معرفی کتاب « جنبش زنان در آمریکا »، نوشته دان ناردو
این کتاب ترجمهای است از:
The Women’s Movement
Don Nardo
Lucent Books, 2011
پیشگفتار: تلاش در راه رؤیای آمریکایی
زنان آمریکایی از زمان اقامتگزینی اروپاییان در آمریکای شمالی در سده هفدهم تاکنون، دگرگونی شگفتانگیزی را پشتسر گذاشتهاند. آنها از جایگاه شهروندان درجه دومِ تقریبا فاقد هر گونه حقوق سیاسی یا اجتماعی، به لحاظ قانونی به برابری تقریبی با مردان ارتقا یافتهاند. پیشروی آهسته اما پیوسته آنها به سوی برابری را غالبا «جنبش زنان» مینامند. این اصطلاح، همراه با نوشتهها و پژوهشهای رسمی درباره تاریخ و پیشرفت اجتماعی زنان، همگی پدیدههای نسبتا جدیدیاند. بهواقع، تنها ظرف پنجاه سال اخیر است که خواندن کتابی نظیر این درباره جنبش زنان حتی امکانپذیر شده است. پیش از آن تقریبا هیچ کتاب یا مقالهای وجود نداشت که به بازگویی تلاشها و دستاوردهای زنان آمریکایی بهمثابه یک طبقه اجتماعی پرداخته باشد.
این نابرابری شدید هنگامی فهمپذیرتر میشود که نگاهی اجمالی به تحول آموزش زنان آمریکایی بیندازیم. نبود آگاهی سامانمند و بهآسانی در دسترس درباره تاریخ زنان به مدت بیش از دو سده نشانه و مصداق فرصتهای ناکافی آموزشی برای زنان بود. در واقع، زنان هنگامی آموزشهایی همانند آموزش مردان دریافت کردند که پژوهش نظامیافته تاریخ زنان آغاز شد.
رویدادهای مهم در تاریخ جنبش زنان در آمریکا
۱۸۴۸
کوشندگان حقوق زنان نخستین همایش منطقهای زنان ایالات متحده، «همایش سِنِکا فالز»، را سازماندهی میکنند.
۱۸۶۲
در جریان جنگ داخلی آمریکا، پرستار کلارا بارتون برای کمک به سربازان مجروح وارد میدان نبرد میشود.
۱۸۹۴
ژاپن به چین هجوم میبرد و کره را تسخیر میکند.
۱۹۱۱
کمپانی تریاَنگل شِرتویست در نیویورک سیتی بر اثر آتشسوزی ویران میشود که جان ۱۴۶ زن را میگیرد.
۱۹۲۰
کنگره «متمم نوزدهم» قانون اساسی ایالات متحده را تصویب میکند که به زنان حق رأی میدهد.
۱۹۲۹
بازار سهام ایالات متحده سقوط میکند که باعث یک واکنش زنجیرهای میشود که «بحران بزرگ» را به بار میآورد.
۱۹۳۲
هَتی کراوِی از آرکانزاس نخستین زنی است که به مجلس سنای ایالات متحده راه مییابد.
۱۹۳۹-۱۹۴۵
جنگ جهانی دوم درمیگیرد و کشورها را در سرتاسر جهان درگیر میکند و بیش از پنجاه میلیون کشته بر جا میگذارد.
۱۹۵۰
برآورد میشود که ۲۵ درصد زنان آمریکایی خارج از خانه کار میکنند.
۱۹۶۱
جان اف.کندی، رئیسجمهور ایالات متحده، هیئت ویژهای برای بررسی وضعیت زنان در جامعه تشکیل میدهد.
۱۹۶۴
«سازمان آزادیبخش فلسطین» در خاورمیانه به منظور مبارزه با اسرائیل تشکیل میشود.
۱۹۶۶
بِتی فریدان، کنشگر حقوق زنان، «سازمان ملی زنان» را به منظور اعمال فشار برای تأمین حقوق زنان تأسیس میکند.
۱۹۷۵
نیروهای مسلح ایالات متحده از پی شکست از سربازان کمونیست محلی از ویتنام خارج میشوند.
۱۹۸۲
«متمم حقوق برابر» که در ۱۹۷۲ به تصویب کنگره رسیده بود از تصویب و تأیید ایالتها بازمیماند.
۱۹۹۲
در سال موسوم به «سال زنان»، بسیاری از زنان ایالات متحده در سرتاسر کشور برای مشاغل دولتی برگزیده میشوند.
۲۰۰۱
حمله تروریستها به برجهای مرکز تجارت جهانی در نیویورک و پنتاگون در واشینگتن دی. سی.
۲۰۰۸
هیلاری رادهام کلینتون نخستین زنی است که به مرحله مقدماتی انتخابات ریاستجمهوری راه مییابد.
