حماقت گروهی: آیا مغزهای ما واقعا برای اندیشه مستقل سیمکشی شدهاند؟ تکرار آزمایش معروف «سالومون اَش» با وسایل مدرن
گریگوری برنز، استاد روانشناسی و علوم رفتاری دانشگاه Emory در آتلانتا است. مقاله جالبی از او دیدم، که بد ندیدم در اینجا به شما به اشتراک بگذارم.
در آغاز نوشته او نمونههایی از رفتارهای آشفته، پانیک و گلهای مردم را شاهد آورده است، مثلا آنجا که متعاقب یک بحران اقتصادی مردم برای خارج کردن پولهای خود از بانک هجوم میآورند. مثال بعدی او رفتار نامتناسب مردم موقع بروز حوادث طبیعی مثلا توفانهاست. او نوشته است که در آتلانتا هر 3 سال یک بار، توفان بزرگی رخ میدهد که چند روزی نظم معمول را به هم میزند، اما هر بار مردم با خالی کردن سوپرمارکتها از همه مواد غذایی یا هجوم به پمپ بنزینها و تهی همه آنها از سوخت، بحران میآفرینند، در صورتی که اگر کمی دندان روی جگر بگذارند، بحران موقت به سادگی، برطرف میشود.
اما سؤالی که مطرح میشود، این است که چرا ما انسانها تمایل به چنین رفتارهای نامتناسب و اصطلاحا همنوایی با جمع داریم، چرا ناهمنوا شدن ما با جمع خیلی سخت است.
«در روانشناسی، «همنوایی» به تمایل و گرایش فرد به پیروی از رفتارهای گروه اجتماعی که به آن تعلّق دارد، گفته میشود. در دهه ۱۹۵۰، سالومون اَش، روانشناس، چند آزمایش در این مورد انجام داد. در این آزمایشهای از گروهی از دانشجویان خواسته شده بود که در یک آزمون تصویری شرکت کنند.
هر دانشجو در اتاقی مینشست، چند شرکتکننده دیگر که در واقع همکاران اَش بودند، نیز در اتاق حضور داشتند.
خود آزمونهای تصویری خیلی ساده بودند، مثلا یک خط مستقیم نمایش داده میشد و از دانشجو خواسته میشد که از بین سه خط دیگر، خطی را که طولاش برابر با خط اول است، انتخاب کند.
همدستان پژوهشگر که خود را در قالب شرکتکنندههای عادی دیگر جا زده بودند، در ابتدا به صورت درست به سؤالها پاسخ میدادند، اما بعدا عمدا به سؤالهای چنین ساده، اشتباه پاسخ میداند.
اما جالب اینجا بود که نتایج این تحقیق نشان داد که:
– سوژههای آزمایش تحت تأثیر پاسخهای نادرست گروه قرار میگرفتند و در یک سوم موارد، با پاسخ واضحا نادرست گروه، همنوا میشدند.
– وقتی تعداد همدستها زیاد میشد، قدرت تأثیرگذاری آنها روی ذهن شرکتکنندهها بیشتر میشد.
– اگر به شرکتکنندهها فرصت داده میشد تا به جای اعلام شفاهی پاسخ، در حضور همه، روی کاغذ پاسخ بدهند، تقریبا در همه موارد پاسخ درست میدادند و میزان همنوایی کاهش مییافت.
– اگر از بین همدستها، تنها یکی پاسخ درست میداد، شرکتکننده به نوعی جرأت پیدا میکرد و میزان همنواییاش کاهش مییافت.
