کارلوس فینلی، مردی که تب زرد را به زانو درآورد
تا یک قرن پیش آگاهی عمومی در مـورد بیماریهای گـرمسیری مـهلکی که گریبانگیر مردم مقیم مناطق گرم جهان بود،، بسیار ناچیز و اندک بود.
امروزه، اگرچه تمام بـیماریهای گرمسیری ریشهکن نشدهاند، ولی برخی از آنها در شرف ریشهکن شدن بوده و یا موارد بروز آنها بسیار کـم شده است.
تب زرد اولیـن بـیماری گرمسیری بود که در مناطقی که به صورت بومی درآمده بود ریشهکن گردید. شهرهای ساحلی و بندرهای آمریکای مرکزی و جنوبی مانند هاوانا، وراکروز، ریودوژانیرو و قسمتهای وسیعی از آفریقای غربی، از جمله مناطق مورد تاخت و تا زاین بیماری بـودند. این بیماری در بعضی از مواقع مناطق معتدلتری مانند دره میسیسیپی و قسمتهایی از امریکای شمالی و حتی اروپا را هم مورد حمله قرار داد بهطوری که در سال 1878 باعث مرگ بیش از 13000 نفر گردید.
به هنگام تجزیه و تحلیل علل بروز تب زرد، دو سؤال مطرح شـد. یـکی از سئوالات مربوط به ماهیت عامل بیماری بود و سؤال دیگر مربوط به این بود که بیماری دقیقا به چه نحو به مناطق دوری که در مجاور تمرکز عفونی هم نیستند منتقل میگردد.
کارلوس فینلی (1915-1833)، پزشـک کوبایی مـیدانست که عامل پیدایش بیماری ممکن است «یک ویروس ناقص و غیرمشخص»، یک میکرب و یا یک باکتری حیوانی و یا گیاه باشد، ولی او بیشتر میخواست دلایل پخش و اشاعه بیماری را بداند تا اینکه میکرب مسبب بیماری را بشناسد. در سـالهای 1879 و 1880 تـمام کوشش فینلی متوجه کشف عضوی در بدن بود که اولین نشانههای بیماری در آن ظاهر میشد. مطالعات فینلی او را قانع کرد که میکرب مولد مرض در مرحلهٔ اول در دیوارهٔ رگها مستقر میشود. به این ترتیب میشد تـصور کـرد کـه این میکرب توسط عاملی ناشناخته داخـل خـون مـیگردد.
در تاریخ علوم بارها مشاهده شده است که موضعی که ارتباط چندانی با مسئله مورد مطالعه ندارد، الهاماتی را باعث میشود که منجر به یک کشف علمی میگردد. کشف فـینلی یـکی از همین موارد بود. فینلی با خواندن مقالهای درباره رنگ گندم، مرض قارچی که قارچ آن به صورت انگل بر روی گیاهان واسـطه، زنـدگی میکند، الهـامات لازم را دریافت کرد. فینلی به فوریت متوجه شد که مشخصات همهگیرشدن بـیماری ممکن است به وسیلهٔ رابط فعالی که قادر است اشخاص سالمی را که فقط دارای خون بیمار هستند آلوده نموده، به این تـرتیب میکروب بـاعث بـیماری شخص گردد.
در فوریه 1881، فینلی نظریهٔ وجود عامل انتقال را، در کنفرانس بینالمللی بـهداشت در واشـنگتن به تفضیل شرح داد. تا ماه اوت همان سال، فینلی به حدی در تحکیم این نظریه خود پیش رفته بـود کـه در نـطقی که او در آکادمی علوم پزشکی، جسمی و طبیعی هاوانا ایراد کرد توانست این عامل را بـا دقـت و ریـزهکاری قابل توجهی توضیح دهد. فینلی اعلام کرد که حشره حامل میکرب تب زرد پشهای است کـه بـا تـوضیحات او، با گونهای شباهت پیدا میکند که ما امروز «آئدس آجیپتی» Aedes aegypti مینامیم. او برای اولین بار مـدعی شـد که میکروب بعامل بیماری توسط یک حشره از شخصی به شخص دیگر منتقل میشود.
قبل از کـشف فـینلی، نـظریههایی که در مورد اشاعه تب زرد از یک شخص مبتلا به شخص سالم بود، بحثهای پیچیدهای را پیش آورده بـود، کـه باعث مواجهه دو عقیدهٔ مختلف با یکدیگر شده بود:
عقیده اول “کانتاجیونیسم”بود؛ کانتاجیونیستها معتقد بـودند کـه بـیماری از طریق ترشحات، لباس و تماس افراد بیمار با سایرین شیوع پیدا میکند و عقیدهٔ دوم “میازماتیسم”بود؛ میازماتیکها که عـقیده داشـتند گازهای کثیف مردابها مسبب بیماری هستند.
از نقطه نظر تاریخی، مهمترین اثر کشف فینلی شـناخت عـامل اشـاعه تب زرد نبود، بلکه شناخت و تشخیص این مسئله بود که برخی از بیماریها بیشتر از طریق موجودات انگلی شیوع پیـدا مـیکند تـا از طریق شخصبه شخص.
امروزه کاملاً مشخص است که نظریه ناقلین زنده را دو نفر هـمزمان دنـبال میکردند. یکی کارلوس جی.فـینلی بـرای تب زرد، و دیگری پاتریک مانسون بـرای بـیماری انگلی فیلاریا، ولی در هر حال فینلی اولین کسی بود که نظریهٔ موجودات زنده کوچک را مطرح نمود.
