برشها و تأملات تاریخی از روزهای نخست ورود فناوریهای قدیمی به ایران

در «یک پزشک»، خیلی وقتها ترجیح میدهیم اصلا به مسائلی ورود نکنیم، اما این مانع نمیشود که گاه به گاه با پستهایی شما را به تأمل وادار نکنیم!
بنابراین در این پست 4 برش تاریخی را برای شما نقل میکنیم، نتیجهگیری با خود شما.
برش نخست: مواجهه نخست با فناوری نو
نخست به سال 1217 خورشیدی میرویم، در آن زمان محمد شاه قاجار، میرزا حسینخان آجودانباشی را سفارت اتریش و انگلستان و فرانسه منصوب کرده بود.
در سفرنامه او، کاتب، خاطره روزی را ذدکر میکند که آنها برای بازدید از راهآهن و کالسکهی بخار به لندن رفته بودند:
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
نظر به خواهش او، آجودانباشی و بندهی درگاه در وقت معین رفتیم. ابتدای راه را از انتهای شهر لندن برداشت کرده تا شش فرسخ درست نموده بودند. مباشر راه خواهش کرد که چون شما از نجبای دولت ایران هستید اگر در اول وهله به کالسکهی جدید سوار شوید، البته برای ما مایهی افتخار خواهد بود، بنابر اصرار و خواهش او از کالسکهی خود پایین آمده، چند قدمی راه رفتیم و به کالسکهی بخار نشستیم. مساوی سی چهل هزار و کسری از اناث و ذکور در آن حوالی جمع شده بودند، همین که اوضاع ما را ملاحظه کردند، نزدیک بود همه به ترنم آمده از راه تعجب و استهزاء صدا بلند نمایند. آجودانباشی در تعارف سبقت کرد و آنها نیز کلاه برداشتند و به خوبی گذشت و اگر اندکی غفلت میشد کار به جایی بد میرسید؛ فیالحقیقه آنها حق داشتند چرا که اوضاع ظاهری ما از حیثیت ملبوس و غیره در نظر آنها نهایت غرابت داشت.»
برش تاریخی دوم: آیین گشایش راهآهن در ایران
سالها گذشت تا اینکه در زمستان سال 1267 خورشیدی، سرانجام آئین گشایش راهآهن برگزار شد.
مطالب زیر را آقای ناصر وزیری از یادداشتهای مهندس آناتول ترسکینسکی که اطلاعات ارزشمندی در زمینهی تاریخچهی احداث راهآهن قبل از مشروطیت و رقابتهای سیاسی و امتیازنامههای مختلف جمعآوری نموده، استخراج کرده است:
در ماه دسامبر سال 1888 میلادی، ناصرالدینشاه به وسیلهی درشکهی طلایی به اتفاق ملتزمین رکاب، به انتهای شهر حرکت میکند. در این محل ایستگاه سنگی که داخل آن با قالی و قالیچه و از بیرون با پرچمهای سهرنگ مزیّن شده بود، ساخته بودند. پادشاه ایران از وسط این ایستگاه عبور نموده و در سکوی مسافری توقف کرد. آنگاه لکوموتیو و چهار واگونی که به آن بسته شده بود و با سبزه و گل و پرچم، آنها را آراسته بودند؛ در جلو شاه توقف کرد.
شاه نسبت به سوارشدن در قطار مشکوک و دودل بود، بنابراین بدون اینکه خود سوار شود، به ملتزمین رکاب دستور سوارشدن داد، درحالیکه خود شاه در روی سکوی مسافرین ایستاده بود، لکوموتیو حرکت کرد. مسافتی پیش رفت و مجدداً مراجعت نمود. سپس رئیس شرکت و دیگران، شاه ایران را متقاعد ساختند که مسافرت با قطار خطری ندارد، بنابراین ناصرالدینشاه با شک و تردید سوار گردید.
