دوستداران تئوریهای توطئه، تفکر جادویی و خرافه در همه جا فعال هستند، در این میان نقش ما و رسانهها چه باید باشد؟ بارش برف سیاه مصنوعی توسط دولت آمریکا در ایالتهای جنوبی این کشور!
امروز در یکی از سایتها فرنگی مطلب جالبی خواندم که به عنوان مقدمه این پست برایتان تعریف میکنم:
نویسنده سایت mentalfloss امروز مطلب عجیبی را از زبان یکی از دوستان خود شنید:
«نمیدونی توی فیسبوک چی میگن! دولت برداشته توی آتلانتا برف مصنوعی ریخته. این برف طوریه که آب نمیشه!»
ظاهرا در حال حاضر بخشی از جماعت مشغول در شبکههای اجتماعی، مشغول صحبت در مورد این برف غیرطبیعی در ایالتهای جنوبی آمریکا هستند، خبرها و عکسها و ویدئوهایی از این برف که آب نمیشود، مرتب پست میشوند.
علاوه بر این شایع شده که ممکن است این برف کار تروریستها باشد، چون در مواردی رنگ برفها به صورت غیرطبیعی تیره است.
خب، آدم باورش نمیشود که در جایی که ما تصور میکنیم به خاطر ضریب نفوذ بالای اینترنت پرسرعت، وجود صدهای شبکه تلویزیونی و وجود نشریات بیشمار، نباید خبری از این باورهای عجیب، خرافهها و تفکرات جادویی و تئوریها توطئه باشد، عده قابل توجهی چنین ذهنیتی داشته باشند.
آدم باور نمیکند که هیچ کاربر زودباور فیسبوکی به این فکر نکرده است که برف سیاه در شهرهای بزرگ جنوبی، آلوده به دوده و هوای آلوده بوده است و هیچ کس مقداری از برف را به منزل نیاورده باشد و ذوب شدنش را تماشا نکرده باشد.
و این در شرایطی صورت میگیرد که به تازگی جمع بیشماری از کاربران ایرانی فیسبوک، فریب شخص یا گروهی را خورده بودند که به آنها وعده داده بود با اجرای یک اسکریپت، میتوانند پسورد فیسبوک دوستان و کاربران دیگر را پیدا کنند. به میزان سادهاندیشی و نیز بدخواهی این کاربران فکر کنید!
همان طور که در یک پست اشاره کردم، اینترنت به خودی خود، تضمینی برای شکل گرفتن یک جامعه آگاه نیست، در جامعهای که دوست دارد در ارتجاع زندگی کنند و به صورت علمی اندیشه نکنند، اصلا همین اینترنت وسیله و ابزار مناسبی برای انتشار همین اخبار نادرست و پر و بال دادن به آنها میشود.
آدمهایی هم هستند که آگاهانه از این آب گلآلود ماهی میگیرند و برای شهرت و یا رسیدن به سود مالی و حتی مطرح کردن سایت یا اکانت شبکه اجتماعی خود، خبر جعل میکنند و عکس فتوشاپ میکنند.
اما چرا جامعه در برابر دروغها و خبرهایی اینقدر «رو»، ایمن نیست؟!
داشتن حجم انبوه اطلاعات و دیتا، همارز داشتن یک فرایند اندیشه منطقی و نظاممند نیست
معمولا ما تصور میکنیم که هر کسی که تحصیلات سطح بالایی داشته باشد، در مقابل تفکرات جادویی و خرافهها ایمنی ذاتی داشته باشد. اما واقعا این طور نیست!
البته این مطلب به گمان من بسته به رشته تحصیلی و جای تحصیل، کمی متغیر است، اما به صورت کلی باید بگویم در شیوهای از نظام آموزشی که به جای یاد دادن شیوه تفکر علمی و نظاممند، میکوشند محفوظاتی غیرمرتبط را در ذهن دانشآموزان و دانشجویان جای بدهند، این نوع خرافهپرستی بیشتر به چشم میخورد.
