویس یک مشکل فنی پیدا کند، یا با مشکل امنیتی مواجه شود یا اصلا داون شود. فکر میکنید کاربران به چنین سرویسی اعتماد خواهند کرد؟
8- فرایند کسب سرمایه و فروش مدرن: ممکن است که شما یک اپلیکیشن پولی درست کنید و افراد زیادی آن را بخرند. اما انتظار نداشته باشید که این اپلیکیشن موفقیت زیادی پیدا کند. برای رسیدن به سود مالی شما باید مسیرهای فروش متفاوت و مدرنتری برگزینید. برای مثال یک از این مسیرها، «خرید داخل اپ» است.
این شیوه فروش خوب به این صورت است که اپ رایگان شما، به صورت پیشفرض اجازه کاربریهایی را بدهد، اما برای بهرهمند شدن از بعضی از عملکردهای ویژه آن، کاربران تشویق بشوند، بعد از نصب اپ، در داخل خود اپ خریدهای کنند.
اپلیکینش paper را در نظر بگیرید. این اپلکیشن برای کسی که میخواهد که داخل آیپد نقاشی یا طراحی کند یا پرزنتیشن سادهای درست کند که ارتباط صمیمانهای با مخاطب برقرار کند، فوقالعاده است.
اما این اپلیکیشن قلمهایی دارد که باید آنها را بعد از نصب اپ خرید. اپلیکیشن انقدر خوب طراحی شده است که بعد از هر بار اجرای اپ، آدم تشویق به خرید قلمها میشود.
یک اپلیکیشن برای موفق شدن نیازمند جلب توجه یک هسته اولیه کاربران «تحسینکننده» است، بدون این هسته، عملا نمیشود کار را پیش برد. رایگان کردن اپلیکیشن علیرغم اینکه ممکن است، سرمایهگذاری زیادی روی آن انجام داده باشید، یک ریسک عاقلانه در بسیاری موارد است. ریسکی که ممکن است با ایجاد این هسته اولیه جبران شود.
9- بهروزرسانیها و ارتقاهای هوشمندانه: مایاسپیس واقعا نسبت به فیسبوک در آغاز چیزی کمتر نداشت. تازه یک سالی هم زودتر شروع به کار کرده بود. اما در حالی که فیسبوک پیوسته ویژگیهای جدید اضافه میکرد، بازاریابی میکرد و خود را تبدیل به یک برند میکرد، مایاسپیس حالت راکدی داشت.
10– و دست آخر دانستن فوتهای کوزهگری! گاهی یک تغییر یا اصلاح کوچک در یک اپلیکیشن، باعث میشود که تجربه کاربری آن، از یک سرویس ملالانگیز به یک سرویس سرگرمکننده جالب تبدیل شود.
کاربران برای تست یک اپلیکیشن وقت زیادی نمیگذارند، اگر نمایش اولیه اپ شما خوب نباشد، باگ داشته باشد، یا بعد از چند دقیقه سیر و سیاحت در یک اپلیکیشن، نتوانند بفهمند که چطور میشود با آن کار کرد، احتمال بازگشت دوباره آنها بعید است. اما برعکس اگر لحظات هیجانانگیزی را در تست اول شاهد باشند، در بسیاری موارد در وبلاگ خود یا به صورت رو در رو در هنگام صحبت با دوستانشان از اپ شما تعریف خواهند کرد و آن وقت که یک اپلیکیشن به سرعت با رشد تعداد کاربر روبرو خواهد شد.
در قسمت دوم پستم میخواهم مثالی در مورد یک اپلیکیشن با ایده خوب بزنم که تا موفقیت یکی دو قدم بیشتر فاصله ندارد، اما در عین حال شاید نشناختن نقاط ضعف اپ و یا بینش محدود صاحبان این اپ باعث شود بعد از دو سه ماه، اپلیکیشن کلا فراموش شود.
اپلیکیشن مورد نظر Cinemagram نام دارد. کار اصلی این اپلیکیشن این است که به کاربران اجازه تولید انیمیشنهای گیف gif را بدهد. کاربران کافی است که با دوربین خود، چند ثانیهای فیلم بردارند، اپلیکیشن به طور خودکار ویئو را به یک گیف چند ثانیهای تبدیل میکند.
ایده سینماگرام خوب است و تا حال هم نسبتا موفق بوده است، کاربران خوشذوق زیادی با انتخاب سوژههای مناسب، گیفهای بسیار دیدنی درست کردهاند.
