مهدویکیا: اسطوره میماند
فرانک مجیدی: برنامهی پایانی «نود» در سال 1391 بر خلاف دو سال گذشته که با دعوت از هنرمندانِ طنزپرداز به شوخی و خنده میگذشت، با بررسی اتفاقی ناگهانی، رویهای غمگین یافت. روز 24 اسفند، در تلکس خبرگزاریهای داخلی، خبر خداحافظی ناگهانی «مهدی مهدویکیا» منتشر شد. علیرغم آنکه مهدویکیا اظهار داشتهبود که فصل 91- 92، آخرین فصل حضور او در میدانهای حرفهای در مقام بازیکن است، اما اینگونه رفتنش در حالیکه هنوز چند هفتهای به پایان لیگ مانده، بسیار شوکهکننده بود. خیلی زود، دلایل ماجرا آشکار شد. دلایلی مانند آنکه همتیمی سابق و مربی کنونی او، «یحیی گلمحمدی»، مستقیماً به او گفتهبود که دیگر نمیتواند کمکی به تیم بکند.
مهدی مهدویکیا، اوایل مرداد داغ سال 1356 و در تب انقلاب به دنیا آمد. فوتبال را از کودکی آغاز کرد و در 14 سالگی، بهعضویت تیم «بانک ملی» در آمد. 4 سال بعد، پرسپولیس بازی این جوان خوشآتیه را پسندید و او را بهخدمت گرفت. هواداران پرسپولیس، خیلی زود به هافبک جوان تیم علاقمند شدند و او محبوب شد. با پایان فصل اول حضورش، در 19 سالگی توسط «محمد مایلیکهن» که همواره میگفت به جوانگرایی معتقد است، به تیمملی دعوت شد. مهدویکیا، اولین گل ملیاش را در بهار سال 1997 در تبریز، و در بازی دوستانه با کنیا به ثمر رساند. نمایش خوب او در پرسپولیس و تیمملی، روز بهروز بر شهرت و محبوبیت او میافزود. در بازی معروف در برابر مالدیو، او در رفت و برگشت، گلزنی کرد. اوج نمایش مهدویکیا در ردهی ملی، بازمیگردد به بازی بهیادماندنی با چین، که در دالیان برگزار شد. او با دو گل حساسی که برای ایران به ثمر رساند، چین را در خانه با نتیجهی سنگین 4- 2 بازنده کرد و نامش، نقل محافل ورزشی شد. مایلیکهن، از تیمملی کنار رفت و «والدیر ویرا» جانشینش شد، با اینحال تزلزلی در جایگاه مهدویکیا در تیم بهوجود نیامد. او همواره تمام تلاشش را میکرد. تیمملی ایران، با سختی زیاد و کاملاً شبیه به معجزه، پس از 20 سال به جامجهانی رسید و یکی از بهیادماندنیترین روزهای شاد ایران رقم خورد. ویرا به دلایلی که از این بحث خارج است، از تیم رفت و «جلال طالبی» تیمملی را در فرانسه رهبری کرد. پس از باخت به یوگسلاوی، نوبت به بازی با آمریکا رسید. یکی از پررنگترین خاطرات حضور مهدویکیا در تیم، در آن بازی رقم خورد. او یکی از دو گل ایران را بهثمر رساند و ایران را در عرصهی فوتبال، بر حریف پر حرف و حدیث سیاسی خود پیروز کرد. تیمملی ایران، با شکست 2- 0 مقابل آلمان، از ادامهی رقابت بازماند. اما این برهه که اندکی پیش از سالی برای مهدویکیا بهطول انجامید، موفقترین دورهی حضور او را در تیمملی رقم زد. در این مدت او برای تیمملی 7 گل زدهبود.
مهدویکیا پس از سه سال حضور در پرسپولیس، چمدان سفر بست و راهی آلمان شد تا برای تیم «بوخوم» بازی کند. او در طول یک فصل حضورش در بوخوم، تنها 12 بار برای این تیم به میدان رفت و 3 گل زد. در فصل بعدی، باشگاه قدیمی «هامبورگ» خواهان به خدمت گرفتن او شد. در هامبورگ که 8 سال در آن ماند، در 208 بازی به میدان رفت و حاصل آن شد 26 گل. مهدویکیا با متانت و خوشاخلاقی و تلاش همیشگیش در زمین فوتبال، محبوب طرفداران هامبورگ شد و لقب «موشک» گرفت. تیمملی ایران از جامجهانی 2002 در کره و ژاپن بازماند، اما در عوض، دو سال رؤیایی برای مهدویکیا در هامبورگ در پیش بود. هواداران تیم، موشک را دو سال پیاپی بهعنوان بهترین بازیکن تیمشان انتخاب کردند و در سال 2003، او با شایستگی جایزهی بهترین بازیکن فوتبال آسیا را از کنفدراسیون فوتبال این قاره، دریافت نمود. در اواخر حضور 8 سالهاش در هامبورگ، او دیگر در ترکیب تیم استفاده نمیشد، اینبار او راهی فرانکفورت شد تا در «آینتراخت» بازی کند. در طول 2 سال حضور در این تیم، مهدویکیا 32 بار به میدان رفت و موفق به گلزنی نشد. سال 1388، برای مهدویکیا سال عجیبی بود. او در بازی آخرین مسابقهی مقدماتی سرنوشتساز برای رسیدن به جامجهانی 2010 آفریقایجنوبی، با مربیگری «افشین قطبی» برای یکصد و یازدهمین بار در پیراهن تیمملی به میدان رفت و در برابر کرهجنوبی بازی کرد. طبق معمول، شرایط بازی تیمملی بسیار به اما و اگرها متصل بود و باید کره را میبردیم تا رسیدن به جامجهانی ممکن شود. تساوی 1-1 باعث حذف ایران شد. اما وقوع برخی اتفاقات، به گروهی جرأت داد تا به مهدویکیا انگ وطنفروشی بزنند. او تصمیم به خداحافظی از تیمملی گرفت و در نامهی خداحافظیش که خطاب به مردم ایران نوشتهبود، توضیحاتی داد که در طول 13 سال حضورش در تیمملی به چشم دیدهبودیم، که او همواره عاشق تیمش بود و با همهی وجود برای ایران به میدان رفتهاست. او در 111 بازی ملی خود، 13 گل برای تیمملی به ثمر رساند و علیرغم محبوبیت زیادش، از تیمملی جدا شد.