خب، این همنوایی را چطور میتوانیم توجیه کنیم؟
– پرهیز از تمسخر بقیه
– باور واقعی به درستی نظر جمع یا همان خرد گروهی
– شاید هم پرهیز از تعارض و برخورد با دیگران
اما چرا مغز ما چنین عمل میکند؟ مغزهای ما بسیار تکامل یافته هستند، ما قشر پیشپیشانی یا prefrontal را داریم که ظاهرا باید با کمک آن بتوانیم با تفکر و استدلال کنیم. اما چرا این بخش از مغز ما گاهی از فعالیت بازمیماند؟
حالا ببینیم چند سال پیش، گریگوری برنز چه کرد. او از نوعی از دستگاه MRI موسوم به fMRI استفاده کرد که میتواند با دقت میزان جریان خون و فعالیت هر بخش مغز را به صورت زنده نمایش بدهد.
سپس همان آزمایش اَش را تکرار کرد.
نتایج آزمایش او جالب بود:
– وقتی که سوژهها، نظر جمع را تأیید میکردند -حتی اگر نظر جمع واقعا اشتباه بود- مدارهای ادراکی مغز، آشکارا تغییراتی از خود بروز میداند. این مسئله پیشنهاد میکند که گروه، واقعا را نحوه ادراک ما از محیط پیرامونیمان تأثیر میگذارد.
– دوم اینکه اگر سوژه آزمایش در مقابل نظر جمع ایستادگی میکرد، میزان فعالیت قابل توجهی در بخشی از مغز به نام آمیگدال، مشاهده میشد. این بخش از مغز ما، مسئول القای وحشت و هراس در ما است.
نتیجه اینکه کلا مغزهای ما (شاید در یک روند تکاملی) برای تفکر مستقل سیمکشی نشدهاند، و ما هر بار مجبوریم تلاش بسیار زیادی برای غلبه بر ترسهایمان برای ایستادگی در مقابل عقاید دیگران، به خرچ بدهیم!
و نکته جالب آخر این است که در همین آزمایش مشخص شد که اگر اقلیت کوچکی، هر بار پیدا شوند که مخالف نظر جمع باشند، فعالیت آمیگدال محو میشود!
احتمالاً جهل عمومی یک اجتماع رابطه مستقیم با فعالیت آمیگدال در اون اجتماع داره.
هومممم… جالب بود
دقیقا مثل همین نشان دادن تعداد رای عکس ها در مسابقه عکاسی که گذاشتین.
ممنون جناب مجیدی بابت به اشتراک گذاری این مقاله ، بسیار جالب و مفید بود
خیلی پست تفکرآمیزی بود
تکامل گونه انسان، بر اساس زندگی گروهی شکل گرفته و مغزش هم در راستای همین شیوه حیاتش سیم کشی شده
روند تکامل انسان! :)
شما اطلاعاتی دارید که ده هزار سال پیش این قاعده حاکم نبوده و این چیزی که الان این روانشناسها دریافتن قبلا به شکل دیگه ای بوده؟
باز هم نظر من این است که سعی نکنید در رای گیری عکسها ، دنبال یک مشکل باشیم و توقع یک سیستم بدون نقص داشته باشیم.
به نظر من نفس این کار خیلی خوب هست و شاید مشکلاتی توی اجرا باشه.
با همین اصل می تونید بایاس ها رو کمرنگ کنید.
من هم وقتی داشتم در مسابقه عکاسی رای میدادم ناخوداگاه به سمت عکسی که بیشترین رای رو داشت کشیده شدم و در اخر هم به اون رای دادم پس طبق این ازمایش اگر شما میزان رای ها رو مخفی می کردید احتمالا نتایج واقعی تری به دست میاوردید
به یاد فیلم 12 مرد عصبانی افتادم. وقتی یکی جرات مخالفت با جمع و تفکر آزادانه رو پیدا میکنه رفته رفته بقیه هم این جرات رو پیدا میکنند.
سلام، من تقریبا از سال ٨۶-٨۵ وبلاگتون رو دنبال میکنم و از مطالب فوق العاده شما استفاده میکنم. سال ٨٧ که فرندفید بود و همینطور گودر، من فیدهای شما و چند نفر رو که فیدهای ارزنده ای رو به اشتراک میگذاشتند مشتاقانه دنبال میکردم. میخواستم بدونم درحال حاضر راهی هست که بتونم اگر فید و یا لینکی رو که مطالعه میکنید به اشتراک میگذارید بتونم دنبال کنم و استفاده کنم؟ ممنونم
سلام من از پنج شش اپلیکیشن گردآورنده خبر مثل زایت، فلیپ بورد و پرسماتیک استفاده میکنم.
