معرفی کتاب « غروب بتها » (یا فلسفیدن با پتک)، نوشته فردریش نیچه
نیچه و غروبِ بتها
شاید بهترین درامد برای وصفِ این کتاب همانی باشد که نیچه در زندگینامهٔ فکری خویش، همان کتابِ نامدارِ اینک، مرد!(۴) با آن ستایشگری بیپروا از خویش، دربارهٔ غروبِ بتها کرده است:
در این کتابی که صد و پنجاه صفحه هم نمیشود، با آن لحنِ شادمانه و سرنوشتسازـ اش، اهریمنی میخندد ـــــ این فراوردهٔ روزهایی چندان اندکشمار، که دلام نمیخواهد بگویم چند روز، کتابی ست بر روی هم بیمانند، که پُرمایهتر از آن، برـ پایـ خویشـ ایستادهتر از آن، زیرـ وـ زبرکنندهتر از آن و ـــــ شریرتر از آن کتابی نیست. کسی که بخواهد درکی برقآسا از آن داشته باشد که پیش از من همهچیز چه واژگون ایستاده بوده است (۵)، میباید از این کتاب بیاغازد. آنچه عنوانِ این کتاب بُت مینامد، درست همان چیزی ست که تاکنون حقیقت نامیده میشده است. غروبِ بتها ـــــ به زبانِ ساده، یعنی پایانِ کارِ حقیقتِ دیرینه…
پیشنویسِ این کتاب را نیچه در هفتـ هشت روز در فاصلهٔ ۲۶ اوت تا ۳ سپتامبر ۱۸۸۸، در اقامتگاهِ تابستانیاش، دهکدهٔ زیلسـ ماریا (۶) در ناحیهٔ اُبرانگادینِ (۷) سوییس، نوشت. غروبِ بتها فراوردهٔ آخرین سالِ زندگانی کوشای ذهنی نیچه است. در آن سال نیچه با کوشندگی شگرفی شش متنِ جداگانه را آمادهٔ نشر کرد. کار را با نوشتنِ داستانِ واگنر (۸) آغاز کرد و آخرین کارـ اش نیچه رویاروی واگنر (۹) بود و درین میانه مسیحاستیز (۱۰)، غروبِ بتها، و اینک، مرد! را با سرعتی شگفت به پایان برد. غروبِ بتها آخرین اثری بود که نیچه خود منتشر کرد، امّا هنگامی که در ژانویهٔ ۱۸۸۹ از چاپ درآمد، او دیوانه شده بود و از کارهایش دیگر خبر نداشت.
نیچه میخواست غروبِ بتها درامدی فشرده و کوتاه بر فلسفهٔ او باشد و از این نظر بهدرستی چکیدهای ست از همهٔ دیدگاههای اساسی فلسفی او. وی در این کتاب با زبانی بسیار فشرده، امّا چالاک و سرزنده، تبرِ «بتشکنی» اش را بر تمامی «بت» های دیرینه و نو، کلاسیک و مدرن، میکوبد و به تمامی بنیادهای متافیزیک میراثِ افلاطون و سقراط و یونانیت در کلّ، تا بازسازیهای مدرنِ آن، بهویژه به دستِ کانت، حمله میبرد. هدفِ او نقاب برگرفتن از چهرهٔ همهٔ پیشداوریهای ناسنجیدهای ست که «جماعت»، از فیلسوف و نافیلسوف، در طولِ هزارهها به آنها به عنوانِ حقیقت باور داشته اند و آنها را پرستیده اند. روشِ او سخت انقلابی ست، زیرا هدفِ او خالی کردنِ زیرِ پای برترین ارزشها و فروافکندنِشان از جایگاهِ بلندِ تاریخیشان است. در غروبِ بتها نیچه پروژهای را به اوج میرساند که ده سال پیش از آن در نخستین پاراگرافِ کتابِ بشری، بسـ بسیار بشری (۱۱) اعلام کرده بود، یعنی فاش کردنِ اصلِ زمینی همهٔ آنچه برین و «استعلایی» به نظر میرسد با روشِ تبارشناسی یا ریشهیابی تاریخی و نشان دادنِ «حقیقتهای سادهٔ کوچک» یا خواستها و تمنّاهای کوچک بشری یا اجبارِ تاریخی در پسِ ژستهای عالیجنابانهٔ متافیزیک ایدهباورانه (ایدهآلیستی) و «استعلایی»، از افلاطون تا کانت.
نامِ غروبِ بتها (۱۲) طعنهای ست به غروبِ خدایان (۱۳) اثرِ واگنر (۱۴)، و نامی ست زیبا و پرمعنا برای چنین کتابی. نیچه در این کتاب همچون شمایلشکن (۱۵) و ویرانگرِ بتها پا به میدان میگذارد و با «پُتک» به فلسفیدن میپردازد؛ امّا پتک را نخست همچون «مضراب» با بدنهٔ میانتهی «بتها» آشنا میکند تا پیش از در هم کوفتنِشان آنها را «به صدا درآورد» (نگاه کنید به «دیباچه»). وی اینجا نیز چهرهٔ «فیلسوف همچون پزشک فرهنگی» را به خود میگیرد (او میخواست روزگاری این عنوان را بر یکی از نخستین کارهای خود بگذارد، یعنی کتابِ فلسفه در روزگارِ تراژیک یونان، که در روزگارِ زندگیاش نشر نشده ماند.) وی از سویی در فصلِ «چهار خطای بزرگ» به خطاهایی در شناخت و داوری میپردازد که از سرآغازِ فلسفهٔ غربی در یونان سرچشمه گرفته اند و همچنان در ذهنِ اروپایی پایگاهی استوار دارند، و هم به دولتسالاری اروپای مدرن همچون بیماری فرهنگی کنونی. این همان مطلبیست که با عنوانِ «بتِ نو» در چنین گفت زرتشت به آن پرداخته بود. نیچه دربارهٔ سبک خود میگوید: «بلندپروازی من آن است که در ده جمله چیزی را بگویم که کسی دیگر در یک کتاب میگوید ـــــ که کسی در یک کتاب هم نمیگوید…» وی در این کتاب هم همان سبک گزینگویانه (۱۶) ای را به میان میآورد که ویژگی شیوهٔ نویسندگی او ست و هنرِ او. در این سبک نیچه با از میان برداشتنِ فاصلهٔ زبانِ فلسفی و ادبی، همگام با بینشِ تندِ انقلابی خود، با وارد کردنِ زبانِ ایماژ و استعارهٔ شاعرانه و طنز و ریشخند و ستیزهجویی بیپروا، انقلابی نیز در شیوهٔ بیانِ اندیشهٔ فلسفی میکند. در این کتاب نیز اندیشههای خود را در قالبِ پاراگرافهایی بیان میکند که از یکیـ دو سطر تا چند صفحه طول دارند و با اینکه گاه درونمایهٔ بحث دگر میشود، با گذاردن تیرههای بلند سراسرِ بند را به هم میچسباند. در ترجمه این شیوهٔ متن اصلی را نگاه داشته ام، اگرچه گهگاه، به ضرورتِ ترجمه، در نقطهگذاری آن دستکاریهایی کرده ام.
داریوش آشوری
پاریس، مرداد ۱۳۸۱
غروب بتها (یا فلسفیدن با پتک)
نویسنده : فردریش نیچه
مترجم : داریوش آشوری
ناشر: آگه
تعداد صفحات : ۱۸۳ صفحه
معرفی کتاب: کتابهای جدید را با سایت « یک پزشک » دنبال کنید.