مهدویکیا که دیگر 32 ساله بود، از آلمان به ایران آمد و تصمیم گرفت بازی باشگاهی را تا رسیدن موعد خداحافظی، در کشور خودش ادامه دهد. او «استیلآذین» را برای شروع انتخاب کرد. در آن زمان، استیلآذین باشگاهی متمول بود که بیحساب پول خرج میکرد و نامهای بزرگ را بهخدمت میگرفت، اما به همان اندازه افتادن در ورطهی حاشیههای بزرگ، باعث میشد نتایج اسفناکش تیم را در خطر سقوط قرار دهد. استیلآذین، از همان ابتدای کار برای مهدویکیا آمد نداشت. او که به ادب و خوشاخلاقی در بین بازیکنان ایرانی شهره بود، در همان ابتدای حضورش بهخاطر اشتباه شنیداری داور، با کارت قرمز مواجه شد و بهقول خودش «خوشامدگویی خوبی دید» (نقل به مضمون، در مصاحبهاش با «نود»پس از این اتفاق). او در 34 بازیش برای این تیم، 4 گل زد. تمایل باشگاه استیلآذین به مصاحبههای آنچنانی و فضایی دور از آنچه انتظار رود مهدویکیا یکی از بازیکنان آن باشد، در سال 1390 کار این باشگاه را در لیگ برتر تمام کرد. در بازی پرحاشیه با پرسپولیس، کار به جنجال کشید و خاطرم هست که برای اولینبار، مهدویکیا با عصبانیت روی خط تلفنی «نود» آمد و با «عادل فردوسیپور» صحبت کرد. عصبانیت او از آنجهت بود که میگفت فردوسیپور نباید تا قبل از پایان کار برای استیلآذین دستهاولی فرض کند و این توهینی به بازیکنان این تیم است. در ادامه، او آرامتر شد و توضیحاتی دربارهی این بازی داد. در پایان کار با استیلآذین، او به رشت آمد تا در «داماش» بازی کند. در طول این فصل، او تنها 14 بار به میدان رفت.
مهدویکیا چنانکه همیشه میگفت، میخواست با پیراهن پرسپولیس از فوتبال خداحافظی کند. او قراردادی 6 ماهه با پرسپولیس بست که در آن زمان، «مصطفی دنیزلی» را برای مربیگری به خدمت گرفتهبود. طبق گفتههی «سردار محمد رویانیان»، او یک سال دیگر هم در پرسپولیس میماند. یعنی در همین فصل. پرسپولیس نتایج بسیار بدی در لیگ میگرفت و واقعاً «تیم» نبود. بازیهای ضعیف هواداران را مأیوس کرد و نامهای مختلفی برای مربیگری پرسپولیس مطرح میشدند، تا آنکه سردار «ژوزه» را برکنار کرد و جا را برای «یحیی گلمحمدی» گشود. گلمحمدی، همبازی روزهای رسیدن به جامجهانی 1998 و دوست قدیمی، در مقام مربی دیگر بازیهای مهدویکیا را دوست نداشت. مدتها نیمکتنشینی و حتی سکونشینی، مهدویکیا را به 24 اسفند 1391 رساند. روزیکه گلمحمدی با او جلسهای گذاشت و با گفتن اینکه او در لیست 18 نفرهی تیم نیست، پیام را به مهدویکیا رساند. طبعاً او میدانست که مهدویکیا در برابرش نمیایستد. مهدویکیا خداحافظی از فوتبال را انتخاب کرد. او در مدتی که دوباره جذب پرسپولیس شدهبود، 23 بازی انجام داد و 3 گل زد.
بودن در خانوادهای که تنها یک برادر بزرگتر داشتهباشی که او هم شدیداً عاشق فوتبال، پرسپولیس، بارسلونا و آرژانتین است، تکلیف من را بهعنوان دختر خانواده روشن کرد. در تمام خاطرات بچگی من، فوتبال هست. روزهایی که با برادرم فوتبال بازی میکردم، جرزن قهاری بودم و لجش را در میآوردم.
