مردی که بی سیم را اختراع کرد
سال 1938 م
مردی به نام ویبلی فیتزر
در سال 1927 ٬ ال گروس (Al gross) نه ساله به درون اتاقک رادیوی کشتی بخاری روی دریاچهٔ ارزی (lake erie) خزید. ” من صدای فرستنده را شنیدم و مسئول رادیو و دندههای رادیوییاش را دیدم. نمیدانی پسر چقدر بر من تاثیر گذاشت!”
اختراعاتش نیز بعدها به همان اندازه تاثیر گذار بود.
ال در دوازده سالگی متصدی کار با رادیو شد. در سال 1938 و در 22 سالگی٬ اولین رادیوی دو طرفه را که در دست جا میگرفت ساخت: دستگاه مخابرهٔ ترانزیستوری یا واکی تاکی (walkie- talkie). ارتش نیروی مخفی در جنگ جهانی دوم از رادیوهای ال گروس استفاده میکرد تا با مامورانی که پشت خطوط نازیها بودند٬ ارتباط برقرار کند.
بعد از جنگ٬ او در رادیوی باندی سیتی زن (سی. بی) پیشتاز شد و رادیوهای دو طرفه را برای مردم ساخت. او که اولین مجوز سی. بی را برای موجی جدید در سال 1958 گرفت٬ نام “هندل” فاینس تادئوس و بیلی فیترز را برگزید.
گروس که برخی اوقات او را پدر ارتباطات بی سیم مینامند٬ جریان ارتباط رادیویی به وجود آورد که راه را برای تلفنهای بی سیم٬ تلفنهای همراه و حتی ریموت در هموار کرد. در سال 1949٬ او پیجر را اختراع کرد٬ اما به سختی توانست برای اختراع تازهاش بازاریابی کند. “پزشکان از پیجر متنفر بودند. آنها شکایت میکردند که این وسیله٬ مزاحم بازی گلفشان میشود.”
گروس اغلب سرآمد زمان خودش بود: سی. بی و پیجر تا آن هنگام که موعد جوازش به سرآمد٬ محبوب نشد و مورد استفادهٔ همگان قرار نگرفت. اختراعات او هرگز باعث ثروتمندیاش نشد٬ فقط بر تجربههایش افزود٬ همانطور که خودش نیز یک بار چند سال قبل از مرگ در سال 2000 اذعان کرده بود٬ اما به نظر میرسید برایش اهمیتی نداشته باشد. هیجان اختراع کردن به تنهایی٬ پاداشی خوب و کافی برای مردی به نام ویبلی فیترز بود.
“اگر هنوز جوازها را داشتم٬ بیل گیتس باید کنار میکشید و من به تمام شهرت و ثروت دست مییافتم.”
– ال گروس
گروس واکی تاکیهایی ساخت که ماموران در برنامهٔ عملیاتی ” جوان الینور” (joan eleanor) از آن استفاده میکردند. رادیوهایش کمتر از دو کیلوگرم وزن داشت… که در زمان فناوری لامپ خلا شگفت انگیز بود. این رایوها باید بسیار کوچک میبودند٬ زیرا جاسوسان نفوذی در آلمان نازی مخفیانه از این رادیوها استفاده میکردند تا با نیروهای متفقین که بالای سرشان پرواز میکردند٬ ارتباط برقرار کنند.
در دههٔ چهل٬ چستر گولد (chester gould) نقاش انیمیشن مجلات فکاهی٬ با گروس ملاقات کرد و او را در حالی یافت که داشت دربارهٔ اختراع جدیدیش فکر میکرد که رادیویی حمل کردنی آن قدر کوچک بود که میشد آن را مانند ساعت مچی به دست بست. گولد پرسید که آیا میتواند این فکر را برای شخصیت داستانیاش به نام دیک تریسی (dick tracy) فرض بگیرد. رادیوی دو طرفهٔ مچی از آن به بعد٬ جزء اصلی و شناسهٔ این قهرمان شد.