طالعبینی: طلب راهنمایی از ستارگان
نوشته ایزاک آسیموف
ترجمه رسول ب. سرخابی
هنگامی که فاش شد رونالد ریگان و همسرش به طالعبینی علاقهمند بودهاند و شاید برخی از تصمیماتشان نیز متاثر از این اعتقاد بوده است، بسیاری از مردم مبهوت ماندند. نیم سده پیش نیز چنین داستانی در مورد آدولف هیتلر رواج داشت و به خاطر آن، هیتلر مورد تمسخر خیلیها بود. حیرتآور است که در دنیای کنونیف رئیس جمهور آمریکا نیز به خاطر اعتقاد به طالعبینی مورد تمسخر این و آن است. راستی، طالعبینی چیست؟ و چرا افرادی مثل ریگان به آن علاقهمند شدهاند؟
در روزگار قدیم واضح بود که خورشید و ماه تاثیر بارزی بر زمین دارند. خورشید به هنگام روز نور و گرما به زمین میبخشید و فصلها را پدید میآورد، و ماه روشنیبخش آسمان شب بود. اهله ماه نخستین تقویم را به انسانها ارزانی داشت.
موضع خورشید و ماه نسبت به ستارگان تغییر مییافت و بابلیان قدیم دریافتند که پنج اختر روشن (سیاراتی که ما عطارد، زهره، مریخ، مشتری و زحل مینامیم) نیز موضعشان را تغییر میدهند. خورشید و ماه تاثیر مهمی بر زمین دارند، آیا نباید این اخترها نیز چنین تاثیری داشته باشند؟ از اینرو، پیشینیان براساس باروهای اسطورهای و خیالی، وجود تاثیرات سیارهای را بدعت گذاشتند.
گمان میرفت که تغییر موضع خورشید، ماه و سیارات حوادث روی زمین را تنظیم میکنند، سبب عروج و افول ملتها و سلاطین میشوند و بسته به موقعیت سیارات در زمانهای مختلف، سرنوشت افراد تعیین میگردد. چون حرکت سیارات ثابت و قابل پیشبینی است، طالعبینی سعی داشت که خداوند را از تقدیر مردم کنار گذارد. از اینرو، رهبران دینی یهودیان، مسیحیان و مسلمانان همواره طالعبینی را طرد کردهاند.
از روزگار کوپرنیک، دانشمندان شروع به درک عالم و قوانین حاکم بر طبیعت کردند و سیصد سال پیش، در زمان نیوتون، واضح شد که موضع سیارات به هیچوجه بر سرنوشت مردم اثر نمیگذارد. طالعبینی زاییده جاهلیت بود و فقط به صورت شگردهای مبتنی بر خرافات ادامه پیدا کرده است. با وجود این، میلیونها نفر به طالعبینی عقیده دارند. چرا؟
ما در دنیایی نامطمئن به سر میبریم. نمیتوان پیشبینی کرد که چه وقت وضعی مصیبتبار ناگهانی به سراغمان میآید. هر قدر هم که مرفه و قدرتمند باشیم، امکان دارد که ضربه مصیبت پیشبینی نشدهای بر زمینمان بیندازد. به این دلیل، راهی برای پیشگیری آینده و راهی برای حفاظت خودمان میجوییم. طالعبینان به ظاهر چنان آگاهی را برایمان فراهم میسازندو کارشان مشتاقانه خریده میشود.
این امر فقط در مورد طالعبینی صدق نمیکند، افرادی هستند که وانمود میکنند که از طریق کفبینی، فال چای، فال قهوه، یا علم عدد قادر به پیشگویی آینده هستند. افرادی سعی میکنند که با حمل پای خرگوش، نعل اسب، یا سکه همواره خوش اقبال باشند. مردم به هر طریقی و به هر روشی دست مییازند تا تقدیر بد را از خود دور کنند. تمام این خرافات بیخردانه بخشی از جستجوی امنیت در دنیایی ناامن است. و در میان ت مام آنها، طالعبینی، «علمیترین» شان به نظر میرسد، چرا که طالعبینی از حرکت ستارگان، از جدولها و زایچهها و تقویمها و محاسبههای گوناگون بهره میگیرند.
طبیعتاً مردمی که بناگاه خوشبخت میشوند و قدرت غیرمنتظره و شهرت و وجهه مردمی کسب میکنند، ناامنترین افراد هستند. بادآورده را باد میبرد، چون طالع خوش بدون دلیل به دست آمده است، بدون دلیل هم از دست میرود. هنرپیشگان به ویژه در زمره این گروهند. در کار هنرپیشگی امکان دارد که یک شبه موفق شد و در آنای جزو میلیونرها قرار گرفت و خاطرخواهان، مداحان و قدرتی باورنکردنی به دست آورد. اما امکان دارد که اینها به سرعت از دست بروند. بسیاری از افراد زمانی که همچون بت بودند سر از گور گدایان درآورند. حتی اگر هنرپیشگان عاقلانه سرمایهگذاری کنند و ثروتمند باقی بمانند، شاید به چشم ببینند که شهرتشان بر باد میرود و منزوی میشوند. عجیب نیست که بسیاری از این مردمان آدمهای خرافاتی هستند.
عجیب نیست که هالیوود پاتوق طالعبینانی است که همان شهرت و ثروت هنرپیشگان را به دست میآورند. عجیب نیست که دنیای هنرپیشگی آکنده است از همه گونه آیینها و خرافات دور ریخته شده. بیفایده است اگر دانشمندان توضیح دهند که این چیزها واقعیت ندارند. آدمهای خرافاتی اطلاعی از علم ندارند، و به هر حال، برهانپذیر نیستند؛ زیرا حفظ امنیت و سلامت خود را از هر طریق مشروع میدانند. هنرپیشگان تنها یک گروه از چنین مردمی هستند. گروههای دیگر بیشمارند. اما سخن ما درباره ریگان است. اگر مردم امریکا هنرپیشهای خرافاتی را به ریاست جمهوری برگزیدند، آنچه به دست آوردند یک رئیس جمهور خرافاتی است.