۲۰۱۰
باراک اوباما، رئیس جمهور ایالات متحده، قانون جدیدی را امضا میکند که مبارزه زنان با نابرابری دستمزدها در محل کار را آسانتر میکند.
آموزش اولیه زنان
در آمریکای مهاجرنشین در آغاز آموزش چندانی برای زنان جوان وجود نداشت، مگر آنچه آنان در خانه از پدر و مادرشان میآموختند. معمولاً مادر به دخترش آشپزی، ریسندگی و بافندگی، خیاطی و آمادگی انجام دادن دیگر «وظایف سنتی زنان» را میآموخت. افزون بر آن، تعداد کمی از دختران مهاجرنشین از این نعمت برخوردار میشدند که والدینشان به آنها خواندن و نوشتن یاد دهند. با این حال، زنان باسواد معمولاً کمتر فرصت مییافتند که از این مهارتها استفاده کنند، چرا که جامعه نمیپسندید که زنان جلوی دیگران، از جمله با خواندن و نوشتن، اظهار وجود کنند. وضعیت آموزش زنان، بجز چند مورد استثنایی جزئی به مدت تقریبا دو سده به همینگونه باقی ماند.
سرانجام در سده نوزدهم فرصتها برای آموزش زنان، هرچند بسیار آهسته، رو به افزایش گذاشت. نخستین مدرسه دولتی دختران در سال ۱۸۲۴ در ووسترِ ماساچوست گشایش یافت. در آنجا، و در مدارس مشابهی که در ایالتهای دیگر پدیدار شدند، دانشآموزان مهارتهای پایه خواندن، نوشتن و حساب را میآموختند. با افزایش تعداد مدارس ابتدایی، تقاضا برای مدارس آموزش عالی برای دختران افزایش یافت. در پاسخ به این تقاضاها، در سال ۱۸۳۷ کالج اوبرلین در اوهایو نخستین نهاد آموزش عالی در کشور بود که هم پسران و هم دختران را پذیرفت.
در دوره مهاجرنشینی، فرصتهای آموزشی برای دختران جوان بهندرت از حد کارهای شاقِ خانهداری، از جمله آشپزی و ریسندگی و بافندگی، فراتر میرفت. اندک بودند دخترانی که خواندن و نوشتن یاد میگرفتند.
اما، در ابتدا، در چنین کالجهایی دورههای آموزشیای که به دختران اختصاص مییافت کوتاهتر و سادهتر از دورههایی بود که برای پسران در نظر گرفته میشد. سبب آن از یک طرف این عقیده رایج بود که مغز زنان به اندازه مغز مردان توانایی پذیرش و جذب دانش زیاد را ندارد. از طرف دیگر، مدیران و آموزگاران در اوبرلین و مدارس مشابه انتظار یا تمایل نداشتند که فارغالتحصیلان دختر به دنبال آن نوع مشاغل پُرهیاهویی بروند که به طور سُنتی به مردان اختصاص داشت. رابرت اس. فِلِچر، دانشپژوه، شرح میدهد که برخی مردان در مورد آموزش زنان چه احساسی داشتند:
اگر زنان وکیل، وزیر، پزشک، مدرس، سیاستمدار، یا هر «شخصیت اجتماعی» دیگری میشدند، کارِ خانه به دست فراموشی سپرده میشد:… شستن لبا سهای مردان، سَر و سامان دادن به اتاقشان، پذیرایی از آنها سر میز غذا، گوش دادن به سخنان آنها، در حالی که خودشان [یعنی زنان] در گردهماییهای عمومی مؤدبانه ساکت بمانند. «دختران دانشآموزِ» کالج اوبرلین باید برای ایفای نقش مادری هوشمند و همسری کاملاً خدمتگزار و فرمانبردار آمادگی پیدا میکردند. (۱)
این نگرش تحقیرآمیز به زنان و جایگاه اجتماعیشان در اواخر سده نوزدهم و اوایل سده بیستم آهسته اما پیوسته تغییر کرد. طی زمان، به طور فزایندهای، پسندیده تلقی میشد که برخی زنان به کارهایی چون آموزگاری، سرپرستی یا مددکاری اجتماعی بپردازند. این امر به آنها اجازه داد که برای خود در بازار کار جا باز کنند. همچنین باعث ایجاد مدارس بیشتری برای دختران یا برای دختران و پسران شد. در اوایل سده بیستم تقریبا ۷۰ درصد کالجها و دانشگاهها مختلط بودند و حدود ۳۰ درصد دانشجویانشان را دختران تشکیل میدادند. افزون بر آن، دختران شروع به گذراندن همان دورههایی کردند که پسران میگذراندند.
کتاب جنبش زنان در آمریکا
نویسنده : دان ناردو
مترجم : مهدی حقیقتخواه
ناشر: گروه انتشاراتی ققنوس
تعداد صفحات: ۱۱۵ صفحه