اولین روزهای بازی مهدویکیا در پرسپولیس را خیلی خوب یادم مانده. جوان توپر و خوشصورتی که ابروهای پرپشت کمانی پیوسته داشت و کاکلی انبوه و مشکی. خوب بازی میکرد و برادرم چقدر دوستش داشت. من هم که الگویم، برادرم بود او را قهرمان میدانستم. علیرغم توپر بودنش، فرارهایی عالی داشت و بازیکنان تیم حریف را از نفس میانداخت. پررنگترین خاطرهی من از او، مربوط به بازی با چین است. یادم است که برق بخش بزرگی از شهر رفت و بازی هم بهوقت ایران، ظهر برگزار میشد. علیرضا هم در آن روزهای بیاینترنت و لپتاپ، با عجله لباس پوشید و رفت ادارهی پدرم تا با بابا و همکارانش، از تلویزیون سیاهوسفید باتریدار اداره بازی را ببیند، تلویزیونی که پرش داشت و صفحه نمایشش در ابعاد کمتر از کف دست بود. تا پایان بازی، برق نیامد اما همینکه برق امد و روشنش کردم، سرود «ورزشکاران، دلاوران…» مطمئنم کرد که بردیم. علیرضا که برگشت و باهیجان گلهای مهدویکیا را برایم تعریف کرد. هنوز یادم است علیرغم تعریفهای برادرم، وقتی شوت سنگینش را بعداً در تلویزیون دیدم که به طاق دروازهی چین چسبید، چقدر حیرت کردم.
مهدویکیا، گلزنترین هافبک دنیا نیست. با نامهای بزرگ و درجهاول جهان فوتبال نمیتواند رقابت کند، اما همواره جزو محبوبترینهایی بوده، هست و خواهد بود که در فوتبال شناختمشان. هرگز یاد نمیآید بازی او را دیدهباشم و او کمتلاش و کمکار باشد. حتی اگر تیمی در سطح او نبودهباشد یا کم از او بازی گرفتهباشد -این را میگویم، چون هنوز و هرگز نمیتوانم تهمت وطنفروشی را که به او زدهشد، ببخشم و فراموش کنم.-
در فوتبال ایران، ادعا و بدی کم نبوده و نیست. در فوتبال درجهاول دنیا، بارها اتفاق میافتد که برترینها نیمکتنشین شوند. مثل «ایکر کاسیاس» که چندین بار با تصمیم «خوزه مورینیو» نیمکتنشین دروازبانی 19 ساله شد، یا «ژاوی هرناندز» یا بسیاری از بزرگان که بارها در ترکیب اصلی قرار نگرفتهاند. جالب است که هرگز حداقل در برابر دوربینها، اعتراض و بیاحترامی بهترین بازیکنان دنیا را نسبت به مربی خود نمیبینیم و از نامهنگاریها و مصاحبههای گستاخانه، پیراهن به زمین کوبیدن و قهر و ناسزاهای بالای 25 سال خبری نیست. مهدویکیا را بزرگتر از بازیهای مؤثرش، برای رفتار حرفهای و محجوبانهاش میستایم. او نشان داد میتوان بازیکنی بزرگ بود و به دام حاشیه و خودخواهی و بیادبی نیافتاد. نشان داد میتوان بازیکنی بود که الگویی مناسب برای جوانان باشد.
برنامهی دیروز «نود»، بعد از سالها تماشای آن، پس از برنامهی مربوط به فوت «ناصر حجازی»، غمگینترین نودی است که در خاطر دارم. ناگفته نماند که نحوهی اجرای فردوسیپور را برای تأکید او بر اینکه آیا مهدویکیا دلچرکین است، و در اوج احساساتش بارها اشاره به بغض او که بالاخره هم منجر به شکستنش شد، چندان نپسندیدم. آدمهایی در زندگیتان وجود دارند که هرگز دوست ندارید اشک آنها را ببینید، اگر فردوسیپور در آن لحظه سخن همیشگی خودش، «مردم خودشان میفهمند»، را بهیاد میآورد، درمییافت که از پس لبخندهای آرام و تلخ مهدویکیا، به غمش از این خداحافظی ناگهانی پی میبریم. با اینحال، از فردوسیپور همیشه ممنونم. برای نقد آزادی که میکند و فرصتی که به علاقمندان فوتبال برای درنگ میدهد. فیلم این مصاحبه را اینجا ببینید.
مهدویکیا بسیار شیوا و خوب سخن میگوید، منطقی و آرام است و چنانکه خودش گفته، برای شروع مربیگری به آلمان میرود؛ سرزمینی که اگر مردمش دوستت دارند، واقعاً دوستت دارند حتی اگر رقیبشان باشید و اگر دوستت نداشتهباشند مستقیماً به خودتان این را میگویند. گفت عاشق کشور و وطنش است و لازم نیست بگوید کی و کجا حامی مردمش بود، با جان و دل برای تیمملی بازی کرده و خاطرات خوبی با تیمملی دارد. اینجا دیگر بغضش میشکند و رویش را برمیگرداند. این بدترین نوع خداحافظی یک بازیکن بااخلاق بود. با اینحال، گمان میکنم در این خداحافظی غمگین (به گفتهی خودش در یکی از آخرین نودهایی که در آن حاضر است) درس بزرگی به همهی ما داد. او همچنان شکایتی نمیکرد، خشم نمیگرفت و بزرگوارانه یحیی گلمحمدی را دوست خوب خود دانست و بهترینها را برایش آرزو کرد. موشک، فرار آخر را برای گریز از نامهربانی انجام داد (نقل از متن «نود») اما همچنان مهربان ماند، علیرغم تمام دشمنیها بزرگوار ماند و عزیز. مثل همیشه، بیشتر از همیشه!
