خامس رودریگز: از سرزمین فوتبال و کوکائین

شهریار نوبهار: سرزمین قهوه و هنر. این شاید بهترین توصیف برای کلمبیا باشد. کشوری کوچک در شمالیترین نقطهی آمریکای جنوبی. زادگاه نویسندهی بزرگی چون گابریل گارسیا مارکز و میزبان چندین جشنواره و کارناوال هنری بزرگ در سطح جهانی. در واقع مردم این کشور ترجیح میدهند که با چنین مشخصههایی در سطح جهانی مشهور باشند. چیزهایی که هر کدام مخلوطی از فرهنگهای سرخپوستی باستانی و اسپانیاییهای قرن شانزدهمی هستند. حتی بردههای سیاهپوستی که همراه با اسپانیاییها وارد این کشور شدند هم تأثیر بزرگی بر فرهنگ کلمبیا گذاشتند؛ اما با این وجود با شنیدن نام کلمبیا دو کلمهی دیگر در اذهان تداعی میشود. کوکائین و کارتلهای بزرگ مواد مخدر. کابوسهای بزرگی که مدتهاست در کلمبیا دولتی در سایه تشکیل دادهاند. افراد مخالف را ترور و حتی در سیاستگذاریهای دولتی هم اعمال نفوذ میکنند. آنها تجسمی از واقعیتهای تاریک این کشور هستند؛ و مثل هر قصهی افسانهای دیگری، حتی این سیاهیها هم میتوانند باعث تولد شادی و موفقیت باشند. شادی و رضایتی که نه از اقدامات آنها بلکه به خاطر یک چیز است. زبان مشترکی که در تمام آمریکای جنوبی درک میشود: فوتبال !
محدودیتی برای فعالیت این کارتلها در کلمبیا وجود ندارد. این گروهها در تمامی شهرها حضور دارند. با وجود ضررهای بزرگی که به کلمبیا و حتی جهان وارد میکنند، گاهی اوقات سبب تغییرات مثبت در زندگی خانوادهها نیز میشوند. خانوادهی خامس رودریگز نیز از همین دسته هستند. پسر کوچکی که در شهر کوکوتا در مرز ونزوئلا رشد و توجه مالک باشگاهی در اِنویگادو را به خود جلب کرده بود. گوستاو آدولفو لوپز مدیر و سهامدار اصلی تیم Envigado Fc بود. باشگاهی در دسته دوم کلمبیا که به عنوان یکی از ابزارهای پولشویی کارتلها هم به شمار میرفت. این باشگاه در شهر مدلین واقع شده بود. همان جایی که پابلو اسکوبار معروف، کارتل بزرگ و مخوفش را پایهگذاری کرده بود. او و دوستانش در دهههای هفتاد و هشتاد میلادی به اوج رسیدند.۸۰ درصد کوکائین آمریکا و سایر نقاط جهان توسط همین کارتل تأمین و توزیع میشد. نزدیک به چهارصد و بیست میلیون دلار درآمد روزانهی این کارتل بود. قابل تصور است که آنها هم برای پولشویی و هم سرگرمی، در فوتبال نیز سرمایهگذاری کنند. با وجود آنکه طی عملیاتی مشترک دولت آمریکا و کلمبیا حکم پایان بر فعالیتهای گستردهی این کارتل زدند، اما بازماندهها به حضورشان ادامه دادند. باشگاه انویگادو و رئیسش از همین دسته بودند. لوپز به دلیل ترورها و قاچاق مواد مخدر حدود ۲۱ ماه را در زندانهای کلمبیا سر کرده بود؛ و سرانجام در سال ۲۰۰۶ نیز در درگیریها با گروههای رقیب به قتل رسید؛ اما وی ترتیبی داده بود که باشگاه محبوبش بهخوبی اداره شود. ساختار تیم جوانان انویگادو و امکاناتش یکی از بهترین مکانها برای رشد بازیکنان بود. خامس رودریگز نیز با وجود سن کمی که داشت این نکته را فهمیده بود. او میخواست که در برهوت مواد مخدر و فقر، زندگی بهتری برای خانوادهاش بسازد؛ و مثل فیلمهای هالیوودی این کار را به کمک امکانات کسانی انجام داد که خودشان عامل اصلی این مشکلات بودند و هستند. با تلاش و تمرین بیوقفهای که داشت توانست توجه تیمهای مختلفی را به خود جلب کند و سرانجام در ۱۷ سالگی به تیم بانفیلد در آرژانتین منتقل شود. جایی که سفر اصلی او به سوی موفقیت آغاز شد.
