اسپانیا : رؤیای زیبایی که به پایان رسید

شهریار نوبهار
– چطور ورشکسته شدید؟
– از دو روش: به تدریج و سپس ناگهانی.
ارنست همینگوی به این سؤال ساده، پاسخی سخت اما واقعی داده است. هیچکس علاقه ندارد که شاهد شکستها باشد. به خصوص که آن شکستها مربوط به قهرمانانی باشد که سالها در کنارشان موفقیتهای بزرگی را جشن گرفته و خوشحال بودهایم. انکار شکست و عدم توجه به نکات منفی و نگرانکننده، نقطه مشترک تمام کسانی است که مانند همینگوی به ورشکستگی میرسند. چند خراش و سقوط اولیه چندان دردناک نیست که توجه چندانی را برانگیزد؛ اما در نهایت زمان و تاریخ با یکدیگر متحد شده و آن غول بزرگ را به زیر میکشند. اهمیت ندادن به آن زخمهای کوچک، سرانجامی جز تلخی و دردهای بزرگ و کشنده نخواهد داشت. این همان مسیری بود که اسپانیا هم به تدریج پیمود. از تیم شاداب قهرمان یورو 2008 تا مجموعه بیهویت 2014 فقط 6 سال زمان گذشته بود؛ اما غرور موفقیتهای گذشته و عدم توجه به هشدارها چنین سقوط بزرگی را رقم زد؛ و حالا نوبت دومین مرحله بود، شکست به طور ناگهانی اتفاق افتاد.” ما پیش از این در بالاترین سطح بودیم و حالا در پایینترین سطح ممکن هستیم. همه چیز فقط در دو مسابقه اتفاق افتاد.” ایکر کاسیاس به خوبی وضعیت کنونی لاروخا را توصیف میکند. دلبوسکه و بازیکنانش پس از قهرمانی یورو 2012 علاقهای به تغییرات هرچند کوچک هم نشان ندادند. عدم موفقیت و شکست سنگین در جام کنفدراسیونهای 2013، شکست در دیدارهای دوستانه و افت فرم چندین بازیکن اصلی هم برای جلب کردن توجه آنها کافی نبود. موفقیتهای قبلی باعث میشد تا کمتر کارشناسی جرات کند تا نکات منفی موجود در اسپانیا را به راحتی بیان کند. به خصوص که دلبوسکه میگفت همه چیز درست و کامل است. او در پاسخ به سؤالی درباره مسن بودن و فرم ضعیف بازیکنان تیمش گفت که اسپانیای او مسن نیست، بلکه باتجربه و بالغ است. تمام نفراتش را نه بر اساس سوابق و بزرگی نام آنها بلکه به دلیل تواناییها و کیفیتهایشان انتخاب کرده است. اینکه 30 درصد بازیکنان حاضر در جامجهانی 2014 نفرات جدیدی هستند و آمادهسازی اسپانیا برای جامجهانی ایدهآل بوده است.
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
اما واقعیت چیز دیگری بود. نسبت به چهار سال قبل شرایط بسیار فرق کرده. فرناندو تورس در کمال شگفتی به تیمملی دعوت شد. آنهم در حالی که عده زیادی معتقدند تمام چهار سال گذشته را صرفاً به دلیل علاقهی دلبوسکه در ترکیب اسپانیا حضور داشته است. داوید ویا دیگر آن بازیکن سریع نیست و ژاوی 34 ساله هم توان دوندگی و پرسینگ گذشته را ندارد. کارلس پویول اعلام بازنشستگی کرده و همتیمیاش پیکه هم در افت طولانی و بدی به سر میبرد. ژابی آلونسو با بالاتر رفتن سنش دیگر همان اندک تحرک قبلی را هم نداشته و کاسیاس نیز در یک سال و نیم گذشته دروازهبان ذخیره رئال بوده است. آن 30 درصد بازیکنان جدیدی هم که دل بوسکه میگوید بیشتر نفرات ذخیرهای هستند که به کار گرفته نشدند. کسانی مانند کوکه و دخیا که جایی در اولویتهای دلبوسکه نداشتند. و حقیقت هم این بود که هستهی اصلی موفقیتهای چند سال گذشتهی قرمزها در شرایط خوبی به سر نمیبردند اما دلبوسکه تمایلی به پذیرش این حقیقت نداشت. او تصمیم گرفت تا با اضافه کردن دیهگو کاستا که 2 فصل موفق را در اتلتیکومادرید سپری کرده بود، نشان دهد که تغییراتی را در تیمش ایجاد کرده. اما این کافی نبود. همانطور که زلاتان فیزیکی و ایستا نتوانست با سبک بازی بارسلونا منطبق شود، کاستا نیز موفقیتی با اسپانیا به دست نیاورد. خاصه اینکه زمان برای هماهنگی در دیدارهای ملی بسیار اندک است و کاستا نیمی از این فرصت 25 روزه تا جامجهانی را صرف درمانهای پزشکی برای بازگشتش از مصدومیت کرده بود. با وجود فیکس بازی کردن در هر دو مسابقهی ابتدایی او تنها 42 پاس در محوطه جریمه از سوی همتیمیهایش دریافت کرد که فقط یکسوم آنها به مقصد رسید. پاسهای سالم خود کاستا هم میانگین 65 درصدی را نشان میدهد و از بین 5 شوتی که به سمت دروازه زده، هیچکدام آنها در چارچوب دروازه قرار نگرفته. چنین آمار و شرایطی چیزی نیست که از اسپانیای آتشین و تهاجمی انتظار داریم. و البته این همان چیزی نبود که کاستا و اسپانیا در برزیل انتظارش را داشتند. در این بین فقط مردم برزیل خوشحال هستند که به آرزویشان رسیدند. شکست و خرد شدن بازیکن برزیلیالاصل لاروخا تمام چیزی بود که آنها میخواستند. کاستا به سلسائو پشت کرده بود و باید بهایش را میپرداخت. کابوسی که کاستا در آن شریکی دیگر هم داشت. شریکی مقدس، کاپیتان کاسیاس.