ایمنی و مکانیسم دفاع در مقابل خرافهها و خبرهای نادرست، تا حدی شبیه به مکانیسم ایمنی بدن ماست:
در بدن ما سلولهای ایمنی وجود دارند که عوامل بیگانه را شناسایی میکنند، این سلولهای ایمنی بالافاصله متوجه طرحها و شاخص غیرطبیعی روی سطح عوامل بیگانه میشوند (آنتیژنها) و سپس با شیوههای مختلف بدن را از چنگ عامل بیگانه میرهانند.
سیستم ایمنی بدن ما، برای خودش «خاطره» دارد و با توجه به تجربیات قبلی میتواند در مواجهات بعدی، با سرعت و قدرت بیشتری عمل کند.
حالا بیایید ببینیم در مواجه با خبرهایی ضد نقیض، چه چیزهایی در ذهن ما و در کالبد جامعه، نقش سلولهای ایمنی و آن آنتیژنها را بازی میکنند:
نخستین مطلب این است که در ذهن ما باید مکانیسم اندیشه منطقی و استدلال گرفتن شکل گرفته باشد، لازم نیست که ما حتما تحصیلکرده رشتههای فلسفه باشیم، کافی است که مثلا اندکی با ریاضیات آشنا باشیم تا بتوانیم در زندگی روزمره هم شیوه تفکر علی و معلولی و شیوه اندیشه درست را به کار بگیریم. با این شیوه ما یاد میگیریم که عملا چه وقتهایی نمیشود یک مطلب را تعمیم داد، یا اینکه چطور میتوانیم از چند گزاره خبری، به یک نتیجه برسیم.
اما نقش کلیدی را در این میان، شک کردن به عهده دارد، متأسفانه تشکیک و تجدید نظر در آرا و عقایدی که فکر میکنیم صد در صد درست و تزلزلناپذیر هستند، امری است که خیلی کم در میان افراد در جوامع مختلف ریشه دوانیده است.
در صورتی که ما یاید همواره آمادگی داشته باشیم که در باورهای قبلی خود تجدید نظر کنیم، سیاه و سفید نبینیم و توانایی تحلیل مطالب تازه را داشته باشیم.
یکی از چیزهایی که باعث اشاعه خبرها و باورهای نادرست میشود، همهگیر شدن تخدیر و تنبلی ذهنی در جوامع است.
روشنبین بودن و نکتهسنج بودن، سرمایهای است که کمکم به دست میآید، به همان گونه که یک شخص میتواند مشتری دائمی فستفودها باشد، ذهن ما میتواند به خبرهای سطحی بعضی از رسانهها عادت کند که اتفاقا ممکن است، از نظر ظاهری، مزه خوبی داشته باشند، شما میتوانید به جای خواندن کتاب و مرور مستقل اخبار، به دیدن سریالهایی سرگرمکننده عادت کنید.
با این سبک زندگی، چشم که به هم بزنید، میبینید که نمیتوانید در مورد هیچ مسئلهای اظهار نظر کنید.
امروز صبح در سایت slate خبری در همین مورد خواندم:
بر اساس این تحقیق، اگر کسی میخواهد از اخبار جدید مطلع شود و برای این کار از شبکه خبری «فاکس نیوز» استفاده کند، عملا آدم آگاهی نخواهد شد، حتی چنین به نظر میرسد که دیدن و ندیدن این شبکه فرقی به حال بیننده نمیکند!
بر اساس تحقیقی که روی 1185 نفر آمریکایی انجام شد، کسی که فاکس نیوز را دیده باشد، حتی از شخصی که شبکههای خبری را تماشا نمیکند، به میزان کمتری به سؤالاتی در مورد مسائل داخلی آمریکا و نیز خبرهای بینالمللی، پاسخ صحیح میدهد! مطابق این تحقیق کاربران شبکه NPR بیشترین میزان صحیح پاسخدهی را داشتهاند.
خبرگزاریها، سایتها و اکانتهای شبکههای اجتماعی مثل فاکس نیوز فراوان هستند، شما حتی ممکن است از پوسته و رنگ و لعاب این منابع خبری خوشتان بیاید، حتی ممکن است در مواردی آنها را تحسین کنید، چون همانگونه که سیستم گوارشی و مکانیسم لذت ذهن ما، به منابع غذایی چرب و شیرین و پرکربوهیدرات عادت میکند، ذهن ما هم ممکن است به خبرهای آماده و سرگرمکننده، عادت کند.
