آشنایی با پیتر پل روبنس -نقاش مشهور قرن 17- و زندگی او

روبنس هنرمندی که قلم موی جاودانی داشت

این بار سخن از هنرمندی به میان می‌آوریم که شاهکارهای بزرگ موزه‌های جهان اثر اوست. هنرمندی که در کار سیاست به درجه سفارت کبرا رسید.

(روبنس) در دوران پیری آنچنان شیفته همسر جوان خود شده بود که 15 تابلو از وی کشید که امروز در موزه‌ها نگهداری می‌شود.

اینک شرح زندگیانی مرد بزرگ و هنرمند شهیر:


نقاشی که زیباترین اثر را در نقش زن و تابلوهای مذهبی به وجود آورد.


سه دختر زیبا در کنار پنجره مشغول ریسندگی بودند، آن‌ها ناگاه متوجه شدند مردی بلند قامت و خوش صورت که کلاهی از پر به سر داشت به آنها خیره می‌نگرد.

وی با نگاهی سرد و مدبرانه دختران را بر انداز می‌کرد، گویی گروهی بر از پرندگان زیبان می‌نگرد.

آن مرد بدون دق الباب وارد خانه شد و بی درنگ گفت: لطفاً لباسهای خود را در آورید!

یکی از دختران فریادی از ترس بر آورد ولی دیگری که فهمیده و کار آزموده بود وی را تسکین داده و گفت: این مرد نجیب به نظر می‌آید تصور نمی‌رود که از گروه آن افراد باشد.

مرد فوراً صحبت خود را تمام گذارده گفت:

«من هنرپیشه‌ام. من فردی نقاشم اگر بدن شما برای آنی که منظور من است شایسته و برازنده باشد پول بیشتری از آنچه که از دوک ریسندگی بدست می‌آورید عایدتان خواهد شد.»

آن سال بهار 1622 بود و این رویداد در پاریس به وقوع پیوست. مردی که ذکرش گذشت پتر پول ربنس peter paul Rubens استاد نقاشی و یکی از بزرگترین نقاشان زمان خود بود.

ربنسن از طرف ملکه Maria de medicis مأموریت داشت که 21 تابلوی دیواری زیبا و جالب برای کاخ لوکزامبورک تهیه کند. برای این منظور بود که اجرای چنان کاری به دختران پیشنهاد نمود.

در بین نقاشان هیچ کس به اندازه ربنسن قادر به طراح و رنگ آمیزی شکل زن نبود. آثار وی که بیشتر تصاویر زنان عریان می‌باشد در موزه‌های بزرگ جهان به چشم می‌خورد.

به علاوه او صدها تمثال، دو نما و صحنه مختلف را آفرید که مهمتر از همه نقاشی‌های مذهبی اوست و می‌توان گفت کمتر نقاشی قادر به تصویر حضرت مسیح بدان ظرافت و لطافت می‌باشد.

به نظر می‌آید که در نقاشی چشمان، لب‌ها، رنگ پوست، حالت سر، دقت بیشتری لازم و وقت زیادتری مصرف می‌شود اما ربنس راز احساس هیجان آمیز را در طرز حرکت، توافق جسم و رنگ آمیزی جستجو می‌کرد.

در بین هنرپیشگان کمتر کسی است که اینقدر به کار خود علاقمند و کوشا می‌باشد، تا آنجایی که استاد وی بارها او را Master خطاب می‌کرد. روبنس از 21 سالگی شروع به تمرین و آموزش نمود و تا پایان عمر به او دلبستگی کامل به آن ادامه داد.

وی در 50 سالگی هم هنوز نسخه‌هایی از نقاشی استادان را کپی می‌نمود تا فن خود را تکمیل کند، با این وصف از نبوغ خارق‌العاده او همین بس که با سرعت عجیبی نقاشی می‌نمود بدون اینکه هیچ تأمل و درنگی روا دارد و یا محتاج به تصحیح و قلمزدگی باشد.

یکی از بزرگترین و محبوب‌ترین آفریده‌های او تابلوی «عشق ورزی مجوس‌ها» می‌باشد که در مدت کمتر از 6 روز آنرا کامل کرد و در نوع خود بی نظیر است.

ربنس گذشته از اینکه در هنر نقاشی نابغه‌ای بود در گذران زندگی نیروی راسخ و به خانه و خانواده دلبستگی فراوان داشت. وی نسبت به همسر و فرزندان خویش صمیمی و با وفا و ایشان نیز متقابلاً او را تا سرحد پرستش تکریم کرده و گرامی می‌داشتند.

زمانیکه ربنس در 62 سالگی چشم از جهان بر بست تمام اشراف و رجال شهر Antweep در مراسم تشیع جنازه او شرکت جستند.

ربنس نقاش با خود سری و غرور که معمولاً با ذوق و استعداد فطری هنرمند توام است دست به گریبان نبود. وی از موفقیتی که به دست می‌آورد غره نمی‌شد این مرد دارای قوه و قدرت عجیبی بود این موضوع را می‌توان از ساعات کار و بیداری او به خوبی استنباط کرد.

ساعت 4 صبح وی از خواب بر می‌خواست و شروع به کار می‌کرد.

در ضمن کار پسر بچه‌ای برای او کتب تاریخی می‌خواند تا از این طریق در کسب معلومات استفاده کند، ساعت 12 برای صرف خوراک مختصر کار را تعطیل می‌کرد؛ در میان غذاهای مختلف به سبزی علاقه وافری داشت، زیرا به عقیده او گوشت قوه خلاقه و ابتکار هنرمند می‌کاست.