” این عملکرد او مرا یاد صحبت دوستم خوزه مورینیو انداخت که میگفت کاسیاس دیگر دروازهبان خوبی نیست. او بهای این صحبتش را پرداخت و رئال مادرید را ترک کرد. اما در پایان به نظر میرسد که حق با او بوده است.” این جملهی مارادونا فقط بخش کوچکی از فشار بزرگی است که کاپیتان اسپانیا و رئال مادرید در 18 ماه گذشته تحمل کرده. به نظر میرسد که در نهایت این مشکلات، اعتماد به نفس شماره یک اسپانیاییها را تحت تاثیر قرار داد. اشتباه او در فینال لیگ قهرمانان که میرفت رویای لادسیما را باز هم به کابوسی دیگر تبدیل کند، به کمک ضربه سر راموس و دریبلهای دیماریا فراموش شد. اما فرم ضعیف کاسیاس در تیمملی هم ادامه داشت و به مخالفینش جرئت بیشتری داد که بگویند دوران حضورش در ترکیب اصلی تمام شده. دریافت هفت گل در دو مسابقه آن هم برای تیمی که با بهترین رکوردهای دفاعی موفق به فتح یورو و جامجهانی شده بود، عقبگرد بزرگی است. خروجهای اشتباه و دفع توپهای نامطمئن کاسیاس تنها چیزی است که از نمایش ایکر مقدس اسپانیاییها در برزیل به یاد میآوریم. او البته از خط دفاعی مقابلش هم کمک چندانی دریافت نکرد. راموس برخلاف فرم خوبش در رئال، تبدیل به مدافعی کاملاً متوسط شده بود. پیکه هنوز هم در حال بازآموزی اصول اولیه دفاع در فوتبال بوده و سایرین هم وضعیت چندان درخشانی نداشتند.
کاسیاس در پاسخ به آینده حضورش در تیم ملی فقط یک واژه را به کار برد: ” نمیدانم! ” این همان شرایطی است که مربی اسپانیا در آینده باید با آن مواجه شود. در صورت عدم بازنشستگی کاسیاس، چشمپوشی از دروازهبانی با بیش از 150 بازی ملی و 500 مسابقه باشگاهی، شهامت زیادی میخواهد. به همان نسبت نادیده انگاشتن استعدادی مثل داوید دخیا هم تصمیم بزرگی خواهد بود. دروازهبان جوان اسپانیاییها از همین حالا حامیان زیادی در رسانهها و طرفداران دارد که میخواهند او بازیهای ملی بیشتری انجام دهد. آیندهی تورس؟ تداوم انتخاب مهاجمی که آخرین کار بزرگش زدن گل قهرمانی یورو 2008 بوده، چه برای دلبوسکه و چه هر شخص دیگری میتواند تصمیم بحث برانگیزی باشد. اوجگیری یورنته و نگردو در کنار حضور دیگو کاستا، شرایط را برای ال نینو دشوارتر خواهد کرد. همینطور ژابی آلونسو و ژاوی هرناندز هم به نظر میرسد که به زودی در کنار پویول از فوتبال ملی بازنشسته شوند. یک کنارهگیری محترمانه . آن هم برای نسل جدیدی که بیتابانه به دنبال فرصتی برای اثبات کیفیتهایش است. با چنین دورنمایی عجیب نیست که پاسخ دلبوسکه به سوالات درباره آیندهاش هم مانند کاسیاس باشد. ” زمان زیادی برای فکر کردن و تصمیمگیری وجود دارد.من نمیخواهم در این مورد با عجله تصمیم بگیرم.ما نیاز به زمان داریم تا به آرامی کارها را انجام بدهیم.” زمانی که برای دلبوسکه به آرامی اما برای طرفداران اسپانیا به تندی و سختی میگذرد.