همه ی ما تجربه ای مشابه رو در این زمینه داشته ایم.نکته جالب نوع آزمایش هایی ایه که انجام دادن تا به این واقعیات برسن.سپاس جناب دکتر
تصویر اول از داستان لباس پادشاه خیلی هوشمندانه انتخاب شده.
پست عالی است.
این مطلب برای من خیلی جالب بود چون توی بازار سرمایه کار میکنم و مشتری ها تا سهم مثبته نمیفروشند و تا وقتی عرضه رو ی سهم زیاد میشه و صف فروش تشکیل میشه همه هجوم میارند واسه فروش و روند منفی بازار شروع میشه.البته در روند مخالفش هم زیاد پیش میاد و
من فکر میکردم این رفتار مختص ایرانی ها باشه اما مثل اینکه این نوع رفتار ذاتیه !!!!
دقیقاً موضوعی که اشاره کردید موضوع تحقیق فعلی بنده هست که در زمینه “مالی رفتاری” قرار می گیره. فرضیه من این هست که با آموزش نظریه بازی میشه این پدیده یا طرز فکر رو ضعیف تر کرد
لطفاً دانلود خودکار فایل صوتی را حذف کن!
چرا این صفحه را که باز کردم این فایل میخواد اتوماتیک دانلود بشه؟
بهتر نیست دانلود فایل اختیاری باشه؟
http://www.zoomit.ir/it-news/internet-network/17399-upvote-systems-damaged-online-communities
اونجا که گفتید به دلیل روند تکاملی، ذهن ما جوری تکامل پیدا کرده که بر خلاف نظر جمع رفتار نکنه، خیلی عجیبه! چون در دورانهای گذشته تاریخ و حتی همین الان، اکثریت انسانها فقط مجبور بودن – یا شاید هم با انتخاب خودشان – به حرف عده قلیلی که بعنوان رهبرشان بوده گوش بدن و عمل کنن و اصلا دیگه چای برای تفکر شخصی باقی نمیمونه!
دنیایی عجیب تر و رمز آلودتر از دنیای مغز نیست / مطالب بیشتری درمورد شگفتی های مغز انسان بذارید
واسه همینه که میگم:
haters gonna hate
مشکل این پژوهش به نظر من اینه که فقط به انسان در بروز این ویژگی توجه کرده و عوامل خارجی رو به طور کلی کنار گذاشته، که یکی از بزرگ ترین عوامل تاثیریه که حکومت ها و سازمان های خیلی عظیم بر مردم دارن و مردم رو مجبور به پذیرش چیزهایی می کنن که در ظاهر اعمال حکومت ها و تبلیغ شازمان ها اجباری دیده نمیشه و در باطن مردم هم اکثریت از این مجبور بودن به پذیرش خواسته های حکومت و سازمان ها آگاهی ندارن. درست مثل چیزی که یک اقتصاد دان آمریکایی به اسم Galbraith میگه:
زمانه ایست که هرکس از هر جایگاه اجتماعی و هر دسته ی سیاسی پیرو تن آسایی و هرآنچه می شود که مقبول باشد؛ زمانه ای که دگراندیشان به مثابه ی نیروهایی اخلال گر تلقی می شوند؛ زمانه ای که اصالت نشانه ای از بی ثباتی انگاشته می شود؛ و زمانه ای که تنها با اندکی تغییر در کتب مقدس، کم خرد پیشوای کم خرد می شود!
به نظر من اینگه مغز در این شرایط چگونه میشه زیاد مهم نیست، به نظر من مهم اینه کخ بدونیم چرا مغز اینگونه واکنش نشون میده.