در آن سن او جوانترین بازیکن خارجی تاریخ لیگ آرژانتین بود. رودریگز به بانفیلد کمک کرد تا نخستین عنوان قهرمانی تاریخش در آرژانتین را به دست بیاورد و بعد هم با انتقال به پورتو تبدیل به یکی از بازیکنانی شد که تحت نظر خورخه مندز قرار میگرفت. مدیر برنامهی معروفی که با افرادی مثل خوزه مورینیو و کریستیانو رونالدو نیز کار میکند. قدرت او در دنیای فوتبال به طور مداوم در حال افزایش است و باشگاههای بزرگ بدون جلب رضایت او نمیتوانند نقل و انتقالات موفقی را به انجام برسانند؛ اما این چیزها برای خامس مهم نبود. او با درخشش در پورتو به باشگاهش کمک کرد تا سه قهرمانی پیاپی در پرتغال را کسب کند؛ و مندز نیز از چنین روندی کاملاً راضی بود. تا اینکه مالکی روستبار و ثروتمند باشگاه موناکو را خریداری کرد. این بهترین فرصت برای خورخه مندز و خامس رودریگز بود تا قدم بعدی را بردارند. انتقال 38 میلیون پوندی به موناکو پاداشی برای سرمایهگذاری صحیح خورخه مندز بود؛ و البته به خامس هم این فرصت را میداد تا در آرامش این شهر-کشور زیبا، به پیشرفت ادامه دهد. او توانست بهترین پاسور گل لیگ فرانسه شده و عنوان بازیکن فصل تیم موناکو را نیز به خود اختصاص دهد؛ اما اینها برای معرفی او به فوتبال دوستان در سطح جهانی کافی نبود. رقابتهای جامجهانی در پیش بود و خامس به خوبی میدانست که اگر میخواهد برای همیشه در تاریخ فوتبال کلمبیا ماندگار شود، این بهترین فرصت است. فوتبال این کشور جوانان و بازیکنان مستعد زیادی را در تاریخش دیده که پس از چند سال شکست خورده و انتظارات را برآورده نکردهاند. بعد از کارلوس والدراما آنها بازیکن شماره ۱۰ بزرگی پیدا نکرده بودند. فالکائو یک فوقستاره و گلزنی بزرگ است. او نماد نسل جدیدی است که فوتبال کلمبیا به جهان معرفی کرده؛ اما او نیز یک بازیکن شماره ۱۰ نیست. کلمبیا به دنبال قهرمانی بود که بتواند این مسئولیت را قبول کند. کسی به یافتن این منجی امیدوار نبود. البته به جز یک نفر: خوزه نستور پکرمن.
دو سال پیش که پکرمن سرمربی زردپوشان کلمبیایی شد، به درستی درک کرد که استعداد خامس رودریگز میتواند کلمبیا را به فراتر از رویاهاش نیز برساند. رودریگز پیش از این در رده جوانان برای کلمبیاییها درخشیده بود. در تورنمنت معروف تولون وی عنوان بهترین بازیکن را دریافت کرده بود؛ و سال بعدش در جامجهانی جوانان هم کلمبیا را به مرحله یکچهارم نهایی رسانده بود. حالا در برزیل ۲۰۱۴ او شماره ده تیم کلمبیا و ستاره اصلی کشورش است. در غیاب فالکائو که جام را از دست داد، مسئولیتهای رودریگز نیز بیشتر شده بود. «بدون حضور او مسئولیتهای من سنگینتر شد؛ اما اجازه نخواهم داد که فشارها بر من غلبه کنند.» پس از زدن پنج گل، کسب سه بار عنوان برترین بازیکن زمین و انتخاب به عنوان بهترین بازیکن مرحله گروهی از سوی فیفا، رودریگز کاملاً به قولش عمل کرده بود. کلمبیا در برزیل ۲۰۱۴ به اندازه تمام جامهای جهانی قبلی گلزنی و برای اولین بار در تاریخش به مرحله یکچهارم نهایی نیز صعود کرده است. رودریگز با پنج گلی که زده بهترین گلزن این کشور در جامهای جهانی است. برای تیمی که پس از ۱۶ سال به این رقابتها صعود کرده، چنین پیشرفتی فوقالعاده است. مردم کلمبیا به این فکر میکنند که اگر فالکائو در ترکیب بود چه اتفاقاتی میافتاد. یا اگر پکرمن به جای دو سال زمان بیشتری برای فعالیت در اختیار داشت؛ اما فعلاً فقط یک چیز اهمیت دارد. آرژانتین و برزیل با مسی و نیمار قهرمانان شماره ۱۰ خود را پیدا کرده بودند؛ و حالا نوبت کلمبیا بود که قهرمان جدید و جوانش را معرفی کند. رودریگز اگر بتواند همین روند را ادامه دهد، جایگاه والدراما را در قلب فوتبال دوستان کشورش تصاحب خواهد کرد. اسطورهی موطلایی کلمبیاییها هم از او حمایت ویژهای کرده: «کلمبیا به والدرامای دیگری احتیاج ندارد. من سالهای زیادی در فوتبال بازی و مربیگری کردهام و میتوانم بگویم خامس نسبت به بقیه شور و شوق بیشتری دارد. او مهارت خارقالعادهای داشته و میتواند بهترین بازیکن تاریخ کلمبیا شود؛ و شاید حتی یکی از بهترین بازیکنانی که در تاریخ فوتبال حضور داشتهاند.» چنین تحسینی از سوی قهرمان دوران کودکی، پاداش کوچکی برای چنین درخشی از سوی خامس رودریگز است.