ربنس ساعت 5 بعد از ظهر به کار خود خاتمه می‌داد سپس اسبی را زین کرده و حومه شهر آنتویپ به گردش می‌پرداخت شب هنگام نیز رفقا و فامیل گرد هم جمع و از هر دری سخن رانده می‌شد.


روبنس در سال 1577 در زیگن siegen آلمان دیده به جهان گشود. پدرش با اینکه از اهالی آنت ویپ بود به خاطر ارتکاب به جنایتی او را به آلمان تبعید کرده بودند. تجارب تلخ و ناگواری که برای پدر وی رخ داد کافی بود موجبات تنفر و بیزاری ربنس و از زندگی و هرزه‌گردی او را فراهم کند.

با مرگ بزرگ خانواده بازماندگان مجدداً به آنت ویپ بازگشتند. ربنس ابتدا پیشخدمت یکی از خانواده‌های اعیان شد. وی از همان اوان به نقاشی عشق می‌ورزید. در ابتدا نزد یکی از نقاشان جز به شاگردی مشغول شد و به سرعت کسب شهرت و اعتبار کرد.

مادرش در 23 سالگی از ذخیره‌ای که داشت برایش اسبی خرید و او را روانه ایتالیا ساخت.

روزی در حالی که در مهمان خانه‌ای مشغول نقاشی بود مردی بیگانه دستی بر شانه او زد و با لحنی تحسین آمیز گفت: عالی است.

سپس ربنس را نزدیکی از دوکهای ونیز برد و در نتیجه آتیه سعادتمندی را برای او تأمین کرد. در آنجا ربنس نقاش دربار شد. هشت سال بدین منوال گذشت؛ روزی ربنس دریافت که مادرش سخت مریض است وی بی درنگ به آنت ویپ بازگشت ولی افسوس که خیلی دیر شده بود.

مقارن این زمان بود که شاهان هلند سخت شیفته و مفتون قلم او شدند و ربنس را به عنوان نقاش دربار استخدام کردند او ابتدا برای تالار شهرداری تبالوی زیبای عشق ورزی مجوسها را نقاشی کرد، دیری نپایید تابلوی شاهکار خود را تحت عنوان (Descent from the cross) آفرید.

ربنس در 32 سالگی با دختر یکی از اشراف به نام ایزابل ازدواج کرد. 17 سال از زندگی مملو از صفا و وفای آنان سپری می‌شد که به ناگاه همسرش دیده از جهان فروبست.

ربنس دل‌شکسته برای فرار از غم و فراموشی مرگ همسرش در تکاپوی اشتغال به کاری بود که کمتر نقاشی به آن دست زد آن شغل (سفارت) بود. دیری نگذشت که ربنس یکی از سیاستمداران به نام زمان خود گردید تا آنجا که با زمامداران آن عصر و در فرانسه رقابت می‌کرد. با این وصف در طول مسافرتها و مأموریت از نقاشی دست بر نمی‌داشت.

روزی ربنس مشغول نقاشی بود که دریافت انگلستان و اسپانیا بی میل به مصالحه نیستند او به مجرد شنیدن این خبر به دربار آن دو کشور رفت و با فیلیپ پنجم از اسپانیا و چارلز اول پادشاه انگلستان مذاکره و پس از کوشش‌های فراوان موفق به خاموش ساختن آتش جنگ بین دو کشور گردید! ربنس هنگام پیری عاشق دختری 16 ساله شد که سر انجام با وی ازدواج کرد.

او ازنقاشی رخسار همسر خود سیر نمی‌شد و بیش از 16 تمثال یکی زیباتر از دیگری از او کشید؛ به علاوه زن جوان خود را به حالات ویژه‌ای جلوه می‌داد تا برای نقاشی‌های مذهبی، افسانه‌ای، و اساطیر گذشته سوژه جالبی فراهم کند.

ربنس اصراری نداشت که خریداران تابلوهای خود را فریب دهد، در یادداشتی که برای سفیر کبیر بریتانیا نوشت شرح داد که به چه منوال و همراه به چه مشقاتی هر یک از این تابلوها را فراهم می‌کند. برای نقاشی هر یک از این تصاویر می‌بایستی شخصی در مقابل پولی که به او می‌داد در آن نقش بازی کند و در واقع منظره زنده‌ای در مقابل چشم او حاضر بوده تا بتوان به نحو کمال آنرا به پروراند.

وقتی شخصی از خرید تابلوی مورد علاقه خود امتناع کرد علت را از او پرسید: آن شخص در جواب گفت: چون همه تابلو زاییده فکر تو نیست. ربنس در پاسخ به چنین گفت: اگر همه این صفحه را خود آفریده بودم ارزش آن بیش از این چیزها بود.

آرامش و صفا زمانی از کانون زندگی ربنس رخت بربست که مبتلا به بیماری یرقان شده و نتیجه آن فلج و لرزش دستهای او بود. نقاشی‌های وی دیگر با نبوغ توام نبود و تدریجاً سیر قهقرایی می‌پیمود. عشق او به نقاشی بود که امروز هم پس از گذشت چند صد سال بیننده تصور می‌کند که ربنس فضا را رنگ آمیزی می‌کند امروزی مجسمه او در مدخل کلیسایی در حالیکه به افراد خوش آمد می‌گوید دست در هوا به قلمزنی مشغول است.

هنگامیکه در خیابانهای شهر آنت ویپ گام برداشته می‌شود نام ربنس در گوش طنین انداز است.

زیبایی مخلوق ربنس در تمام دنیا گسترده و به عنوان میراثی پا برجا و همیشگی از شکوه و جلال و نیروی زندگی حکایت می‌کند.

منبع: مجله دانشمند- آبان 1343

ترجمه از علوی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا