نسبیت توسط چه کسی کشف شد و منظور از آن چیست؟
سال اکتشاف: 1905
این کشف چه میگوید؟
بر اساس این نظریه فضا و زمان باهم یکی میشوند تا چهارچوب کائناتی را تشکیل دهند که با تأثیر نیروی جاذبه دچار انحراف است.
چه کسی آن را کشف کرد؟
آلبرت اینشتین
آلبرت اینشتین یکی از دانشمندان تاریخ است که دیدگاه بشر را به عالم تغییر داد. نظریه نسبیت اینشتین فرضیات اساسی بشر در مورد ماهیت کهکشانها و زمین و جایگاه بشر در این میان را دگرگون کرد.
گسترش فناوری علم و ریاضیات در قرن بیستم مدیون این دانشمندان است. اینشتین بیش از هر دانشمند دیگری در تاریخ و زندگی ما تاثیر گذاشته است. گرچه هیچکس در ۲۶ سال اول زندگیاش نمیتوانست حدس بزند که او بتواند وارد دنیای علم شود.
آلبرت اینشتین در شهر مونیخ، آلمان به دنیا آمد و در اوایل زندگی هیچ علائمی از نبوغ را آشکار نکرد. او کودکی کودن به نظر میرسید و همبازی نداشت. معلمان دستور زبان او را شاگردی کسلکننده و منزوی تشخیص داده بودند. او در سن ۱۶ سالگی از مدرسه اخراج شد.
پدر آلبرت او را تشویق کرد وارد موسسه پلیتکنیک زوریخ شود و اصول تجارت را بیاموزد تا بتوانند به خانواده کمک کند.
اما آلبرت در امتحان ورودی شکست خورد. مدیر مدرسهای به تواناییهای او در ریاضیات پی برد و ترتیبی داد تا او در دبیرستانی در زوریخ به تحصیل بپردازد.
آلبرت خود را به ریاضیات و فیزیک علاقهمند نشان داد. اما بی انضباطیهای مکرری از خود نشان میدهد. او بیپروا عقاید خود را ابراز میکرد و کاری نداشت که دیگران میرنجند یا نه. معلمانش از دست او ناراحت بودند. اینشتین امیدوار بود بعد از فارغالتحصیلی بتواند به تدریس بپردازد، اما نمرات او به اندازه کافی خوب نبود. او تحصیلتش را تمام کرد و به کارهای مختلفی مشغول شد. در ۱۹۰۲ به عنوان منشی در اداره ثبت اختراعات مشغول به کار شد. دیگر خبری از تحقیق در رشتههای علوم نبود.
هنگامی که در سال ۱۹۰۴ برن سوئیس سوار بر واگن برقی بود جرقهای در ذهن او درخشید. تصویر مردی در آسانسور به ذهنش آمد که از ارتفاع زیاد، درون آسانسور در حال سقوط است. اینشتین فوراً متوجه شد که این «تصویر ذهنی» میتواند برخاسته از مسئلهای باشدکه سالهاست ذهن دانشمندان (و علم) را به خود مشغول کرده است.
او متوجه شد مردی که در آسانسور محصور قرار دارد نخواهد فهمید که در حال سقوط است. زیرا در مقایسه با محیط اطرافش (آسانسور) او سقوط نمیکند. آن مرد – مثل ما – نمیتواند و قادر به تشخیص این نکته نیست که او (و آسانسورش) با نیروی جاذبه محصور شدهاند و نیروی جاذبه آنها را میکشد. اگر پرتوی از نور افقی از گوشهای وارد آسانسور شود، به دیوار مقابل، منتها در ارتفاع بالاتر، برخورد میکند، زیرا آسانسور در حین عبور نور پایینتر رفته است. در چشم آن مرد اینطور به نظر میآید که نور به سمت بالا انحنا پیدا کرده است. از دید ما (نسبت به ما) میدان مغناطیسی باعث انحنای نور شده است. (در عمل مقدار این انحنا آنقدر ناچیز است که با چشم هرگز دیده نمیشود و فقط با وسایل علمی بسیار دقیق میتواند اندازهگیری شود. مثالهایی که در مورد نسبیت زده میشود همگی فرضی است و برای فهم نسبیت به کار میرود نه اینکه در عمل ما بتوانیم انحنای نور را عملاً در یک آسانسور مشاهده کنیم.) نور نه تنها میتواند بلکه به طور معمول، در مجاورت میدان جاذبه ستارگان و سیارات انحنا پیدا میکند.
این مفهوم بسیار انقلابی بود و برخاسته از ذهن یکی از علمیترین دانشمندان. اینشتین به طور منظم از این «آزمایشهای ذهنی» برای توضیح مسائل شکل و اصول عمده علمی استفاده میکرد. این کار راهی جدید برای مطالعه فیزیک و باعث شد اینشتین چهار مقاله در این مورد بنویسد و آنها را در ۱۹۰۵ به مجله علمی ارائه داد.
یکی از این چهار مقاله نظریه نسبیت بود (اصول نسبیت که در مورد اجسام در حال حرکت با سرعت ثابت و یا ایستا صادق است.) هیئت تحریریه مجله که تحت تاثیر قرار گرفته بود هر چهار مقاله در یک شماره چاپ کرد.
مقالات این ریاضیدان غیرحرفهای تأثیری عمیق و فوری بر جامعهٔ علمی گذاشت. دانشگاه زوریخ یکی از آنها را تز دکترای اینشتین قلمداد کرد و به او درجه دکترا داد.
تمام دانشمندان فیزیک مطالعات خود را بر نظریههای اینشتین متمرکز کردند.
در ۱۹۱۶ با گسترش جنگ در اروپا، اینشتین نظریه عمومی نسبیت را منتشر کرد که در آن نظریه نسبیت را به اشیاء در حال حرکت، با شتاب غیر خطی تعمیم داد. دنیای علم به افتخار او فریاد شادی سر داد.
همه ما میدانیم که منظر و صدای اشیاء در حال حرکت بستگی به وضع ناظر، متفاوت به نظر میرسد. نسبیت خاص بر اساس این مفهوم بنا شده که مهم نیست سرعت شما چقدر زیاد است، سرعت نور همیشه یکسان است.