کلمبیا سالهای متعددی در حاشیه بوده. آنها به زندگی در سرزمین سایهها عادت کرده بودند. سایهی ابرقدرتهای فوتبالی چون برزیل و آرژانتین. سایهی کارتلهای مواد مخدر. سایهی سنگین و بلند کوکائین. نفرینی سرخپوستی که دامنگیرشان شده بود؛ اما حالا با وجود خامس رودریگز آنها شماره ۱۰ گمشدهی خود را پیدا کردهاند. قهرمان جوانی که میتواند بدیلی بر مسی و نیمار باشد. تا ابرقدرتهای فوتبالی در آمریکای جنوبی را به چالش بکشد. ماراکانا به درخشش ستارگان زردپوش شماره ۱۰ عادت کرده. از پله تا زیکو و رونالدینیو؛ اما این بار یک زردپوش دیگر ولی نه برزیلی،صحنهی نمایش را تصاحب کرده بود. اروگوئه تیمی نبود که بتواند در مقابل مهارت او ایستادگی کند. دیگر کسی به یاد معجزهی ماراکانا در فینال ۱۹۵۰ نبود. کسی اهمیتی به اخراج لوئیس سوآرز از رقابتها نمیداد. این کلمبیا و خامس رودریگز بودند که تاریخ را نوشتند و خود را از سایهی ابرقدرتها خارج کردند. تا به مردم کلمبیا دلیلی برای شادی و تنفس خارج از هوای کارتلها و مافیاها بدهند؛ و البته در آن گوشهی تصویر میلیونها برزیلی را میشد دید که با تبسم تمسخرآمیزی به نیمکت اروگوئه خیره شده بودند.۶۴ سال قبل این تیم رویای برزیلیها را در همین ورزشگاه بر باد داده بود. معجزهی ماراکانا برای اروگوئه و فاجعهای برای برزیلیها. ولی حالا جای دو کشور با هم عوض شده بود. این یک انتقامجویی کامل نبود؛ اما سرانجام اروگوئه هم طعم فاجعه در ماراکانا را چشیده بود. طعم تلخ شکست و فراموشی. در شبی که خامس رودریگز از خاکستر فقر و کوکائین، چون ققنوسی جوان، متولد شده بود.
این نوشتهها را هم بخوانید
خیلی خوب بود
چه نوشته ی دقیق و زیبایی… زندگی و رشد این بازیکن جوان را به خوبی در بستر اجتماعی و تاریخی کلمبیا روایت کرده، به خواننده درک بهتر، شناخت خوب و احساس خوشایندی نسبت به “کلمبیا” به عنوان کشور و ملتی در حاشیه می دهد.
متن بسیار روان و گیرایی بود که البته کمی چاشنی اغراق،خوندن اون رو به شدت لذت بخش کرده بود.
ممنون اقای نوبهار، ممنون دکتر عزیز
سپاس از مطلب خوب تون.
بازیکن با هوش و توانمندیه. بازیش با اروگوئه عالی بود
خسته نباشین نوشته زیبایی بود
یک شوال
آقای نوبهار عزیز این همه اطلاعات را از کجا دارند؟ قلم ایشان به راستی خواندنیست
من این بازیکن رو خیلی دوست دارم خیلی جوون و باحاله فوتبالش هم خوبه خدائیش