در صورتی که یک سایت و منبع خبری خوب، همیشه دوست دارد، ذهن شما را به چالش بکشد، به جای سرگرمی، حتی در مواردی آشفتهتان کند و سلولهای خاکستریتان را به کار گیرد، خواندن و دنبال کردن مطالب این سایتهای اصلا آسان نیست. چون مجبورید نوشتههای طولانی آنها را تحمل کنید، در ذهن قضاوت کنید، سعی کنید دریابید منظور نهانی نوشتهها چه بوده است، مقایسه کنید و استدلال کنید.
به عبارتی این سایتها، همیشه ذهن شما را تمرین میدهند و پیداست که برای ذهنهای که مانند بدنها فربه انباشته از چربی شدهاند، ورود به این سایتها در حکم شکنجه است!
در این میان نقش صاحبان رسانه، کاربران مسئول شبکههای اجتماعی و کلا آگاهانه جامعه چیست؟
خیلی وقتها ما هنگام برخورد با آدمهایی که چنین شیوه تفکری دارند، برمیآشوبیم، خشمگین میشویم، به سخرهشان میگیریم، یا اصلا آنها را اصلا لایق پاسخ نمیبینیم.
عملا غیرممکن است که شما، مثلا وقتی در تاکسی هستید، وقتی ادعاهای عجیب و غریب را میشنوید، کلاس درس باز کنید و «فکت» بیاورید، اما خیلی وقتها هم ما در زمان و مکان مناسب میتوانیم، با به رخ کشیدن واقعیت، شعله دروغین خبرهای کاذب را محو کنیم.
منتها احساس چنین مسئولیتی در وجود همه ما نیست و همه ما چنین انرژیای نداریم.
همین چند روز پیش بود که بیماری با تب بالا را با همراهان آشفته برای ویزیت آوردند، در پزشکی ما به صورتی منطقی برای تشخیص بیماریها، به علایم روتین بیماریهای شایع فکر میکنیم و بعد در گامها بعدی سراغ علایم غیرمعمول بیماریهای شایع و سرانجام بیماریهای نادرتر میرویم.
بدون رعایت این سیستم، عملا طبابت غیرممکن میشود، بنابراین ما در بیماری که شرح آن رفت و علایمی مثل درد عضلات و بروز ناگهانی تب دارد، بیشتر از همه به آنفلوآنزا و بیماریهای تنفسی شایع فصل، فکر میکنیم، نه تشخیصهای نادرتر.
اما به خاطر شبک عجیبی که به خاطر نظام آشفته طبابت در ایران، بر بسیاری از پزشکان تحمیل میشود، و عملا بیمار و همراهانش مایل هستند تشخیص و نوع درمان خود را پیش ببرند، همراهان بیمار اصرار داشتند که وی مبتلا به تب مالت (بروسلوز) شده است.
علت چنین تصوری چه بود؟ چون تشخیص بیماری بروسلوز در جوانی در همسایگی آنها به تازگی، داده شده بود!
خب، همراهان بیمار از این نکته غافل بودند که برای هر تشخیصی وجود علایمی ضروری است، بیمار باید مواجهه با عامل خاطر داشته باشد (در این مورد مثلا استفاده از لبنیات غیرپاستوریزه)، به علاوه انتظار نداریم بروسلوز ناگهان خود را به صورت یک حمله تب نشان بدهد، اطلاعی هم نداشتند که زمانی من در جایی طبابت میکردم که بیماری بروسلوز شایع بود و من اشکال متنوع بیماری، را دیده بودم و پزشک بیتجربهای در این زمینه نبودم!
به هر ترتیب، برای خاموش کردن شعله بیماران تستهایی درخواست کردم، اما فرصت نکردم که در مورد بیماری توضیح بدهم و استدلال کنم، چقدر شیوه برخورد و شیوه فکریشان اشتباه و دور از منطق پزشکی بوده است.
اما من رسانه خود را دارم و میتوانم در وقتی مناسب، مثل همین حالا، در همین پست، اگر حتی از پزشکی ننویسم، به صورت کلی مخاطبانم را به تفکر وادار کنم.