من در «یک پزشک»، بارها از فوتبالیستها و مربیان بارسلونا نوشتهام، اما هیچ دلیلی ندارد که از بازیکنان و الگوهای بزرگ کشور خودمان نگوییم و کم بگذاریم. مهدویکیا، آخرین یادگار تیم دوستداشتنی 1998 بود که ماند و بزرگ ماند و بزرگوارانه رفت. من چنین حمایت مردمی را تنها یکبار، آنهم در مرگ «ناصر حجازی»، بهیاد دارم. مورد مهدویکیا، اگر بر گفتهی «جلال آلاحمد» باور داشتهباشیم که «در ایران زندهی خوب نداریم، مردهی بد هم نداریم»، یک ناقض بزرگ است که پیش آمدنش، نادر است. گلمحمدی، هرگز با استعفای احساسی خود نمیتواند آنچه را که پیش آمد، جبران نماید. اگر درخشانترین کارنامهی مربیگری را از خود بهجا بگذارد، باز این «اما» پاک نخواهد شد. این ماجرا از ذهن ورزشی ایران پاک نخواهد شد، اما بالاتر از آن، «نیک ماندن» است. هر قهرمانی، روزی میرود و جای خود را به جوانترها میدهد. آنچه میماند، یاد «خوب بودن» کسی است. با این حساب، آقا مهدی همیشه در یک جای عزیز در دل ماست. مهدویکیا را روزی شناختیم که 19 سالش بود، توپرتر از یک فوتبالیست بود و صورتش ما را یاد مینیاتورهای کلاسیک ایرانی میانداخت. دیروز به یاد این سالها افتادم و مهدویکیایی که همچنان توپر بود، اما صورتش جاافتاده بود، موهای سر و ابرویش کمپشتتر بود و بسیار عزیز از دنیای حرفهای بازی کردن، خداحافظی کرد. مهدویکیا در فصلی رفت که از سوی مربیان و بازیکنان شاغل در لیگ برتر و برخی از مفسران فوتبال، بهعنوان بازیکن اخلاق سال 1391 انتخاب شد. او میرود تا در جایی امنتر از لیگ ایران، کار تازهاش را شروع کند. میرود و همچنان اسطوره میماند.
پن: این پست یکصد و پنجاهم من در «یک پزشک» بود که با احترام و بهترین آرزوها به مردان سرخپوشی تقدیم میکنم که با سالها حضور اسطورهای و بااخلاق خود در عرصهی ورزش، فوتبال ایران را سرافراز کردند: کریم باقری، وحید هاشمیان و مخصوصاً آقا مهدی، مهدویکیای دوستداشتنی!
این نوشتهها را هم بخوانید
قلم بسیار شیوایی دارید … لذت بردم
مشکل فوتبال این مملکت از همون خشت کج اوله! همچین اتفاقاتی هم تعجبی نداره. چیزی که تعجب داره صبوری و وقار یک ورزشکار ارزشمنده که این همه مدت اعتراضی نکرده بود…
یه انتقاد! من خودم طرفدار هیچکدوم از تیم های لیگ ایران نیستم. اصلاً فوتبال ایران رو دوست ندارم. ولی اگر هم طرفدار تیم خاصی بودم، به این نحوه طرفداری شما از یک تیم لیگ اعتراض شدیدی میکردم. رسانه باید بیطرف باشه بزرگوار ;)
سلام دوست عزیز. از نظر شما ممنونم.
در مورد انتقاد شما اما، «یک پزشک» رسانهی خبرگزاری نیست. در وبلاگ نویسنده از عقاید، احساسات و علایقش میگوید. روند نگارش یک پست خبری و یک پست وبلاگی به نظرم باید جدا باشد و هیچ ایرادی ندارد که وبلاگنویس، سلایق و علایقش را در نوشتههایش جای دهد. بالاخره هدف از وبلاگنویس شدن همین است که جایی باشد که فرد حرفهایش را بینقاب ملاحظات و تعارفات بزند و او هم حق دارد مثل هر کسی، طرفداریهای خاص خودش را داشتهباشد. حالا خوانندگان میتوانند نظراتی همسو، ممتنع یا خلاف روند فکری نویسنده داشتهباشند که البته کامنتها را برای همین گذاشتهایم. ما در این وبلاگ، با روند سرد و قانونی یک خبرگزاری، با اخبار برخورد نخواهیم کرد!
بله، درود بر شما…
نوشته هاتون حرف نداره خانم مجیدی …
مرسی و متشکر از متن زیبا …… من طرفدار پرسپولیس نیستم ولی چه خوب بود که مردم ما یاد بگیرن احترام بزارن به کسایی که برای سرزمینشون افتخار آفریدن و باعث غرور و شادی دله مردمی شدن که با شادی فاصله زیادی پیدا کردن …. مهدی همیشه تو دله و قلبه ما جا داره و ای کاش اشکای مهدی که دله هر ایرونیه وطن پرستی رو در آورد دله کسایی که باعث این چنین بیحرمتی هایی میشه رو لرزونده باشه .