خب! وقتی توصیفات اپلیکیشن را خواندم، آنقدر از آن خوشم آمد که تصمیم گرفتن، نصبش کنم. اپلیکیشن پولی بود و در بازار آیتونز آمریکا هم نبود و من با نصب آن مشکلاتی داشتم، اما چون وعده خوبی به من داده شده بود، با هر دردسرس بود، نصبش کردم.
اما متوجه شدم، اپلکیشن نواقصی دارد که با خراب کردن اولین تجربه کاربری، عملا احتمال بازگشت دوباره و وایرال شدن اپلکیشن را کاهش میدهد.
تم اپلیکیشن زیبا نیست، شاید ماهایی که طراح وب نیستیم، نتوانیم در قالب اصطلاحات دلیل زیبا یا نازیبا بودن یک تم را بیان کنیم، اما به مانند کسی که فوتبال نمیداند، اما از زیباییهای بازی کی تیم فوتبال سر درمیآورد، ما میتوانیم بگوییم تم سینماگرام زیبا نیست و یا دستکم مثلا با تم اپلیکیشن جدید گوگل پلاس فاصله بسیار زیادی دارد.
مشکل بعدی این است که من بعد از نیم ساعت کار با اپلکیشن، متوجه نشدم که چطور میشود کسی را دنبال کرد.
گیفهای زیبای زیادی با استفاده از این اپ درست شده است، اما من تصور میکنم، بعضی از آنها با خون چگر درست شدهاند! چون اپ در قسمت تولید گیف باگهایی دارد. مثلا اگر شما فیلم بلندی بردارید، از شما خواسته میشود که قسمت کوتاهی از آن را برای تولید گیف انتخاب کنید، برای این کار باید اسلایدری را به چپ و راست بلغزانید تا تکه مورد نظر انتخاب شود، اما عملا این اسلایدر روان به چپ و راست حرکت نمیکند.
بله! ممکن است که نویسندگان اپ متوجه این نواقص شده باشند و در نسخه بعدی آن را برطرف کنند، اما وقتی آنها اپی را با این نقصها روانه بازار میکنند، باعث میشوند که برداشت و رویکرد اولیه ما نسبت به آن خوب نباشد و در بهروزرسانی بعدی نتوانند ما را با خود همراه کنند.
یک احتمال دیگر: ممکن است من بعد از نیم ساعت تست اپلیکیشن به درستی درنیافته باشم که چطور میشود از اپ استفاده کرد و اپ اپلا مشکل چندانی نداشته باشد! اما حتی اگر این فرض هم درست باشد، نشان میدهد که رابط کاربری اپ انقدر خوب نوشته نشده که در یک آن ما را متوجه نحوه استفاده از اپ کند!
این اپلیکیشن 1.99 دلار قیمت دارد، اما میتوانست رایگان باشد و با فروختن جلوههای تصویری و به امید جلب توجه دسته بزرگتری از کاربران وارد آیتونز شود.
مشکل بعدی این است که تصاویر متحرک با این اپ به سرعت بارگزاری نمیشوند. درست است که سرعت اینترنت ما محدود است، اما من اپهای اشتراک ویدئوی را سراغ دارم که ویدئوهای آنها با سرعت قابل قبولی لود میشوند.
در یکی از پستهای بعدی «یک پزشک» با هم چندین اپلیکیشن اشتراک ویدئو را با هم مقایسه میکنیم. همه این اپلیکیشنها ایده اصلی یکسانی دارند که بکر هم نیست، اما نویسندگان آنها هر کدام راه و قالب جداگانهای را برای درست کردن اپهایشان برداشتهاند و به تناسب موفق یا ناموفق بودهاند.
عالی بود،این مقاله برای ارتقا محصولات فناوری دیگه هم مفیده. میبینم خودم گاهی یکی دو مورد از این موارد رو از قلم میندازم. مخصوصاً باید رو تبلیغات کار کنم.
خیلی خوب بود
ایده اصلی متن کار خودتون بود؟
خیلی خوب بود، بعضی وقت ها همین نکاتی که ممکن کوچک بنظر برسد، موفقیت یا عدم موفقیت یک پروژه را رقم می زند
ممنون از این مطلب جالب. انگار به صورت تله پاتیک (؟) من هم در همین افکار شما غوطه ور بودم. مطلبی در رابطه با اینستاگرام و اینکه چرا به عقیده من این تکنولوژی مخرب صنعت تجهیزات و فرآیندهای عکاسی است نوشتم.
http://vsaboori.wordpress.com/2012/05/20/20/