به شیوهای مشابه، شما در جمع خانواده، ممکن است هنگام تماشای تلویزیون، برداشتها نادرست والدین را ببینید، یا در محیط کار به اجبار در متن یک گفتگوی عجیب و غریب قرار بگیرید، پیداست که همیشه مداخله منطقی یا «به صلاح» نیست. اما شما این امکان را دارید که در وقت فرصت مناسب مداخله کنید و باور درست را با استدلالی درست، یادآوری کنید.
همان گونه در ابتدای پست اندیشیدم، شیوه تفکر فانتزی، تفکر جادویی، علاقه به تئوریهای توطئه، شیوه استدلال نادرست، چیزی نیست که محدود به منطقه جغرافیایی خاصی باشد.
هیچ منبع خاصی هم مصون از اخبار یا نتیجهگیریهای نادرست نیست، تا زمانی که شما شیوه تفکر فعال و غیرمنفعل را دنبال نکنید، سعی در چک کردن اخبار از منابع مختلف نکنید، در اینترنت جستجو نکنید و ذهنی آماده نداشته باشید، همیشه در معرض خبرهای نادرست خواهید بود.
میخواهید لینک یکی از خبرهای عجیب و غریب را که هنوز نتوانستهان منبعش را مشخص کنم، برایتان در اینجا بیاورم؟!
این نوشتهها را هم بخوانید
ممنون آقای مجیدی. مطلب مفیدی بود. شیر میکنم دیگران هم ببینن شاید فرجی شد.
بازم ممنون
به این مطلب:
http://1pezeshk.com/archives/2013/12/tech-is-not-salvation-or-criminal.html
انتقاد مفصلی دارم اما حوصله ی طرحش را ندارم.
فقط همین را بگم که بیش تر از دید تولید کننده ی محتوا به قضیه نگاه شد تا مصرف کننده
اتفاقا اطراف منم از این آدمها زیاده،مشکلی هم که باهاشون دارم اینه که در حد یقین به اراجیفشون پایبند هستن و هیچ مدل از استدلال منطقی رو فبول نمی کنن به همین خاطر هم دیگه کاری به کارشون ندارم…البته یکی از عوامل این مشکل تو ایران رسانههای رسمی هستن که به شکل سیستماتیک و در جهت منافع خودشون دست به انتشار اخبار این شکلی می زنن.
آفرین! دقیقاً انگار اونها از این شیوه برای مهندسی ذهن جامعه کمک میگیرند!
منم دیگه کاریشون ندارم بابا گلوم پاره شد :(
lotfan dar morede Panic Attack va rahhaye moghabele va kenar umadan bahash baramun benevisid
man feed e site shoma ro donbal mikonam agar sitehaye moshabehe farsi va feedhayi ke khodetun follow mikonid ro ham moarefi konid mamnon misham
در مورد عادت مطالعه، من خودم قدیم کتابها و مطالب طولانی بیشتر میخوندم، ولی الان کمتر حوصله میکنم مطالب طولانی رو بخونم. همین چند سال پیش هم مطالب وبلاگ شما و دوستان رو کلمه به کلمه با تامل میخوندم ولی مثلا الان همین مطلب رو سرسری و روزنامه وار خوندم. به نظر شما چکار باید کرد؟!
امروز به سخنرانی جالبی در TED برخوردم که مالب و آمار قابل توجهی درباره دروغ ارائه می دهد. دوستان می توانند از زیرنویس فارسی استفاده کنند. http://www.ted.com/talks/pamela_meyer_how_to_spot_a_liar.html
ممنون حتما سر فرصت میبینم
مالب ===> مطلب
خیلی جالب بود.
گاهی آدم باید برای روشن کردن ماجرا برای طرف مقابل که بسیار هم بر اندیشه خودش متعصب هست قدرت زیادی از نظر بیان داشته باشه. واسه همین من خودم بیشتر مواقع ترجیح میدم اصلاً چیزی نگم و فقط اون رفتار خاص رو به دقت مشاهده و به چرایی اون فکر کنم.
ممنون بخاطر این پست عالی!