خیلی وقت است که فوتبال داخل ایران را دنبال نمیکنم اما در ذهن کسانی که زمانی فوتبالی رو میشناختند بازیکنانی هستند که هیچ وقت فراموش نمیشند از جمله مهدی مهدوی کیا ممنون از پست شما .
نثر بسیار زیبایی بود اما جا داشت کمی ملایم تر درباره یحیی می نوشتید.
اتفاقاً دقایقی قبل این یادداشت را در پلاس نوشتهبودم:
من این بخش حرفهای گلمحمدی رو تازه الان میشنوم:
مهدی خودش میدونه. قرار نبود این مسئله رسانهای هم بشه و حتی باهاش صحبت هم کردم، گفتم مهدی، میخوای رسانهای هم بکنی نمیخوام مثلاً یه جوری هم باشه که بگن فلانی [خود گلمحمدی] باعث شد که مهدی از فوتبال خداحافظی [کنه] یهجوری بگو که مثلاً بخاطر کمردردم… ولی، حالا! عیبی نداره، مهدی طاقت نیاورد قبل از مسابقه هم اینو رسانهای کرد. حالا عیبی نداره…
اگر من این بخش از حرفهای آقای گلمحمدی را قبل یا هنگام نوشتن پستم شنیدهبودم، اینقدر معتدل از کار و انتظار خود تبرئهگرانهی ایشان نمیگذشتم. هرگز!
ببینید اصلا تو این که مهدوی کیا اسطوره ایه واسه ما و کلی برای کشورمون افتخار آفریده حرفی نیست… کدوم ایرانیه که عاشق مهدی نباشه!؟
اما من به یحیی حق میدم اگه به خاطر پرسپولیس این تصمیم رو گرفته باشه. به نظر من بهترین مدیرها اونهایی هستند که بتونن برای صلاح تیم (یعنی اون چیزی که خودشون احساس میکنن صلاح تیمه) بهترین تصمیم رو بگیرن و همه عواقبش رو هم بپذیرن. قبول کنیم که این یحیی بود که پرسپولیس رو از اون شرایط بد نجات داد و الان پرسپولیس شانس قهرمانی حذفی داره و 6ام جدوله…
ببینید، در اینکه پرسپولیس شانس قهرمانی در جامحذفی را دارد و لااقل الآن رتبهاش دو رقمی نیست، حرفی نیست. اصلاً مربی عوض شده که شرایط را بهتر کند اما این دلیل نمیشود که رفتارهای آقای گلمحمدی توجیه شود. بخشی از مربیگری، مدیریت درست روانی است. این چه کاری است که به گفتهی خودشان به دوستی مانند برادر پیشنهاد دهد برود، بعد از ناراحتی خانوادهی همسرش ناراحت شود و در برنامه زنده استعفا دهد تا «آدم بده» نباشد؟! یعنی شرایط پرسپولیس به نظر خانوادهی همسر ایشان مربوط است؟! مربی سرنوشت تیم را واگذار به احساسات نمیکند. اصلاً مگر «چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی؟» ورد زبان ما نیست؟!
بدتر از آن، آقای گلمحمدی قصد داشته برای همین بد نشدن، به مهدویکیا القا کند که به مردم و رسانهها به دروغ بگوید که این خداحافظی بخاطر مصدومیت مهدویکیا است. حالا این فریب را به زبان خود میگوید، بدتر از آن خود را در موضع بزرگواری قرار میدهد که «حالا مهدی تحمل نکرد، قبل از بازی رسانهای کرد، عیبی نداره!»
اشتباهات آقای گلمحمدی در هر قدم که در این ماجرا جلوتر رفت آنقدر بزرگتر شده که بههیچوجه قابل توجیه نیست، نه حتی با قبول اصل اختیارات مطلق مربی. چرا که ایشان از لحاظ اخلاقی مرتکب اشتباهات بدی شدهاند، نه فنی. نه، من بهعنوان نویسندهی این مطلب هرگز چنین توجیهی را نخواهمپذیرفت!
شما خودت رو بذار جای یحیی.قتی ببینی عزیز ترین دوستت 45 دقیقه خودشو گرم میکنه و در نهایت بازی بهش نمی رسه،چیکار می کنی؟اگر 4 هفته دیگه پشت دروازه خودشو گرم می کرد خوب بود؟
تحلیل های شما به شدت تحت تاثیر حرف های عادله
من هم پرسپولیسی هستم ولی با این همه بازیکن و سرمایه به کدوم عملکرد یحیی گلمحمدی مینازید؟ نمیگم مربی بدی هست ولی ازش اسطوره هم نسازید. تیم پرسپولیس با این همه بازیکن هنوز خوب بازی نمیکنه. واقعیت تلخه و باید قبول کرد.
