برنامه «پرستو جان»؛ برای ارتقای فرهنگ نوروز

فرهنگ یک کشور به تدریج و ذره و ذره شکل میگیرد. در طی ده و صدها سال، در ذهنها و خمیره ما یک خاطره جمعی از شکستها، موفقیتها، دلاوریها، ناکامیها، عادات، آیینها و مراسم، نواها و تصویرها، اسطورهها و داستانها شمل میگیرد، حک میشود و ماندگار میماند.
فرهنگ را نمیتوان با تصویب چند لایحه و یک بودجه ارتقا داد یا تغییر داد و یا به میل خود تعریف کرد. البته درست مثل یک بنای فیزیکی، روند تخریب فرهنگ، بسیار سادهتر و سریعتر از ساخت آن میتواند صورت گیرد.
به نوروز نزدیک میشویم، آیینی باستانی و زیبا که در عین حال وسیلهای است برای نزدیک کردن همه مردم ایران، تاجیکستان و افغانستان به یکدیگر، با رسمهایی دیدنی که ریشه در باورها دارد.
بیایید فکر کنیم که ما در طی دهها سال برای نوروز چه کردهایم؟
متأسفانه هر چقدر که در بایگانی ذهنم جستجو میکنم، نشانی از یک رشته اقدامات پیوسته و خردمندانه برای ارتقای نوروز نمییابم. هر چه بوده است، اقدامات مقطعی بوده است که خیلی وقتها هم ربطی به نوروز نداشتهاند.
و این در حالی است که آیینهای فرنگیها مثل کریسمس، هالووین یا ولن..تاین با قوت و استواری تمام، از راههای مدرن تبلیغ میشود. در فیلم، انیمیشنها، کتابها، محیط اینترنت و حتی اپلیکیشنهای موبایل خواسته و ناخواسته نمادهای این مراسم تبلیغ میشوند.
کافی است که در این ایام شما اپلیکیشن پیامرسان گوشی هوشمند خود را باز کنید، میبینید که خندانکهای بسیاری زیبایی مرتبط با مراسم غربی مزبور، که اتفاقا بسیار دوستداشتنی و بامزه هم هستند، به شما پیشنهاد میشوند. در سریالهای محبوب غربی که باید اعتراف کنیم، خیلیها در داخل ایران، بسیار بیشتر از سریالهای داخلی میبینند هم مورد فلسفه کرسیمس، مراسم هالووین یا عید پاک صحبت میشود.
در مقابل، تا همین چند وقت بعد، در ایران چیزی جز صدای ترقه نخواهید شنید. صدای گوشخراش ترقه، مخصوصا در یک دهه اخیر، برای ما صدای جای نوروزیخوانیهای سنتی که را که در بسیاری از شهرستانها ایران از دیرباز مرسوم بوده است، گرفته است.
اصولا ما ایرانیها، سالهاست که فلسفه نوروز را فراموش کردهایم، خودتان قضاوت کنید و ببینید که آیا مثل دهههای قبل میتوانید نشانههای دوستی، پاکیزگی ظاهری و باطنی، میل به رُستن و رَستن و تجدید دوستیها را در اعمال جامعه ببینید یا نه.
در کمال تأسف مجدد، باید اعتراف کنیم که نوروز برای ما مترادف است با یک ماه تعطیلی که نه فقط در ادارات دولتی و بازار مشاهده میشود، بلکه حتی به ذهنهای ما هم سرایت میکند. اصلا ما در نوروز ترجیح میدهیم، فکر نکنیم، به همین خاطر است که اصلا در این ایام نشریهای منتشر نمیشود، سینماها معدود فیلمها جدی را نمایش نمیدهند و خودمان هم تصور میکنیم که خواندن کتاب یا داستان کوتاهی در این ایام، اوج بیفکری و وقتنشناسی است.
و درست به خاطر همین تعطیلی همهجانبه، ما برای خود نوروز، احیای نمادهای از یاد رفته آن، تبلیغ آن در ابعاد جهانی و ارتقای آن، کار خاصی نمیکنیم!
با این مقدمه پرشکوه و شکایت میرسم به معرفی یک برنامه جالب.
آیا کلاس پرنده را که امسال در پستی در «یک پزشک» معرفی کرده بودم، به یاد میآورید؟
کلاس پرنده یک پروژه داوطلبانه است که از حدود یک و نیم سال شکل گرفته است، در این مدت، دست اندر کاران این پروژه به مناطق مختلفی از ایران سفر کردهاند و با هدف قرار دادن کودکان و نوجوانان، سعی کردهاند که با هنر، بازی و آموزشهای نوین، به ارتقا و پایداری فرهنگ ایران زمین، یاری برسانند.
این بار کلاس پرنده تصمیم گرفته است که کاری برای نوروز کند و از آنجا که آیکونها و نمادهای بصری را در یادآوری و تعریف آیینهای ملی، بسیار مؤثر یافته است، تصمیم گرفته است که یکی از یکی از آیکونهای قدیمی ما را دوباره تعریف کند و با شکلی جدید، در یک کارزار یا کمپین آنلاین تبلیغ کند.
این نماد دوستداشتنی در حال فراموشی، چیزی نیست جز پرستو!
کسانی که در چنبره شهرهای بزرگ دودگرفته گرفتار نبودهاند و بخت دیدن پرستوها را از نزدیک داشتهاند، میدانند پرستوها، چقدر دوستداشتنی هستند، تلاش آنها برای ساختن لانه، تولد جوجههاشان، سعی شگفتآور آنها برای سیر کردن جوجههای همیشه گرسنه، تلاش جوجههای بزرگ شده برای پرواز صحنههایی هستند بسیار دیدنی. صدای آنها و نیز زیبایی ظاهری آنها را در کنار اینها بگذارید، تا به یاد بیاورید که پرستوها چقدر میتوانند خاطرهانگیز و نشاطآور باشند.
پرستو در فرهنگهای مختلف، نماد پایان زمستان و رسول بهار است.
با همین دیدگان اشکآلود/ از همین روزن گشوده به دود/ به پرستو، به گل، به سبز درود/ به شکوفه، به صبحدم، به نسیم/ به بهاری که میرسد از راه
پرستو نماد آرامش خاطر و بازگشت سلاکت به خانه، عشقورزی به کانون خانواده و مظهر هماهنگی و انطباق است.
کلاس پرنده بر آن است که پرستو را در یک کمپین، دوباره تعریف کند و برای این کار برنامههایی دارد:
1- ساختن کاراکتر و داستانپردازی: گروه هنرهای تجسمی کلاس پرنده با این کار، این پرنده را برای کودکان شیرین و ملموس میکند.
2- ورک شاپهای آموزشی: در بیش از ده شهر ایران ورکشاپهایی برای کودکان و نوجوانان برگزار میکند و با کمک داستان، نقاشی، تئاتر و بازی کودکان و نوجوانان را با این ماد ایرانی آشنا میکند.
یکی از اهداف مهم این ورک شاپهای وجه محیط زیستی این نماد و تلاش برای آشتی کودکان و نوجوانان با طبیعت است.
3- در کمپین آنلاین به کمک سه رسانه توییتر، فیسبوک و اینستاگرام و ایجاد هشتگهایی آنها، پرستو و این برنامه جالب، تبلیغ میشود.
ما برای برنامه «پرستو جان» کلاس پرنده چه میتوانیم بکنیم و چطور میتوانیم مشارکت کنیم؟
اگر مربی هستید یا صاحب یک مکان یا برنامه آموزشی هستید، میتوانید میزبان یکی از ورکشاپهای کلاس پرنده شوید. تا کنون تهران، اصفهان، رشت و بابل، وارد برنامه شدهاند.
اگر هنرمند هستید، میتوانید، اثری در قالبهای مختلف که مرتبط با نماد پرستو باشد، ایجاد کنید و آن را در به کمپین مجازی کلاس پرنده، هدیه بدهید.
توصیه میکنم در فیس بوک ، توئیتر و اینستاگرام کلاس پرنده، این کمپین را با هشتگ #پرستوجان دنبال کنید.
تصاویر و نوشتهها و عکسها مربوط به برنامه پرستوجان در این شبکههای اجتماعی بسیار دیدنی و خواندنیاند.
این نوشتهها را هم بخوانید
من یک انتقاد به دست اندرکاران کلاس پرنده دارم که امیدوارم اینجا بخوننش.
من اخبارشون رو و برنامه هاشون رو دنبال میکنم و کارهای فرهنگیشون رو بسیار دوست دارم اما خیلی وقتا دیدم که یک بخش مهم از فرهنگ ایرانی رو رعایت نمیکنن: زبان فارسی. من به کررات دیدم که این دوستان در نوشتههاشون چه در سایت و چه در فیسبوک، از کلمه های انگلیسی به تعداد زیاد استفاده میکنند. مثلا کلمه هایی مانند ایونت، کمپین، کاراکتر، ورکشاپ، و اینترنشنال رو خاطرم هست.
این کلمه ها معادل های فارسی دارن و این دوستان که دغدغشون ارتقای سطح فرهنگی هست، ازشون انتظار میره که به زبان فارسی که بخش مهمی از فرهنگ هست توجه بیشتری بکنن.
امیدوارم این نکته رو هم در بقیه کارهای خوبشون لحاظ کنن
علی آقای عزیز، من با اینکه زبان هر ملتی بخش مهمی از فرهنگشون هست موافقم. ولی قبول بفرمایید بعضی کلمات غیر فارسی بعلت استفاده زیاد در زبان ما رایج شده و گوش ما بعنوان یه فارسی زبان با اونها مانوس شده. ما بجای تلویزیون چه کلمه ای میتونیم استفاده کنیم. بجای کمپین بزاریم کارزار؟ البته معادلهای خوبی برای ایونت، ورکشاپ و اینترنشنال در زبان فارسی هست.
“به نوروز نزدیک میشویم، آیینی باستانی و زیبا که در عین حال وسیلهای است برای نزدیک کردن همه فارسیزبانهای ایران.”
میتونین حدس بزنید من به عنوان یک کورد، وا یا یک آذری، گیلک، مازرونی و یا بلوچ با خوندن همچین جملهای چه حسی پیدا میکنم؟
چه انتقاد به جایی!
کاش نویسنده متن رو اصلاح کنند.
دقیقا پایین آمدم تا در این مورد بنویسم.
اولا اگر باستان پرستی رو کنار بذاریم می بینیم که نوروز با اینکه کلمه ای فارسی هست اما به معنی تعلق به فارسها نیست.
نشانه های مختلفی از شروع نوروز در دست است. اساطیر ایرانی آن را متعلق به آذربایجان می داند. جایی که جمشید جشنی را نوروز نام گذاری می کند.
یافته های از بابلی بودن آن حکایت می کنند.
حسی که یک کرد یا ترک آذربایجانی از نوروز دارد فراتر از حس یک کرمانی و خوزستانی ست. شاید دلیل مهمش این باشد که سرما را تمام شده می دانند و شروع کار وزندگی جدید است.
چهارشنبه سوری در جمهوری آذربایجان و مناطق کرد نشین ترکیه و عراق اهمیت به سزای دارد و حتی ایرانیان کرد و تورک به نوعی شروع عید را از چهارشنبه سوری آخر (آتش) می داند.
حتی عید نوروزی که ما می شناسیم نه به ساسانیان و نه به هخامنشیان و نه به زرتشتیان تعلق ندارد چرا که نوروز ساسانیان و زرتشتیان در زمانهای به جز شروع بهار بوده.
لطفا اگر می خواهید فرهنگ سازی کنید اول از افکار خودتان شروع کنید.
نوروز متعلق به افغانستان و تاجیکستان و حتی ایران عزیز ما نیست.
جشن گرفتن روز اول بهار در کشورهای مختلف
http://www.asriran.com/fa/news/162140/%D9%86%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%AE%D8%AA%D9%84%D9%81
http://www.tabnak.ir/fa/news/152962/%D9%86%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%AF%D8%B1-%D9%83%D8%B4%D9%88%D8%B1-%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%A7%D9%8A%D9%87-%D9%88-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86