هـمچنین فـینلی به خاطر تشخیص این مسئله کـه چـرا بـومیان کوبا کمتر از خـارجیهـایی که به کشور وارد مـیشدند در مـعرض خطر تب زرد قرار داشتند، شهرت پیدا کرد. او به درستی حدس زده بود که اهالی کوبا بـا رشد در آن کـشور خود به خود دارای نوعی پادزهر میشدند و پشـه نـاقل مانند واکـسنی بـرای آنها بـود این نظریه به هـنگام ابراز آن، بسیار پیشرو به نظر آمد.
در سال 1898، فینلی روشی را پیشنهادکرد که چهار سال بعد از آن تب زرد تـوسط همان روش از کـوبا ریشهکن شد، این روش از بین بردن نـوزاد پشـه در آب مـحل زنـدگیاش توسط مواد شیمیائی بـود.
قـبل از سال 1900، فینلی بیش از صد مورد تلقیح توسط پشه ناقل را انجام داده بود. و اگرچه نتیجه بیشتر این تلقیحات نـظریه او را تـقویت میکردند، دانشمندان دیگر این نظریه را تأیید نکردند. در سال 1900 مـوقعیتی پیش آمـد کـه کـمیسیونی از پزشـکانی آمـریکابب به ریاست والتر رید به کوبا رفتند تا آزمایشات غیرمغرضانهای را انجام دهند. هدف آنها مطالعه در مورد علل بروز تب زرد بود ولی آنها معتقد بودند که موجود ناقل بیماری را باید قرنطینه نمایند. (فـرآیند محو ناقلین بیماری، به آنها ثابت کرد که ناقل بیماری «ویروس نافذ» است) و بعد در مورد نشو و اشاعه بیماری مطالعه کنند.
بالاخره وقتی فینلی این مسئله را قویا دنبال کرد و آنرا تحویل مشاوران عـالی آمـریکا در کوبا داد. این کمیسیون با شک و تردید موافقت نمود که نظرات او را مدنظر قرار داده و آزمایشهای او را در شرایط کنترلشده تکرار نماید. در نتیجه آزمایشات انجامشده، آنها نتایج کلی آزمایشات فینلی را تأییدکردند، باید متذکر شد کـه تـنها عضو این کمیسیون که به نظریه فینلی اعتقاد داشت، جس لازار، پزشک جوانی بود که خواستار انجام آزمایشات بر روی خود شده و در طی آزمایشات از بین رفت!
سـالها بـعد، ویلیام گورگاس -رئیس گروهی که بـرای ریـشهکنی تب زرد به کوبا و پاناما آمده بود- به فینلی نوشت:
اگر ما در مدت اقامتمان در کوبا درسال 1899 گفتههای شما را قبول کرده بودیم، نتایجی را که در سال 1901 به دسـت آوردیـم، زودتر کسب میکردیم. مـن حـتی تا این حد پیش میروم که رسماً ادعا کنیم که فقط به خاطر کارهای شما و حمایت و پیگیری شما از نظریه حشرات ناقل بود که کمیسیون آمریکائی و رئیس آن والتر رید را وادار نمود که در مورد نظریه شما تـحقیق نـماید. اگر به خاطر فعالیتهای شما تا سال 1900 نبود، کمیسیون آمریکابی هرگز به تحقیق دربارهٔ نظریه شما تن در نمیداد.»
اولین دانشمند معتبر بینالمللی که شایستگی و اهمیت کار فینلی را تشخیص داد، میکروبشناس انگلیسی، سـر رونـالد راس بود که تـحقیقات او دربارهٔ مالاریا او را مشهور کرد. و جایزه نوبل سال 1902 در طب را برای او آورد. در سال بعد او فینلی را برای دریافت همین جایزه پیشنهاد نـمود. ولی اگرچه فینلی هرگز جایزه نوبل را که واقعاً مستحق دریافت آن بود به دسـت نـیاورد، او جـوائز بسیاری را که نشانهٔ سپاس جهانی از فعالیتهایش بود دریافت کرد. او جایزه برانت آکادمی پزشکی فرانسه، که عضو آن هم بود، دریـافت کـرد و همچنین مدال مری کینگزلی دانشگاه لیورپول به او تعلق گرفت. او همچنین نشان لژیون دونور فرانسه را دریـافت کـرد.
در کـنگره پزشکی پان آمریکن سال 1933، تصمیم گرفته شد که روز سوم دسامبر، سالروز تولد فینلی، هر سال در آمـریکا به نام روز پزشکی نامگذاری گردد. کنگرهها یینالمللی بسیاری در این مدت اهمیت کشف فینلی را صحه گـذاشتهاند و بعدها یـونسکو جـایزهای را به نام فینلی اختصاص داد. ولی شاید شایستهترین تجلیلی که میتوان از فینلی و کار او به عمل آورد در زنده نگاه داشتن نام اوست.
از اولین دههٔ قرن حاضر تاکنون حتی یک مورد تب زرد در کوبا دیده نشده است، همچنین در تـمام مناطقی که از نظرات فینلی پیروی کردهاند، مانند ایالات متحده و کشورهای آمریکای لاتین، این بیماری کاملاً از بین رفته است.
منبع: پیام یونسکو – شماره 135
این نوشتهها را هم بخوانید