من «گویندهی داستان» نیز سوار شدم. حرکت آهستهی ترن، همهی ما را متعجب ساخته بود. بعداً شنیدیم که ناصرالدینشاه اجازهی تندتررفتن را نداده بود. در هر حال پس از نیم ساعت به حضرت عبدالعظیم رسیدیم و پس از مختصر توقفی مراجعت کردیم. در موقع مراجعت از لحاظ احتیاط شاه، چند نفر و از آن جمله رئیس پلیس را مأمور کرده بود که پهلوی راننده مراقب او باشند و با همان کندی حرکت کنند و با این حال، در مدت 22 دقیقه به تهران رسیدیم.
بعداً متوجه شدیم که تندرفتن در این راه، چندان بیخطر نبود زیرا تراورسها را خوب کار نگذاشته بودند و به قدری شن ریخته بودند که چرخها در عوض آنکه روی ریل حرکت کند، در شنها میلغزید و شاید به همین جهت کسی تصور نمیکرد شاه تا ایستگاه حضرت عبدالعظیم برود و بنابراین ایستگاه حضرت عبدالعظیم را مزیّن نکرده بودند.
پس از ورود به ایستگاه تهران، شاه برای بازدید یکی از مقدسه (شاید مقصود امامزاده یا مسجد باشد) درشکهی سلطنتی را احضار نمود ولی متأسفانه درشکه، حاضر نبود و پس از آنکه شاه از این امر مطلع شد، دستور داد گاری آجرکشی که در محوطهی ایستگاه دیده بود، برای رفتن آماده کنند. فوراً گاری را با قالی و پشتی پوشانیده، شاه سوار و ملتزمین رکاب، پیاده به سوب محل معهود رهسپار شدند.
برش سوم: ورود تلگراف به ایران
در برش سوم، در مورد ورود تلگراف به ایران صحبت میکنیم:
از تأسیسات دورهی ناصری، یکی ایجاد خطوط تلگرافی بین شهرستانهای ایران بود؛ نخستین خط تلگراف در پایتخت بین کاخ گلستان و باغ لالهزار دایر گردید و تلگراف تبریک اعتضادالسلطنه، وزیر علوم از باغ لالهزار به کاخ گلستان مخابره گردید (1236 خورشیدی) و بعد سیم تلگراف به مباشرت مخبرالدوله که آنوقت کتابدار مدرسهی عالی دارالفنون ناصری بود، به کرج برده شد.
به واسطهی اهمیت استان آذربایجان به دستور شاه، نخستین کوشش برای ایجاد رابطهی تلگرافی بین تهران و تبریز معمول گردید و در 1239 خط به زنجان رسید و مخبرالدوله با درجهی سرهنگی، مسئول خط تلگراف زنجان شد. چند سال بعد، خط تلگراف به آذربایجان پیوست و اتصال و رابطه بین تهران و تبریز برقرار گردید.
مخبرالسلطنه در جلد سوم، گزارش ایران نوشته است: «در اتصال خط تلگراف تهران- تبریز علماء دعوت شدند که با تبریز گفتوگو کنند. از آیات قرآن مخابره کردند و جواب آیه شنیدند و تعجب کردند.»
گویا بعضی … در آغاز، تلگراف را از رموز نهفتهی شیطان میدانستند، پس از آذربایجان، خط تلگراف به فارس اتصال یافت و در شیراز در ادارهی حکومتی با تشریفات تمام، تلگراف شاه که به حسامالسلطنه والی فارس، مخابره شده بود؛ در ضمن یک جشن و تشریفات رسمی در تالار ایالت فارس قرائت شد (1243).
افتتاح خطوط تلگرافی، فاصلهی بین تهران و استانهای دوردست را از میان برمیداشت و در آن زمان که مسافت بین تهران و استانها با اسب و قاطر و چاپار (یعنی پیکهای سبکرو چابک) طی میشد، احداث تلگراف در ایجاد امنیت نیز تأثیر بهسزایی داشت و گذشته از این، رؤسای تلگرافخانه از طرف شاه، موظف بودند وقایع حوزهی مأموریت خود را روزانه به تهران گزارش دهند و شاه هر صبح در آغاز کار این گزارشهای تلگرافی را که «اخبار» و «روزنامه» نامیده میشد، میخواند و از رویدادهای شهرستانهایی که دارای خط تلگراف بودند آگاه میشد و دستورهای تلگرافی به حکام صادر میکرد و همین خط تلگراف برای تظلم دادخواهان نیز نیکووسیلهای بود. ازاینرو، رؤسای تلگراف در محل خود، خبرنگار شاه بودند و نفوذ و قدرت معنوی داشتند.
پس از فارس، گیلان و مازندران و کرمانشاهان و سپس مشهد دارای خط تلگراف شدند و ادارهی تلگراف در هر یک از آن شهرها گشایش یافت.
در تمام این سیمکشیها و ایجاد خطوط که با دشواری و زحمت بسیار از راههای صعبالعبور ناامن میگذشت، کارشناسان خارجی شرکت داشتند . مأموران تلگراف ایران با کمک آنها کار میکردند، از جمله خطوطی که با تشریفات باشکوه افتتاح جست، خط تلگراف مشهد بود که روز اول شهر رجب 1254 خورشیدی در زمان صدارت میرزا حسینخان سپهسالار گشایش یافت. رئیس خط تلگراف مشهد کسی به نام حیدرعلیخان و دارای منصب افتخاری سرهنگی بود.
نخستین تلگراف از مشهد (راپرت بازشدن خط بود) که به وسیلهی «شندلر» کارشناس خارجی به مخبرالدوله وزیر تلگراف به این شرح مخابره شد:
«خدمت جناب مخبرالدوله؛ از زرنگی حیدرعلیخانِ سرهنگ، امروز که دوشنبه است سیم داخل شهر شده و حالا از تلگرافخانه حرف میزنم. «شندلر»، مهر تلگرافخانه مبارکه به تاریخ یکم شهر رجبالمرجب 1292.»
ناصرالدینشاه زیر این تلگراف نوشته است:
«جناب سپهسالار اعظم؛ الحمدالله تعالی که سیم به مشهد مقدس رسید، عریضهی ما را به خدمت حضرت ابلاغ کنید و تشریفات از همان قرار که »…
اما در برش چهارم میبینیم که اصولا نگاه به رسانه در ایران در عهد ناصری چطور بوده است:
ناصرالدینشاه به مندرجات روزنامههای فرنگستان دربارهی امور ایران خیلی توجه داشت؛ روزنامههای مهم انگلستان و روسیه و فرانسه به تهران میآمد و برای شاه ترجمه میشد و جز این، مأموران سیاسی ایران در کشورهای اروپایی وظیفه داشتند مطالب راجع به ایران را در هر روزنامهای ببینند، جدا کرده برای شاه بفرستند. این قطعات قیچیشده روزنامه، غالباً در وزارت خارجه ترجمه میشد و اصل روزنامهها با ترجمهی آن به نظر شاه میرسید و جوابها بیشتر با نظریهی خودش تنظیم میگردید و گاهی که مطالب، زننده و توهینآمیز بود به دولتهای مربوطه اعتراض میشد. اینک گزارشی از میرزا حسینخان سپهسالار و دستورهایی از ناصرالدینشاه دربارهی مندرجات مطبوعات لندن راجع به ایران و نظریهی شاه نسبت به مطبوعات اروپا:
«قربان خاک پای جواهرآسای مبارک اقدس همایونت شوم، در ضمن، نوشتهجات ناظمالملک که از شرف لحاظ انور اقدس همایون شاهنشاهی روحنا فداه میگذرد، ذکر شده است که در آنجاها اشتهار یافته بوده که دو فوج شورش کردهاند و مواجب هیجدهماههی قشون نرسیده است. چاکر فدوی به مجرد ملاحظهی این مضمون دریافت کردم که این فقره از نتایج تدبیرات کیست و کی باعث ایجاد این مجعولات که بالکلیه بیاصل است شده؛ فوراً به ناظمالملک تلگراف مفصلی نوشته، فرستادم که خبر مزبور به کلی بیاصل و مجعول است و چنین چیزی اصلاً و ابداً ظهور نیافته، مواجب هیجدهماهه که سهل است، هیجده روز هم باقی نیست، همانطوری که در لندن، مواجب به قشون داده میشود در اینجا هم داده شده و دیناری باقی نمانده، به هر طور لازم باشد، تکذیب نمایید، محض اطلاع خاطر مبارک جسارت ورزید. 27 شوال 1292 –الامرالقدس الاعلی مطاع مطاع مطاع غلام خانهزاد حسین.» (پنجم آذر 1254 خورشیدی)
شاه در بالای گزارش سپهسالار نوشت:
«در این مواقع که روزنامهجات فرنگ از روی اخبار تهران یا پیش خود بعضی چیزهای رکیک دربارهی ایران مینویسند، لازم است که شما هم بعضی روزنامههای فرنگ را از دادن پول و نشان و … رو به طرف خود کرده که فوراً اخبار راست و دروغ روزنامهجات فرنگستان را دمانته (Demanti) بکنید و بر ضد او بنویسید و این کار را یا از ملکم یا از نظرآقا بخواهید و هر نوع خرجی هم داشته باشد مضایقه نمیشود و دستورالعمل کاملی در این فقره بنویسید، معجلاً بفرستید.
