معرفی کتاب: شهر و شهر از چاینا میه ویل

همیشه من کتاب‌های علمی تخیلی یا فانتزی را دوست داشته‌ام که در ورای پوسته ظاهری، حاوی بینش و فلسفه ژرفی باشند.

هیچ می‌دانید که خیلی از عادات و مسلمات یا تابوهای ذهنی ما، یک نوع قرار اجتماعی نانوشته درون‌سپاری‌شده است البته در جوامع گوناگون توسط ساز و کارهای قضایی، حقوقی یا خلاقی محافظت می‌شوند.

حالا تصور کنید که یک نویسنده جوان آینده‌دار در قالب یک کتاب تخیلی- پلیسی تمثیلی بخواهد همین قضیه را به صورت زیبایی بیان کند.

نویسنده جوان مورد نظر من چاینا میه‌ویل است که در سال 1972 در نوریچ انگلستان متولد شده و فارغ‌التحصیل روابط بین‌الملل است. او تا حالا از طریق داستان‌های فانتزی‌اش توانسته شهرتی برای خود به هم بزند و جوایز زیادی را از آن خود کند تا آن حد که برخی او را با کافکا و جورج اورول هم مقایسه می‌کنند.

در می سال 2009، یکی از موفق‌ترین کتاب‌های او با عنوان شهر و شهر (The City & the City) منتشر شد. او این کتاب را به مادر به شدت بیمارش هدیه کرد که ژانر داستان‌های پلیسی را بسیار دوست می‌داشت.

ایده‌ای که او در این کتاب مطرح کرده، بسیار جالب است:

داستانِ این کتاب در دو شهر می‌گذرد که در یک نقطه‌ی جغرافیایی واقع شده‌اند. مردمِ این «دو» شهر از کودکی آموزش می‌بینند که ساختمان‌ها و خیابان‌ها و ماشین‌ها مردمِ آن یکی شهر را نبینند یا اگر هم به اشتباه چیزی به چشم‌شان خورد نادیده بگیرند و فراموشش کنند.

لباس‌های مردمِ این دو شهر طبعاً بنا به مُدِ رایج در شهرِ خودشان با هم فرق می‌کند، معماریِ ساختمان‌ها و علائمِ جاده‌ای و تابلوهای مغازه‌ها و امثالهم هم در این دو شهر با هم فرق دارند. رفت‌وآمدِ میانِ دو شهر ممنوع است، مگر به اجازه‌ی مقاماتِ «بریچ» که تنها ساختمانِ مشترک میانِ دو شهر است و حُکمِ مرزِ میان‌شان را دارد. اما ندرتاً چنین اجازه‌ای را به کسی می‌دهند.

یکی از وظیفه‌های اصلیِ بریچ رسیدگی به جرائمِ میان‌شهری است، نظیرِ قاچاقِ کالا از یکی به یکی دیگر. نامِ یکی از این دو شهر بِسِل است و نامِ آن یکی اُلکوما.

داستان با پیداکردنِ جسدِ زنی در بسل آغاز می‌شود که از ساکنانِ الکوماست و کارآگاهِ قصه‌ی ما برای حلِ پرونده‌ی مرگش باید به بریچ مراجعه کند.

ندیدنِ عامدانه که به عنوان یک قانون سیاسی‌ـ‌اجتماعی در بسل و الکوما، اعمال می‌شود را می‌توان در هر سازوکار قضایی/حقوقی/اخلاقی که وجوهی از زیست روزمره را قاعده‌گذاری می‌کند به نحوی تشخیص داد.

قانون درونی شده‌ی ندیدن در شهروندان این دو شهر نوعی گفتمان انضباطی غالب است که کار و وظیفه ذاتی‌اش این است که با تمام ابزارهای نظارتی و ارزش‌گذاری ممکن خود را به عنوان گفتمان غالب حفظ کند.

نکته‌ی جالب توجه رمان در این است که اثر این معانی را نه در یک قالب عمدتاً‌ فلسفی بلکه در ژانری مطرح می‌کند که کمتر برای بیان چنین مضامینی به کار رفته است: ژانر پلیسی‌ـ‌جنایی.

در سال 2010، این رمان به صورت مشترک با یک اثر دیگر، برنده جایزه معتبر هوگو شد و چندی بعد جایزه BSFA و جایزه آرتور سی کلارک را هم از آن خود کرد.

در آگوست سال 2015 اعلام شد که شبکه بی بی سی 2 در نظر دارد که یک سریال تلویزیونی بر اساس این کتاب بسازد که قرار است در سال 2018 پخش شود.

نشر هیرمند، این کتاب را با ترجمه نریمان افشاری در 436 صفحه و به قیمت 25 هزار تومان منتشر کرده است.

البته نشر مرکز هم با ترجمه میلاد زکریا این کتاب را در سال 1395 در 408 صفحه و به قیمت 32500 تومان منتشر کرده است.

منابع:

صفحه تلگرام حسین شهرابی

شهر کتاب آنلاین

ویکی پدیا

 

1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]