آخه یه آدم چقد در یه مصاحبه میتونه دروغ بگه. رسما میخواد داستان رو طور دیگه ای روایت کنه! ( مصاحبه گل محمدی):
http://goo.gl/DNHWm
ببخشید دوست عزیز، تا آنجایی که من میدانم مربی است که تعیین میکند چه کسی گرم کند. اینجور نیست که همهی ذخیرهها گرم کنند و آقای گلمحمدی دلشان به درد بیاید که چرا نمیتواند از «دوست عزیزش» استفاده کند، میتوانست اصلاً او را برای گرم کردن صدا نزند که از عدم استفاده از «دوست عزیزش» ناراحت نشود. بعد هم «دوست عزیز» آقای گلمحمدی در طول 17 سالی که میشناسیمش، حتی یک مورد نداشته که به مربیاش اعتراضی کند که چرا روی نیمکت است که آقای گلمحمدی در شرمندگی مهدویکیا بماند. برای ایشان مهم این بود که :««منِ»ناراحت بودم!»
ضمن اینکه چه اشکالی دارد اگر گروهی حق را به مهدویکیا بدهند که دلش بشکند از اینطور رفتن؟! حالا چه ایرادی دارد که فردوسیپور هم موافق این گروه باشد و در یک زمینه، همعقیده باشیم؟! همانطور که ایرادی ندارد شما با آقای گل محمدی همعقیده باشید. بههر حال، آقای گل محمدی علاوه بر اینکه برای بهبود دادن تیم ویران ساخت ژوزه تلاش کردند، زحمت خداحافظاندن «دوست عزیزشان» را هم کشیدند. در نهایت که حرف آقای گلمحمدی پیش رفت. آنقسمت که پیش نرفت، عدم مطرح نشدن نام او و موضوع پیشنهاد دروغ کمردرد مهدویکیا به عنوان دلیل خداحافظی بود، پس اشکالی ندارد در مقام همدردی اقلاً ما هم حرفمان را با صدای بلند بگوییم، هرچند کار مؤثری پیش نبرد و از تلخی نکاهد.
کاری که آقا مهدی کرد نهایت رفتار حرفه ای بود، امیدوارم بتونیم حتی اگه شده گوشه ای از مرام و رفتار حرفه ایشو، بصورت واقعی یاد بگیریم و بکار ببریم نه اینکه فیلمشو بازی کنیم. یه جورایی دیسیپلینی که در روزهای قبل و همچنین در شب قبل بخرج داد، عیدی بزرگی بود به هموطناش. بهممون یه درس واقعی عیدی داد…
مشکل مملکت ما یه جمله ی قدیمیه! کارای بزرگ دست آدمای کوچیکه! متاسفانه آدمای بزرگ هم یا اکثرشون مهاجرت میکننو میرن یا میموننو میسوزن! متاسفانه شارش ژنهای مرغوب به خارج از ایران بزرگترین ضربه به کشورمون هست! آقای مهدوی کیا قله ی کوه یخ شناور هست که باز هم ما رو یاد این حقیقت تلخ میندازه یعنی فرار نابغه ها!
عالی بود
واقعا به پاکی مهدویکا داخل فوتبال ایران کسی وجود نداره
وحید هاشمیان هم خیلی سنگین و متین بود. داش علی کریمی هم که مرام لوتیش همه رو کشته.
بعد از فصل 86 که پرسپولیس قهرمان شد به کل فوتبال ایران را دنبال نکردم و گذاشتم کنار ، وقتی از نگاه منصفانه بخواهی به فوتبال نگاه کنی اونموقع هستش که به عمق فاجعه پی می بری ، فوتبال ایران را نمی گذارند انسانهایی فهیم و با اراده رهبری کنند پس تا این روال ادامه داره همین آش و همین کاسه ست
کیا همیشه یک اسطوره باقی می مونه
پست فوق العاده زیبایی بود ، ما ایرانیا قدر چیزایی که داریم رو نمی دونیم .
احسنت. خیلی خوب بود. حرف دل خیلیها رو زدید. اولاً که باعث خوشحالیست که آقای دکتر و شما هم پرسپولیسی هستید. هرکس که منو از نزدیک دیده باور نمیکنه من فوتبالی باشم و به شدت طرفدار پرسپولیس. اگر بدونم کسی طرفدار استقلاله رو برداشتم از طرف تأثیر منفی میذاره. شاید درست نباشه ولی تعصب دارم دیگه!
حس و حال دوران کودکیتان هم خیلی جالب بیان کردید. من هم آن بازیهای به یادماندنی را به خاطر دارم. به چین هم در ایران و هم در دالین ۴ تا زدیم. گلهای مهدویکیا واقعاً حیرتانگیز بود. چهره محجوبی که جناح راست تیم ملی ماله اون بود و اتوبان ازش میساخت و خیال همه از اون سمت راحت بود. ۴-۲-۳-۱ برانکو و بازی طوفانی ایران-کره که کعبی هم تو جناح راست بازی میکرد و کریمی گل میزد، فراموش نشدنی بود. مهدوی کیا تو اون بازی هم شاهکار بود. یه بار هم تو تیم منتخب یاران رونالدینیو با یاران زیدان (فکر کنم)، مهدوی کیا بازی کرد. تو تیمهای منتخب آسیا و جهان هم بازی کرد.
از یحیی اصلاً انتظار نداشتم. به نظرم یحیی اصلاً مربی بزرگی نیست. اولش فکر میکردم پرسپولیسو متحول کرده اما بعد که کریمی مصدوم شد و بگوویچ اومد تو تیم اصلاً اون بازیهایی که در مقابل ملوان و نفت انجام شدو ندیدیم. اون موقع مثل بارسا بازی میکردند. تو عمق میرفتند و اصلاً کاری به سانتر از جناحین نداشتند. پاسهای تک ضرب میدادند. گل ثانیه ۱۲ به فجر یادتونه؟ اما چند تا بازی که گذشت همه چیز عوض شد. الان هی میرن از جناحین سانتر میکنند. اونم سانترهای بیهدف! تعویضهاشم مال دقیقه نوده که به هیچ دردی نمیخوره. آخه یحیی که خودشم ادعا میکنه مظلومه، چی کار داشت به مهدی مهدوی کیا؟ تازه گفته بوده که بهش کمردردتو بهانه کن؟! عجب آدمیه! از خودش فیلم هم در میاره من استعفا میدم. برو بابا! نه رویانیان و نه یحیی (در مقام سر مربی) به درد پرسپولیس نمیخورند. پارسال هم کریمی گفت من از پرسپولیس میرم تا رویانیان تیم رویایی شو بسازه. اونم مثلاً ساخت. تو سایت نظر سنجی میذاشت کدوم بازیکنو بگیریم! ۶-۷ تا مهاجم گرفت، اونوقت هافبک؟! اگه مهدوی کیا تو نیم فصل اول نبود که کار تیم ساخته بود! اگه کریمی هم تو تیم بود واقعاً وضع خیلی بهتر از این بود. با این کاری که یحیی کرد اولاً به نظرم نشون داد آدم ضعیفیه و ثانیاً تعصبش به پرسپولیس از هوادارها کمتره. یعنی چی من استعفا میدم؟! من رفاقت برام مهمتره! پس مردم چی؟ طرفدارای پرسپولیس چی؟ رفاقت برات مهم بود که این حرفارو بهش نمیزدی! پرسپولیس برات مهم بود که نمیگفتی استعفا میدم! به نظرم پرسپولیس آدمی با شخصیت قویتر و با ارادهتر لازم داره. اول از همه رویانیان و شیرینی باید برن و بعد مربیای بیاد که هم کاریزما داشته باشه و هم بعد فنیش قوی باشه. شاید کریمی، بازیکن-مربی میشد بهتر بود.
به نظرم حرف آقا مهدی عالی بود. «اگه چوب هم مربی بود به حرفش گوش میکردم». «من با مربیهای بزرگی کار کردم و کسی به خودش اجازه نداد راجع به من از نظر فنی حرفی بزنه حالا که دیگه … ». و در آخر خاطرهای که به یاد یحیی آورد: «یاد اون شب هتل توی چین که مزدا ۶ نشون میداد و گوینده چینی …».
بابا خیلی با معرفتید. واسه خودتون سردار سردار و امپراطور راه بندازید اما تو ذهن این ملت علی کریمی و مهدی مهدویکیا و کریم باقری و علی دایی و خداد عزیزی و محمد خاکپور و احمدرضا عابدزاده و … ماندگارتر از حاج شوالیه فتحعل و سردار رویانیان و … اند.
یحیی هم اگه کارنامهی گواردیولا رو تو پرسپولیس بسازه، بالاخره یه روز میره و این «اما»یی که شما گفتی پاک نخواهد شد.
بیش از حد احساسی. چرا اینجا با همه چی اینقدر احساسی برخورد میشه؟ چرا اینقدر به اسطوره سازی علاقه داریم؟ چرا یه نفر یه شبه برامون به خبیث ترین آدم تبدیل میشه؟
پست های فوتبالی شما چاشنی 1پزشکه ، عالی بود ♥
سال نو هم مبارک به همه دوستان چه قرمز چه باز قرمز !
واقعا که اون برنامه نود خیلی خوب بود و خیلی هم تلخ
اما این گل محمدی هم قطعا استعفاش دردی رو دوا نمی کنه و …
موشک خیلی دوستت داریم
همش دلم می خواد اینجا یه چیزی واسه مهدی دوست داشتنی بنویسم اما چه حیف که بجای یه خداحافظی باشکوه باید منتظر باشیم اگه و اگه پرسپولیس رفت فینال جام حذفی همه مون ، همون چند دقیقه که می خواد بازی کنه با اشک تماشاش کنیم و حسرت بخوریم با خودمون بگیم تو لیاقتت خیلی بیشتر از اینها بود .
توی یه کشور غریب واسمون افتخار می آفریدی حالا تو کشور خودت غریبانه بهت می گن بیا برو . با وجودیکه گفته بودی می خوای بری.
امیدوارم جام حذفی را بالای دستات ببینم
من زیاد فوتبالی نیستم ولی مهدوی کیا رو همه دوست دارند.یادمه چندسال پیش که شایعاتی در موردشون مطرح شده بود اصلا به خودم اجازه ندادم تو اینترنت درمورد این موضوع تحقیق کنم.اینقدر براشون احترام قائل هستم
این مقاله یه نمود بارز دیگه از مرده پرستی ماست
مهدوی کیا، عشق دوران نوجوانی من، کسی که تو جوانی به عشق اون تو فیفا، هامبورگ رو بر می داشتم و کسی که تا سال ها دوست داشتم بازیکنی شبیه اون بشم، الانم با این گذشت این همه سال باز هم لحظه گل یه یادماندنی مهدی تو دالیان، استارت های سریع، پاس گل های طلایی و … از یادم نرفته، گلش به آمریکا که افتخار نوجوانی من بوده
اینی که گل محمدی نمی تونه مهدوی کیا رو بزاره تو ترکیب چیز عجیبی نیست، به خودش مربوطه، سرمربیه!