از همین روش در تبلیغات ضعیف استفاده میشه و جالبه که خوب هم جواب میده. مثلا تبلیغ شامپو یا وسایل کمک آموزشی و یا ورزشی رو تو تلویزیون نگاه کنید.با این جمله شروع میشه: یه آقا یا خانم با روپوش سفید میان و میگه «من دکتر فلانی هستم، 600 ساله که در زمینه فلان کار میکنم و…» درواقع من مخاطب فقط با گفتن این حرف باید قبول کنم طرف دکتره و تاییدیه شامپو یا CD کمک آموزشی که میده، درسته. یکی نیست بگه تو اگه واقعا پزشکی یا متخصص که نمیای اراجیف بگی. کجا یه آدمه پا بسن گذاشته با خوردن کلسیم قد میکشه!!!! یا با چهار تا دراز نشست شکم آدم میشه سیکس پک !!!! :) یا بچه آدم بدون توجه والدین نابغه میشن و با سواد و ….
جالبه که اون محصول کلی هم فروش میکنه. یادتونه فروش کرم حلزون و. بعد جالبه که دوباره یه نفر با تبلیغ حال نمی کنه میاد یه خبر میده که اون داستان دروغه. بعد مردم هم نمیخرن!!!
سیکس پک = عضلات شکم شش تیکه
این پست از آن دسته مطالبی است که اشاره ی مستقیم به دغدغه های این روزهای من دارد. به نظر من اگر هر کدام از ما فکر می کند که ذهنی باز و توانایی تفکر منطقی و استنتاج دقیق دارد و اصولا آدم “آگاهی” است باید نقش خود در آگاه سازی جامعه را بپذیرد و در جهت آن حرکت کند. البته این نقش نباید به صورت “رسالت” در بیاید اما از طرف دیگر هم نباید دائما با بهانه هایی مثل “بی حوصلگی” یا “اصلاح ناپذیری این ملت” یا “به من چه؟” از آن فرار کرد.
به شخصه تجربه کرده ام که گاهی حتی یک تلنگر یا ارائه ی یک فکت در مورد خیلی از این توهمات باعث می شود طرف مقابل به فکر فرو رود و کم کم سعی کند خودش هم جور دیگری به موضوع نگاه کند.
کاملا درسته. اگر کسی احساس میکنه نسبت به چیزی آگاهی داره باید وظیفه وجدانی و اخلاقی رو بپذیره و بیتفاوت از کنارش رد نشه. اصولا جوامع متعالی بواسطه وجود همچنین اشخاص مسئولیت پذیری پیشرفت کرده اند.
خیلی ممنون بابت این پست عالی من همیشه این کارو میکنم اما متاسفانه بعضی ها اینقدر کورکورانه به بعضی عقاید خودشون تکیه میکنن که اصلا به هیچ روشی نمیشه اونارو متوجه اشتباهشون کرد در اکثر موارد با گفتن نظر شما برای خودتون محترمه و هر کس نظری داره بحثوتموم میکنم چون ادامه دادنش بی فایدست اما هیچوقت امیدمو از دست نمیدم تا حالا نشده بحثی پیش بیاد که مطلب اشتباهی درش مطرح بشه و من مداخله نکرده باشم
عالی بود دکتر.
شروع از یک خبر و رسیدن به نتیجه با تحلیلی منطقی-همراه با ارایه مثال- زمان قابل توجهی میخواهد. ممنون
این پست های شما را بیشتر دوست میدارم.
در مورد “New World Order” میدونید؟
کتاب “none dare call it conspiracy” از گاری آلن کمک میکنه برای شناخت ریشه ی بدبینی مردم در غرب نسبت به دولت و یا گردانندگان اصلی – این کتاب ترجمه فارسی هم داره و در فروشگاه اینترنتی جیحون موجوده.
همچنین انیمیشن 30 دقیقه ای “رویای امریکایی” محصول 2010 از لینک زیر:
http://processgroup.org/2013/12/31/american-dream/
جمله از ابو علی سینا که مضمونش اینه: همانطور که بدون تحقیق و استدلال پذیرفتن یک شنیده نشانه ی جهالته، نپذیرفتنش هم.
کل قضیه درست ولی این «تخدیر» دیگه چیه؟
به نظرم از این واژههای عربی نامانوس استفاده نکنیم خیلی بهتره.