ستارههای سینما، در کنار ما،در تلاش برای توقف زمان و یا کنار آمدن با روند محتوم پا به سن گذاشتن!

خیلی دشوار است که آدم از خاطرات شیرین دوره نوجوانی و اوایل جوانی خود دل بکند. گویی در آن زمان حسهای ما پررنگتر بودند و هر چه میدیدم و میشنیدیم، ژرفتر در مغزمان حک میشد.
یکی از زوایای این امر، علایق و خاطرات سینمایی هستند، ما دوست نداریم که به زوال رفتن ستارههای سینمای 80 و 90 را قبول کنیم. دوست داریم همچنان نیکول کیدمن و جولیا رابرتز و سیلوستر استالونه و بروس ویلیس و تام کروز، را با همان چهره قبلی ببینیم و مشاهده کنیم که به سادگی از پس فیلمهای ماجرایی برمیآیند.
فیلم مرد ایرلندی را که میدیدم، دیدن چهره پیر و فرتوت ستارگانش -آل پاچینو، رابرت دو نیرو و جو پشی- به سختی من را میآزرد. علیرغم همه تهمیدها و گریمها و جوانسازی، دیگر در سکانسهای قبول کردن دو نیرو در نقش یک هیتمن، دشوار شده بود.
وقتی فیلمهای جدید را مرور میکنم و میبینیم که دیگر بروس ویلیس نمیتواند یک فیلم اکشن موفق بسازد، دلم میگیرد.
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
وقتی میبینم که کیدمن مدت زیادی است که حتی یک فیلم موفق قابل مقایسه با گذشته درخشانش، بازی نکرده، افسرده میشوم.
وقتی تریلر تاپ گان جدید را میبینم و میبینم که تام کروز علیرغم همه مجاهدتهایش برای کند کردن روند پیری، دیگر در این فیلم، به وضوح آثار پیر شدن از ظاهرش پیداست، غمزده میشوم.
وقتی استالونه را در رمبو – آخرین خون دیدم و شکنجهای عمیق پوست صورت و گردنش را دیدم، باز به گذشت سریع زمان لعنت فرستادم.
لابد همین حس و حال را پدران ما، موقع پا به سن گذاشتن ستارههای مشهور دهه پنجاه و شصت میلادی هم داشتند.
عجیب است، شاید برخی از ما بتوانند با روند طبیعی پا به سن گذاشتن خود کنار بیایند، اما دوست نداشته باشند که ابرقهرمانهایشان، پیر شوند.
یعنی ما در گوشه دلمان، خودمان را راضی میکنیم که با برخی تغییرات سازش پیدا کنیم و آنها را به عنوان جزئی از زندگی طبیعی قبول کنیم، اما دوست داریم که بخشهایی از خاطراتمان، فریز شده و بدون هیچ نقص، همواره در کمال باقی بمانند.
و البته باید تصریح کنم که بزرگترین ابرقهرمانهای دوران زندگی ما، پدرها و مادرها هستند، موجودات عزیزی که دوست داریم، از سلامتی و رفاه خودمان بگذریم، اما پیری و ضعفشان را نبینیم.