نوزدهم ژوئن ۲۰۱۴ برای همیشه در تاریخ اسپانیا به یاد خواهند ماند. روزی که پادشاه خوآن کارلوس اول از سلطنت این کشور کنارهگیری کرده و جای خود را به پسرش داد؛ و البته همان روزی که اسپانیا هم با شکست ۲۰ مقابل شیلی از سلطنت در فوتبال جهان کنار رفت و قهرمان دیگری جایگاه آنها را به دست آورد.شاید به طور رسمی این رویدادها را کنارهگیری بنامند، اما در واقع هر دو از قدرت خلع شدند.کمی به وضعیت هر دوی آنها دقت کنید. شرایط شان کاملا مشابه است. نقاط مشترک بین هر دو سمبل اسپانیای متحد به وضوح دیده میشود. سن و سالی بالا، بی انگیزه نسبت به آینده و فرصتها، مغرور به گذشته و بی توجه به زخمها و فسادهایی که در نهایت رویای زیبای آنها را نابود خواهد کرد. سرانجام هم سرنوشت یکسانی نصیب هر دو شد. خوآن کارلوس و تیمملی کشورش از سلطنت خلع شدند. و این هم یکی دیگر از شوخیهای تاریخ است که هر دو اتفاق را در یک روز رقم میزند. ایکر کاسیاس میگوید که نسل فعلی اسپانیا شایستهی چنین حذفی نبودند، اما فوتبال هیچوقت برای عدالت یا نوستالژی بازی نمیشود. همه چیز فقط به تلاش، تمرین، شجاعت و گرسنگی برای موفقیت مربوط است. برزیل ۲۰۱۴ در خاطرات فوتبالی طرفداران اسپانیا یکی از بدترینها خواهد بود. درست مانند برزیل ۱۹۵۰ که آنها در همین کشور شاهد تحقیر ۶ گلهی قرمزها بودند. سنگینترین شکست اسپانیا در تاریخ جامهای جهانی. در واقع آمازون برای اسپانیاییها سرزمینی نفرینشده است. آنها هیچوقت نتوانستند برخلاف دیگر کشورهای آمریکای جنوبی بر این ناحیه تسلط یابند. کاری که آنها با خشونت موفق به انجامش نشدند بعدها توسط کشیشهای پرتغالی و با مدارا و زیرکی به سرانجام رسید. حالا دوباره برای اسپانیاییها تاریخ تکرار میشود. کسی در برزیل برای اسپانیای مغرور، خشن و بیهدف، سر تعظیم فرود نیاورد. آنها دیگر تیمی نیستند که میشناختیم. تیکی تاکا و بازیکنان درخشانش دیگر وجود ندارند. تماشای این گروه در زمان اوج، مانند لذتی بیپایان بود. وقتی که زیبایی را معنا میکردند. زیبایی و لذتی که دیگر وجود ندارد. اسپانیای طلایی ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۴، ممنون بابت همه خاطرات خوبی که به ما هدیه کردید اما همه چیز تمام شده. شما به پایان رسیدید…
دیگه نوبت آلمانه بعد از 24 سال…
نوشته ی بسیار خوبی بود و هر از چندگاهی باید یادشون افتاد که این ماجرا برای من ماجرای لقمان حکیم و ادبه.
بسیار زیبا و تحصین برانگیز ….
متن جالبی بود..
بنده هم فکر میکنم این بار نوبت آلمانه
italy
فکر نمیکردم تا این اندازه فوتبالی باشید.
تحلیل خیلی خوب و بجا و زیبایی بود خیلی لذت بردم با اینکه خیلی هم ناراحت کننده بود اما گفته های شما جای هیچ حرفی رو باقی نمیذاره اما این چیزی از ارزش های تیم ملی اسپانیا کم نمیکنه من یه طرفدار واقعی ام و همیشه هم طرفدارشون میمونم مهم اینه که فرصت جبران هست و هر شکستی زمینه پیروزی بعدیست.بازم ممنون
من یکی از طرفداران اسپانیا هستم امسال هر جا می رفتم ازش تعریف می کردم واقعا خیلی بد بازی کرد در این جام کی فکر می کرد قهرمان جهان از سه بازی انقدر گل بخوره و حذف بشه