علاوه بر آن، یک روزنامهی غیررسمی هم در تهران ایجاد بکنید که باز جواب این نوع روزنامهجات فرنگ را در آن روزنامهی تهران، یک طرف خط فارسی طرفی فرانسه بنویسید با سایر اخبارات؛ این روزنامهی غیررسمی تهران را خیلی مفید میدانم، البته قرارش را در شهر با صنیعالدوله بگذارید. بسیار لازم است جواب فقره یهود و … و … همه در این روزنامه نوشته شود و یک روزنامهی فرنگ را هم رو به خود بکنید، البته چنانچه روس در بلژیک دارد، عثمانی در انگلیس.»
منبع: نشریه نگین – دهه 1340 خورشیدی
پستهای یک پزشک همیشه یک سر و گردن بالاتر از پستهای وبلاگهای دیگر فناوری هستند و دلیل آن هم نگرش و زاویه دید آقای مجیدی بوده است. بله، میشود دهها پست در مورد گوشیهای موبایل نوشت، اما چیزی که وب فارسی کم دارد، همین نگاه عمیق و متین است.
خدا یک پزشک را برای ما حفظ کند.
یدونه ای دکتر
در سفرنامه او، کاتب، خاطره روزی را ذدکر میکند
تصحیح شود…ذکر
برش پنجم: 3G و ادامه ماجرا!
در برش پنجم، بدون شرح!
اینو خوب اومدی . برش پنجم هم همین الان داره اتفاق میفته.آینده به ما میخندد.
معمولا از فید دنبال میکنم یک پزشک رو
ولی حیفم اومد برای این پست قشنگ کامنت نزارم
کاملا مشخصه نگارش همچین مطلبی خیلی مشکل و وقت گیر هست
ممنون از شما
ممنونم دکتر ک دید ما رو واسه همه مسایل باز مینی از پزشکی گرفته تا تاریخ ووتکنولوژی و …..
گویا بعضی … در آغاز، تلگراف را از رموز نهفتهی شیطان میدانستند
.
.
.
این بعضی ها همیشه بوده اند و خواهند بود مهم اینکه بقیه به این بعضی ها هیچ توجهی نکنند و راه خودشون را اگر چه سخت بپیمایند
بعضی وقتها با خودم میگم نکنه برخورد منفعلانه من (و امثال من ) با سایت هایی که دوستشون دارم باعث بشه کم کم مدیر اون سایت عطایش را به لقایش ببخشد.
وظیفه خودم میدونم به عنوان کسی که مدتهاست از سایتتون استفاده میکنه کمال تشکر رو از جنابعالی داشته باشم .
بنده هم مدتهاست فقط خواننده یک پزشک هستم و اظهار ارادت و تشکر خالصانه می نمایم.ناگفته نماند من سعی در تبلیغ و ترویج مطالعه این وبلاگ در میان دوستان و همکاران و خانواده نموده ام
حال اگر در کتب تدریس شده در مقاطع تحصیلی مختلف منجمله مقاطع دانشگاهی در ایران، نشان از مدریت یا پیشرفت بگیری از انقلاب یا هر از گاهی دوران پهلوی سر بیرون میاوری!
نخوانده و ندانسته از روی تفاوت قومی یا نژادی نباید اظهار نظر کرد.
ممنون 1پزشک برای انتشار این مطلب.
از اون مطالب یک پزشکی ناب بود.سپاس