گل محمدی کار بدی نکرده، از حق خودش استفاده کرده
چرا مهدی دوست داشتنی ما مثل دوره پاگلزدروف، صبر پیشه نکرد!؟
ببخشید، اما من متوجه نمیشوم منظور شما از «مردهپرستی» چیست؟! هدف این نوشته، ارائهی بیوگرافی کوچکی از مهدویکیا، گفتن از اینکه او از تیمهای ملی و باشگاهی با مظلومیت و اجبار رفت و بالاتر از آن، تشکر است. تشکر برای همهی چیزهای بزرگی که به فوتبال ایران داد و همهی خاطرات خوبی که از او داریم، تشکر از اینکه به ما اجازه داده یک آدم خوب را دوست داشتهباشیم.
بعد آنکه چه صبری باید پیشه میکرد در 35 سالگی؟ بارها گفتهبود که این آخرین فصل فوتبالیش هست، دیگر وقتی برای صبر کردن نبود!
اتفاقاً کامنت شما به نظر من، یک نمونهی بارز «مردهپنداری» میآید. مگر قرار است دنیا برای مهدویکیا، باقری یا هاشمیان بدون بودن در مستطیل سبز تمام شود و خدایناکرده، بمیرند که نوشتن از آنها بشود مردهپرستی؟! آنها با فوتبال خواهند ماند. کنار زمین و شکر خدا، مهدویکیا و هاشمیان کشوری حرفهای و معقول را برای شروع یادگیری الفبای مربیگری انتخاب کردهاند. آنها نمیمیرند، تمام نمیشوند، فراموش نمیشوند، فقط یک راه تازه را شروع میکنند. اگر واقعاً دوستشان داریم، باید با تمام وجود موفقیت آنها را در مسیر تازه بخواهیم.
گل محمدی کار اشتباهی نکرده که بخواد پاکش کنه.این نــــاهنجاری و ارنج کردن تیم از طرف هواداراست که چندین فصله که گریبان تیم رو گرفته و به این روز انداخته.
مسلما مهدوی کیا دوست داشتنی و محبوب دل همه ما است اما خواهشا انقدر اغراق نکنید و دنبال اسطوره سازی به خاطر چند قطره اشک نباشید
واقعاً همین طور است، مهدی مهدوی کیا یکی از بهترینهای آن تیم رویایی سال 1998 بود که دیگر از فوتبال خداحافظی کرده است و ما را با خاطراتش تنها گذاشت …
اون لحظه اشک ما هم در اومد…تو حرفاش که در مورد مربیگری گفت داخل فوتبال ایران رو نشون داد! مثل وحید هاشمیان!!
دوست داشتم نظرم رو درباره ی متن و مخصوصا قسمت هاییش که درمورد یحیی بود مفصل ارائه کنم ولی خیلی خلاصه میگم که نیت یحیی خیر بود ولی روش کارش خیلی بد! واقعا یحیی نیازی نداشت مهدی رو کنار بذاره. یعنی دلیل غیر فنی نمیشه پیدا کرد که مثلا بگیم دشمنی داشته باهاش یا از تشویق های سکو ها نگران بوده یا هرچی…
یه مورد دیگه هم تو متن بود. آنتونیو آدان که با تصمیم ژوزه مورینیو چند بازی به جای کاسیاس بازی کرد 19 ساله نیست و 25 سالشه ;)
عالی بود ممنون برای این متن زیبا
سلام.این مطلب عالی رو همون موقع که نوشتید به چشمم خورد ولی…..
فکر کنم شما هم پرسپولیسی هستید
الان دمدمای صبح 16 اردیبهشته
قهرمان حذفی نشدیم.به کنار. کیا و کریمی رفتن
این مطلبتونو دیده بودم. اون موقع نذاشتم. الان دیدم نمیشه نذارمش.با اجازتون با اسم خودتون و ذکر منبع گذاشتمش
http://www.myperspolis.com/%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D9%BE%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%B3/76-%D8%AA%D8%AD%D9%84%DB%8C%D9%84-%D9%87%D8%A7/28853-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DA%AF%D8%B4%D8%AA%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%A2%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-90-%D8%B3%D8%A7%D9%84-91-%D9%85%D9%87%D8%AF%D9%88%DB%8C-%DA%A9%DB%8C%D8%A7%D8%8C-%D9%85%D8%B1%D8%AF%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%B7%D9%88%D8%B1%D9%87-%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF.html
حیف شد فوتبال ایران کیارا ازدست داد
از حق نگذریم مهدوی کیا و همه قدیمی های فوتبال از جون تو زمین بازی میکردن.ولی از وقتی که دونه دونشون از زمین رفتن بیرون یه جورایی فوتبالم کشکی شد.انگار از دویدن دنبال توپ انگیزه ای ندارن.منکه شوق دیدن فوتبالو ندارم
راستی اون عکسی که گذاشتید خعلی باحاله!!!جونی هرسه تاشونه ها!فک کن!